زهد شيخ انصارى و توجه به طلاب محروم
يكى از مقلدين شيخ انصارى تاجر بود عباى زمستانى گران بهايى براى ايشان هديه آورد فرداى آنروز در نماز جماعت ديد عباى ساده بر دوش اوست تاجر گفت عبايى كه براى شما آوردم كجاست؟ فرمود آنرا فروختم و با پول او 12 عباى زمستانى ساده خريدارى كردم و به طلاب و مردم دادم. تاجر گفت آن عبا را مخصوص شما خريدارى كردم نه اينكه اين كار را بكنيد شيخ فرمود (ان ضميرى لا يقبل ذلك) وجدانم چنين كارى را قبول نمىكند.