مقدمه
زندگينامه اجمالى
حضرت فاطمه امّ ابيها عليهاالسلام روز جمعه ۲۰ جمادى الاخرى سال دوم يا پنجم بعثت در شهر مكه به دنيا آمد. پدر بزرگوارش حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و مادرش خديجه كبرى عليهاالسلام بود. در سال دوم هجرت عقد او با حضرت على عليه السلامدر ملكوت اعلى بسته شد و ثمره آن امام حسن و امام حسين و زينب وام كلثوم بود و محسن نيز در حوادث پس از رحلت پيامبر سقط شد.
آغاز زندگى حضرتش در مكه با محاصره اقتصادى شعب ابى طالب همراه بود و با پايان يافتن محاصره، عمر مادر نيز به آخر رسيد و پس از مادر مهر خانه پدر بود و بر چهره خسته او كه از فراق ابوطالب و خديجه و آزار كفار در هم مى تكيد گل نشاط و اميد مى كاشت.
پس از هجرت و در مدينه به صورت يك زن با تمام ويژگيهايى كه خداى زن براى او منظور نموده است تجلى نمود. فاطمه عليهاالسلامشمع جمع خانه بود و حلقه وصل رسالت و امامت. هم عزيز پدر بود و هم محبوب همسر و هم بانوى مدينه اسلام و الگوى تربيت خدايى زنانه. رنجها و مصيبتها در برابر خورشيد مهرش ذوب مى شد و پدر و همسر كه دو برادر بودند و دو همرزم و دو همدرد در پناه مهر او آرامش مى يافتند.
فاطمه يكى از دو ركن امامت بود كه پس از پيامبر با تمام وجودش به دفاع از حق پرداخت، هم سيلى نامحرمان تحمل نمود و هم تازيانه جهل و جاهليت را به جان خريد و در آخر نيز جان و فرزند را در اين راه نهاد و در سوم جمادى الاخرى يا ۱۳ جمادى الاولى سال ۱۱ هجرى (و در كمتر از ۳ ماه پس از رحلت پيامبر) على عليه السلام را تنها گذاشت. مرقد منورش در مدينه ـ مسجدالنبى يا بقيع ـ مطاف ملائك مقرب الهى است.
مقدمه ناشر
امام سجاد عليه السلام فرمود:
اَلا وَ اِنَّ اَبْغَضَ النّاسِ اِلىَ اللّهِ مَن يَقْتَدى بَسُنّةِ اِمامٍ وَ لايقتَدى بِأعمالِهِ[ـ الكافى، 8: 234، ح 312.].
هشدار كه منفورترين مردم نزد پرورگار، كسى است كه شيوه امامى را پيروى كند ولى از سيره عملى او پيروى ننمايد.
براى «چگونه بودن» نياز به الگو داريم و نقش الگو در تربيت چنان روشن است كه نيازى به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگو گيرى و اسوه يابى و تأسى به اخلاق اولياء الهى كارساز است، آشنايى با جزئّيات صفات و رفتار آن بزرگواران است، نه كلّيات. خوشبختانه در كتب حديث و سيره، نمونه هاى رفتارى پيامبر و امامان بصورت ريز و جزئى آمده است كه آشنايى با آنها بسيار سودمند است و گامى جهت خودسازى و تعالى بخشيدن به جامعه است.
انسان در ديد ژرف نگر اسلام بيابانگردى سرگردان و گمگشته اى در تاريكزار زندگى نيست. او كشتى شكسته اى شوربخت و نا اميد و اسير موجهاى بيم زا و هراس آفرين نمى باشد.
بلكه موجودى مسؤول است كه با مقصد و مقصودى مشخص با زاد و توشه اى كامل و راهنمايانى درونى و برونى به سفرى پرداخته كه از صحراى عدم آغاز مى شود و تا بار يافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نيروهاى خلقت، انسان را در اين سفر صادقانه يارى مى كنند و خداى با لطف بيكران خويش به هدايت او از راههاى گوناگون پرداخته و بهترين جايگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهيا كرده است.
انسان براى به دست آوردن نيك بختى خويش و سعادتمندى جامعه و رضايت خداوند بايد در طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگى خويش بكار گمارد.
اسلام عزيز براى پاسخ گويى بدين نياز بسيار اساسى دو شيوه را دنبال نموده است:
الف: بيـان احكام و دستـورهاى زنـدگى از آغاز تا فـرجام
ب: ارائه الگوهاى تربيتى و نمونه هاى عينى كمال
بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاى والا سخن به ميان آمده است، و از جنبه هاى الگويى آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسى بجويند.
در مكتب حياتبخش تشيع(اسلام راستين) معرفى اين الگوهاى الهى گسترده تر است و پيشوايان معصوم كه بهترين اسوه ها و الگوهاى زندگى هستند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارند تا آنانكه مسئوليت الهى و رسالت انسانى خويش را درك كرده اند و تصميم براى رسيدن به چكادهاى فرازمند فضيلت و كمال دارند با درس گرفتن از آنان زيستنى شرافتمندانه كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى كند در پيش گيرند.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام، اسوه بشريّت اند و تبعيّت عملى از آنان رهنمون كمالجويان است.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:
اَدَّبَنى رَبّى فَاَحْسَنَ تَأديبى[ـ ميزان الحكمه، ج 1 ص 78.]، خداوند مرا تأديب كرده و ادبم را نيكو ساخته است.
ويژگى سيره معصومين در اين است ك مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمينان مى توان از آن پيروى كرد.
اكنون بمنظور بهره گيرى از درياى مواج و گرانقدر روايات، چهل حديث از سيره هريك از معصومين عليهم السلام به پيشگاه امّت اسلامى عرضه مى شود. اميد كه همه ما را چراغ راه و رهتوشه سفرى باشد براى رسيدن به سعادت دنيا و نيك بختى آخرت.
در اين شماره، با گوشه اى از منش و رفتار و سيره سازنده و الهام بخش بانوى بزرگوار اسلام، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامدخت گرامى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آشنا مى شويم. اميد است آگاهى از سيره آن انسان نمونه، امّت ما بويژه بانوان جامعه را با جلوه هايى از فروغ هدايت و سرمايه هاى كمال و معنويت و اخلاق اسلامى مأنوس سازد و در راهِ پيروى از آن «اسوه فضايل» گامى راهگشا باشد.«نشر معروف»
فصل اوّل
فرشته عبادت
تجـلّى ايـمان
۱ قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: اِنَّ ابْنَتى فاطِمَةَ مَلَأَ اللّه ُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها ايماناً اِلى مُشاشِها، فَتَفَرَّغَتْ لِطاعَةِ اللّه ِ. [دلائل الامامه: 139، ح 47]
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و سراپاى وجود او را پُر از ايمان كرده است، پس او ـ به همين خاطر ـ همواره در اطاعت خداست.
ايمان داراى مراتب و درجات است. كسى كه ايمان كامل و سرشار داشته باشد، دل از همه چيز كنده، فارغ و يكدله خود را وقف عبادت مى كند و همه كارهايش رنگ عبادت و پرستش پيدامى كند. حضرت زهرا عليهاالسلام از اين موهبت الهى برخوردار بود.
فـروغ فرشتـگان
۲ سَأَلْتُ عَنْ اَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام عَنْ فاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتِ الزَّهْراءُ؟ فَقالَ: لاَِنَّها كانَتْ اِذا قامَتْ فى مِحْرابِها زَهَرَ نُورُها لاَِهْلِ السَّماءِ كَما تَزْهَرُ ـ تَزْهُو ـ نُورُالْكَواكِبِ لاَِهْلِ الاَْرْضِ.علل الشرائع، ج ۱: ۲۱ [چون وقتى كه در محراب عبادتش به نماز مى ايستاد، فروغ نورش براى ساكنان آسمان مى درخشيد، همان گونه كه نور ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشد.]
راوى مى گويد: ازحضرت صادق عليه السلامعلت نامگذارى حضرت فاطمه عليهاالسلام را به ـ زهرا ـ پرسيدم. فرمود: چون وقتى كه در محراب عبادتش به نماز مى ايستاد، فروغ نورش براى ساكنان آسمان مى درخشيد، همان گونه كه نور ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشد.
«زهرا» به معنى درخشان است. حضرت فاطمه عليهاالسلام شخصيتى فروزان داشت و عبادت هاى خالصانه اش به درگاه خدا، فروغ وجودش را به آسمانها و به عرشيان مى رساند. از اين رو لقب آن حضرت «زهرا» بود. درخشش معنويّات و درك آن براى آسمانيان، از مقوله اى ديگر است كه براى آنان محسوس است.
تنديس عبادت
۳ عَن الحسن البصرى: ما كانَ فى هذِهِ الأُمَّةِ اَعْبَدُ مِنْ فاطِمَةَ عليهاالسلام كانَتْ تَقُـومُ حَتّى تَتَـوَرَّمَ قَدَمـاها. [مناقب، ج 3: 341.]
حسن بصرى مى گويد: در ميان امت اسلام، كسى خداپرست تر از فاطمه عليهاالسلامنبود. آن قدر به نماز مى ايستاد كه قدم هايش ورم مى كرد.
اين شيوه در باره حضرت رسول صلي الله عليه و آله هم نقل شده است. كسى كه محبّت الهى را در دل داشته باشد، از عبادت و نماز سير نمى شود، بلكه لذّت مى برد و هر چه بيشتر طول بكشد، لذّت روحى عبادت كننده خدادوست افزون تر مى گردد. از اين رو جذبه هاى معنوى عبادت سبب مى شد كه آن پاكان عزيز، رنج جسمى را حسّ نكنند.
نيـاز نمـاز
۴ كانَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام تَنْهَجُّ فىصَلاتِها مِنْ خَـوْفِ اللّه ِ تَعـالى. [ارشاد القلوب: 105.]
حضرت فاطمه عليهاالسلام در نمـازش از ترس خـدا نفس نفس مى زد ـ وگريه درگلويش مى شكست ـ.
نماز، پرستش انسان در برابر معبود است. هر چه معرفت عابد و نمازگزار بيشتر باشد، حالت خوف و رجا بيشتر مى شود. درك عظمت خالق، سبب مى شود كه بنده نيايشگر و نمازخوان، چشمى اشكبار و قلبى لرزان و حالت خضوع و خشوع در عبادت داشته باشد.
قـدرشنـاس قـدر
۵ قالَ عَلِـىٌّ عليه السلام: وَكانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام لاتَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها يَنامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ ـ لَيلَهَ القَدرِ ـ وَ تُداويهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ: مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرُها. [دعائم الاسلام، ج 1: 282.]
حضرت على عليه السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام نمى گذاشت كسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود. به آنان غذاى كم مى داد و از روز قبل براى احياى شب قدر آماده مى شد و مى فرمود: محروم كسى است كه از بركات اين شب محروم باشد.
شب قدر كه برتر از هزار شب است، فرصت استثنايى براى شب زنده دارى و عبادت و ياد خداست. دريغ است كه چنين شبى به غفلت و خواب بگذرد. براى درك فيض اين شب، بايد برنامه ريزى روزانه داشت، تا خواب آلودگى و كسالت روحى سبب بى حالى نسبت به احياى اين شب نشود. حيف است كه اين شب را به خفتن بگذرانيم.
نثـار و ايثـار
۶ قـالَ مُوسَـى بنُ جَعفَـر عليه السلام: كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام اِذا دَعَتْ تَدْعُو لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَ لا تَدْعُو لِنَفْسِها، فَقيلَ لَها يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آلهاِنَّكِ تَدْعينَ لِلنّاسِ وَ لا تَدْعينَ لِنَفْسِكِ، فَقالَتْ عليهاالسلام: اَلْجـارَ ثُـمَّ الـدّارَ. [علل الشرائع، ج 1: 216.]
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از پدرانش نقل مى كند: هرگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام دعا مى كرد براى زنان و مردان مؤمن دعا مى كرد و براى خود دعا نمى كرد. به او گفته شد: چرا شما براى مردم دعا مى كنيد اما براى خودتان دعا نمى كنيد؟ فرمود: اول همسايه آنگاه درون خانه.
ايثار و مواسات، خصلت انسان هاى از خود رسته است كه نوعدوست اند و خيرشان در همه چيز حتّى در دعا و حاجت خواهى به ديگران مى رسد. به خصوص دعا در حق ديگران، آن هم نه پيش رو بلكه پشت سر، نشانه اخلاص است. دعاى انسان در حق ديگران به اجابت نزديك تر است.
وقـت دعــا
۷ عَنْ فـاطِمَـةَ عليهاالسلام قالَتْ: سَمِعْتُ النَّبـِىَّ صلي الله عليه و آلهيَقُولُ: اِنَّ فِى الْجُمْعَةِ لَساعَةٌ لا يُراقِبُها رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ فيها خَيْرا اِلاّ اَعْطاه... وَقالَ هِىَ اِذا تَدَلّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُروبِ... وَكانَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام تَقُولُ لِغُلامِها: اِصْعَدْ عَلَى الضَّرابِ ـ الظراب ـ فَاِذا رَأَيْتَ عَيْنَ الشَّمْسِ قَـدْ تَدَلّى لِلْغُـرُوبِ فَاءَعْلِمْنى حَتّى اَدْعُــوَ. [معانى الاخبار: 399]
حضرت فاطمه عليهاالسلام گويد: شنيدم پيامبر صلي الله عليه و آلهمى فرمـود: در روز جمعه ساعتى است كه هركس آن را مراقبت كند و در آن لحظه دعا كند دعايش مستجاب شود، وآن زمانى است كه نيمى از خورشيد غروب كرده باشد. حضرت زهرا عليهاالسلام براى درك آن ساعت به خدمتكارش مى گفت: بر فراز بلندى برو و هرگاه ديدى نيمه خورشيد غروب نمود مرا خبر كن تا دعا كنم.
هست حق را نفحاتى دلجوى كه كند سوى بشر گه گه روى از نگاه دينى، بعضى از روزها، جاها و لحظه ها از فضيلت بيشترى برخوردارند و به دليل آن ويژگى، آثار خاصى هم دارند. يكى از لحظات خاصّ كه خداوند دعاها را در آن قبول مى كند، هنگام غروب آفتاب است. از اين رو حضرت زهرا عليهاالسلام انتظار مى كشيد كه آن لحظه دعا فرا برسد.
دو ركعت نياز
۸ قـال ابـو عبـداللّه عليه السلام: كانَ لِأُمّى فاطِـمَةَ عليهاالسلام صَلاةٌ تُصَلّيها عَلَّمَها جِبْرَئيلُ، رَكْعَتانِ تَقْرَءُ فِى الْأُولى «اَلْحَمْدَ» مَرَّةً وَ «اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، مِأَةَ مَرَّةٍ وَ فِى الثّانِيَةِ «اَلْحَمْدَ» مَرَّةً، وَ مِأَةَ مَرَّةٍ «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ»، فَاذِا سَلَّمْتَ سَبَّحْتَ تَسْبيحَ الطاهِرَةِ عليهاالسلام. [جمال الاسبوع: 173]
امام صادق عليه السلام فرمود: مادر ما فاطمه عليهاالسلام همواره دو ركعت نماز مى خواند كه جبرئيل به او آموخته بود، در ركعت اوّل آن پس از حمد صد بار سوره قدر و در ركعت دوم پس از حمد صد بار سوره توحيد را مى خوانى، و پس از سلام نماز، تسبيحات حضرتش را نيز مى گويى.
نمازهاى خاصّى كه از هر يك از معصومين نقل شده است، هر كدام سفره اى معنوى است كه براى ما گشوده اند. خوب است كه پيروان اين خاندان، از اين آموزش هاى ناب بهره گيرندو آن نمازها را بخوانند.
هديه بىنظير
۹ اِنَّ عَلِىَ بْنَ اَبىطالبٍ عليه السلام اَمَرَ فاطِمَةَ عليهاالسلامتَسْتَخْدِمُ رَسُـولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقـالَتْ: يارَسُولَ اللّه ِ اِنَّهُ قَدْشُقَّ عَلَىَّ الرَّحى ـ وَاَرَتْهُ اَثَرا فى يَدَيْها مِنْ اَثَرِ الرَّحى ـ فَسَأَلَتْهُ اَنْ يُخْدِمَها خادِما، فَقالَ صلي الله عليه و آله: اَوَلا اُعَلِّمُكِ خَيْرا مِنَ الدُّنْيا وَما فيها؟ اِذا آوَيْتِ اِلى_'فِراشِكِ [كنز العمّال 2: 57.]
اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام گفت تا برود و از پيامبر خادمى بخواهد. او نيز رفت و ضمن نشان دادن پينه هاى دستش گفت: آسياب كردن مرا به زحمت انداخته است و آنگاه درخواست خادمى كرد. پيامبر صلي الله عليه و آله در پاسخ فرمود: آيا نمى خواهى ـ به جاى خادم ـ هديه اى به تو دهم كه از همه دنيا ارزشمندتر باشد؟ هنگامى كه براى خواب آماده شدى سى و چهار بار «اللّه اكبر» و سى و سه بار «الحَمْدُ لِلّهِ» و سى و سه بار «سُبحانَ اللّه » بگو.
تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام به نحوى كه در اين حديث آمده، فضيلت و ثواب بسيارى دارد و يكى از بهترين تعقيبات نمازها به شمار مى رود و مداومت بر آن موجب خشنودى پروردگار است.
تسبيح تربـت
۱۰ قـالَ اَبُـو عَبْـدِاللّه عليه السلام: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهكانَتْ مَسْبَحَتُها مِنْ خُيُوطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ عَلَيْهِ عَدَدَ التَّكْبيراتِ فَكانَتْ عليهاالسلامتُديرُها بِيَدِها تُكَبِّرُ وَ تُسَبِّحُ اِلى اَنْ قُتِلَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاسْتَعْمَلَتْ تُرْبَتَهُ وَعَمِلَتِ التَّسابيحَ فَاسْتَعْـمَلَها النّاسُ. [وسائل الشيعه ج 4: 1033.]
امام صادق عليه السلام فرمود: تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام نخى بود كه بر آن به تعداد تكبيرات ـ ۳۴ عدد ـ گره زده بود و آن را در دستش مى چرخانيد و تكبير و تسبيح مى گفت، تا وقتى كه حمزه شهيد شد، تسبيحى از تربت او ساخت. و از آن پس ساختن تسبيح در ميان مردم رواج يافت. تربت شهيد، يادآور فرهنگ جهاد و شهادت و ايثار جان در راه خداوند است. ذكر گفتن با تسبيحى كه ازتربت قبر يك شهيد بزرگ مثل حمزه سيدالشهدا باشد، يا سجده بر تربت حسينى، يادآور آن مجاهدات و الهام بخش روح جهاد و فداكارى است
تربت شهيد، يادآور فرهنگ جهاد و شهادت و ايثار جان در راه خداوند است. ذكر گفتن با تسبيحى كه ازتربت قبر يك شهيد بزرگ مثل حمزه سيدالشهدا باشد، يا سجده بر تربت حسينى، يادآور آن مجاهدات و الهام بخش روح جهاد و فداكارى است.
فصـل دوم
در سايه نور
يـادگار مـادر
۱۱ رُوِىَ اَنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ يُحِبُّ فـاطِمَةَ عليهاالسلام لاَِنَّها كانَتْ زاهِدَةً عابِدَةً... وَ لاَِنَّها كانَتْ تَذْكِرَةً لَهُ مِنْ خديجَةَ. [مستدرك عوالم ج 1: 450.]
نقل شده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله فـاطمـه عليهاالسلام را به آن جهت دوست داشت كه او دخترى پرهيزكار و همواره مشغول عبادت بود و به خاطر آنكه يادآور و يادگارى از خديجه بود.
محبّت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نسبت به دختر گرامى اش حضرت زهرا عليهاالسلام صرفاً براى آن نبود كه وى، دخترش بود، بلكه كمالات و معنويات و فضايل برجسته آن حضرت، او را محبوب خدا و رسول ساخته بود و اين علاقه، ريشه در ارزشهاى مكتبى داشت. اينكه وى، يادآور مادرش حضرت خديجه عليهاالسلام بود، عامل ديگرى براى محبّت پيامبر نسبت به او بود.
سرچشمه ادب
۱۲ قـالَتْ اُمُّ سَلَمَة: تَزَوَّجَنى رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ... وَ فَوَّضَ اَمْرَابـْنَتِهِ اِلَىَّ فَكُـنْتُ اَدُلُّهـا وَ اُؤَدِّبـُهـا. وَكانَتْ وَاللّه ِ ادَبُ مِنّى وَ اَعْرَفُ بِالاَْشْياءِ كُلِّها. [دلائل الامامة: 82.]
ام سلمه مى گويد: وقتى پيامبر با من ازدواج نمود دخترش ـ فاطمه عليهاالسلام ـ را به من سپرد. من نيز آداب زندگى را به او مى آموختم، و به خدا قسم او خود از من آگاه تر و به همه چيز آشناتر بود.
حضرت زهرا عليهاالسلام كوچك بود كه مادرش خديجه از دنيا رفت. از اين رو نگهدارى و تربيت او به امّ سلمه واگذار شد كه همسر بعدى پيامبر خدا بود، در عين حال، امّ سلمه از اين فرزند، ادب و معرفت مى آموخت و تربيت وى برايش افتخار محسوب مى شد.
زيارت و كرامت
۱۳ قـالَتْ عائِشَـة: ما رَأَيْتُ اَحَدا مِنْ خَلْقِ اللّه ِ اَشْبَهُ حَديثا وَكَلاما بِرَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله ِ مِنْ فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ كانَتْ اِذا دَخَلَتْ عَلَيْهِ اَخَذَ بِيَدِها فَقَبَّلَها وَ رَحَّبَ بِها وَاَجْلَسَها فى مَجْلِسِهِ وَ كانَ اِذا دَخَلَ عَلَيْها قَامَتْ اِلَيْهِ وَ رَحَّبَتْ بِهِ وَ اَخَذَتْ بِيَدِهِ فَقَبـَّلَتْها. [عقد الفريد ج 3: 230.]
عايشه مى گويد: كسى از مخلوقات خدا را نديدم كه در گفتار و سخن شبيه تر از فاطمه عليهاالسلام به پيامبر باشد. هرگاه كه فاطمه عليهاالسلام به ديدار پيامبر مى آمد پيامبر دست او را مى گرفت و مى بوسيد و به او خوش آمد مى گفت و در جايگاه خودش مى نشانيد و هرگاه پيامبر به ديدار فاطمه مى رفت فاطمه عليهاالسلامبر مى خاست و خوش آمد مى گفت و دست پيامبر را مى گرفت مى بوسيد.
در جامعه جاهليّت زده آن زمان كه دختر را مايه ننگ و عار مى دانستند، رفتار حضرت رسول با دخترش فاطمه زهرا، نقش مهمّى در تغيير آن فرهنگ منحطّ و توجّه دادن به ارزش انسان داشت. علاوه بر اينكه چنان رفتارى نسبت به كوثر اهل بيت، شايسته آن بانو بود كه سرور زنان جهان است.
انتـظار ديـدار
۱۴ كانَـتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام اِذا سافَرَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهوَبَلَغَها قُدُومُهُ تَخْرُجُ اِلى بابِ الْبَيْتِ تَنْتَظِرُهُ فَاِذا رَأَتْهُ بادَرَتْ اِلَيْـهِ وَ تَقَبَّـلَ وَجْهَـهُ. [كشف الغمة ج 1: 145.]
هرگاه كه خبر بازگشت پيامبر از سفر، به مدينه مى رسيد، فاطمه بر در خانه به انتظار مى نشست و آنگاه كه پدر را مى ديد به استقبال مى رفت و صورت او را مى بوسيد.
محبّت دوجانبه ميان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و دخترش حضرت زهرا عليهاالسلام نمونه بود. اگر زهراى اطهر چنان شوقى نسبت به پدر داشت، پيامبر هم چنان بود و وقتى سفر مى رفت، زهرا عليهاالسلام آخرين كسى بود كه پيامبر با او خداحافظى مى كرد و چون برمى گشت، پيش از همه به ديدار دخترش مى شتافت.
مدافـع حـق
۱۵ لَمَّااشْتَدَّتْ عَداوَةُ قُرَيْشٍ لِلنَّبِىِّ صلي الله عليه و آله كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تُدافِعُ عَنْهُ ما يَلْقى مِنْ كَيْدٍ وَ اَذَى الْمُشْرِكينَ وَ سُفَهاءِ قُرَيْشٍ، فَذاتَ يَوْمٍ... عَهِدُوا اِلى سَلى جَمَلٍ ـ جَزُورٍ ـ فَرَفَعُوهُ وَ وَضَعُوهُ عَلى رَأْسِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَ هُوَ ساجِدٌ بِفَناءِ الْكَعْبَةِ... فَجائَتْ ابـْنَتُهُ فاطِمَةُ عليهاالسلام وَ هِىَ باكِيَةٌ فَاحْتَضَنَتْ ذالِكَ السَّلى فَرَفَعَـتْهُ عَنْـهُ فَـاَلْقَـتْهُ. [احقاق الحق ج 25: 289 و شرح نهج البلاغه ج 6: 282.]
آنگاه كه ـ پس از وفات ابوطالب ـ دشمنى قريش نسبت به پيامبر شدت يافت، فاطمه عليهاالسلامدر مقابل نيرنگ و آزار مشركان و نابخردان قريش از پدر دفاع مى كرد. در يكى از روزها كه پيامبر در آستانه كعبه سر به سجده نهاده بود تعدادى از مشركين ـ عمروعاص و عقبه و... ـ شكمبه شترى برداشته و بر روى سر او نهادند. آنگاه دخترش فاطمه گريان آمد و آن را از روى سر پدر برگرفت و به سويى افكند.
بى جهت نيست كه آن بانوى بزرگوار را «امّ ابيها» گفته اند، يعنى مادرِ پدر. وى با تمام وجود، ياور رسول خدا صلي الله عليه و آله و همدم لحظه هاى دشوار و غم هاى سنگين او بود.
حافــظ اسـرار
۱۶ عَـن عائشَـةَ قالَـتْ: اَقْبَلَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تَمْشى كَاَنَّ مِشْيَتَها مِشْيَةُ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهثُمَّ اِنَّهُ اَسَرَّ اِلَيْها حَديثا فَبَكَتْ، ثُمَّ اِنَّهُ اَسَرَّ اِلَيْها حَديثا فَضَحِكَتْ... فَسَأَلْتُها عَمّا قالَ صلي الله عليه و آله فَقالَتْ عليهاالسلام: ما كُنْتُ لِأُفْشِىَ سِرَّ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله . [مسند احمد بن حنبل ج 6: 282.]
عايشه مى گويد: روزى ـ در ايام بيمارى پيامبر صلي الله عليه و آله ـ فاطمه زهرا عليهاالسلامآمد مانند اينكه گويى پيامبر صلي الله عليه و آله راه مى رود ـ و در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله نشست ـ آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله در گوش دخترش سخنى گفت كه او گريه كرد، مجدِدا در گوش او سخنى گفت و فاطمه خنديد. من از روى تعجب علت را از فاطمه عليهاالسلام پرسيدم، او گفت: من راز پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهرا افشا نمى كنم.
در روايات است كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در نوبت اوّل به دخترش خبر داد كه از ميان آنان مى رود. در نوبت دوم، خبرى كه حضرت زهرا عليهاالسلام را خوشحال و خندان كرد، اين بود كه از اهل بيت، وى نخستين كسى خواهد بود كه به پدر بزرگوارش ملحق خواهد شد.
فصـل سوم
همسر و همراه
مهريه زندگى
۱۷ قـالَ اَبُـوجَعفَـر عليه السلام: كانَ صِداقُ فـاطِمَةَ عليهاالسلام جَرْدُ بُرْدٍ حِبْرَةً وَ دِرْعٌ حَطْمِيَّةً وَ كانَ فِراشَها اِهابُ كَبْشٍ يُلْقِيانِهِ وَ يَفْرُشانِهِ وَ يَنـامـانِ عَلَيْـهِ. [كافى ج 5: 378.]
امام باقر عليه السلام فرمود: مهريّه حضرت فاطمه عليهاالسلام لباس كهنه و زرهى بود و فرش خانه او پوست ميشى كه آن را روى زمين مى انداختند و بر آن مى خوابيدند.
ساده زيستى در زندگى مشترك حضرت على و حضرت زهرا عليهماالسلام، از آنان الگويى براى هر زن و مرد مسلمان ساخته است. سزاوار است كه پيروان اهل بيت، از تجمّلات دورى كنند و در سراى گذراى دنيا، اهتمام خويش را به آباد سازى خانه آخرت بگمارند، چرا كه آخرت سراى ابدى است و شايسته تر است براى آباد ساختن.
غمخوار زندگى
۱۸ قـالَ عَلِـىٌّ عليه السلام فى حَديـثٍ...: ـ فَوَاللّه ِ ـ ما اَغْضَبْتُها وَ لا اَكْرَهْتُها عَلى اَمْرٍ حَتى قَبَضَهَا اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيْهِ وَ لا اَغْضَبَتْنى وَلا عَصَتْ لى اَمْرا. وَلَقَدْ كُنْتُ اَنْظُرُ اِلَيْها فَتَنْكَشِفُ عَنِّى الْهُمُومُ وَ الأَحْزانُ. [كشف الغمة ج1: 363]
حضرت على عليه السلام ـ در ضمن حديثى ـ فرمود: به خدا سوگند هيچگاه فاطمه عليهاالسلام را به خشم نياوردم و او را بر كارى ـ كه ميل نداشت ـ وادار نكردم تا روزى كه خداوند او را برد و او نيز هيچگاه مرا به خشم نياورد و از فرمان من سرپيچى نكرد و هرگاه كه به او مى نگريستم نگرانيها و غمها از من زدوده مى شد.
آنچه در زندگى مشترك، صفابخش خانه و خانواده است، محبّت دو جانبه و تفاهم است. زن و شوهر بايد «شريك» غم و شادى و سختى و راحتى يكديگر باشند و با توقّعات بى جا، مايه رنجش و زحمت هم نشوند و هر كدام مايه انس و شادى ديگرى باشند.
همسـر و همـراه
۱۹ سَمِعتُ أباعَبـدِاللّه عليه السلام يَقُـولُ: كانَ عَلىٌ عليه السلام يَسْتَقى وَ يَحْتَطِبُ وَكانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلامتَطحَنُ وَتَعْجِنُ وَتَخْبِزُ وَتَرْقَعُ. [كافى ج 8: 165.]
امام صادق عليه السلام فرمود: ـ در اداره امور خانه ـ على عليه السلام آب و هيزم تهيه مى كرد و فاطمه عليهاالسلام گندم آرد مى كرد و خمير مى نمود و نان مى پخت و لباسهاى كهنه را وصله مى زد.
تقسيم كارهاى خانه و زندگى مشترك ميان زن و شوهر، موجب همدلى بهتر آنان مى شود. بهترين مرد كسى است كه در كارهاى خانه به همسرش كمك كند. اگر اين تقسيم كار به نوعى باشد كه زنان، كمتر بيرون روند و با مردان نامحرم برخورد چهره به چهره نداشته باشند، بهتر است و با سلامت روحى و عفاف زنان مناسب تر است.
تقسيـم كـار
۲۰ قـال أبُـو جَعفَـر عليه السلام: اِنَّ فاطِمَةَ ضَمِنَتْ لِعَلِىٍ عليه السلام عَمَلَ الْبَيْتِ وَالْعَجينَ وَالْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَيْتِ وَ ضَمِنَ لَها عَلِىٌّ عليه السلام ما كانَ خَلْفَ الْبابِ: نَقْلَ الْحَطَبِ وَاَنْ يَجيى ءَ بِالطَّعامِ [تفسير عياشى ج 1: 171.]
امام باقر عليه السلام فرمود: ـ براى تقسيم كارهاى خانه ـ حضرت فاطمه عليهاالسلام خميرنمودن و پخت نان و نظافت را به عهده گرفت و على عليه السلامنيزكارهاى بيرون خانه همچون تهيه هيزم و خريدلوازم خوراكى را پذيرفت
ـ اين تقسيم كار پس از رحلت فاطمه بنت اسد در سال چهارم بوده است. به حديث ۲۳ مراجعه شود
كرامـت و ايثـار
۲۱ اَصْبَحَ عَلِىٌّ عليه السلام ذاتَ يَوْمٍ فَقالَ: يا فاطِمَةُ هَلْ عِنْدَكِ شَيْى ءٌ تُغَذّينيهِ؟ قالَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام: ... ما كان شَيْى ءٌ اُطْعِمْناهُ مُذْ يَوْمَيْنِ اِلاّ شَيْىٌ ء كُنْتُ اُو ثِرُكَ بِهِ عَلى نَفْسى وَ عَلى ابـْنَىَّ هذَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. فَقالَ عَلِىٌّ عليه السلام: يا فاطِمَةُ اَلاّ كُنْتِ اَعْلَمْتينى فَاَبْغيكُمْ شَيْئا؟ فَقالَت عليهاالسلام: يااَبَاالْحَسَنِ اِنّى لَأَسْتَحى مِنْ اِلهى اَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ ما لا تَقْدِرُ عَلَيْهِ [تفسير فرات كوفى: 83.]
روزى حضرت على عليه السلام به حضرت فاطمه عليهاالسلامفرمود: روزى حضرت على عليه السلام به حضرت فاطمه عليهاالسلامفرمود: آيا غذايى در خانه هست تا بخورم؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: آنچه كه در دو روز گذشته خورده ايد غذايى بوده كه من و دو فرزندم ـ حسن و حسين ـ نخورده و براى تو نگه داشته بوديم. على عليه السلامگفت: چرا به من اطلاع نداده بودى تا براى شما غذايى تهيه كنم؟ فاطمه عليهاالسلامگفت: اى ابوالحسن! من از خداى خود شرم دارم كه خودت را به خاطر آنچه كه نسبت به آن توانايى ندارى به زحمت اندازى.
اين اخلاق والا، نمونه اى از برخورد كريمانه و حق شناسانه زن و مرد نسبت به يكديگر در زندگى مشترك است. ايجاد تكلّف و زحمت براى همسر، الفت و دوستى را مى كاهد.
سـاده زيستـى
۲۲ قـالَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام فى حَديـثٍ...: يا رَسُولَ اللّه ِ اِنَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِباسى، فَوَالَّذى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مالى وَ لِعَلىٍّ مُنْذُ خَمْسَ سِنينَ اِلاّ مِسْكُ كَبْشٍ تَعْلِفُ عَلَيْهِ بِالنَّهارِ بَعيرُنا فَاِذا كانَ اللَّـيْلُ افـْتَرَشْناهُ وَ اِنَّ مِرْفَقـَتَنا لَمِنْ اُدْمٍ حَشْـوُها ليفُ النَّـخْلِ. [دروع الواقية: 275.]
حضـرت فاطمه عليهاالسلام ـ در ضمن حديثى مفصل ـ به پيـامبر صلي الله عليه و آله گفـت: اى رسول خدا! سلمان از لباس من ـ كه دوازده وصله داشته ـ تعجب مى كند. به خدايى كه تو را به حقّ فرستاده است، پنج سال است كه من و على فرشى جز يك پوست ميش نداريم كه روزها بر روى آن علوفه شترمان را مى ريزيم و شبها روى آن مى خوابيم، بالش ما نيز پوستى است كه درون آن پوشال درخت خرما است.
خداوند، عظمت و شكوه بزرگ اين خاندان را براى آخرت و بهشت نگه داشته است و در دنيا، قناعت و ساده زيستى و زهد را براى آنان پسنديده است. دنيا براى آنان، مثل استراحت در سايه درختى در نيم روز گرم است و مقصد نهايى، جاى ديگر است!
فصـل چهارم
بانوى خانه
عـروس نمونه
۲۳ عَن عَلِىٍّ عليه السلام: اِنَّهُ قالَ لاُِمِّهِ فاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ: اِكْفىفاطِمَةَ عليهاالسلام بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ما كانَ خارِجاً مِنَ السَّقىِ وَ غَيْرِهِ وَتَكْفيكَ ما كانَ داخِلاً مِنَ الْعَجْنِ وَ الطَّحْنِ وَ غَيْرِ ذلِكَ [انساب الاشراف 2: 37 ح 36]
امام على عليه السلام به مادرش فاطمه بنت اسد گفت: شما كارهاى خارج از خانه همچون تهيه آب و ... را به عهده بگيريد و فاطمه دختر پيامبر به امور داخل خانه همچون آردكردن و خميرگرفتن و... مى پردازد. امام على عليه السلام نيز اين را مى پسنديد كه همسر جوانش بيشتر به كارهاى داخل خانه بپردازد و كمتر بيرون از خانه و در معرض نگاه هاى اين و آن قرار گيرد.
مسؤوليت خانه دارى و تربيت فرزندان شايسته، دست كمى از تلاش مردان در بيرون از خانه ندارد. گفته اند: مادر، با يك دستش گهواره را مى جنباند و با دست ديگرش جهان را!
خانـهدارى
۲۴ قـالَ عَلِـىٌّ عليه السلام: اِنَّها اسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتّى اَثَّرَ فى صَدْرِها وَطَحِنَتْ بِالرَّحى حَتّى مَجِلَتْ يَداها وَكَسَحَتِ الْبَيْتَ حَتّى اغْبَرَّتْ ثِيابُها وَ اَوْقَدَتِ النّارَ تَحْتَ الْقِـدْرِ حَتّى دَكَنَتْ ثِيابُـها [علل الشرائع ج 2: 65.]
حضرت على عليه السلام فرمود: فاطمه آن قدر با كوزه آب كشيد تا در سينه اش اثر گذاشت و آن قدر با آسياب آرد كرد كه دستانش تاول زد و آن قدر خانه را جاروب كرد كه لباسش غبارآلود شد و آن قدر آتش بر زير ديگ افروخت كه بر لباسش دود خاكستر نشست.
دوران صدر اسلام، براى همه مسلمانان سخت بود. به ويژه كسانى همچون پيامبر و على و فاطمه عليهم السلامكه الگوى ديگران بودند، دشوارى هاى بيشترى را تحمّل مى كردند. اينكه اولين بانوى خلقت و كوثر رسالت، چنين زندگى مى كرد، مايه الهام براى رهروانِ خط اهل بيت است.
آينـه صبـر و شكـر
۲۵ رَأَى النَبِىُّ صلي الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ عَلَيْها كِساءٌ مِنْ اَجِلَّةِ الاِْبِلِ وَ هِىَ تَطْحَنُ بِيَدَيْها وَ تَرْضِعُ وَلَدَها فَدَمَعَتْ عَيْنا رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ: يا بِنْتاهُ تَعَجَّلى مَرارَةَ الدُّنْيا بِحَلاوَةِ الاْخِرَةِ، فَقالَتْ عليهاالسلام: يا رَسُولَ اللّه ِ اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلى نَعْمائِهِ وَالشُّكْرُ لِلّهِ عَلى آلائِهِ. [مناقب ج 3: 342.]
روزى پيامبر صلي الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را ديد كه پوششى از پلاس شتر بر دوش انداخته با دستانش خمير مى كرد و فرزندش را شير مى داد. ـ با مشاهده اين صحنه ـ اشك بر چشمان پيامبر صلي الله عليه و آله حلقه زد و فرمود: دخترم به خاطر شيرينى آخرت تلخى دنيا را تحمل كن. فاطمه عليهاالسلام در پاسخ گفت: نعمتها و موهبتهاى بى پايان حق را سپاسگزارم.
هركه در دنيا به خاطر ايمان و عقيده اش و براى خدا، سختى يك زندگى همراه با صبر و قناعت را تحمّل كند، بهترين پاداش هاى آخرت را خواهد داشت. آنان كه تلخى زندگى دنيوى را به خاطر خدا تحمّل كنند، از شيرينى نعمت هاى ابدى پروردگار برخوردار خواهند شد.
با زيـردستـان
۲۶ غَزا رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ساحِلَ الْبَحْرِ فَاَصابَ سَبْيا ... فَبَعَثَ اِلى فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ اَخَذَ بِيَدِ الْمَرْأَةِ فَوَضَعَها فى يَدِ فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ قالَ صلي الله عليه و آله: يا فاطِمَةُ هذِهِ لَكِ وَ لا تَضْرِبيها فَاِنّى رَأَيْتُها تُصَلّى... فَلَمّا رَأَتْ فاطِمَةُ ما يُوصيها بِها... قالَتْ عليهاالسلام: يا رَسُولَ اللّه ِ عَلَىَّ يَوْمٌ وَ عَلَيْها يَوْمٌ فَفْاضَتْ عَيْنا رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله بِالْبُكاءِ. [مقتل الحسين(ع): 69.]
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در يكى از جنگها ـ در ساحل درياى سرخ ـ تعدادى را به اسارت گرفت ـ و پس از بازگشت به مدينه ـ حضرت فاطمه عليهاالسلام را طلبيد و دست يكى از زنان اسير را در دست او نهاد و فرمود: اى فاطمه اين كنيز از آن تو. اما او را كتك مزن، زيرا ديدمش كه نماز مى خواند. وقتى حضرت فاطمه عليهاالسلامتوجه و توصيه پيامبر صلي الله عليه و آله را نسبت به زن ديد گفت: اى پيامبرخدا يك روز من كار مى كنم و يك روز او. با شنـيدن اين سخـن اشـك از چشـمان پيامبر صلي الله عليه و آلهجـارى شد.
ارزش گذارى براى كسى كه اهل نماز و نيايش است از يك سو، تقسيم كار بين خود و خادمه از سوى ديگر، از كرامت و بزرگوارى حضرت رسول صلي الله عليه و آله و فاطمه زهرا عليهاالسلام به شمار مى رود. اينگونه است كه اسيران به آزادى مى رسند و انسانيت خود را در مكتب اهل بيت، باز مى شناسند.
عـدل مجسـم
۲۷ قـالَ سَلـمانُ: كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام جالِسَةً قُدّامَها رَحىً تَطْحَنُ بِهَا الشَّعيرَ وَ عَلى عَمُودِ الرَّحى دَمٌ سائِلٌ وَالْحُسَيْنُ عليه السلامفىناحِيَةِ الدّارِ يَبْكى. فَقُلْتُ: يا بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ دَبِرَتْ كَفّاكِ وَ هذِهِ فِضَّةُ. فَقالَتْ عليهاالسلام: اَوْصانى رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَها يَوْما وَ لى يَوْما فَكانَ اَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِها. [خرايج و جرايح: 530.]
سلمان مى گويد: روزى ديدم فاطمه عليهاالسلام نشسته و در پيش رويش آسيابى بود كه با آن جو آرد مى كرد و بر دسته آسياب خون جارى بود و حسين عليه السلام نيز در گوشه خانه گريه مى كرد. گفتم: اى دختر پيامبر دستانت تاول زده است در صورتى كه فضه حاضر است ـ و مى تواند كمك كند ـ. فرمود: پيامبر صلي الله عليه و آله به من توصيه نموده كه يك روز او كار كند و يك روز من و ديروز نوبت او بوده است.
فضّه، خادم حضرت زهرا عليهاالسلام بود و در سال هاى خدمتگزارى، معارف فراوانى آموخت و به كمالات اخلاقى رسيد. يكى از ويژگى هاى حضرت فضّه انس او با قرآن كريم و تسلّط بر معانى آيات بود. به نحوى كه مدّت بيست سال، حرف هاى عادى خود را هم با خواندن آيات مناسبى از قرآن به ديگران تفهيم مى كرد.
تنـديس عفـاف
۲۸ قـالَ اَبُـو جَعفَـر عليه السلام: فـاطِمَـةُ عليهاالسلام سَيِّدَةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ما كانَ خِمارُها اِلاّ هكَذا ـ وَ اَوْ مَأَ بِيَدِهِ اِلى وَسَطِ عَضُدِهِ ـ. [مكارم الاخلاق: 94.]
امام باقر عليه السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام بانوى زنان بهشتى است، مقنعه او بلند و تا حد بازوانش بود.
اى زن به تو از فاطمه اينگونه خطاب است ارزنده ترين گوهر زن حفظ حجاب است. پوشاندن بدن و مو از نامحرمان براى زن واجب است. حضرت زهرا عليهاالسلام الگوى حجاب و عفاف است و چادر هم حجاب كامل و برتر به شمار مى رود. اينكه مقنعه آن بانو تا سينه و بازوانش مى رسيده، نمونه ديگرى از حجاب اوست و بر مدّعيان عشق و دوستى حضرت زهرا عليهاالسلام است كه در اين مسأله نيز به آن اسوه نجابت و حيا اقتدا كنند.
فصـل پنجم
انسان نمونه
الگـوى صداقـت
۲۹ قـالَتْ عائِشَـةُ: ما رَأَيْـتُ اَحَـدا قَطُّ اَصْدَقَ مِنْ فاطِمَةَ عليهاالسلام غَيْرَ اَبيها صلي الله عليه و آله. [مناقب ج 3: 341.]
عايشه گفته است: كسى را راستگوتر از فاطمه عليهاالسلام نديدم جز پدرش.
يكى از لقب هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام «صدّيقه» است، يعنى بسيار راستگو. خاندان رسالت همه اهل صدق در كردار و گفتار بودند. اگر آن حضرت صدّيقه بود، پدر بزرگوارش هم به «صادق امين» معروف بود و مردم در طول زندگى از آنان جز صدق و راستى نديده و نشنيده بودند و همين مايه محبوبيّت و نفوذ آنان در دل ها بود.
همـدل و همـراه
۳۰ عَـن عائِشَـةَ قالَـتْ: ما رَأَيْتُ اَحَدا اَشْبَهُ سَمْتا وَ دَلاًّ وَ هَدْيا بِرَسُولِ اللّه ِ فى قِيامِها وَ قُعُودِها مِنْ فـاطِمَـةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّه ِ. [صحيح ترمذى ج 5: 466 ح 3898.]
عايشه مى گويد: كسى را نديده ام كه در خوش خلقى و رفتار و برخورد از فاطمه عليهاالسلام به پيامبر صلي الله عليه و آله شبيه تر باشد. و در نشست و برخاست نيز كسى چون فاطمه عليهاالسلام همانند پيامبر صلي الله عليه و آله نبود.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از سوى پروردگار به عنوان «اسوه» معرفى شده است. كمال انسان به تبعيّت از اين الگوى كمال و اخلاق است. كسانى به پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهنزديك ترند كه در رفتار و زندگى به آن حضرت شبيه تر باشند. بانوى بزرگ حضرت زهرا عليهاالسلام پرورده دامان نبوت بود و گفتار و رفتارش جلوه اى از خلق و خوى نبوى به شمار مى رفت. پس مى توان او را «آيينه محمدنما» نام نهاد.
بر مـزار شهيـدان
۳۱ عَـن أَبـى عَبـدِاللّه عليه السلام قـالَ: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام كانَتْ تَأْتى قُبُورَالشُّهَداءِ فى كُلِّ غَداةِ سَبْتٍ فَتَأْتى قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَتَرَحَّمُ عَلَيْهِ وَتَسْتَـغْـفِرُلَـهُ [التهذيب، 1: 465.]
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت فاطمه عليهاالسلام هر صبح شنبه به سوى قبور شهيدان مى رفت و بر سر قبر حمزه مى نشست و براى او از خدا طلب رحمت و آمرزش مى كرد.
بزرگداشت نام و ياد و خاطره شهداى راه حق، احياى «فرهنگ شهادت» و ارج نهادن به فداكارى هاى مؤمنان راستين است. حضور مداوم بر سرمزار شهدا سبب مى شود تا جان فشانى هاى آنان از ياد نرود و نسل هاى آينده، آن اسوه هاى ايثار و مقاوت را فراموش نكنند و از حماسه هاى آنان در مسير جهاد مقدّس درس بگيرند.
حفـظ آثار شهيد
۳۲ عَـنْ اَبى جَـعْفَر عليه السلام: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَتْ تَزُورُ قَبْرَ حَمْزَةَ رضى الله عنه تَرُمُّهُ وَ تُصْلِحُهُ وَ قَدْ تَعَلَّمَتْهُ بِحَجَرٍ. [وفاء الوفاء 3: 932.]
امام باقر عليه السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلي الله عليه و آله همواره به زيارت قبر حمزه مى رفت و آن را با سنگ نشان گذاشته بود و به تعمير و اصلاح آن مى پرداخت.
آثار بازمانده از شهيدان، هركدام به نوعى يادآور خاطرات آنان است و بر ديگران اثر مى گذارد و ميان آنان و آيندگان ارتباط برقرار مى كند. تكريم قبور و مزار شهيدان و حضور بر سر تربت آنان، گامى در اين راه است و بوسه زدن بر سنگ مزارشان نشانِ وفا به راه و آرمان آنان است. ببوس اى خواهرم قبر برادر شهادت سنگ را بوسيدنى كرد
تداركـات جبهـه
۳۳ قـالَ الواقِـدي: فَخَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمَةَ يَطِبُّ مَعَ النِّساءِ وَكُنَّ اَرْبَعَ عَشَرَةَ امْرَأَةً قَدْ جِئْنَ مِنَ الْمَدينَةِ يَتَلَقَّيْنَ النّاسَ. مِنْهُنَّ فاطِمَـةُ عليهاالسلام، يَحْمِلْنَ الطَّعامَ وَالشَّرابَ عَلى ظُهُورِهِنَّ وَيَسْقينَ الْجَرْحى وَيُـداوينَـهُمْ. [شرح نهج البلاغه، 15: 36.]
واقدى در گزارش جنگ احد مى گويد: محمد بن مسلمه به همراه چهارده زن كه حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز در ميان آنان بود، به قصد تداركات از مدينه به احد آمدند. آنان غذا و آب بر دوش خود حمل مى كردند و مجروحين را آب داده و مداوا مى كردند.
در صدر اسلام، زنان مسلمان نيز به نشان حمايت از اسلام و حضور در صحنه، در كنار رزمندگان در جبهه ها حضور مى يافتند و در امر امدادگرى، آب رسانى، مداواى مجروحين و گاهى هم سرودن اشعار حماسى در تشويق مجاهدان راه خدا به مبارزه و جان فشانى، ايفاى نقش مى كردند.
در خلـوت غيـب
۳۴ سَمِعـتُ أَبـاعَبـدِاللّه عليه السلام يَقُـولُ: اِنَّما سُمِيَّتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام مُحَدَّثَةً لاَِنَّ الْمَلائِكَةَ كانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُناديها كَما تُنادى مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرانَ فَتَقُولُ: يا فاطِمَةُ اِنَّ اللّه َ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ، يا فاطِمَةُ اقْنُتى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدى وَ ارْكَعى مَعَ الرّاكِعينَ، فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَها [علل الشرائع: 216.]
امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه زهرا عليهاالسلام به آن جهت «محدَّثه» نام گرفت كه ملائكه از آسمان فرود مى آمدند و او را صدا مى زدند همانگونه كه مريم عليهاالسلام را ندا مى دادند و مى گفتند: «اى فاطمه، خدا تو را برگزيد و پاكيزه ساخت و بر همه زنان عالم برترى داد. اى فاطمه همواره خدا را عبادت كن و براى او سجده نما و همراه با ركوع كنندگان به درگاه او ركوع كن». او با فرشتگان سـخن مى گفت و آنان نيز با او سـخن مى گفتند.
يكى از لقب هاى حضرت زهرا عليهاالسلام «محدَّثه» است، يعنى كسى كه از عالم غيب، خدا و فرشتگان با او سخن و حديث مى گويند. و اين مقام بزرگى براى او به شمار مى رود.
فصـل ششم
در فـراق جـانان
درد هجــران
۳۵ رُوِىَ اَنَّها عليهاالسلام ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها صلي الله عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ [مناقب ج3:362.]
مورخين گفته اند: حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر صلي الله عليه و آله پيوسته سرى بسته از شدت درد و جسمى نحيف و در خود فرو شكسته و چشمى گريان و قلبى سوخته داشت كه ساعت به ساعت از خود مى رفت و بى هوش مى شد.
آنچه موجب شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام در سنّ جوانى شد، علاوه بر صدمات جسمى و ظلمى كه به آن حضرت پس از رحلت پدر شد و به خانه او هجوم آوردند و در خانه را سوزاندند و كودك او سقط شد، فشارهاى روحى و غم و غصه هاى جانكاه در فراق پدر و مظلوميّت على عليه السلام بود كه او را از پاى درآورد.
در فـراق عـزيـزان
۳۶ عَـن أَبى عَبـدِاللّه عليه السلام قـال: اَلْبَكّائُونَ خَمْسَةٌ: آدَمُ، وَ يَعْقُوبُ، وَ يُوسُفُ، عليهم السلاموَفاطِمَةُ عليهاالسلام بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله وَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام. ... اَمّا فاطِمَةُ عليهاالسلامفَبَكَتْ عَلى رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهحَتَّى تَأَذّى بِها اَهْلُ الْمَدينَةِ فَقالُوا لَها: قَدْ اذَيْتِنا بِكَثْرَةِ بُكائِكِ، فَكانَتْ تَخْرُجُ اِلَى الْمَقابِرِ ـ مَقابِرِ الشُّهَداءِ ـ فَتَبْكى حَتّى تَقْضى حاجَتَها ثُمَّ تَنْصَرِفُ. [الخصال: 272، ح 15.]
امام صادق عليه السلام فرمود: گريه كنندگان ـ معروف تاريخ ـ پنج نفرند: آدم و يعقوب و يوسف عليهم السلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام و امام سجّاد عليهم السلامآنگاه حضرت صادق عليه السلام در بيان علت گريه آنان مى فرمايد: ... فاطمه عليهاالسلام نيز آن قدر بر فراق پدر گريست كه مردم مدينه به زحمت افتاده و گفتند: با گريه بسيارت ما را آزردى، او نيز ناچار به سوى مزار شهداى احد مى رفت و آنقدر گريه مى كرد تا آرام مى گرفت و بر مى گشت.
گريه حضرت زهرا عليهاالسلام را به عنوان سلاح سرد در مبارزه با ظلم ها، بدعت ها و غصب خلافت به حساب آورده اند. با آنكه پيامبر، خشم و رضاى فاطمه را خشم و رضاى خدا دانسته بود، گريه هاى مداوم آن حضرت، فرياد اعتراضى به جريان هاى حاكم و ظلم به خاندان نبوّت بود.
روايـت فــراق
۳۷ عَـن أبـى عَبـدِاللّه عليه السلام : عاشَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام لَمْ تُرَكاشِرَةً وَ لا ضاحِكَةً تَأْتى قُبُورَ الشُّهَداءِ فى كُلِّ جُمُعَةٍ مَرَّتَيْنِ اَلاِْ?ْنَيْنِ وَالخَميسِ فَتَقُوُلُ: هيهُنا كانَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وَ هيهُنا كانَ الْمُشْرِكُونَ. [كافى، 6: 561.]
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت فاطمه عليهاالسلام ـ پس از پيامبر صلي الله عليه و آله ـ خندان و خوشحال ديده نشد. هر هفته دو بار ـ روزهاى دوشنبه و پنجشنبه ـ بر سر تربت شهيدان احد مى آمد. آنگاه ـ به ياد خاطرات گذشته ـ مى گفت: پيامبر صلي الله عليه و آلهدر اينجا مستقر بود و مشركين در آنجا.
حضور حضرت زهرا عليهاالسلام بر سر مزار شهداى احد و نقل وقايع آن جنگ و ترسيم صحنه ها و نشان دادن موقعيت حضور پيامبر و مشركان در جبهه نبرد، به عنوان روايتگرى صحنه هاى پرشور جنگ احد به حساب مى آيد. امروز هم نقش روايتگرى نسبت به حماسه هاى دفاع مقدّس، زنده نگه داشتن خاطرات حماسى آن دوران است.
يـاد و يـادآوران
۳۸ عَـن أبـى عَبـدِاللّه عليه السلام قـالَ: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهخَمْسَةَ وَ سَبْعينَ يَوْما وَ كانَ دَخَلَها حُزْنٌ شَديدٌ عَلى اَبيها وَ كانَ يَأْتيها جِبْرَئيلُ فَيُحْسِنُ عَزائَها عَلى اَبيها وَ يُطيبُ نَفْسَها وَ يُخْبِرُها عَنْ اَبيها وَمَكانِهِ وَ يُخْبِرُها بِما يَكُونُ بَعْدَها فى ذُرِّيَّتِها وَكانَ عَلِىٌّ عليه السلاميَكْتُبُ ذلِكَ. [كافى ج 1: 458.]
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر فقط ۷۵ روز زنده بـود و در اين مدت غـم جانـكاه فـراق پدر او را رنـج مى داد. به همين خاطر جبرئيل مى آمد و او را تسـلّى مى داد و با سخـنان و خبرهـايى كه از موقعيت و مكان پدرش مى داد به او آرامش مى بخشيد و گاهى نيز از حوادث آينده و زندگى و سرنوشت فرزندانش براى او سخن مى گفت و على عليه السلام همه آنها را مى نوشت.
اولياى دين و پيشوايان معصوم ما، با عالم غيب ارتباط داشتند و از آن چه در آينده بنا بود اتفاق افتد آگاه بودند. نزول فرشتگان بر حضرت زهراى اطهر و تسليت گويى به وى، گوشه از شخصيت ممتاز وى را نشان مى دهد.
بانـوى مظلـوم
۳۹ قـالَ عَلِـىٌّ عليه السلام: اِنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لَمْ تَزَلْ مَظْلومَةً مِنْ حَقِّها مَمْنُوعَةً وَ عَنْ ميراثِها مَدْفُوعَةً لَمْ تُحْفَظْ فيها وَصيَّةُ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وَ لا رُوعِىَ فيها حَقُّـهُ وَ لاحَـقُ اللّه ِ عَـزَّوَجَلَّ وَ كَفى بِاللّه ِ حاكِما وَ مِنَ الظّالِمينَ مُنْتَقِما. [امالى شيخ طوسى: 155.]
حضرت على عليه السلام فرمود: فاطمه دختر پيامبر همواره مظلوم بود و از حق خود و ارث پدر محروم گرديد و درباره او به توصيه پيامبر عمل نشد و حق پيامبر و خداى بزرگ نسبت به فاطمه مراعات نشد و خدا به عنوان داور و انتقام گيرنده از ستمگران كافى است.
از نشانه هاى مظلوميّت آن بانوى بزرگ، هجوم مخالفان به خانه او، سِقط كردن فرزندش كه در شكم داشت، كتك زدن او در كوچه، غصب فدك كه حق حضرت فاطمه عليهاالسلام بود و جسارت هاى ديگرى بود كه از سوى غاصبان خلافت انجام گرفت.
خشـم جاويـدان
۴۰ أَتَينا عَبدَاللّه ِ بنِ مُوسَى بنِ عَبداللّه ِ بنِ حَسَنِ بنِ حَسَنِ بنِ عَلِىِّ بنِ أَبى طالِبٍ عليه السلام فَسَأَلتُهُ عَن أَبى بَكرٍ وَ عُمَرَ، فَقالَ: اُجيبُكَ بِما اَجابَ بِهِ جَدّى عَبْدُاللّه ِ بْنِ الْحَسَنِ، فَاِنَّهُ سُئِلَ عَنْهُـما فَقـالَ: كانَتْ اُمُّنا صِدّيقَةً، اِبْنَةَ نَبِىٍّ مُرْسَلٍ، وَ ماتَتْ وَهِىَ غَضْبى عَلى قَوْمٍ فَنَحْنُ غِضابٌ لِغَضَبِها. [شرح نهج البلاغه، 6: 49.]
راوى مى گويد: نظر يكى از نوادگان امام حسن مجتبى عليه السلامرا نسبت به ابوبكر و عمر پرسيدم، او گفت: اتفاقا كسى از جدم ـ عبداللّه بن حسن ـ همين سؤال را پرسيد و او در جواب گفت: مادرمان زنى راستگو و دختر پيامبر خدا بود كه در حال خشم بر عده اى از دنيا رفت و ما نيز به خاطر خشم او همچنان در خشم هستيم.
در حديث هاى متعدد، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله خشم و رضاى دخترش فاطمه زهرا عليهاالسلام را معيار خشم و رضاى پروردگار دانسته است. اين از يك سو مقام بسيار ارجمند و قدسى آن بانوى مطهّر را نشان مى دهد، هم گواه گمراهى و ستم كسانى است كه موجب گريه و آزردگى و نارضايى آن حضرت شدند. گريه هاى حضرت فاطمه و وصيت او كه ظلم كنندگانش حق شركت در مراسم تدفين او را ندارند، سند مظلوميّت اوست.