با کسی عقد کرده ام که از او متنفر هستم . پس ازگذشت یکسال ، هیچ احساسی به او ندارم، بطوریکه افسرده شدم و روانه بیمارستان شدم . ولی پدر و مادرم میگویند به خاطر آبرویمان نباید طلاق بگیری و باید به زندگی ات ادامه بدهی ، آنها میگویند عروسی کنی ، محبت ایجاد میشود. شما را به خدا به دادم برسید .
قبلاً خانمی گفته بودند که ازدواج کرده اند و به آقا هیچ احساسی ندارند ، ما نگفتیم جدا شوید . گفتیم سعی کنید انشاء اله جرقه هایی ایجاد کنید . در 95 درصد ، خداوند عشق و محبت را ایجاد میکند ولی باز من گفتم در 5 درصد یجاد نمیکند و جالب شرایط مطلوب را دارند ولی احساس ندارند . این مورد میگوید متنفراست و دچار افسردگی حاد شده است . واقعا ایشان معلوم نیست که در کنار ایشان بتوانند ایجاد محبت کند . من واقعاً به پدر و مادر ایشان عرض میکنم عزیزان من هم پدر هستم و احساس شما را درک میکنم . یک جایی هم به شما حق میدهم . دختر شما ازدواج کرده و با این مشکل مواجه شده اید و نکنه خدا نکرده شما ازدواج را تحمیل کرده اید ، این ها اشتباه خانواده ها است . من به والدین که بچه هایشان ازدواج نکرده اند عرض میکنم این کار را نکنید . چون این مشکلات پیش می آید . من به شما حق می دهم . ولی بدانید اگر ایشان طلاق بگیرند آبروی شما نمی رود . مگر مرتکب حرام شده اید ؟ البته درک میکنم فرصت های این دختر از بین رفته است . ولی پدر عزیز ، شما فکر نمی کنید الان اصرار کنید و ایشان با این وضعیت وارد زندگی شوند و محبت ایجاد نشود و بعد دختر شما دوشیزه خانم نباشد و جدا شوند، آنجا لطمه بیشتری می خورید ؟ آیا آنجا احساس گناه شما بیشتر نیست ؟ بدتر از این هم هست. گفتند وارد زندگی شوند ، محبت ایجاد میشود . حالا وارد شدند و محبت ایجاد نشد و بعد گفتند یک بچه برایش بیاور ، عشق ایجاد میشود . خانم باردار شده و یک بچه هم آوردند ولی عشق ایجاد نشد و با یک بچه به سمت متارکه می روند و جدا میشوند و حالا شما این بچه را نابود کرده اید. عزیزان این کار را نکنید . بالاخره دوران عقد دوران تجدید نظر است . من قبول دارم طلاق پیامد های منفی دارد . ما یک جاهایی مجبور هستیم . جدا شدن بد است ولی جدا شدن بعد از ازدواج و با بچه بد تر است و اگر زندگی هم با این وضع ادامه پیدا کند ، یک عمر مُردگی است. این چه زندگی است . یک ادم افسرده ، بی نشاط ، بی روح و بعد به بچه ها یش هم افسردگی متنقل می شود . هم ژ نی هست و هم انتقالی . چرا این کار را می کنید ؟ کوتاه بیایید . اجازه بدهید ارتبا ط را قطع کنند . ایشان در دوران عقد هستند و دوران تجدید نظر است . شاید الان این حالت هایی که در خانم ایجاد شده است ، به خاطر علقه ای است که به کسی دارد و واقعاً این آقا مشکل ندارد . ما برای اینها کلی حرف زدیم . گفتیم شما باید مشکل خودتان را حل کنید . چون آقا مشکلی ندارد ولی اگر این هم نیست ، فقط از این بدم می آید و متنفرم . صلاح نمیدانیم.
• وقتی می بینم همسرم مادرش را نوازش میکند، هم از او و هم از مادرش متنفر میشوم و تا مدتی دوست ندارم همسرم را ببینم . آیا اینکار همسرم درست است ؟
•نفس این کار درست و ارزشمند است و خدا دوست دارد که پسر، مادرش را نوازش کند . ولی از آقایان می خواهم که این کار را ، جلوی همسرانشان نکنند ، یعنی احترام بگذارند ، گرامی بدارند ، ولی درحضور همسرشان نوازش نکنند یا برعکس جلوی مادرشان ، همسرشان را نوازش نکنند . اصل این است که همسر شما هم خوشحال شوند از این کار و شما راتشویق کنند حمایت کنند و لذت ببرند اما واقعیت این است که اکثریت اینطوری نیستند . پس این کار رانکنید ولی متاسفانه بعضی آقایان اینکار را میکنند و ارتباطات عاطفی باید در خلوت باشد ولی بعضی آقایان این طور رفتار را دارند و زیاد است و جلوی خانم هم این کار را میکنند و وقتی به آنها می گوییم چرا این کار را انجام میدهید ؟ می گویند زن گیر می آید ولی مادر گیر نمیآید . آقايان محترم این استدلال درستی نیست و ناپسند است جایگاه مادربسیار والا است ولی ایشان هم همسر شما هستند . آیه قرآن می گوید : واخذن منکم میثاقاًغلیظاً.زنان از شما میثاق محکم گرفته اند . اینکار به صلاح و مصلحت نیست و باید آقایان رعایت کنند .
• با اجبار پدرم با پسری عقد کرده ام و وقتی ایشان به خانه ما می آید من نمی توانم ایشان را تحمل کنم و از او متنفر هستم . چه کار باید بکنم ؟
این همان ازدواج تحمیلی است که به خانواده ها تاکید کردیم ، این کار را نکنید. نتیجه اش این میشود ما معمولا در اینجا توصیه به زندگی نمی کنیم مگر اینکه شما تردید دارید. مثلا یک هفته عقد هستید ما می گوییم فرصت بدهید ولی اگر پنج ماه عقد هستید و این حالت را دارید ، دیگر احتیاج به فرصت ندارد . من توصیه به این زندگی نمی کنم . اگر وارد زندگی هم بشوید ، زندگیتان ادامه پیدا نمی کند