وقتی امام جماعت مسجد النبی(ص) درمانده میشود؟!
از آنجا که اسلام، دینی لطیف و رحمانی است، پیروان خود را از بحث و مجادله بیمورد نهی کرده است، اما در مواردی برای وصال مردم به حقیقت با شرایطی اجازه داده بلکه به آن امر کرده زیرا ممکن است افرادی با دیدن این مجادلات نیکو، از گمراهی نجات یابند.
?آیه:
جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ نحل/125
با بهترين شيوه با آنان مجادله کن
?حکایت؛ یکی از اهل علم میگفت: در مدینه بودم، یکی از شیعیان ایرانی، پنجره و دیوار مرقد مطهر رسول اکرم (ص) را بوسید. امام جماعت مسجد او را دید و بر سرش فریاد کشید چرا میبوسی؟ این دیوار، سنگ است و آن پنجره، آهن است. چرا سنگ و آهن را که فهم و شعوری ندارند میبوسی و مرتکب شرک میشوی؟ من در برابر فریادهای آن عالم وهابی، دلم به حال آن شیعه ایرانی سوخت لذا جلو رفتم و به امام جماعت وهابی گفتم: بوسیدن این در و پنجره، نشانه پیوند و علاقه ما به رسول اکرم (ص) است و هیچگونه شرکی در این عمل نیست. وهابی گفت: نه، این کار شرک است. گفتم: آیا این آیه را نخواندهای که میفرماید: «فلما ان جآء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا» (یوسف/ 96)،
ترجمه: اما هنگامیکه بشارتدهنده فرارسید، پیراهن یوسف را بر صورت یعقوب افکند ناگهان یعقوب بینا شد. این پیراهن، پارچه بود، چه طور شد که پارچه، چشم یعقوب را بینا کرد؟!
امام جماعت وهابی در پاسخ به سؤال من، درمانده شد و نتوانست پاسخ دهد.1
?1. با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت قرآنی