همسرداری:
سر ظهر و در هوای گرم تابستان هیچ چیز لذت بخش تر از استراحت در سایه ای خنك و نوشیدن شربتی گوارا نیست !
می خواست به خانه برگردد تا استراحت كند. در این لحظه دید زنی شتابان می آید و از گرما بی تاب شده است بعد از سلام و علیك ، زن گفت :
- ای قاضی ! شوهرم اذیتم می كند. بهانه می گیرد و الان هم مرا به ناحق از خانه بیرون انداخته و تهدید كرده است كتكم خواهد زد! برای دادخواهی نزد تو آمده ام !
در آن هوای گرم با آن كه بسیار خسته و تشنه بود، با خود گفت :
روا نیست در گرفتن حق مظلومی تاءخیر شود.
برای دادخواهی و كمك به زن به راه افتاد.
به در خانه زن رسیدند. جوانی در را باز كرد و وقتی زنش را دید، به او پرخاش كرد. سپس رو به مرد (قاضی ) كرد و گفت : ها! فرمایش !
قاضی :
سلام جوان ! این زن می گوید تو آزارش می دهی و از خانه بیرونش كرده ای ! زندگی را سخت نگیر! گذشت داشته باش تا زندگی ات شیرین شود!
جوان حرفهای قاضی را قطع كرد و گفت : به كسی ربطی ندارد. زن خودم است و می خواهم زندگی ام را تلخ كنم و تبدیل به جهنم نمایم ! حال كه چنین شد او را زنده خواهم سوزاند!
قاضی برآشفت . شمشیرش را كشید و گفت :
جوانك ! من تو را پند و اندرز می دهم . تو او را تهدید به سوزاندن می كنی ؟! مگر اسلام به تو چنین اجازه ای می دهد؟!
چند نفر صدای آنها را شنیدند و از منزل خود بیرون آمدند و بامشاهده آن اوضاع گفتند: السلام علیك ای امیرمؤ منان ! آیا از دست ما كمكی ساخته است ؟!
جوان وقتی فهمید مرد مسن ، علی بن ابی طالب (علیه السلام ) است ، ترسید و به التماس افتاد و قول داد از آن پس ، هرگز همسرش را آزار ندهد.
امام رو به زن كرد و گفت :
برو به خانه ات . قول بده كاری نكنی كه شوهرت عصبانی شود
?سفینه البحار جلد ۲ صفحه ۳۲۱