قالَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا عليهماالسلام: يا بَنى إسرائيلَ، إنَّ اللّه َ تَعالى يَأمُرُكُم أنْ تَقرَؤُوا الكِتابَ، وَ مَثَلُ ذلِكَ كَمَثَلِ قَومٍ فى حِصنِهِم سارَ إلَيهِمْ عَدُوُّهُم وَ قَد تَبَدَّوا لَهُ فى كُلِّ ناحِيَةٍ مِن نَواحِى الحِصنِ قَومٌ، فَلَيسَ يَأتيهِم عَدُوُّهُم مِن ناحِيَةٍ إلاّ وَجَدَ مَن يَرُدُّهُم مِن حِصنِهِم، وَ كَذلِكَ مَن يَقرَأُ القُرآنَ لايَزالُ فى حِرزِ حَصينٍ. [ميزان الحكمه به نقل از كنز العمال، ح 2438]
حضرت يحيى عليه السلام فرمود: اى بنى اسرائيل! خداى متعال به شما دستور مى دهد كه كتاب [آسمانى] را بخوانيد و حكايت خواندن كتاب [آسمانى]، حكايت مردمى است كه در حصار و قلعه خود باشند و دشمنشان به سوى آنها روانه شود ودر هر طرف از اطراف حصار عده اى در كمين او باشند. پس از هر سو كه دشمن حمله كند، با كسانى روبه رو مى شود كه از حصار دورش مى كنند. همچنين است حكايت كسى كه قرآن بخواند؛ پيوسته در پناه حصارى استوار است.
قالَ يَحيَى عليه السلام: وآمُرُكُم أنْ تَذْكُرُوااللّه َ فَانَّ مَثَلَ ذلِكَ كَمَثَلِ رَجُلٍ خَرَجَ العَدُوُّ فى أثَرِهِ سِراعاً حَتّى إذا أتى عَلى حِصْنٍ حَصينٍ فَأحْرَزَ نَفسَهُ مِنهُم، كَذلِكَ العَبْدُ لايُحْرِزُ نَفسَهُ مِن الشَّيطانِ إلاّ بِذِكرِاللّه ِ. [ميزان الحكمه به نقل از سنن ترمذى، ح 2863]
حضرت يحيى عليه السلام فرمود: به شما فرمان مى دهم كه پيوسته به ياد خدا باشيد؛ زيرا حكايت به ياد خدا بودن، حكايت مردى است كه دشمن به سرعت در تعقيب اوست و او به دژى نفوذناپذير پناه مى برد و خود را از گزند آنان در امان مى دارد. بنده خدا نيز چنين است ؛ خود را از گزند شيطان مصون نگه نمى دارد مگر با ياد خدا.
قالَ يَحيَى بنُ زَكَرِيا عليهماالسلام لِعيسَى بنِ مَريَم عليهماالسلام: أنتَ رُوحُ اللّه ِ وَ كَلِمَتُهُ وَ أنتَ خَيرٌ مِنّى، فَقالَ عيسَى بنُ مَريَم عليهماالسلام: بَل أنتَ خَيرٌ مِنّى، سَلَّمَ اللّه ُ عَلَيكَ وَ سَلَّمْتُ عَلى نَفسى. [ميزان الحكمه به نقل از عيون أخبار الرضا، ج1 ص 257 ح 11]
حضرت يحيى عليه السلام خطاب به حضرت عيسى عليه السلام فرمود: تو روح خدا و كلمه او هستى و تو از من برترى. حضرت عيسى عليه السلام در جواب فرمود: نـه ، تـو از من بهـترى، زيرا خداوند بر تو سلام فرستاده است و من خودم بر خودم سلام فرستاده ام.[ـ اشاره به آيه 15 سوره مريم ( وَ سَلامٌ عَلَيهِ يَومَ وُلِدَ وَ يَومَ يَمُوتُ وَ يَومَ يُبعَثُ حَيّاً) كه خداوند به حضرت يحيى عليه السلام درود مى فرستد و آيه 33 همين سوره (وَ السَّلامُ عَلَىَّ يَومَ وُلِدتُ وَ يَومَ أمُوتُ وَ يَومَ اُبعَثُ حَيّاً) كه در آن حضرت عيسى عليه السلام به خودش سلام مى كند.]
قالَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا عليهماالسلام لِلشَّيطانِ: فَهَلْ ظَفِرْتَ بى ساعَةً قَطُّ؟ قالَ: لا وَ لكِنْ فيكَ خَصلَةٌ تُعْجِبُنى. قالَ يَحيى عليه السلام: فَما هِىَ؟ قالَ: أنتَ رَجُلٌ أكُولٌ، فَإذا أفطَرْتَ أكَلْتَ وَبَشِمْتَ فَيَمْنَعُكَ ذلِكَ مِن بَعضِ صَلاتِكَ وَ قِيامِكَ بِاللَّيلِ. قالَ يَحيى عليه السلام: فَإنّى اُعطِى اللّه َ عَهداً أنّى لا أشْبَعُ مِنَ الطَّعامِ حَتّى ألقاهُ. قالَ لَهُ إبليسُ: وَأنَا اُعطِى اللّه َ عَهْداً أنّى لا أنصَحُ مُسلِماً حَتّى ألقاهُ. ثُمَّ خَرَجَ فَما عادَ إلَيهِ بَعدَ ذلِكَ. [ميزان الحكمه به نقل از امالى طوسى، ص 340 ح 692]
حضرت يحيى عليه السلامخطاب به شيطان فرمود: آيا هرگز شده است كه بر من چيره شده باشى؟ شيطان گفت: نه، ولى در تو خصلتى است كه خوشايند من است. حضرت يحيى عليه السلام پرسيد: آن خصلت چيست؟ شيطان گفت: تو مرد پُرخورى هستى ؛ هرگاه افطار مى كنى آن قدر مى خورى و سير مى شوى كه تو را از برخى نمازها و شب زنده دارى هايت بازمى دارد. حضرت يحيى عليه السلام فرمود: پس من با خدا عهد مى بندم كه تا زنده ام، از غذا خود را سير نكنم. ابليس نيز به يحيى عليه السلام گفت: من هم با خدا عهد مى بندم كه از اين پس تا زنده هستم هرگز مسلمانى را نصيحت نكنم. آن گاه بيرون رفت و پس از آن ديگر به نزد حضرت يحيى عليه السلام بازنگشت.
قالَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا عليهماالسلام: ألمَوتُ أحَبُّ إلَىَّ مِن نَظْرَةٍ لِغَيرِ واجِبٍ. [بحارالانوار، ج104 ص 42 ح 52]
حضرت يحيى عليه السلام فرمود: مرگ نزد من خوشتر از نگاهى است كه ضـرورى نباشـد.
يحيَى بنُ زكريّا عليه السلام : يا بَني إسرائيلَ ، إنّ اللّه َ تعالى يأمُرُكُم أن تَقرَؤوا الكِتابَ ، و مَثَلُ ذلكَ كمَثَلِ قَومٍ في حِصنِهِم سارَ إلَيهِم عَدُوُّهُم و قَد تَبَدَّوا لَهُ في كُلِّ ناحِيَةٍ مِن نَواحي الحِصنِ قَومٌ ، فلَيسَ يأتيهم عَدُوُّهُم مِن ناحِيَةٍ إلاّ وَجدَ مَن يَرُدُّهُم مِن حِصنِهِم ، و كذلكَ مَن يَقرَأُ القُرآنَ لا يَزالُ في حِرزٍ و حِصنٍ .[كنز العمّال : 2438.]
يحيى بن زكريا عليه السلام : اى بنى اسرائيل! خداوند متعال به شما فرمان مى دهد كه كتاب را بخوانيد و حكايت خواندن كتاب [آسمانى] حكايت مردمى است كه در حصار و قلعه خود باشند و دشمنشان به سوى آنها روانه شود و در هر گوشه اى از گوشه هاى حصار عده اى در كمين او باشند. پس از هر سو دشمن بر آنان حمله كند با كسى رو به رو مى شود كه وى را از حصار دور مى كند. همچنين كسى كه قرآن مى خواند پيوسته در دژى و حصارى قرار دارد.
يحيى عليه السلام : و آمُرُكُم أن تَذكُروا اللّه َ؛ فإنّ مَثَلَ ذلكَ كمَثَلِ رجُلٍ خَرَجَ العَدُوُّ في أثَرِهِ سِراعا حتّى إذا أتى على حِصنٍ حَصينٍ فأحْرَزَ نَفسَهُ مِنهُم ، كذلكَ العَبدُ لا يُحرِزُ نَفسَهُ مِن الشَّيطانِ إلاّ بذِكرِ اللّه ِ .[سنن الترمذي : 5/149/2863.]
يحيى عليه السلام : از شما مى خواهم كه [پيوسته ]به ياد خدا باشيد؛ زيرا حكايت به ياد خدا بودن، حكايت مردى است كه دشمن به سرعت او را تعقيب كند و او به دژى نفوذ ناپذير پناه برد و خود را از گزند آنان در امان دارد. بنده نيز چنين است، خود را از گزند شيطان نگه ندارد، مگر با ياد خدا.
يحيى عليه السلام : المَوتُ أحَبُّ إلَيَّ مِن نَظرَةٍ لِغَيرِ واجِبٍ .[بحار الأنوار : 104 / 42 / 52.]
يحيى عليه السلام : مُردن نزد من خوشتر از نگاهى است كه ضرورى نباشد.