ساختار کلي اخلاق اسلامي
دكتر على شيروانى
اشاره
اگر دين (در اين بحث اسلام) را مجموعهعقايد و دستورات عملى بدانيم كه بنا بر ادعاىآورنده و پيروان آن عقايد و دستورات (پيامبراسلام و مسلمانان)، از سوى آفريدگار جهانمىباشد، و اخلاق را مجموعه آموزههايى كهراه و رسم زندگى كردن بهنحو شايسته و بايستهرا ترسيم كرده، بايدها و نبايدهاى ارزشىحاكم بر رفتار آدمى را مىنماياند، بخوبى بهرابطه تنگاتنگ دين و اخلاق پى خواهيم برد واخلاق را پارهاى ناگسستنى از دين به شمارخواهيم آورد. ازاينرو سخن گفتن از اخلاقمنسوب به اسلام سخنى بجا و بحث دربارهنظام اخلاقى اسلام امرى موجه و گفتوگودرباره ساختار كلى حاكم بر اين نظام امرى درخور تامل و انديشه خواهد بود.
يكم: همانگونه كه اشاره شد چنين بحثى امروزه تحت عنواناخلاق هنجارى مطرح مىشود. اخلاق هنجارى (1) كه بخشمهمى از فلسفه اخلاق را شكل مىدهد، در پى تبيين نظامى ازقواعد و اصول حاكم بر افعال اخلاقى است. اخلاق هنجارىداراى دو بخش است: در بخش نخست معيارهاى كلىاخلاقى (2) مطرح مىشود و خوب و بدهاى كلى، ملاك كاردرست و نادرست، رابطه خوبى و درستى و معيارى خوبى وبدى كارها مطرح مىشود و در بخش دوم از خوبى و بدى، ودرستى و نادرستى، اخلاقى يا غيراخلاقى بودن افعال خاص (3) سخن مىرود. (4)
دوم: در نوشتهاى كه بهنام اخلاق هنجارى توسطپژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى اخيرا منتشر گرديد، گزارشاجمالى همراه با نقد و بررسى از رايجترين مكاتب اخلاقهنجارى ارائه شد. چنانكه در همان نوشتار يادآور شدم، غالبآراى موجود در زمينه اخلاق هنجارى، استقلال اخلاق از دينرا مفروض مىگيرد و تلاش مىكند مستقل از خدا و دين، نظامىاخلاقى را بنياد نهد. اين مكاتب در واقع نوعى اخلاق سكولاررا عرضه مىكنند.
اينك با توجه به آنچه در آن نوشتار آوردهام، براساسساختار اصطلاحاتى كه براى معرفى مكاتب اخلاقى رايج درمغربزمين معهود است، مىكوشيم جايگاه اخلاق اسلامى را درآن ساختار بيابيم.
سوم: مكاتب اخلاق هنجارى را فيلسوفان اخلاق (5) در دودسته كلى جاى دادهاند:
الف - نظريههاى غايت انگارانه (6)
ب - نظريههاى وظيفهگرايانه (7)
گروه نخستبازشناسى بايد و نبايدها، درست و نادرستها وخوب و بدها را با توجه به نتيجه كار تعيين مىكنند و اينكهميزان خير و شر مترتب بر آن چه اندازه است. و گروه دوم برآنند كه ويژگيهاى خود عمل، قطع نظر از ميزان خيرى كه در پىمىآورد، مىتواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. براى مثالوفاى به عهد كارى عادلانه است، خداوند به آن فرمان دادهاست و نيز حكومتبه آن امر كرده است. در نظر وظيفهگراهريك از اين ويژگيها مىتواند وفاى به عهد را خوب، نادرستو لازم گرداند، هرچند خيرى بر آن مترتب نشود. برخلاف او،غايتانگار تنها ويژگى مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل راميزان خيرى كه بدان مىانجامد مىداند.
حال مىپرسيم مكتب اخلاقى اسلام به كداميك از اين دودسته تعلق دارد؟
پاسخ ما آن است كه مكتب اخلاقى اسلام غايتانگار است،نه وظيفهگرا. اين گفته ممكن است در بادى نظر، تعجبآميزباشد، اما دليل ما بر اين مدعا آن است كه در متون دينى ما (اعماز آيات و روايات) در مقام تشويق و دعوت به انجام كارهاىخير، بر اين نكته تاكيد شده است كه اين كارها موجب سعادت،آسايش، اطمينان، فلاح، فوز و مانند آن مىگردد. يعنى اينكه اينكارها بايستنى است و انسان بايد به انجام آنها اهتمام ورزد، آناست كه موجب سعادت او مىگردد، و اين عين غايتانگارىاست. انسان بهعنوان موجودى مختار و آگاه در افعال خودغايت داشته هر كارى را به هدفى و براى برآوردن غرضى انجاممىدهد. (8) با توجه به آيات قرآن كريم دانسته مىشود غايتنهايى و مطلوب بالذات انسان در كارهاى اخلاقى سعادت، فوزو فلاح نهايى است كه اشاره به برخوردارى او از بالاترينسرورها و ابتهاجها به لحاظ كمى و كيفى دارد. (9)
اگر قرآن كريم به تقوا فرا مىخواند، براى آن است كه موجبفلاح و رستگارى انسان مىشود. «اتقوا لعلكم تفلحون.» (10) ونيز اگر از مؤمنان مىخواهد كه فراوان خدا را ياد كنند، بدانسبب است كه موجب فلاح ايشان مىگردد. «و اذكروا الله كثيرالعلكم تفلحون.» (11) ذكر دوزخ و فردوس و تاكيد بر نعمتهاىبهشتى و عذابهاى دوزخى كه در انتظار خوبان و بدان است،همه و همه از آن حكايت دارد كه ديدگاه اخلاق اسلامى،ديدگاهى غايتانگارانه است، تا آنجا كه گاه از تعبير تجارت وخريد و فروش نيز در متون دينى استفاده شده است:
«يا ايها الذين آمنو هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاباليم.» (12) «ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم بان لهمالجنة.» (13)
چهارم: نظامهاى اخلاقى غايتانگارانه خود بر چند قسمند:
الف - نظامهاى خودگرا (14) : يك غايتانگار خودگرا هموارهدر پى به دست آوردن بيشترين خير، سود و مصلحت است ودر اعمال خود، پيوسته به نتايج نظر دارد (غايتانگار). افزونبر آن، آنچه براى او مهم استخير و صلاح خودش است، نهديگران - چنين نظامى را خودگروى اخلاقى مىنامند.
ب - نظامهاى سودگرا (15) : در نظر اينان، ملاك خوب و بد،خير و شر همگانى است، نه خير و شر شخصى. البته ممكناست در اين ميان نيز مكاتبى باشد كه خير گروه، ملتيا حتىخانواده را مورد نظر قرار دهند كه اهميتشان كمتر از دو شاخهقبلى است. پرسش آن است كه نظام اخلاقى اسلام به كداميك ازاين دستهها تعلق دارد: خودگراستيا همهگرا يا گروهگرا. پاسخآن است كه با توجه به متون دينى ما، نظام اخلاقى اسلام، يكنظام غايتانگار خودگرا مىباشد. معناى اين سخن آن است كه:اولا، فعل اخلاقى در اسلام هدف و غرض (غايت) دارد و ثانيا،آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.
پنجم: در نظامهاى غايتانگار، امور گوناگونى بهعنوانغايت فعل اخلاقى مطرح شده است، مانند: لذت، قدرت،معرفت، تحقق كمالات نفس و.. هريك از اين امور نيز بهگونههاى متفاوتى تفسير شده و مصاديق مختلفى از آن مدنظربوده است.
پرسش آن است كه در مكتب اخلاقى اسلام، غايت چيست؟باز هم با مراجعه به متون دينى دانسته مىشود كه غايت در ايننظام، لذت است، اما نه لذتهاى حسى دنيوى كه ناپايدار، سطحىو توام با رنجها و آلام فراوان است، بلكه لذتهاى پايدار، عميقو خالى از هرگونه رنج و سختى. با مرورى بر آيات كريمه قرآنروشن مىگردد كه خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهاىدنيوى كه گذرا و همراه با رنجهاى فراوان و بسيار پايين مرتبتهستند محدود نساخته به آخرت و نعمتهاى جاودانه و ژرفتر آننظر بدوزد.
از نگاه قرآن، بالاترين لذت و سرور و ابتهاجى كه براىانسان حاصل مىگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او ونظر به جمال و جلال الهى است. «و رضوان من الله اكبر.» و ازاينرو مىتوان گفت: غايت در نظام اخلاقى اسلام قرب الى اللهاست، يعنى مصداق آن مفهوم غايى، قرب الهى است. بايد توجهداشت كه نظام اخلاقى اسلام به لحاظ غايى، ثنوى نيست، هدفيك چيز است و آن سعادت نهايى است و اين حقيقتى است كهمفاهيم عديدهاى بر آن منطبق مىگردد، مفاهيم متعددى كهبهعنوان غايت نهايى در نظام اخلاقى ياد مىشود، يا اتحادمصداقى دارند و يا اختلاف تشكيكى، نه آنكه در امر مختلفدر عرض يكديگر غايت نظام اخلاقى باشد.
ششم: از آنجا كه راه رسيدن به اين هدف، پروراندن ميلها وگرايشهاى متعالى، از جمله نوعدوستى، امانتدارى، عمل به عهدو مانند آن است، اخلاق اسلامى در نحوه رويارويى با ديگران وحركت در جهت مصالح ديگران ، مزاياى مكاتب سودگرايى را،در توجه به خير و صلاح عمومى و حركت در جهتمحروميتزدايى و مانند آن در بر دارد و در عين حال ازآسيبهاى آن در امان است. توضيح اينكه خودگرايى اگر براساستلقى مادى از انسان مطرح گردد و انسان را در چارچوب حياتدنيوى ببيند، با اشكالهاى عديدهاى مواجه مىگردد و حتىموجب تناقض درونى مىشود، به گونهاى كه يك خودگرا هرگزنمىتواند در مقام توصيه به ديگران، خودگرايى را تجويز نمايد،چرا كه با منافع او تزاحم مىيابد. (16) اما اگر انسان را داراىحيات جاودان بدانيم و به منافع برتر او نظر داشته باشيم،ترغيب ديگران به دستيابى بدين منافع، نه تنها توصيه به كردارخودخواهانه در زندگى دنيا نيست، بلكه از آنجا كه آن منافعجاودان در پرتو گذشتها، ايثارها و فداكاريهاى آدمى در اينحيات دنيوى به دست مىآيد، اين خودگرايى در عمل به تمامرفتارهاى ديگرخواهانه توصيه خواهد كرد، چرا كه تزاحم، تنهاميان منافع دنيوى من با منافع دنيوى ديگران است، نه ميان منابعاخروى من با منافع دنيوى يا اخروى ديگران و بعكس.
هفتم: چنانكه يادآور شديم، غايت در اخلاق اسلامى خير وسعادت اخروى است، نه منافع دنيوى. در قياس با منافع دنيوى،نظام اخلاقى اسلام غايتگرا نيست، بلكه ارزشگرا وفضيلتخواه و به تعبيرى وظيفهگراست (دقتشود). نبايد ازاين سخن داخل شدن يك قسم در قسم مقابل آن برداشتشود،مقصود آن است كه چون نظام اخلاقى اسلام مبتنى برانسانشناسى خاصى است و گستره وسيعى براى حيات وكمالات انسانى مىبيند، منافعى كه بدان نظر دارد، كمال وسعادت اخروى انسان است كه در پرتو قرب الهى حاصلمىشود. اين غايت، يعنى كمال انسان، با انجام اعمالى كه ملايم بانفس متعالى انسان است، تحقق مىيابد، ازاينرو، نظام اخلاقىاسلام در مقام توصيه و دستور و ارائه برنامه، همچونوظيفهگرايى كه به هيچ غايت مادى و منفعت دنيوى نظر ندارد،توصيه مىكند (به قيد مادى و دنيوى توجه شود) .
به ديگر بيان، امانتدارى، راستگويى و مانند آن به لحاظويژگيهاى خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زيان دنيوىمترتب بر آنها در نظام اخلاقى اسلام خوب و پسنديدهاند، چوناين افعال با ويژگيهايى كه دارند، به گونهاى هستند كه گرايشهاىمتعالى انسان، او را بهسوى آنها فراخوانده، آنها را امورى خوبو بايستنى معرفى مىكند، در اسلام، انسان فضيلتمند كسى استكه راستبگويد هرچند به زيان او تمام بشود، بخشش كند،هرچند او را در محروميت قرار دهد، يعنى اين امور با قطع نظراز سود و زيان دنيوى مترتب بر آنها ارزش اخلاقى هستند(وظيفهگرايى بهمعناى نفى غايت دنيوىگرايى) هرچند در هرحال خير اخروى خود را به همراه مىآورند (غايتانگارى).
هشتم: مكاتب اخلاقى از سوى ديگر بر سه دستهاند: الف) -مكاتب اخلاقى عملنگر ب) - مكاتب اخلاقى عام ج) - مكاتباخلاقى قاعدهنگر (17) نظام اخلاقى اسلام را بايد قاعدهنگر بهشمار آورد، يعنى بر آن است كه معيار صواب و خطا مشتمل بريك دسته قواعد است. اين قواعد و ساختار خاص آنها محتواىاخلاق اسلامى را تشكيل مىدهد. به ديگر سخن، انسان براىآنكه به كمال مطلوب خود دستيابد، بايد راهى را طى كند كهحدود آن با قواعد كلى مشخص شده است.
نهم: نظام اخلاقى اسلام عقلانى وحيانى است. بدين معنا كههم خرد و انديشه انسان بدان دعوت مىكند و هم پيامبران الهى،كه از اين امر گاهى به فطرى بودن دين (18) تعبير مىشود. يعنىتعاليم كلى دين اسلام از آن جمله احكام اخلاقى آن، باگرايشهاى فطرى انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنكه اگراسلام ما را به ترك تعلقات دنيوى و توجه به خدا و آخرت وارزشهاى معنوى فرا مىخواند، عقل حسابگر نيز، كه هموارهسود و زيان و مصالح و مضار انسان را در نظر مىگيرد و انسانرا به انجام كارهايى كه بيشترين سود و كمترين زيان را براى اودارد، دعوت مىكند، آن فراخوان وحيانى را تاييد مىكند.صريحا مىتوان گفت كه اسلام تنها از ما خواسته است كه عاقلباشيم و عاقلانه عمل كنيم. انسان عاقل (19) هرگز آخرت را بهدنيا نمىفروشد و جهان ابدى، لذايذ معنوى و لقاى خدا را بالذايذ ناچيز و بىمقدار دنيوى مبادله نمىكند. ازاينروست كهمىگوييم نظام اخلاقى ما عقلانى - وحيانى است، و البته اين امربههيچوجه بهمعناى بىنيازى انسان از وحى براى رسيدن به كمالو كافى بودن عقل نيست، كه شرح آن مجالى ديگر را مىطلبد.
دهم: در مباحث فرااخلاق، نظريههاى گوناگونى دربارهتحليل گزارههاى اخلاقى و نحوه علم به آنها مطرح است (20) ،مانند شهودگرايى، احساسگرايى، توصيهگرايى و... از متوندينى مىتوان مواردى را در تاييد شهودگرايى به دست آورد،يعنى مىتوان استفاده كرد كه نيروى ادراكى انسان بهنحو بديهىو مستقل، خوبى و بدى بسيارى از كارها را درمىيابد. (21) متكلمين و نيز اصولدانان بسيارى بر آنند كه درقلمرو عقل عملى همچون حوزه عقل نظرى، انسان از بديهياتتصورى و تصديقى برخوردار است و با اتكا بر همانها نظاماخلاقى خود را سامان مىدهد. فىالمثل مفهوم خوبى و بدىبديهى است و نيز قضيه «عدل خوب است» و «ظلم بد است»بديهى مىباشد.
يازدهم: نكته پايانى كه در اين مقال نبايد ناديده انگاريم آناست كه: از آنجا كه مردم درجات گوناگونى دارند، خطاباخلاقى قرآن نيز داراى سطوح گوناگونى است. ازاينرو، گاهآنچه براى دستهاى نيك و شايسته به شمار مىرود براى گروهىديگر كه در مرتبهاى ديگرند، گناهى نابخشودنى است.ازاينروست كه گفتهاند: «حسنات الابرار سيئات المقربين.» يعنىنيكيهاى ابرار گناهان مقربان به شمار مىآيد». آنچه بيان شدويژگيهاى نظام اخلاقى اسلام در خطاب به توده مردمان است كهدر زندان خود و خودگرايى محصورند. اما خداوند را بندگانىنيز هست كه از خود رهيده و به خدا گرويدهاند. آنان خودنمىبينند تا براى رسيدن به كمال آن تلاش كنند، بلكه كامل مطلقرا نگريستهاند و مجذوب جمال او و محو كمال او و بىاختيار،در اختيار اويند. آنان حق را مىطلبند فقط براى حق. براىايشان عبادت خداوند به هدف رهيدن از دوزخ يا رسيدن بهفردوس، وسيله قرار دادن حق استبراى رسيدن به خواستههاىنفس، و خودپرستى است نه خداپرستى. (22)
.................................................................................
پىنوشتها:
1. رك. شيروانى، على. اخلاق هنجارى، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامى، 1378.
2 . Issues of moral theory
3 . Substative moral issues
4 . Normative ethies
5. رك. ويليام كى، فرانكنا. فلسفه اخلاق، ترجمه هادىصادقى، مؤسسه فرهنگى طه، 1376، ص 41 به بعد.
6 . Teleological theories
7 . Deontological theories
8. براى تفصيل اين اجمال نگاه كنيد به: شيروانى، على. اخلاقدر قرآن، ج1، درسهاى استاد مصباح يزدى، انتشارات دارالفكر.
9. اصل علت غايى كه به تفصيل در فلسفه اسلامى از آن سخنرفته است.
10. آل عمران/ 130.
11. انفال /45.
12 . Ethical egoism
13 . Utilitarianism
14. صف /10.
15. توبه/11.
16. در اخلاق هنجارى در اين باره بيشتر توضيح دادهام.
17. براى توضيح اين اصطلاحات رك. شيروانى، على. اخلاقهنجارى، فرانكنا، فلسفه اخلاق.
18. براى پژوهش بيشتر درباره معناى فطرى بودن دين و براهين آنرك. شيروانى، على. سرشت انسان، پژوهشى در خداشناسىفطرى، نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاهها.
19. به قيد «انسان عاقل» توجه شود، يعنى انسانى كه در مرتبهعقلانى است و هنوز منطق عشق را كه وراى عقل استبار نيافته است،اگر چنين شود حكمى و سخنى ديگر دارد كه در پايان اين مقال بداناشارت رفته است.
20. براى آشنايى بيشتر نگاه كنيد به: شيروانى، على. فرااخلاق،پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.
21. علامه شهيد مطهرى در كتاب فلسفه اخلاق و نيز فطرتاندكى در اين باره بحث كردهاند.
22. در اين مقاله به اجمال، طرحى كلى از ساختار اخلاقى اسلام درچهارچوب طبقهبندى رايجبراى تقسيم مكاتب اخلاقى ارائه شد.بىشك بيان مستندات قرآن و روايى هريك از بندهاى فوق، مقاله رابه كتابى گسترده تبديل مىكند، كه از خداوند توفيق سامان دادن آن راخواهانم.
..........................................................................
قبسات - شماره 13