مقــدّمه
«موعظه»، بهترين همدم دلهاى حق طلب و جان هاى پاك است.
اگر اين سخن پندآميز، از سوى خداوند باشد، دلنشين تر و حيات بخش تر و اثر گذارتر است.
جز آنچه در قرآن كريم، به صورت وحى بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نازل شده است، و جز كتب آسمانى ديگر، مجـموعه اى از سخنان از زبان پروردگار جـهان و از طـريقِ رسولانِ الهى براى ما نقل شده است كه نام «حديث قدسى» بر آن نهـاده اند. كتابهايى نيز به صورت مجموعه احاديث قدسى توسّـط علماى دين تدوين يافته است.[-از جمله مى توان از «الجواهر السنيّه فى الاحاديث القدسيّه»، شيخ حرّ عاملى و ... ياد كرد.]
برخى از اينها، گفتگوهايى است كه در معراج ، ميان رسول خدا و خداوند انجام گرفته است، برخى مناجات ها و كلمات خداوند با انبياى ديگرى همچون داود ، موساى كليم، عيساى مسيح و ... است.
احـاديث قدسى نيز ، گرچـه از زبان خداوند ، خطاب به انبيا، يا بشـر و بنى آدم است، ولى در كتـب حـديثى به صورت رواياتى از قول پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام نقل و بازگو شده است.
در تعريف «حديث قدسى» گفته اند:
«حديث قدسى» ازحيث معنى از سوى خداوند است ، ولى از حيث لفظ، از رسول خدا صلي الله عليه و آله . حديث قدسى آن است كه خداوند متعال ، آن را به پيامبرش از راه الهام يا خواب و رؤيا خبر داده، پيامبر هم با عباراتِ خودش، از آن معانى و مفاهيم خبر داده است، پس قرآن بر حديث قدسى برترى دارد، چون لفظ قرآن نيز از سوى خداوند نازل شده است.»[-التعريفات، سيد شريف جرجانى، ص 37 ذيل واژه حديث.]
از همين جا تفاوت حديث قدسى با قرآن نيز روشن مى گردد. قرآن، براى اثبات حقانيّت پيامبر و به عنوان معجزه نازل شده است، ولى حديث قدسى چنين نيست. واسطه نزول قرآن ، جبرئيل است، بر خلاف حديث قدسى .هم لفظ و هم معناى قرآن از خداوند است، ولى در احاديث قدسى چنين ضرورتى نيست. انكار قرآن كفر است ولى انكار حديث قدسى چنين نيست، و ... برخى تفاوتهاى ديگر.
به هر حال ، در احاديث قدسى، از زبان پيامبر خدا، ما شنونده كلام پروردگاريم و شايسته است جام جان را آماده بهره گيرى از اين كوثر معنويّت سازيم و با اشتياق ، گوشِ حكمت نيوش و پند پذير خود را بر احاديث قدسى بگشاييم.
* * *
خرسنديم كه توانسته ايم با كاوشى در كتب حديث و مجموعه هاى روايى ، تعداد چهل قطعه درخشان از «گهرهاى قدسى» را از انبوه احاديث قدسى برگزيده و براى شما شيفتگان اخبار و آثار اهل بيت عليهم السلام و پويندگان راه انبيا و اوصيا فراهم آوريم، به اين اميد كه نشر احاديث ائمه عليهم السلام و آشنايى با آنها به عنوان يك فرهنگ عمومى در جامعه شيعى ما درآيد.
مجموعه اين چهل حديث ها كه به صورت گهرهاى ناب از چهارده معصوم عليهم السلام و نيز از سخنان انبياى الهى تدوين شده است، به زيور ديگرى هم آراسته شد و آن افزودن چهل حديثِ قدسى بر اين مجموعه است.
از آنجا كه كلام الهى بر كلام بشرى برترى دارد، در اين سلسله احاديث هم گهرهاى قدسى را مقدم بر احاديث معصومين مى آوريم، تا «حسن مطلع» بر اين نظام نورانىِ روايات باشد.
از ساحت قدسى خداى قدّوس مى خواهيم كه دل ما را ظرفى مناسب براى درك و دريافت معارف والاى دين قرار دهد و انس ما را با قرآن و حديث ، زمينه ساز عمل به آنها و قرآنى انديشيدن و اهل بيتى زيستن قرار دهد.
قم ـ جواد محدّثى
دى ۱۳۷۸ ش
شب ۲۳ رمضان ۱۴۲۰ ق
راز خلقت
۱ اِنَّ اللّه َ جل جلاله يَقُولُ: عَبْدى ! خَلَقْتُ الأَشياءَ لِأَجْلِك وَ خَلَقْتُكَ لِأجْلى، وَ هَبْتُكَ الدُّنْيا بالإِحسانِ وَ الآخِرَةَ بِالإِيمانِ. [الجواهر السنيّه ، ص 284.]
خداوند متعال مى فرمايد: بنده من! همه اشياء را به خاطر تو آفريدم و تـو را بـه خـاطر خـودم. دنيا را از روى احسان به تو بخشيدم، ولى آخرت را به خاطر ايمان.
قـلب رازدار
۲ قالَ اللّه ُ تَعالى: اَلأِخْلاصُ سِرٌّ مِنْ اَسْرارى اَسْتَوْدِعُهُ قَلْبَ مَنْ اَحْبَبْتُهُ مِنْ عِبادى. [المحجّة البيضاء، ج 8، ص 125.]
خداوند مى فرمايد: اخلاص، رازى از رازهاى من است كه آن را در دل هريك از بندگانم كه دوست داشته باشم، بـه وديعت مى گذارم.
يـاد خــدا
۳ أَوْحَى اللّه ُ تَعالى اِلى داُود عليه السلام: اُذْكُرْنى فى اَيّامِ سَرّائِكَ ، حَتّى اسْتَجيبَ لَكَ فى اَيّامِ ضَرّائِك. [بحارالانوار، ج 14، ص 37.]
خداوند متعال به داود عليه السلام وحى فرمود: مـرا در روزهاى خوشى خـود يـاد كـن، تا من هم در روزگار گرفتارى ات، تو را اجابت كنم.
توشه و طاعت به قدر نياز
۴ فِى التَّوراةِ: يا بَنى آدَمَ! أَطيعُونى بِقَدْرِ حاجَتِكُمْ اِلَىَّ وَاعْصُـونى بِقَدْرِ صَبْرِكُمْ عَلَى النّـارِ، وَ اعْمـَلُوا لِلدُّنيا بِقَـدْرِ لَبْثِـكُمْ فيها وَ تَـزَوَّدُوا للاِخِرَةِ بَقَدْرِ مَكْثِكُمْ فيها. [الجواهر السنيّه، ص 66.]
در تورات آمده است: اى فرزندان آدم! مرا به اندازه اى كه به من نياز داريد، اطاعت كنيد، و مرا به اندازه صبرتان برآتش دوزخ، معصيت كنيد، براى دنيا به اندازه اى كه در آن مى مانيد كار كنيد، و ... براى آخرت، به اندازه اى كه در آن مى مانيد، توشه برداريد.
راه محـبّت خــدا
۵ قالَ اللّه ُ جل جلاله لِداوود عليه السلام: اَحِبَّنى وَ حَبِّبْنى اِلى خَلْقى. قال عليه السلام: يارَبِّ نَعَمْ، اَنَا اُحِبُّكَ فَكَيْفَ اُحَبِّبُكَ اِلى_'feخَلْقِكَ؟ قَالَ: جل جلاله اُذْكُرْ اَيادِىَّ عِنْدَهُمْ فَاِنَّكَ اِذا ذَكَرْتَ ذلِكَ لَهُمْ اَحَبُّونى. [بحارالانوار، ج 14، ص 38.]
خداوند به داود عليه السلام فرمود: مرا دوست بدار و مرا در نظر مخلوقاتِ من نيز محبوب بگردان. گفت: پروردگارا! باشد. من تو را دوست دارم، ولى چگونه تو را محبوبِ آفريدگانت بسازم؟ فرمود: نزد آنان، نعمتهاى مرا ياد كن. يقينا وقتى نعمت هاى مرا براى آنان ياد كردى، مرا دوست خواهند داشت.
دوستى و همنشينى با خدا
۶ يا داوُدُ! بَلّـِغْ اَهْلَ الأَرضِ اِنّى حَبيبُ مَنْ اَحَبَّنى وَ جليسُ مَنْ جالَسَنى وَ مُؤْنِسٌ لِمَنْ اَنِسَ بِذِكْرى وَ صاحِبٌ لِمَنْ صاحَبَنى وَ مُختارٌ لِمَنِ اخْتارَنى وَ مُطيعٌ لِمَنْ اَطاعَنى . . . [المجالس السنيّه ، ص 77.]
اى داود! به زمينيان برسان كه: من دوست كسى هستم كه مرا دوست بدارد، همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند، همدم و مونس كسى هستم كه با ياد من اُنس داشته باشد، همراه و هم صحبت كسى هستم كه با من مصاحبت كند، كسى را بر مى گزينم كه مرا برگزيند،
جـوانِ فرشـتهگون
۷ يَقُولُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ: اَلشّابُّ الْمُؤمِنُ بِقَدَرى، اَلرّاضى بِكتابى، اَلقانِعُ بِرِزْقى، اَلتّارِكُ شَهْوَتَهُ مِنْ اَجْلى، هُوَ عِنْدى كَبَعْضِ مَلائِكتى. [كنز العمّال، ج 15، ص 786.]
خداوند متعال مى فرمايد: جـوانى كه بـه تقـدير من ايمـان داشته باشـد، به كتـاب مـن راضى و بـه رزق مـن قانع باشـد و به خاطر من از شهـوت و دلخواه خود بگذرد، او نزد من همچون بعضى از فرشتگان من است.
زيارت مؤمن، زيارت خدا
۸ وَ عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: مَنْ زارَ اَخاهُ فى اللّه ، قالَ اللّه : اِيّاىَ زُرْتَ وَ ثَوابُكَ عَلَىَّ، وَ لَسْتُ اَرْضى لَكَ ثَوابا بِدوُنِ الْجَنَّةِ. [الجواهر السنيه، ص 264.]
از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: هر كس به خاطر خدا برادر دينى خود را ديدار كند، خداوند مى فرمايد: مرا زيارت كردى و پاداش تو بر عهده من است و من پاداش كمتر از بهشت را براى تو نمى پسندم.
سـايه سار رحـمت
۹ قالَ اللّه ُ تَعالى: اَهْلُ طاعَتى فىضِيافَتى وَأَهْلُ شُكْرى فىزيارَتى وَ اَهْلُ ذِكْرى فى نِعْمَتى وَ اَهْلُ مَعْصِيَتى لاأُؤْيِسُهُمْ مِنْ رَحْمَتى، اِنْ تابُوا فَأَنَا حَبيبُهُمْ وَ اِنْ مَرِضُوا فَأَنا طَبيبُهُمْ، اُداويهِمْ بِا لْمِحَنِ وَ المَصائِبِ لاُِطَهِّرَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعائِبِ. [الجواهر السنيّه، ص 286.]
خداوند متعال مى فرمايد: اهل اطاعت من در مهمانى من اند، اهل شكر و سپاس من در ديدار من اند، اهل ذكر و ياد من در نعمت من اند، و امّا اهل معصيت و نافرمانى من، آنان را هم از رحمت خويش نااميد نمى كنم. اگر توبه كنند، من دوستدار آنانم، اگر بيمار شوند، من طبيب آنانم و با سختيها و مصيبت ها آنان را درمان مى كنم، تا از گناهان و عيبها پاكشان سازم.
بشـارت و هشـدار
۱۰ قالَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لِداوود عليه السلام: يا داوود! بَشِّرِ الْمُذنِبينَ وَ أَنْذِرِ الصِّدّيقينَ. قالَ عليه السلام : كَيْفَ اُبَشِّرُ الْمُذنِبينَ وَ اُنْذِرُ الصِّدّيقينَ؟ قالَ جل جلاله : يا داُوودُ! بَشِّرَ الْمُذنِبينَ أَنّى أَقْبَلُ التَّوبَةَ وَ اَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ، وَ أَنْذِرِ الصِّدّيقينَ أَنْ لا يُعْجِبُوا بِاَعْمالِهِمْ، فَاِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسابِ الاّهَلَكَ. [اصول كافى، ج 2، ص 314.]
خداى متعال به حضرت داود عليه السلام فرمود: اى داود! گنهكاران را بشارت بده و صدّيقان را بيم رسان. گفت: چگونه به گنهكاران بشارت و به صدّيقان هشدار دهم؟ فرمــود: اى داود! به گناهكاران بشارت بده كه من توبه را مى پذيريم و از گناه در مى گذرم، صدّيقان را هم بيم بده كه به كارهاى خودشان مغرور نشوند، چرا كه خداوند هيچ بنده اى را به پاى حساب نمى كشد مگر هلاك شود!
شـرايط بنـدگى
۱۱ فِى التَّوراةِ: مَنْ لَمْ يُؤمِنْ بِقَضائى وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلى بَلائى وَ لَمْ يَشْكُرْ نَعْمائى فَلْيَتَّخِذْ رَبًّا سِوائى، مَنْ اَصْبَحَ حَزينا عَلَى الدُّنيا، فَقَدْ اَصْبَحَ ساخِطا عَلَىَّ، مَنْ تَواضَعَ لِغَنِىٍّ لِأجْلِ غِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دينِهِ. [الجواهر السنيه، ص 66.]
در تورات است: هركس به تقدير و قضاى من ايمان نياورد و بربلاى من صبر نكند و بر نعمتهايم شكر نكند، پس پروردگارى غير از من را برگزيند. هر كس صبح كند، در حالى كه بر دنيا غمگين شود، بر من خشمگين شده است، هر كس در مقابل ثروتمندى به خاطر ثروتش تواضع كند، دو سوم دينش بر باد رفته است.
غرور مال و علم و قدرت
۱۲ فِي التَّوراةِ: قُلْ لِصاحِبِ الْمالِ الْكَثيرِ، لايَغْتَرَّ بِكَثْرَةِ مالِهِ وَ غِناهُ، فَاِنِ اغْتَرَّ فَلْيُطْعِمِ الْخَلْقَ غَداءاً وَ عِشاءا، وَ قُلْ لِصِاحِبِ الْعِلْمِ لايَغْتَرَّ بِكَثْرَةِ عِلْمِهِ، فَاِنِ اغْتَرَّ فَلْيَعْلَمْ اَنَّهُ مَتى يَمُوتُ؟ وَقُلْ لِصاحِبِ الْعَضُدِ الْقَوِىِّ لايَغْتَرَّ بِقُوَّتِهِ ، فَاِنِ اغْتَرَّ بِقُوَّتِهِ فَلْيَدْفَعِ الْْمَوْتَ عَنْ نَفْسِهِ. [بحارالانوار، ج 74، ص 42.]
در تورات آمده است: به صاحب مالِ بسيار بگو كه به ثروت فراوانش و توانگرى اش مغرور نشود. اگر مغرور است، پس صبح و شام ، به مخلوقات طعام بدهد! به صاحب دانش بگو كه به علم فراوان خود مغرور نشود. اگر مغرور است، پس بداند كه چه زمانى مى ميرد؟! و به صاحب بازوى نيرومند بگو كه به قدرت خود مغرور نشود. اگر مغرور قدرت خويش است، پس مرگ را از خود دور سازد!
چشـم و گوش خـدايى
۱۳ قال الله تعالي: ما تَقَرَّبَ اِلَىَّ عَبْدٌ بِمِثْلِ أَداءِ مَا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ ، وَ لا يَزالُ عَبْدى يَتَنَفَّلُ لى حَتّى أُحِبَّهُ وَ مَتى اُحِبُّهُ كُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَ بَصَرا وَ يَدا وَ مُؤيِدا، اِنْ دَعانى أَجَبْتُهُ ، وَ اِنْ سَأَلَنى أَعْطَيْتُهُ. [توحيد صدوق، ص 400.]
خداوند فرموده است: بنده ، با هيچ چيز مثل اداى آنچه بر او واجب كرده ام به من نزديك نمى شود، بنده من پيوسته با انجام نوافل به جايى مى رسد كه او را دوست مى دارم. وهرگاه او را دوست داشتم، براى اوگوش و چشم و دست و پشتيبان خواهم بود. اگر مرا بخواند، اجابتش مى كنم و اگر از من بخواهد ، عطايش مى كنم.
استـقلال فرهـنگى
۱۴ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام قالَ أَوْحَى اللّه ُ اِلى نَبىٍّ مِنَ الأنبِياءِ: قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ لايَلْبَسُوا لِباسَ اَعْدائى، وَ لايَطْعَمُوا مَطاعِمَ اَعْدائى وَ لا يَسْلُكُوا مَسالِكَ اَعْدائى، فَيَكُونُوا اَعْدائى كَماهُمْ اَعْدائى. [الجواهر السنيه، ص 268.]
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به پيامبرى از پيامبران وحى فرمود: به مؤمنان بگو: لباس دشمنانم را نپوشند، و غذاى دشمنانم را نخورند، و راه و روشِ دشمنانم را نپويند، كه (اگر چنين كنند) دشمن من مى شوند، همانطور كه آنان دشمنان من اند.
لطف ويـژه خـدا
۱۵ اِنَّ اللّه َ يَقُولُ: ابْنَ آدَمَ! تَطَوَّلْتُ عَلَيْكَ بِثَلاثٍ: سَتَرْتُ عَلَيكَ مالَوْ يَعْلَمُ بِهِ اَهْلُكَ ما وارَوْكَ، وَ اَوْسَعْتُ عَلَيْكَ فَاْسْتَقْرَضْتُ مِنْكَ فَلَم تُقَدِّمْ خَيْرا، وَ جَعَلْتُ لَكَ نَظْرَةً عِنْدَ مَوْتِكَ فىثُلْثِكَ فَلَمْ تُقَدِّمْ خيْرا. [الجواهر السنيه، ص 283.]
خداى متعال مى فرمايد: اى فرزند آدم! من سه نيكى درباره تو كرده ام: ۱ ـ چيزهايى از تو را پوشاندم كه اگر خانواده ات مى دانستند تو را به خاك نمى سپردند. ۲ ـ وسعت رزق و روزى به تو دادم، آنگاه از تو قرض خواستم ، ولى تو نيكى و خيرى پيش نفرستادى. ۳ ـ هنگام مرگ، مهلتى دادم تا در يك سوم دارايى خود وصيّت كنى، ولى تو خير و نيكى پيش نفرستادى.
كار خالصـانه
۱۶ وَ عَنْ أَبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: قالَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ: أَنـَا خَيْرُ شَريكٍ، مَنْ أَشرَكَ مَعى غَيْرى فىعَمَلٍ لَمْ أَقْبَلْهُ اِلاّ ما كانَ لى خالِصا. [الجواهر السنيه، ص 275.]
از امام صادق عليه السلام روايت است كه:خداوند متعال فرمود: من بهترين شريك هستم، هركس در عمل و عبادتى، ديگرى را شريك من قرار دهد، آن عمل را نمى پذيرم، مگر عملى كه خالص براى من باشد.
خـدمت به خلق خـدا
۱۷ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: قالَ اللّه ُ تَعالى: اَلْخَلْقُ عِيالى فَاَحَبُّهُمْ اِلَىَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ. [اصول كافى، ج 2، ص 199.]
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه خداوند فرمود: مردم، عيال و نانخور من هستند . محبوب ترين افراد نزد من، كسانى اند كه به مردم مهربان تر و در رفع نيازهايشان كوشاتر باشند.
انـدوه سـازنده
۱۸ اِنّ اللّه َ يَقُولُ: يا ابْنَ آدَمَ! فىكُلِّ يَوْمٍ يأتى رِزقُكَ وَ اَنْتَ تَحْزَنُ وَ يَنْقُصُ مِنَ عُمْرِكَ وَ اَنْتَ لا تَحْزَنُ، تَطْلُبُ ما يُطْغيكَ وَ عِنْدَكَ ما يَكْفيكَ. [بحارالانوار، ج 74، ص 44.]
خداوند مى فرمايد: اى فرزند آدم! هرروز، روزى تو مى رسد، ولى بازهم غمگين مى شوى، ولى از عمر تو كاسته مى شود، اما اندوهگين نمى گردى. چيزى مى طلبى كه تو را به طغيان مى كشد، در حالى كه به اندازه كفايت دارى.
دژ توحـيد
۱۹ عَنِ الرِّضا عليه السلام في_'۲۰حَديثِ سِلسِلَةِ الذَّهَبِ عَن جَبرَئيل: سَمِعتُ اللّه َ يَقُولُ: «لا اِلهَ اِلاّ اللّه ُ» حِصْنى، فَمَنَ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْ عَذابى. [معانى الاخبار، ص 371.]
در حديث «سلسلة الذهب» از امام رضا عليه السلام روايت شده، از پدرانش ، از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از جبرئيل ، كه شنيدم خداوند مى فرمود: «لا اله الاّ اللّه » (و توحيد)، دژ و حصار من است، هركس وارد اين قلعه شود، از عذاب من ايمن شود.
دسـتان گِـرهگشـا
۲۰ وَ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: اِنَّ فيما أَوْحَى اللّه ُ اِلى مُوسى وَ أَنْزَلَ عَلَيهِ فِي التَّوراةِ: اِنّى أَنَا اللّه ُ لا اِلهَ اِلاّ أَنَا، خَلَقْتُ الْخَلْقَ وَ خَلَقْتُ الْخَيْرَ وَ أَجْرَيْتُهُ عَلى يَدَىْ مَنْ اُحِبُّ، فَطُوبى لِمَنْ أَجْرَيْتُهُ عَلى يَدَيْهِ، وَ أَنَا اللّه ُ لا اِلهَ اِلاّ أَنَا خَلَقْتُ الْخَلْقَ وَ خَلَقْتُ الشَرَّ وَ أَجْرَيْتُهُ عَلى يَدَىْ مَنْ اُريدُهُ، فَوَيْلٌ لِمَنْ أَجْرَيْتُهُ عَلى يَدَيْهِ. [الجواهر السنيّه ، ص 39.]
امام صادق عليه السلام فرمود: از جمله آنچه خداوند به موسى عليه السلام وحى فرمود و در تورات بر او نازل كرد، چنين بود: همانا منم خداوند ، هيچ معبودى جز من نيست. مردم را آفريدم و خير و نيكى را هم آفريدم و آن را بر دستان كسى جارى ساختم كه دوست مى دارم، خوشا به حال آنكه خير را بر دستان او جارى ساختم. منم خداوند، معبودى جز من نيست. مردم را آفريدم و شرّ را آفريدم و آن را بردستانِ هر كه بخواهم جارى مى كنم. پس واى بر آنكه بدى را بر دستان او جارى سازم.
تفسير به رأى، تشبيه، قياس
۲۱ قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله، قالَ اللّه ُ جَلَّ جَلالُهُ: ما آمَنَ بى مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلامى، وَ ما عَـرَفَنى مَنْ شَبَّـهَنى بِخَـلْقى، وَ ما عَلى دينى مَنِ اسْتَعْمَل الِقياسَ فىدِينى. [بحارالانوار ، ج 2، ص 297.]
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خداى متعال فرموده است: كسى كه سخن مرا طبق رأى ونظر خودش تفسير كند (تفسير به رأى) به من ايمان نياورده است، و كسى كه مرا به آفريده هايم تشبيه كند، مرا نشناخته است. وكسى كه در دين من قياس را به كارگيرد، بر دين و آيين من نيست.
حكومت جور، رهبرى عدل
۲۲ قالَ الباقِرُ عليه السلام ، قالَ اللّه ُ تَعالى: لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعيَّة ٍ فىالأِسلامِ دانَتْ بِوِلايَةِ كُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللّه ِ، وَ اِنْ كانَتِ الرَّعِيَّةُ فىأَعْمالِها بَرَّةً تَقيَّةً. وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعيَّةٍ فِى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلايَةِ كُلِّ اِمامٍ عادلٍ مِنَ اللّه ِ وَ اِنْ كانَتِ الرَّعِيَّةُ فىأَنْفُسِها ظالِمَةً مُسيئَةً. [اصول كافى ، ج 1، ص 376.]
امام باقر عليه السلام از خداى متعال روايت فرموده است: در اسلام، هر جمعيت و مردمى را كه تن به ولايت و رهبرى هر پيشواى ستمگرى بدهند كه از سوى خداوند نيست، حتما عذاب خواهم كرد، هرچند آن مردم در كارهاى خودشان نيكوكار و اهل تقوا باشند. و حتما عفو و گذشت خواهم كرد از هر گروهى در اسلام ، كه ولايت و رهبرى هر پيشواى دادگرى را كه از سوى خداست، بپذيرند و گردن نهند ، هرچند آن مردم در (كارهاى) خودشان ستمگر و بدكار باشند.
بىانصافى با خــدا
۲۳ قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَقُولُ اللّه ُ تَبارَكَ وَ تَعالى: يَا ابْنَ آدَمَ! ما تُنْصِفُنى، اَتَحَبَّبُ اِلَيْكَ بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَىَّ بِالمَعاصى، خَيْرى عَلَيْكَ مُنزَلٌ وَ شَرُّكَ اِلَىَّ صاعِدٌ، وَ لا يَزالُ مَلَكٌ كَريمٌ يَأْتينى عَنْكَ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ بَعَمَلٍ قَبيحٍ. [بحارالانوار، ج 74، ص 19.]
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: اى فرزند آدم! با من انصاف نمى كنى! من با نعمت ها نسبت به تو دوستى و محبّت مى كنم، ولى تو با گناهان با من دشمنى مى كنى. خير من بر تو نازل مى شود، ولى از تو بدى به طرف من بالا مى آيد، و پيوسته فرشته اى بزرگوار، هر روز و شب، گزارش كارى زشت را از تو براى من مى آورد.
همنشيـنان خـدا
۲۴ عَنِ الباقِرِ عليه السلام: اِنَّ مُوسى سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ: يارَبِّ أَقَريبٌ أَنْتَ مِنّى فَأُناجيكَ أَمْ بَعيدٌ فَأُناديكَ؟ فَأَوْحَى اللّه ُ عَزَّوجَلَّ اِلَيْهِ: يا مُوسى! اَنَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنى. فَقالَ مُوسى: فَمَنْ فى سِتْرِكَ يَوْمَ لاسِتْرَ اِلاّ سِتْرُكَ؟ فَقالَ: اَلَّذينَ يَذْكُرُونَنى فَاَذْكُرُهُمْ وَ يَتَحابُّونَ فِىَّ فَأُحِبُّهُمْ، فَاُولئِكَ الَّذينَ اِذا أَرَدْتُ أَنْ أُصيبَ أَهْلَ الأَرْضِ بِسُوءٍ ذَكَرْتُهُم فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ. [اصول كافى، ج 2، ص 496.]
امام باقر عليه السلام فرمود: موسى عليه السلام از پروردگارش سؤال كرد: خدايا! تو نزديكى، تا با تو نجوا كنم، يا دورى كه صدايت بزنم؟ خداوند به او چنين وحى كرد: اى موسى! من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند. موسى گفت: چه كسى در پوشش و پرده توست، آن روز كه جز پوشش تو، پوششى نيست؟ خداوند فرمود: آنان كه مرا ياد مى كنند، من هم آنان را ياد مى كنم، در راه من با يكديگر دوستى مى كنند، من هم آنان را دوست مى دارم. اينان كسانى اند كه هرگاه بخواهم بر اهل زمين ، بدى و عذابى برسانم، آنان را ياد مى كنم و به خاطر آنان ، عذاب را از زمينيان دور مى سازم.
ثروتمـندان سـنگدل
۲۵ عَن أَبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: أَوْحَى اللّه ُ تَعالى اِلى مُوسى: يا مُوسى! لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِكرى عَلى كُلِّ حالٍ، فَاِنَّ كَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِى الذُّنُوبَ وَ اِنَّ تَرْكَ ذِكرى يُقْسِى الْقُلُوبَ. [اصول كافى ، ج 2، ص 497.]
امام صادق عليه السلام فرمود: خداى متعال به حضرت موسى عليه السلاموحى فرمود: اى موسى! به خاطر ثروت زياد، خوشحال مشو و در هيـچ حــالى يـاد مــرا وامــگـذار، همانا ثروت زياد ، گناهان را از ياد انسان مى برد و ترك ياد خدا سنگدلى و قساوت قلب مى آورد.
معـيار كمى و زيادى
۲۶ وَ قالَ اللّه ُ تَعالى: يا مُوسى ! ما اُريدَ بِهِ وَجْهى فَكَثيرٌ قَليلُهُ وَ ما اُريدَ بِهِ غَيرْى فَقَليلٌ كَثيرُهُ. [بحارالانوار ، ج 74، ص 36.]
خداوند متعال فرمود: اى موسى! آنچه كه به خاطر من و خالصانه انجام شود، اندكِ آن هم بسيار است. و آنچه به خاطر غير من انجام گيرد، بسيارِ آن هم اندك و ناچيز است.
چشـم و دل ، وقفِ خـدا
۲۷ أَوْحَى اللّه ُ اِلى عيسىَ بنِ مَرْيَمَ عليه السلام: يا عيسى! هَبْ لى مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوعَ وَ مِنْ قَلْبِكَ الْخُشُوعَ وَ اكْحُلْ عَيْنَيْكَ بِمِيلِ الْحُزْنِ اِذا ضَحِكَ الْبَطّالُونَ وَ قُمْ عَلى قُبُورِ الْأمواتِ فَنادِهِمْ بِالصَّوْتِ الرَّفيعِ لَعَلَّكَ تَأخُذَ مَوْعِظَتَكَ مِنْهُم وَ قُلْ: اِنِّى لاحِقٌ فى اللاّحِقينَ. [بحارالانوار، ج 14 ، ص 320.]
خداوند به عيسى بن مريم عليه السلام وحى فرمود: اى عيسى! از چشمانت اشكها را و از قلبت خشوع را به من ببخش، دو چشمت را با سرمه اندوه، سرمه بكش ، آنگاه كه اهل باطل مى خندند. بر گور مردگان بايست و با صداى بلند، آنان را صدا بزن، باشد كه از آنان پند خويش را بگيرى و بگو: يقينا من نيز از پيوستگان به شما خواهم بود.
خـير دنيـا و آخـرت
۲۸ وَقالَ اللّه ُ تَعالى: اِذا اَرَدْتُ اَنْ اَجْمَعَ لِلْمُسْلِمِ خَيْرَالدُّنيا وَ خَيْرَ الآخِرَةِ جَعَلْتُ لَهُ قَلْبا خاشِعا وَ لِسانا ذاكِرا وَجَسَدا عَلَى الْبَلاءِ صابِرا ، وَ زَوْجَةً مُؤمِنَةً تَسُرُّهُ اِذا نَظَرَ اِلَيْها وَ تَحْفَظُهُ اِذا غابَ عَنْها فىنَفْسِها وَ مالِهِ. [الجواهر السنيّه، ص 103.]
خداوند متعال فرمود: هرگاه بخواهم خير دنيا و آخرت را براى يك مسلمان فراهم كنم، براى او قلبى خاشع، زبانى ذاكر، جسمى شكيبا بر بلا و همسرى با ايمان قرار مى دهم كه هرگاه به آن همسر بنگرد، همسرش او را شادمان سازد و در غياب شوهر، نگهدار ناموس و مال او باشد.
ياد قبر و ترك شهـوت
۲۹ وَ قالَ اللّه ُ تَعالى لِمُوسى عليه السلام: يا مُوسى! ضَعِ الْكِبْرَ وَ دَعِ الْفَخْرَ وَ اذْكُرْ اَنَّكَ ساكِنُ الْقَبْرِ فَلْيَمْنَعْكَ ذلِكَ مِنَ الشَّهَواتِ. [بحارالانوار، ج 74، ص 35.]
خداوند متعال به حضرت موسى عليه السلام فرمود: اى موسى! تكبّر و فخر را واگذار، و به ياد آور كه ساكن گور خواهى شد. اين ياد آورى، تو را از شهوات باز بدارد.
آنكه خـدا را ندارد...
۳۰ اَوْحَى اللّه ُ اِلى مُوسى عليه السلام: يا مُوسى! اَلْفَقيرُ مَنْ لَيْسَ لَهُ مِثْلى كَفيلٌ، وَ الْمَريضُ مَنْ لَيْسَ لَهُ مِثْلى طَبيبٌ، وَ الْغَريبُ مَنْ لَيْسَ لَهُ مِثْلىِ مُونِسٌ. [الجواهر السنيّه، ص 61.]
خداوند به حضرت موسى چنين وحى كرد: فقير كسى است كه كفيل و كارسازى مثل من ندارد و بيـمار كسى است كه طبيبى ماننـد مـن نـدارد و غريب كسى است كه همدمى مثل من ندارد.
ره تـوشـه آخـرت
۳۱ وَ قالَ تَعالى: يَابْنَ آدَمَ! اَكْثِرْ مِنَ الزّادِ اِلى طَريقٍ بَعيدٍ، وَ خَفِّفِ الْحَمْلَ فَالصِّراطُ دَقيقٌ، وَ اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ، وَاَخِّرْ نَوْمَكَ اِلَى القُبُورِ وَفَخْرَكَ اِلىَ الميزانِ وَ لَذّاتِكَ اِلَى الجَنَّةِ، وَ كُنْ لى، اَكُنْ لَكَ. [الجواهر السنيّه، ص 67.]
خداوند متعال فرمود: اى فرزند آدم! براى راهى طولانى توشه بسيار برگير و بار خود را سبك كن، چرا كه راه، باريك است. و كار و عمل را خالص ساز، چرا كه ارزياب، بيناست. و خواب خود را براى قبر نگهدار و افتخار خويش را براى ميزان و لذّت هاى خود را براى بهشت. و براى من باش، تا براى تو باشم.
بنـدگى راسـتين
۳۲ فى حَديث المِعراج: قالَ اللّه ُ تَعالى: يا اَحْمَدُ ! هَلْ تَدْرى مَتى يَكُونُ الْعَبْدُ عابِدا ؟ قالَ لا يا رَبِّ. قالَ: اِذا اجْتَمَعَ فيهِ سَبْعُ خِصالٍ: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنِ الْمَحارِمِ، وَ صَمْتٌ يَكُفُّهُ عَمّا لا يَعْنيهِ، وَ خَوْفٌ يَزدادُ كُلَّ يومٍ مِنْ بُكائِهِ، وَ حَياءٌ يَسْتَحْيى مِنّى فىالْخَلاءِ، وَ اَكْلُ ما لا بُدَّ مِنْهُ وَ يُبْغِضُ الدُّنيا لِبُغْضى لَها وَ يُحِبُّ الأخْيارَ لِحُبّى ايّاهُم. [بحارالانوار، ج 74، ص 30.]
در حديث معراج است ، خداوند به پيامبراسلام صلي الله عليه و آلهفرمود: اى احمد! آيا مى دانى كه بنده، كىْ بنده عبادتگر خواهد بود؟ گفت: نه ، اى پروردگار. فرمود: هر گاه هفت خصلت در او فراهم آيد: ۱ ـ تقوايى كه او را از حرام هاى الهى باز بدارد. ۲ ـ سكوتى كه او را از گفتار بيهوده نگه دارد. ۳ ـ ترسى كه هر روز بر گريه او بيفزايد. ۴ ـ شرمى كه درخلوت هم از من حياكند (وگناه نكند). ۵ ـ خوردن، به اندازه اى كه چاره اى از آن نيست. ۶ ـ دنيا را دشمن بدارد، چون من آن را دشمن مى دارم. ۷ ـ نيكان را دوست بدارد، چون من دوستدار آنانم.
شـگفتتر از شـگفت
۳۳ كانَ فى صُحُفِ مُوسى عليه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ بالدُّنْيا، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالنّارِ كَيْفَ يَضْحَكُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالْحِسِابِ كَيْفَ يَعْمَلُ السَّيِّئاتِ. [كنز العمّال، ج 15 ، ص 937.]
در كتاب آسمانى موسى عليه السلام سخن خداوند چنين بود: تعجب مى كنم از كسى كه يقين به مرگ دارد، چگونه در دنيا ( و بخاطر دنيا) شادمانى مى كند؟! در شگفتم از كسى كه به آتش دوزخ يقين دارد، چگونه مى خندد؟! و در تعجبم از كسى كه به حساب ، يقين دارد، چگونه گناهان را مرتكب مى شود؟!
نشـانه عشق راسـتين
۳۴ فيما ناجَى اللّه ُ بِهِ مُوسى عليه السلام اَنْ قالَ: يَابْنَ عِمْرانَ! كَذِبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يُحِبُّنى، فَاِذا جَنَّهُ اللَّيْلُ نامَ عَنّى. اَلَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلْوَةَ حَبيبهِ؟... [الجواهر السنيّه، ص 50.]
در مناجات خدا با موسى عليه السلام از جمله چنين بود: دروغ مى گويد كسى كه مى پندارد مرا دوست مى دارد، اما چون تاريكى شب او را فرا مى گيرد به خواب مى رود ( و از مناجات با من غافل مى شود). مگر نه اينكه هر عاشق و دوستدارى ، خلوت با محبوب خود را دوست مى دارد؟!
راه قـرب خــدا
۳۵ اَوْحَى اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ اِلى مُوسى عليه السلام: اِنَّ عِبادى لَمْ يَتَقَرَّبُوا بِشَيْى ءٍ اَحَبَّ اِلَىَّ مِنْ ثَـلاثِ خِصالٍ. قالَ: يا رَبِّ وَ ما هُنَّ ؟ قالَ: يا مُوسى ! الزُّهْدُ فِى الدُّنيا وَ الْوَرَعُ عَنْ معاصِيَ وَ الْبُكاءُ مِنْ خَشْيتَى. [الجواهر السنيّه، ص 38.]
خداوند متعالى به حضرت موسى عليه السلام وحى كرد: به يقين ، بندگانم با چيزى به من تقرّب نيافتند كه در نظرم محبوب تر از سه خصلت باشد. گفت: پروردگارا! آن سه خصلت چيست؟ فرمـود: اى موسى! زهد و پارسايى در دنيا، پرهيز از نافرمانى هاى من و گريستن از خوف و خشيت من.
مجمـوعه همـه نيـكىها
۳۶ عَن أبى عَبدِاللّه عليه السلام قالَ: اَوْحَى اللّه ُ عَزَّوجَلَّ اِلى آدَمَ: اَنّى سَاَجْمَعُ لَكَ الْخَيْرَ فى اَرْبعِ كَلِماتٍ. قالَ: يا رَبِّ وَ ماهُنَّ؟ قالَ: واحِدَةٌ لى وَ واحِدَةٌ لَكَ وَ واحِدَةٌ فيما بَينى و بَيْنَكَ و واحِدَةٌ فيما بَيْنَكَ و بينَ النّاسِ . قالَ: يا رَبِّ بَيِّنْهُنَّ لى حَتّى اَعْلَمَهُنَّ. قالَ: امّا الّتى لى فَتَعْبُدَنى لاتُشْرِكَ بى شيئا وَ اَمَّا الّتى لَكَ فَاَجْزيكَ بِعَملِكَ اَحْوَجَ ما تَكُونُ اِلَيْهِ، وَ اَمَّا الّتى بَينى وَ بَيْنَكَ فَعَلَيْكَ الدُّعاءُ وَ عَلَىَّ الأجابَةُ، وَ اَمَّا الّتى بَيْنَكَ وَ بَيْنَ النّاسِ فَتَرْضى للِنّاسِ ما تَرْضى لِنَفْسِكَ. [الجواهر السنيّه ، ص 10.]
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند متعال به آدم وحى كرد: من همه نيكى ها را درچهار سخن براى توجمع مى كنم. پرسيد: خدايا آن چهار كلمه چيست؟ فرمود: يكى براى من است ، يكى براى توست، يكى ميان من و توست، يكى هم ميان تو و مردم است. آدم گفت: پروردگارا! آنها را بيان كن تا بدانم. فرمود: امّا آنچه براى من است، آن است كه مرا عبادت كنى و در پرستش براى من چيزى را شريك قرار ندهى. امّا آنچه براى توست، اين است كه من پاداش عمل تو را، وقتى كه بيشترين نياز را به آن دارى، خواهم داد. امّا آنچه كه ميان من و توست ، اين است كه: دعا از تو، اجابت از من. امّا آنچه كه ميان تو و مردم است، اين است كه آنچه را براى خود مى پسندى براى مردم هم بپسندى.
زوال و بقـاى نعمتها
۳۷ عَنِ الباقِر عليه السلام قالَ: مَكتُوبٌ فِى التَّوراةِ: اُشْكُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ اَنْعِمْ عَلى مَنْ شَكَرَكَ ، فَاِنَّهُ لازَوالَ لِلنَّعْماءِ اِذا شُكِرَت وَ لابَقاءَ لَها اذا كفرَتْ، اَلْشُّكْرُ زِيادَةٌ فىِ النِّعَمِ وَ اَمانٌ مِنَ الْغِيَرِ. [الجواهر السنيّه ، ص 37.]
امام باقر عليه السلام فرمود كه در تورات چنين نوشته است: نسبت به كسى كه به تو نيكى مى كند سپاسگزارى كن و بر كسى كه سپاسگزار تو باشد، نيكى و احسان كن، همانا اگر نعمتها سپاسگزارى شود، زايل نمى گردد و اگر ناسپاسى شود، پايدار نمى ماند. سپاس و شكر ، موجب افزايش نعمتها و ايمنى از دگرگونى است.
خواسته بنده، خواسته خدا
۳۸ قالَ اَميرُالمُؤمِنين عليه السلام: اَوْحَى اللّه ُ اِلى داوُودَ: يا داوُودُ! تُريدُ وَ اُريدُ وَ لايَكُونُ اِلاّ ما اُريدُ ، فَاِنَ اَسْلَمْتَ لِما اُريدُ اَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ وَ اِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِما اُريدُ اَتْعَبْتُكَ فيما تُريدُ وَ لا يَكُونُ اِلاّ ما اُريدُ. [توحيد صدوق، ص 337.]
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خداوند متعال به حضرت داود عليه السلاموحى فرمود: اى داود! تو مى خواهى، من هم مى خواهم ، ولى جز آنچه من مى خواهم نمى شود. پس اگر تسليم آنچه من مى خواهم بشوى، آنچه را هم تو مى خواهى عطايت مى كنم. امّا اگر تسليم آنچه من مى خواهم نشوى، در آنچه خودت مى خواهى تو را به رنج مى افكنم و جز آنچه هم كه من بخواهم نخواهد شد.
ولايـت اهلبـيت عليهمالسلام
۳۹ يا مُحَمَّدُ! لَوْ اَنَّ عَبْدا عَبَدَنى حَتّى يَنْقَطِعَ وَ يَصيرَ كالْشِّنِ الْبالى ، ثُـمَّ اَتانى جاحِدا لِوِلايَتِكُمْ ما اَسْكَنْتُهُ جَنَّتى وَ لا اَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشى. [بحارالانوار، ج 8، ص 355، ح 18.]
در حديث معراج است كه خداى متعال به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلهفرمود: اى محمّد! اگر بنده اى آن قدر مرا عبادت كند كه بندهايش از هم بگسلد و همچون مشك خشكيده و خالى شود، سپس به ديدار من آيد، در حالى كه ولايت شما خاندان را منكر باشد، هرگز او را ساكن بهشت خود نمى سازم وزير سايه عرشم او را پناه نمى دهم.
مصـلح جـهانى
۴۰ قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله فى حَديثِ المِعراجِ: ... بِالْقائِمِ مِنْكُم اَعْمُرُ اَرْضى بِتَسْبيحى وَ تَقديسى وَتَحليلى وَتَكبيرى وَتَمجيدى، وَبِهِ اُطَهِّرُالأَرْضَ مِنْ اَعْدائى وَ اُورِثُها اَوْلِيائى وَ بِهِ اَجْعَلُ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا بِىَ السُّفْلى وَكَلِمَتِىَ الْعُلْيا... [بحارالانوار ، ج 18 ، ص 342.]
پيـامبر اكرم صلي الله عليه و آله در حديث معراج، از قول خداوند چنين فرمـوده است: به وسيله «قائم» از شما خاندان زمين را آباد مى كنم، با تسبيح[- خدا را تسبيح گفتن و ستودن.]و تقديس و تحليل[-گفتن «لا حول و لا قوة الاّ باللّه ».]و تكبير[- گفتن «اللّه اكبر».]و تمجيد من. و به وسيله او زمين را از دشمنانم پاكسازى مى كنم و اولياى خودم را وارث زمين مى سازم ، و به وسيله او كلام و سخن كافران را پست و پايين و كلام و آيين خودم را برتر و بالاتر قرار مى دهم.