عوامل موثر بر تحول اخلاقي
روانشناسي و اخلاق : روح و روان آدمي، از جمله موضوعات مهمي بوده است كه از ديرباز، ذهن انديشمندان و متفكران را به خود مشغول كرده است. نتيجه آن نيز ارائه يك دسته نظريات روانشناسانه است كه در بستر زمان دچار تغيير و تحول شده است؛ به طوري كه اين تحولات در شرايط فعلي نيز به نحو مبنايي ادامه دارد. از طرف ديگر، منابع ديني ما سرشار از معارف روانشناختي انسان است كه متاسفانه تاكنون ـ به رغم تلاشهائي كه صورت گرفته ـ به جامعه ارائه نشده است. بر اين اساس، لازم است ضمن ارائه معارف ناب اهل بيت عليهمالسلام در اين زمينه، مقايسهاي هم با آن مكاتب داشته باشيم. براي نيل به اين مقصود، از وجود جناب حجت الاسلام والمسلمين دكتر مسعود آذربايجاني عضو هيأت علمي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه كه در هر دو زاويه داراي تخصص ويژهاي هستند بهره گرفتيم.
اميدواريم اين، باب خيري باشد تا در شمارههاي بعدي در يك باب مستقل، به آن بپردازيم. در اين شماره عوامل مؤثر بر تحول اخلاقي را بررسي خواهيم كرد.روانشناسي در جايگاه «مطالعه علمي رفتارها و فرايندهاي رواني انسان»1، ميتواند فضايل و رذايل اخلاقي را نيز از حيث واقعيت روانشناختي آنها در انسان بررسي كند و رفتارهاي متناسب با آنها را کاوش نمايد و به توصيف، تبيين و حتي پيش بينيهاي علميدست يازد.
برخي پرسشهاي قابل بحث در اين حوزه عبارتند از: آيا انسان به لحاظ روانشناختي، قدرت انتخاب و اختيار براي انجام فعل اخلاقي دارد؟ آيا رفتارهاي ما همگي خود محور آن است؟ آيا خودگرايي روان شناختي بر ما حاکم است؟ ارادۀ اخلاقي و وجدان اخلاقي در انسان چگونه قابل تبيين است؟ تفاوتهاي رواني افراد چگونه بر افعال اخلاقي تأثيرگذار است؟ و ....
در اين جستار، صرفاً به يکي از اين پرسشها پاسخ خواهيم داد: «عوامل مؤثر بر تحولات رواني و اخلاقي انسان کدامند؟» به عبارت ديگر به طور کلي چه علل و زمينههايي باعث ميشود يک فرد به سمت فضايل اخلاقي يا رذايل اخلاقي کشيده شود يا رفتارهاي متناسب با آنها را به فعليت رساند يا حتي تحول شخصي و شخصيتي در جهت مثبت يا منفي داشته باشد؟
ساحران فرعون، فضيل بن عياض، بشر حافي و حر بن يزيد رياحي از نمونههاي شاخص تحول اخلاقي از باطل به حق در فرهنگ و انديشۀ اسلامي هستند. افرادي چون روژه گارودي (تحول از کمونيسم به اسلام)، يوسف اسلام (خوانندۀ اروپايي مسلمان شده) و پروفسور لگنهاوسن (استاد دانشگاه در رشتۀ فلسفه دين و تحول از مسيحيت به اسلام) و ... نيز از جمله موارد شهير و معاصر ما در اين موضوع هستند. البته نمونههاي کمتر مشهور در گوشه و کنار جامعه فراوان است. به ويژه در خودمان نيز تحولات اخلاقي در سطح رفتار و صفات را ميتوانيم جستوجو کنيم و به سادگي بيابيم.
در روانشناسي، صرفاً بر دو عمل پايههاي زيستي و محيطي تأکيد ميشود؛ در حالي که آموزههاي ديني دو عامل اراده و مبادي غيبي را نيز ميافزايد:
1. پايههاي زيستي
هنگام تشکيل نطفه، ويژگيها و صفات پدر و مادر (و حتي برخي از نياکان) از طريق «ژنها» در هستۀ سلول به کودک منتقل ميشود که اصطلاحاً آن را وراثت يا عامل ارثي گويند. از طريق دو قلوهاي همسان، ويژگيهاي متأثر از وراثت قابل مطالعه و بررسي است.2
افزون بر خصوصيات فيزيکي و فيزيولوژيکي، مانند شکل ظاهري صورت، رنگ پوست، مو، بلندي و کوتاهي قد، رنگ چشم و برخي نقصهاي جسماني مانند لب شکري، کف پاي صاف و ... ، ويژگيهاي رواني نيز به طور في الجمله تحت تأثير وراثت هستند: برخي عقب ماندگيها (150 نقص ژنتيک شناخته شده)، هوش، شخصيت، طول عمر و آسيبهاي رواني آمادگي ژنتيک در آنها مؤثر است. در روايات، صفات اخلاقي چون وفاداري، بي وفايي، شهامت، بزدلي، نجابت، رذالت، پستي و خونسردي به عوامل ارثي نسبت داده شده است.3
امير المؤمنين عليه السلام در وصف پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد:
خداوند نهال اصلي آن حضرت را از بهترين معادن استخراج نمود و نهال وجودش را در اصيلترين سرزمينها غرس کرد و شاخۀ هستي او را از زميني که پيامبران را از آن آفريد، به وجود آورد؛ همان درختي که امينان درگاه خود را از آن برگزيد. فرزندان او، بهترين فرزندان هستند و خاندانش نيکوترين خاندانها... .4
آن حضرت، شهامت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام و ناپايداري يکي ديگر از پسرانشان (محمد حنفيه) برابر دشمن را از صفاتي ميشمارند که از مادرانشان به ارث بردهاند.5 البته پرسشهايي که همچنان نيازمند مطالعه و بررسي بيشترند، عبارتند از: دقيقاً کدام يک از فضايل و رذايل اخلاقي تحت تأثير وراثت است؟ معيار و ملاک آن چيست؟ اين صفات تا چه حد از عوامل ارثي ناشي ميشود؟
2 . پايههاي محيطي
مقصود، عواملي است که پس از تشکيل نطفه از طريق محيط بر انسان وارد ميشود. اين عوامل شامل محيط درون رحمي(پيش از تولد) مانند اکسيژن، مواد غذايي، حرارت، احوال مادر، ضربههاي فيزيکي و رواني، تشعشعات و داروها است. محيط طبيعي پس از تولد، مانند آب و هوا، تغذيه و منطقه جغرافيايي و محيط اجتماعي نيز شامل خانواده، مدرسه، همسالان، جامعه، فرهنگ، دين، رسانههاي جمعي، محل کار و نهادهاي سياسي ميشود. پايههاي محيطي به صورتهاي مختلف بر فرد تأثيرگذار است و زمينههاي تغيير يا تحول را به وجود ميآورد. انواع تأثيرات محيط عبارتند از: رشد و شکوفايي استعدادها، شکلدهي هدايت رفتار، الگودهي به شخصيت فرد، آموزش و انتقال اطلاعات و بالأخره جامعهپذيري از طريق انتقال آداب و رسوم و هنجارهاي اجتماعي. در خصوص ارزشهاي اخلاقي و فضايل و رذايل ميتوان همۀ اين تأثيرات را به حساب آورد: محيط مساعد، موجب رشد و شکوفايي زمينههاي اوليه وراثتي در فضايل يا رذايل ميشود و ميتواند رفتار فرد را هدايت کند و الگوهاي مناسبي براي شخصيت وي فراهم سازد.6 در عين حال، اطلاعات مورد نياز درباره عواقب امور و نيکوکار و بدکار با مشاهدۀ محيط اجتماعي و تاريخي قابل دسترسي است. مهمترين تأثير پايههاي محيطي، تربيت اخلاقي است که با روشهاي الگوپذيري، همانند سازي، موعظه اخلاقي و ... حاصل ميشود.7 خانواده نيز يکي از مهمترين ارکان پايههاي محيط در تحولات اخلاقي است.
از نمونههاي تأثير محيط اجتماعي در فضيلت و رذيلت در قرآن کريم، داستان پسر نوح است:
وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمينَ* قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ»8
نوح به پروردگارش عرض كرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو [درباره نجات خاندانم] حق است؛ و تو از همه حكمكنندگان برترى».
فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست. او عمل غير صالحى است [= فرد ناشايستهاى است] پس آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه. من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى».
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
دوستان و همنشينان نيز تأثير بسزايي در تغييرات و تحولات اخلاقي ما دارند. امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايند:
الصديق افضل الذخرين؛
دوست، بالاترين اندوختهها و گنجينهها را فراهم ميکند.
پرسش جدّياي که اينجا مطرح است اين که اگر صرفاً وراثت و محيط، منشأ رفتارها و صفات اخلاقي ما باشد، جايگاه مسؤوليت و تکليف انسان چه ميشود؟ اينجا عامل اراده مطرح ميشود.
3 . اراده
اطاعت و عصيان، در قلمرو اختيار و مستلزم اعمال ارادي است؛ ولي اغلب مردم، به دليل شانه خالي کردن از مسؤوليت، ملموس نبودن اراده و مکانيزمهاي دفاعي براي توجيه عملي تمايل دارند همۀ رفتارهاي خود را به عوامل خارج از حيطۀ اراده و اختيار انسان نسبت دهند؛ در حالي که ارسال رسل و انزال کتب، تکليف و مسؤوليت ديني و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ همگي مبتني بر وجود اراده و اختيار در انسان است. افزون بر اين، رشد و تحول انسان در ابعاد معنوي و اخلاقي، به ويژه مستند به اراده است. منظور از اراده، نوعي توانايي رواني ويژۀ انسان است که شخص بر اساس آن، ميتواند در قلمرو خاصي، تأثيرات زيستي و محيطي را تحت تسلط خويش در آورد و با گزينش خود، رفتار و مسير رشد را به طور آگاهانه انتخاب نمايد.
اگر هم بيشتر روانشناسان به جبر محيطي (مانند رفتارگرايان) يا جبر دروني (مانند روانتحليلگران) تمايل دارند، روانشناسان شناختي، با تأکيد بر ارگانيسم فعال انسان در پردازش اطلاعات و آگاهي و روانشناسان انسانگرا با تأکيد بر خود شکوفايي و خلاقيت و آزادي، گرايش قابل توجهي به مباني اراده در انسان داشتهاند.
نقش اراده در رفتارهاي اخلاقي در مراحل شکلگيري رفتار آگاهانه، يعني هنگامۀ توجه، ادراک، احساسات و انگيزش ظهور ميکند و ميتواند با محدود کردن و کنترل نمودن تأثير عوامل زيستي و محيطي به طور فعّال وارد عمل شود. رشد اراده از طريق رشد آگاهي، تمرين اعمال ارادي و از طريق فرهنگ کلي جامعه امکان پذير است.
امام صادق عليه السلام مرز ميان اعمال اختياري و غير اختياري را امکان ملامت و سرزنش انسان ميداند:
... ما استطعت ان تلوم العبد عليه فهو منه و ما لمتستطع ان تلوم العبد عليه فهو من فعل الله. يقول الله تعالي للعبد: لم عصيت؟ لم فسقت؟ فهذا فعل العبد و لا يقول له: لم مرضت؟ لم قصرت؟ لم ابيضت؟ لم اسودت؟ لانه من فعل الله تعالي؛9
آنچه كه ميتواني بنده را بر آن ملامت و سرزنش كني، آن امر، از بنده صادر شده است و آنچه را كه نميتواني بنده را بر آن سرزنش كني؛ آن از افعال خداوند متعال است.
خداي متعال به بنده ميگويد: «چرا گناه كردي؟ چرا فسق ورزيدي؟» اين فعل بنده است؛ ولي خدا به بنده نميگويد: چرا مريض شدي؟ چرا كوتاه هستي؟ چرا سفيد هستي؟ چرا سياه هستي؟ چون كه همه اينها از افعال خداي متعال است.
در روايت ديگر، آن حضرت شرايط و مقدمات يک رفتار آگاهانۀ اختياري را نبودن موانع محيطي و اجتماعي، سلامت جسمي، رشد طبيعي و فيزيکي بدن و بالاخره فراهم شدن متعلق رفتار شمرده و متذکر ميشوند که آماده شدن همۀ اين شرايط، شخص را مجبور نميکند حتماً رفتاري از او سر بزند؛ بلکه خود او است که در آخرين مرحله نيز ميتواند ميان انجام يا ترک رفتار، يک طرف را انتخاب کند.10
اعمال عبادي به ويژه روزهداري، تقوا و خويشتنداري مقابل حرام، کفّ نفس و مخالفت با نفس هنگام ارتکاب، از مواردي است که در آموزههاي ديني براي تقويت اراده پيش بيني شده است. پرسش مهمي که اينجا قابل طرح است، سهم ويژه عوامل محيطي و ارثي مقابل اراده است؟ به تعبير ديگر تا کجا و تا چه حد، ارادۀ انسان ميتواند مقابل پايههاي زيستي و محيطي مقاومت کند؟ آيا شدت و ضعف اراده نيز خود محصول وراثت و محيط نيست؟ اين پرسش، نيازمند بررسي و کاوش جديتر در مجال ديگر است.
نکتهاي باقي است: آيا مجموعه عوامل تأثير گذار بر رشد اخلاقي انسان، صرفاً همين سه مورد است؟ آيا عامل ديگري در کار نيست؟ اينجا مبادي غيبي را با عنوان عامل مستقل مطرح ميکنيم.
4 . مبادي غيبي
بر اساس بينش اعتقادي، توحيد افعالي، خداوند به صورت طولي بر همۀ افعال و رفتار ما مؤثر است و در همه عوامل و پايههاي وراثتي، محيطي و ارادي نيز حضور دارد. افزون بر اين، آيات قرآن، مبادي غيبي و در رأس آن، خداوند را عامل مستقل ذكر ميكند که به طور جدي در عرصه هستي فعال هستند، و بر اعمال اخلاقي و فضايل و رذايل نيز تأثيرگذار است و ميتواند با تمهيد مقدمات و زمينههاي لازم، توفيق عبد را در تحول اخلاقي فراهم کند يا اينکه موجبات سلب توفيق را ايجاد نمايد.
چگونگي و فرايند اين تأثيرگذاري نيازمند بحث مستقلي است، در اين مجال مختصر، صرفاً به برخي شواهد اين موضوع اشاره ميکنيم:
الم * ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاه وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ11
الف، لام، ميم * اين است كتابى كه در [حقانيت] آن، هيچ ترديدى نيست؛ [و] مايه هدايت تقواپيشگان است * آنان كه به غيب ايمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند.
يکي از ويژگيهاي پارسايان و تقوا پيشگان، ايمان به غيب است؛ يعني باور کنند که عوامل غيبي وجود دارد و در زندگي آنان تأثير گذار است. اين عوامل، شامل خداوند - جلّ جلاله- فرشتگاه الهي، شياطين و برخي امور ديگر است.
قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ...12
و يهود گفتند: «دست خدا بسته است». دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند؛ بلكه هر دو دست او گشاده است...
خداوند، منطق يهود که خداوند را دستبسته و غير فعال در حيات و هستي معرفي ميکند، محکوم و مردود ميداند و صريحاً دست قدرت الهي را گشاده و مبسوط ميداند:
يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ 13
هر كس در آسمانها و زمين است، از او درخواست مىكند. هر زمان، او در كارى است.
کل يوم هو في شأن بخوان / مرو را بيکار و بي فعلي مدان
در آيات بسياري نيز به مصاديق اين موضوع اشاره شده است:
هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَه في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيمانًا مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ...14
او است آن كس كه در دلهاى مؤمنان، آرامش را فرو فرستاد، تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خدا است... .
إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَه مُرْدِفينَ * وَ ما جَعَلَهُ اللهُ إِلاّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ ... 15
[به ياد آوريد] زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مىطلبيديد؛ پس دعاى شما را اجابت كرد كه: «من شما را با هزار فرشته پياپى، يارى خواهم كرد».
و اين [وعده] را خداوند جز نويدى [براى شما] قرار نداد، و تا آنكه دلهاى شما بدان اطمينان يابد.
إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ... 16
و در حقيقت، شيطانها به دوستان خود وسوسه مىكنند، تا با شما ستيزه نمايند.
خداوند هدايت، ايمان، طهارت قلب و حتي تزکيه را به ويژه به خودش اسناد ميدهد:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ الله يُزَكّي مَنْ يَشاءُ ... 17
آيا به كسانى كه خويشتن را پاك مىشمارند ننگريستهاى؟ * [چنين نيست،] بلكه خداست كه هر كس را بخواهد، پاك مىگرداند... .
بلکه هر گونه تحول اخلاقي و تزکيه را مرهون لطف و فضل و رحمت الهي ميداند:
...وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لكِنَّ الله يُزَكّي مَنْ يَشاءُ وَ الله سَميعٌ عَليمٌ18
و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد؛ ولى [اين] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خدا[است كه] شنواىِ دانا است.
در روايات نيز مباحث توفيق و سلب توفيق، استدراج، عنايت حق و ... فراوان است از جملۀ آنها، اين حديث مشهور نبوي است:
انَّ لربكم في أيّام دَهرِكُُم نَفَحاتٍ اَلا فَتَعرَّضُوا لَها19 ؛
همانا پروردگارتان را در روزگار شما، نفحهها[ي رحمتي] است. هان كه خود را در معرض آن قرار دهيد.
رؤياهاي صادقه، الهام و اشراق و بشارتهاي آسماني در اين زمينه قابل توجه است.
ويليام جيمز و کارل گوستاو يونگ، از روانشناساني هستند که تأثيرگذاري مبادي غيبي بر رفتارهاي انسان و تحولات اخلاقي را ميپذيرند. يونگ، بويژه رؤياها را هم منابع اطلاعاتي و آگاهيبخش و هم ضمير ناهشيار و تأثيرگذار ياد ميکند.
در اين بخش نيز پرسشهاي چندي قابل پيگيري و بررسي است: قواعد و معيارهاي تأثيرگذاري عوامل غيبي چيست؟ رابطۀ اين عوامل با ارادۀ انسان چگونه است؟ آيا منوط و مشروط به اعمال خاصي است؟ آيا ميتواند بدون هيچ شرطي عمل کند؟ در هر صورت، اثرگذاري اين عوامل، با توجه به اختياري بودن کسب فضايل و رذايل چگونه قابل تبيين است؟
البته اين پرسشها در جاي خود پاسخ مقتضي و در خوري دارد که در مجال ديگري به آنها ميپردازيم. در خاتمه، اين پرسش را براي مخاطبان باکياست و فطانت اين جستار طرح ميکنيم:
آيا همۀ عوامل تأثيرگذار در تحولات اخلاقي انسان در همين چهار مورد و زيرمجموعههاي آنها قابل احصا و اندراج است؟ آيا عامل ديگري در کار نيست؟ آيا اموري مانند اوضاع کواکب و ستارگان در سعادت و شقاوت انسانها دخالت دارند؟ به نظر ميرسد پرونده اين بحث همچنان باز است.
گر خطا گفتيم اصلاحش تو کن / مصلحي تو اي تو سلطان سخن
نويسنده: مسعود آذربايجاني
........................
پينوشتها:
۱ هیلگارد، زمینه روان شناسی، ج 1، ترجمه براهنی، ص 35.
2. (ر. ک. روان شناسي با نگرش به منابع اسلامي، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، فصول 5 – 9).
3. شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 14، ص 54 – 57.
4. نهج البلاغه، خ 94.
5. شیخ عباس قمی، تتمه المنتهی، ص 12.
6. ر . ک . بحار الانوار، ج74، ص355.
7. ر.ک.احمد دیلمی و آذربایجانی، اخلاق اسلامی، بخش سوم.
8. سوره هود: 45 و 46.
9. بحار الانوار، ج5، ص59.
10. همان، ج5، ص8.
11. سوره بقره: 1 – 3.
12. سوره مائده: 64.
13. سوره الرحمن: 29.
14. سوره فتح: 4.
15. سوره انفال: 9 و 10.
16. سوره انعام: 121.
17. سوره نساء: 49.
18. سوره نور: 21.
19. بحارالانوار، ج68، ص221.
تهیه و تنظیم توسط موسسه فرهنگی ، اخلاقی دارالهدی - قم