پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

ساختار کلي اخلاق اسلامي

دكتر على شيروانى
اشاره
اگر دين (در اين بحث اسلام) را مجموعه‏عقايد و دستورات عملى بدانيم كه بنا بر ادعاى‏آورنده و پيروان آن عقايد و دستورات (پيامبراسلام و مسلمانان)، از سوى آفريدگار جهان‏مى‏باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه‏هايى كه‏راه و رسم زندگى كردن به‏نحو شايسته و بايسته‏را ترسيم كرده، بايدها و نبايدهاى ارزشى‏حاكم بر رفتار آدمى را مى‏نماياند، بخوبى به‏رابطه تنگاتنگ دين و اخلاق پى خواهيم برد واخلاق را پاره‏اى ناگسستنى از دين به شمارخواهيم آورد. ازاين‏رو سخن گفتن از اخلاق‏منسوب به اسلام سخنى بجا و بحث درباره‏نظام اخلاقى اسلام امرى موجه و گفت‏وگودرباره ساختار كلى حاكم بر اين نظام امرى درخور تامل و انديشه خواهد بود.
يكم: همانگونه كه اشاره شد چنين بحثى امروزه تحت عنوان‏اخلاق هنجارى مطرح مى‏شود. اخلاق هنجارى (1) كه بخش‏مهمى از فلسفه اخلاق را شكل مى‏دهد، در پى تبيين نظامى ازقواعد و اصول حاكم بر افعال اخلاقى است. اخلاق هنجارى‏داراى دو بخش است: در بخش نخست معيارهاى كلى‏اخلاقى (2) مطرح مى‏شود و خوب و بدهاى كلى، ملاك كاردرست و نادرست، رابطه خوبى و درستى و معيارى خوبى وبدى كارها مطرح مى‏شود و در بخش دوم از خوبى و بدى، ودرستى و نادرستى، اخلاقى يا غيراخلاقى بودن افعال خاص (3) سخن مى‏رود. (4)
دوم: در نوشته‏اى كه به‏نام اخلاق هنجارى توسطپژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى اخيرا منتشر گرديد، گزارش‏اجمالى همراه با نقد و بررسى از رايجترين مكاتب اخلاق‏هنجارى ارائه شد. چنانكه در همان نوشتار يادآور شدم، غالب‏آراى موجود در زمينه اخلاق هنجارى، استقلال اخلاق از دين‏را مفروض مى‏گيرد و تلاش مى‏كند مستقل از خدا و دين، نظامى‏اخلاقى را بنياد نهد. اين مكاتب در واقع نوعى اخلاق سكولاررا عرضه مى‏كنند.
اينك با توجه به آنچه در آن نوشتار آورده‏ام، براساس‏ساختار اصطلاحاتى كه براى معرفى مكاتب اخلاقى رايج درمغرب‏زمين معهود است، مى‏كوشيم جايگاه اخلاق اسلامى را درآن ساختار بيابيم.
سوم: مكاتب اخلاق هنجارى را فيلسوفان اخلاق (5) در دودسته كلى جاى داده‏اند:
الف - نظريه‏هاى غايت انگارانه (6)
ب - نظريه‏هاى وظيفه‏گرايانه (7)
گروه نخست‏بازشناسى بايد و نبايدها، درست و نادرستها وخوب و بدها را با توجه به نتيجه كار تعيين مى‏كنند و اينكه‏ميزان خير و شر مترتب بر آن چه اندازه است. و گروه دوم برآنند كه ويژگيهاى خود عمل، قطع نظر از ميزان خيرى كه در پى‏مى‏آورد، مى‏تواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. براى مثال‏وفاى به عهد كارى عادلانه است، خداوند به آن فرمان داده‏است و نيز حكومت‏به آن امر كرده است. در نظر وظيفه‏گراهريك از اين ويژگيها مى‏تواند وفاى به عهد را خوب، نادرست‏و لازم گرداند، هرچند خيرى بر آن مترتب نشود. برخلاف او،غايت‏انگار تنها ويژگى مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل راميزان خيرى كه بدان مى‏انجامد مى‏داند.
حال مى‏پرسيم مكتب اخلاقى اسلام به كدام‏يك از اين دودسته تعلق دارد؟
پاسخ ما آن است كه مكتب اخلاقى اسلام غايت‏انگار است،نه وظيفه‏گرا. اين گفته ممكن است در بادى نظر، تعجب‏آميزباشد، اما دليل ما بر اين مدعا آن است كه در متون دينى ما (اعم‏از آيات و روايات) در مقام تشويق و دعوت به انجام كارهاى‏خير، بر اين نكته تاكيد شده است كه اين كارها موجب سعادت،آسايش، اطمينان، فلاح، فوز و مانند آن مى‏گردد. يعنى اينكه اين‏كارها بايستنى است و انسان بايد به انجام آنها اهتمام ورزد، آن‏است كه موجب سعادت او مى‏گردد، و اين عين غايت‏انگارى‏است. انسان به‏عنوان موجودى مختار و آگاه در افعال خودغايت داشته هر كارى را به هدفى و براى برآوردن غرضى انجام‏مى‏دهد. (8) با توجه به آيات قرآن كريم دانسته مى‏شود غايت‏نهايى و مطلوب بالذات انسان در كارهاى اخلاقى سعادت، فوزو فلاح نهايى است كه اشاره به برخوردارى او از بالاترين‏سرورها و ابتهاجها به لحاظ كمى و كيفى دارد. (9)
اگر قرآن كريم به تقوا فرا مى‏خواند، براى آن است كه موجب‏فلاح و رستگارى انسان مى‏شود. «اتقوا لعلكم تفلحون.» (10) ونيز اگر از مؤمنان مى‏خواهد كه فراوان خدا را ياد كنند، بدان‏سبب است كه موجب فلاح ايشان مى‏گردد. «و اذكروا الله كثيرالعلكم تفلحون.» (11) ذكر دوزخ و فردوس و تاكيد بر نعمتهاى‏بهشتى و عذابهاى دوزخى كه در انتظار خوبان و بدان است،همه و همه از آن حكايت دارد كه ديدگاه اخلاق اسلامى،ديدگاهى غايت‏انگارانه است، تا آنجا كه گاه از تعبير تجارت وخريد و فروش نيز در متون دينى استفاده شده است:
«يا ايها الذين آمنو هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب‏اليم.» (12) «ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم بان لهم‏الجنة.» (13)
چهارم: نظامهاى اخلاقى غايت‏انگارانه خود بر چند قسمند:
الف - نظامهاى خودگرا (14) : يك غايت‏انگار خودگرا همواره‏در پى به دست آوردن بيشترين خير، سود و مصلحت است ودر اعمال خود، پيوسته به نتايج نظر دارد (غايت‏انگار). افزون‏بر آن، آنچه براى او مهم است‏خير و صلاح خودش است، نه‏ديگران - چنين نظامى را خودگروى اخلاقى مى‏نامند.
ب - نظامهاى سودگرا (15) : در نظر اينان، ملاك خوب و بد،خير و شر همگانى است، نه خير و شر شخصى. البته ممكن‏است در اين ميان نيز مكاتبى باشد كه خير گروه، ملت‏يا حتى‏خانواده را مورد نظر قرار دهند كه اهميتشان كمتر از دو شاخه‏قبلى است. پرسش آن است كه نظام اخلاقى اسلام به كدام‏يك ازاين دسته‏ها تعلق دارد: خودگراست‏يا همه‏گرا يا گروه‏گرا. پاسخ‏آن است كه با توجه به متون دينى ما، نظام اخلاقى اسلام، يك‏نظام غايت‏انگار خودگرا مى‏باشد. معناى اين سخن آن است كه:اولا، فعل اخلاقى در اسلام هدف و غرض (غايت) دارد و ثانيا،آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.
پنجم: در نظامهاى غايت‏انگار، امور گوناگونى به‏عنوان‏غايت فعل اخلاقى مطرح شده است، مانند: لذت، قدرت،معرفت، تحقق كمالات نفس و.. هريك از اين امور نيز به‏گونه‏هاى متفاوتى تفسير شده و مصاديق مختلفى از آن مدنظربوده است.
پرسش آن است كه در مكتب اخلاقى اسلام، غايت چيست؟باز هم با مراجعه به متون دينى دانسته مى‏شود كه غايت در اين‏نظام، لذت است، اما نه لذتهاى حسى دنيوى كه ناپايدار، سطحى‏و توام با رنجها و آلام فراوان است، بلكه لذتهاى پايدار، عميق‏و خالى از هرگونه رنج و سختى. با مرورى بر آيات كريمه قرآن‏روشن مى‏گردد كه خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهاى‏دنيوى كه گذرا و همراه با رنجهاى فراوان و بسيار پايين مرتبت‏هستند محدود نساخته به آخرت و نعمتهاى جاودانه و ژرفتر آن‏نظر بدوزد.
از نگاه قرآن، بالاترين لذت و سرور و ابتهاجى كه براى‏انسان حاصل مى‏گردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او ونظر به جمال و جلال الهى است. «و رضوان من الله اكبر.» و ازاين‏رو مى‏توان گفت: غايت در نظام اخلاقى اسلام قرب الى الله‏است، يعنى مصداق آن مفهوم غايى، قرب الهى است. بايد توجه‏داشت كه نظام اخلاقى اسلام به لحاظ غايى، ثنوى نيست، هدف‏يك چيز است و آن سعادت نهايى است و اين حقيقتى است كه‏مفاهيم عديده‏اى بر آن منطبق مى‏گردد، مفاهيم متعددى كه‏به‏عنوان غايت نهايى در نظام اخلاقى ياد مى‏شود، يا اتحادمصداقى دارند و يا اختلاف تشكيكى، نه آنكه در امر مختلف‏در عرض يكديگر غايت نظام اخلاقى باشد.
ششم: از آنجا كه راه رسيدن به اين هدف، پروراندن ميلها وگرايشهاى متعالى، از جمله نوع‏دوستى، امانتدارى، عمل به عهدو مانند آن است، اخلاق اسلامى در نحوه رويارويى با ديگران وحركت در جهت مصالح ديگران ، مزاياى مكاتب سودگرايى را،در توجه به خير و صلاح عمومى و حركت در جهت‏محروميت‏زدايى و مانند آن در بر دارد و در عين حال ازآسيبهاى آن در امان است. توضيح اينكه خودگرايى اگر براساس‏تلقى مادى از انسان مطرح گردد و انسان را در چارچوب حيات‏دنيوى ببيند، با اشكالهاى عديده‏اى مواجه مى‏گردد و حتى‏موجب تناقض درونى مى‏شود، به گونه‏اى كه يك خودگرا هرگزنمى‏تواند در مقام توصيه به ديگران، خودگرايى را تجويز نمايد،چرا كه با منافع او تزاحم مى‏يابد. (16) اما اگر انسان را داراى‏حيات جاودان بدانيم و به منافع برتر او نظر داشته باشيم،ترغيب ديگران به دستيابى بدين منافع، نه تنها توصيه به كردارخودخواهانه در زندگى دنيا نيست، بلكه از آنجا كه آن منافع‏جاودان در پرتو گذشتها، ايثارها و فداكاريهاى آدمى در اين‏حيات دنيوى به دست مى‏آيد، اين خودگرايى در عمل به تمام‏رفتارهاى ديگرخواهانه توصيه خواهد كرد، چرا كه تزاحم، تنهاميان منافع دنيوى من با منافع دنيوى ديگران است، نه ميان منابع‏اخروى من با منافع دنيوى يا اخروى ديگران و بعكس.
هفتم: چنانكه يادآور شديم، غايت در اخلاق اسلامى خير وسعادت اخروى است، نه منافع دنيوى. در قياس با منافع دنيوى،نظام اخلاقى اسلام غايت‏گرا نيست، بلكه ارزش‏گرا وفضيلت‏خواه و به تعبيرى وظيفه‏گراست (دقت‏شود). نبايد ازاين سخن داخل شدن يك قسم در قسم مقابل آن برداشت‏شود،مقصود آن است كه چون نظام اخلاقى اسلام مبتنى برانسان‏شناسى خاصى است و گستره وسيعى براى حيات وكمالات انسانى مى‏بيند، منافعى كه بدان نظر دارد، كمال وسعادت اخروى انسان است كه در پرتو قرب الهى حاصل‏مى‏شود. اين غايت، يعنى كمال انسان، با انجام اعمالى كه ملايم بانفس متعالى انسان است، تحقق مى‏يابد، ازاين‏رو، نظام اخلاقى‏اسلام در مقام توصيه و دستور و ارائه برنامه، همچون‏وظيفه‏گرايى كه به هيچ غايت مادى و منفعت دنيوى نظر ندارد،توصيه مى‏كند (به قيد مادى و دنيوى توجه شود) .
به ديگر بيان، امانتدارى، راستگويى و مانند آن به لحاظويژگيهاى خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زيان دنيوى‏مترتب بر آنها در نظام اخلاقى اسلام خوب و پسنديده‏اند، چون‏اين افعال با ويژگيهايى كه دارند، به گونه‏اى هستند كه گرايشهاى‏متعالى انسان، او را به‏سوى آنها فراخوانده، آنها را امورى خوب‏و بايستنى معرفى مى‏كند، در اسلام، انسان فضيلتمند كسى است‏كه راست‏بگويد هرچند به زيان او تمام بشود، بخشش كند،هرچند او را در محروميت قرار دهد، يعنى اين امور با قطع نظراز سود و زيان دنيوى مترتب بر آنها ارزش اخلاقى هستند(وظيفه‏گرايى به‏معناى نفى غايت دنيوى‏گرايى) هرچند در هرحال خير اخروى خود را به همراه مى‏آورند (غايت‏انگارى).
هشتم: مكاتب اخلاقى از سوى ديگر بر سه دسته‏اند: الف) -مكاتب اخلاقى عمل‏نگر ب) - مكاتب اخلاقى عام ج) - مكاتب‏اخلاقى قاعده‏نگر (17) نظام اخلاقى اسلام را بايد قاعده‏نگر به‏شمار آورد، يعنى بر آن است كه معيار صواب و خطا مشتمل بريك دسته قواعد است. اين قواعد و ساختار خاص آنها محتواى‏اخلاق اسلامى را تشكيل مى‏دهد. به ديگر سخن، انسان براى‏آنكه به كمال مطلوب خود دست‏يابد، بايد راهى را طى كند كه‏حدود آن با قواعد كلى مشخص شده است.
نهم: نظام اخلاقى اسلام عقلانى وحيانى است. بدين معنا كه‏هم خرد و انديشه انسان بدان دعوت مى‏كند و هم پيامبران الهى،كه از اين امر گاهى به فطرى بودن دين (18) تعبير مى‏شود. يعنى‏تعاليم كلى دين اسلام از آن جمله احكام اخلاقى آن، باگرايشهاى فطرى انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنكه اگراسلام ما را به ترك تعلقات دنيوى و توجه به خدا و آخرت وارزشهاى معنوى فرا مى‏خواند، عقل حسابگر نيز، كه همواره‏سود و زيان و مصالح و مضار انسان را در نظر مى‏گيرد و انسان‏را به انجام كارهايى كه بيشترين سود و كمترين زيان را براى اودارد، دعوت مى‏كند، آن فراخوان وحيانى را تاييد مى‏كند.صريحا مى‏توان گفت كه اسلام تنها از ما خواسته است كه عاقل‏باشيم و عاقلانه عمل كنيم. انسان عاقل (19) هرگز آخرت را به‏دنيا نمى‏فروشد و جهان ابدى، لذايذ معنوى و لقاى خدا را بالذايذ ناچيز و بى‏مقدار دنيوى مبادله نمى‏كند. ازاين‏روست كه‏مى‏گوييم نظام اخلاقى ما عقلانى - وحيانى است، و البته اين امربه‏هيچ‏وجه به‏معناى بى‏نيازى انسان از وحى براى رسيدن به كمال‏و كافى بودن عقل نيست، كه شرح آن مجالى ديگر را مى‏طلبد.
دهم: در مباحث فرااخلاق، نظريه‏هاى گوناگونى درباره‏تحليل گزاره‏هاى اخلاقى و نحوه علم به آنها مطرح است (20) ،مانند شهودگرايى، احساس‏گرايى، توصيه‏گرايى و... از متون‏دينى مى‏توان مواردى را در تاييد شهودگرايى به دست آورد،يعنى مى‏توان استفاده كرد كه نيروى ادراكى انسان به‏نحو بديهى‏و مستقل، خوبى و بدى بسيارى از كارها را درمى‏يابد. (21) متكلمين و نيز اصول‏دانان بسيارى بر آنند كه درقلمرو عقل عملى همچون حوزه عقل نظرى، انسان از بديهيات‏تصورى و تصديقى برخوردار است و با اتكا بر همانها نظام‏اخلاقى خود را سامان مى‏دهد. فى‏المثل مفهوم خوبى و بدى‏بديهى است و نيز قضيه «عدل خوب است‏» و «ظلم بد است‏»بديهى مى‏باشد.
يازدهم: نكته پايانى كه در اين مقال نبايد ناديده انگاريم آن‏است كه: از آنجا كه مردم درجات گوناگونى دارند، خطاب‏اخلاقى قرآن نيز داراى سطوح گوناگونى است. ازاين‏رو، گاه‏آنچه براى دسته‏اى نيك و شايسته به شمار مى‏رود براى گروهى‏ديگر كه در مرتبه‏اى ديگرند، گناهى نابخشودنى است.ازاين‏روست كه گفته‏اند: «حسنات الابرار سيئات المقربين.» يعنى‏نيكيهاى ابرار گناهان مقربان به شمار مى‏آيد». آنچه بيان شدويژگيهاى نظام اخلاقى اسلام در خطاب به توده مردمان است كه‏در زندان خود و خودگرايى محصورند. اما خداوند را بندگانى‏نيز هست كه از خود رهيده و به خدا گرويده‏اند. آنان خودنمى‏بينند تا براى رسيدن به كمال آن تلاش كنند، بلكه كامل مطلق‏را نگريسته‏اند و مجذوب جمال او و محو كمال او و بى‏اختيار،در اختيار اويند. آنان حق را مى‏طلبند فقط براى حق. براى‏ايشان عبادت خداوند به هدف رهيدن از دوزخ يا رسيدن به‏فردوس، وسيله قرار دادن حق است‏براى رسيدن به خواسته‏هاى‏نفس، و خودپرستى است نه خداپرستى. (22)
.................................................................................
پى‏نوشتها:
1. رك. شيروانى، على. اخلاق هنجارى، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامى، 1378.
2 . Issues of moral theory
3 . Substative moral issues
4 . Normative ethies
5. رك. ويليام كى، فرانكنا. فلسفه اخلاق، ترجمه هادى‏صادقى، مؤسسه فرهنگى طه، 1376، ص 41 به بعد.
6 . Teleological theories
7 . Deontological theories
8. براى تفصيل اين اجمال نگاه كنيد به: شيروانى، على. اخلاق‏در قرآن، ج‏1، درسهاى استاد مصباح يزدى، انتشارات دارالفكر.
9. اصل علت غايى كه به تفصيل در فلسفه اسلامى از آن سخن‏رفته است.
10. آل عمران/ 130.
11. انفال /45.
12 . Ethical egoism
13 . Utilitarianism
14. صف /10.
15. توبه/11.
16. در اخلاق هنجارى در اين باره بيشتر توضيح داده‏ام.
17. براى توضيح اين اصطلاحات رك. شيروانى، على. اخلاق‏هنجارى، فرانكنا، فلسفه اخلاق.
18. براى پژوهش بيشتر درباره معناى فطرى بودن دين و براهين آن‏رك. شيروانى، على. سرشت انسان، پژوهشى در خداشناسى‏فطرى، نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاهها.
19. به قيد «انسان عاقل‏» توجه شود، يعنى انسانى كه در مرتبه‏عقلانى است و هنوز منطق عشق را كه وراى عقل است‏بار نيافته است،اگر چنين شود حكمى و سخنى ديگر دارد كه در پايان اين مقال بدان‏اشارت رفته است.
20. براى آشنايى بيشتر نگاه كنيد به: شيروانى، على. فرااخلاق،پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.
21. علامه شهيد مطهرى در كتاب فلسفه اخلاق و نيز فطرت‏اندكى در اين باره بحث كرده‏اند.
22. در اين مقاله به اجمال، طرحى كلى از ساختار اخلاقى اسلام درچهارچوب طبقه‏بندى رايج‏براى تقسيم مكاتب اخلاقى ارائه شد.بى‏شك بيان مستندات قرآن و روايى هريك از بندهاى فوق، مقاله رابه كتابى گسترده تبديل مى‏كند، كه از خداوند توفيق سامان دادن آن راخواهانم.
..........................................................................
قبسات - شماره 13

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group