مثل خاك!
در فصل بهار يك سنگ پيدا نمي كني كه سبز شده باشد، چرا؟ چون سنگ خودش را گرفته است.
اما خاك را ببين چه گلهاي رنگارنگي كه از دل آن بر ميدمد، چرا؟ چون خودش را نگرفته است.
«در بهاران كي شود سر سبز رنگ
خاك شو تا گل برويي رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودي دلخراش
آزمون را يك زماني خاك باش»
تو سالها خود را گرفتي و به جايي نرسيدي. حالا يك مدتي بيا و خاكي باش، افتاده باش، وگرنه، اگر خودت را بگيري هيچ نسيمي و هيچ بهاري نمي تواند تو را سبز و شكوفا كند؛ نه خدا، نه پيامبران او، و نه اولياي حق، و نه كتابهاي آسماني.
اين است كه اهل جهنم در قيامت مينالند كه:
اي كاش ما خاك بوديم!
يعني اي كاش انسانهاي خاكي و افتاده اي بوديم.
اي كاش ما هم تواضع پيشه ميكرديم.
? مثل شاخه های گیلاس - محمد رضا رنجبر