پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنچه این مقاله بدان میپردازد، بررسی ارتباط زرتشت و متن اوستا، با مردم مازندران و گیلان است. مسائلی کمتر شنیده شده و شگفتانگیز...
در اوستا، فصل پنجم از یشتها (معروف به آبانیشت)، بند ۲۱ الی ۲۳ آمده است: «هوشنگ پیشدادی در پای کوه البرز، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او [ایزد اردویسورا آناهیتا] را پیشکش آورد... و از وی خواستار شد: ای اردویسور آناهیتا، ای نیک، ای تواناترین، مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همهی کشورها شوم که بر همهی دیوان و مردمان [دُروند] و جادوان و پریان و کویها و کرپهای ستمکار چیرگی یابم، که دو سوم از دیوان مازندری و دُروَندان وَرِنا را بر زمین افگنم.» اردویسور آناهیتا نیز او را کامیابی بخشید.[۱] تصویری از متن اوستا، به ترجمه دکتر دوستخواه:
همین گفتار در رام یشت (فصل ۱۵ یشتهای اوستا) نیز درباره هوشنگ (به اوستايى: Haushyanha و به پارسى ميانه: Hoshang/Hoshyang) آمده است.[۲] به گفتهی موبد جهانگیر اوشیدری، منظور از وَرِنَ، سرزمین گیلان و دیلمان است.[۳] موبد اردشیر آذرگشسب نیز وَرِنَ را معادل سرزمین گیلان دانسته؛ میگوید که وَرِن (گیلان) و مازندران محل زندگی دیوان و دیوپرستان بوده است، لذا در اوستا مردمان این دو سرزمین (که دیوپرست نامیده شدند) نفرین گردیدهاند.[۴] در اورمزدیشتِ اوستا نیز مردم مازندران و گیلان به خاطرِ کافر بودن (!) نفرین شدهاند، و خواسته شده تا اهورامزدا هرچه سریعتر اقدامی برای قتلعام مردم آن دیار انجام دهد. در «اورمزدیَشت» اوستا میخوانیم: «ما میستاییم این پیدایش مقدس را که سپندارمذِ امشاسپند است و از تمام پیدایشهای اشو پاکتر و قدیمیتر است. همهی این آیات به منظور دادنِ عظمت به اهورامزدا، برای برانداختن اهریمن دُروَند، برای برانداختن دیو خشم دارنده سلاح خونین، برای برانداختن دیوهای مازندران و برای برانداختن تمام دیوان و دُروَندان گیلان است، تا بدین وسیله دادار اورمزد رایومند و خروهمند موفق گردد».[۵]
موبد جهانگیر اوشیدری (رئیس اسبق انجمن موبدان تهران) نیز میگوید دُروَند به معنی «پیرو کیش دروغین» و «دروغزن» است.[۶] در اوستا، وندیداد، فرگرد ۹، بند ۱۳ نیز اهورامزدا زرتشت را تشویق به مبارزه و راندن دیوهای مازندرانی میکند.[۷]:
در اوستا، یسنا، هات ۵۷ (سروش یشت سرشب)، بند ۱۷ نیز ایزد سروش از بابت مبارزه با دیوان مازندرانی، ستوده شده است.[۸]
در یسنا، ابتدای هات ۲۷ نیز سراینده، به اهورامزدا اقتدا مینماید تا دیوان و غیر زرتشتیان مازندران و گیلان را نابود کند».[۹] دقت کنیم، هم دیوان و هم دُروندان (مردمی که از دیوان پیروی میکنند):
در ترجمه مرحوم پورداود نیز چنین آمده است:
روشن است که منظور از دروندان، همان مردم پیرو دیوان هستند. موبد جهانگیر اوشیدری نیز به صراحت فرمودند که «در اوستا غالباً از دیوهای مازندران یعنی مشرکین مازندران یاد شده که نشان میدهد آنان هنوز به دین زرتشتی درنیامده، پیرو دین قدیم بودهاند».[۱۰] ایشان در ادامه میافزایند که بنا بر کتاب نهم دینکرت، فریدون به درخواست آریاییان، دو سوم مردم مازندران را قتل عام کرد و یک سوم باقیمانده نیز به کوهها فرار کردند. جالب است که ایشان پس از نقل این جنایت، تقصیرات را به گردن مردمان شمال ایران میاندازد.[۱۱] درحالیکه بر پژوهشگران روشن است که نویسندگان دینکرت (که موبدان بودهاند) بر اساس منش همیشگیشان، تاریخ را به سود خود نوشتهاند.
مردم شمال ایران عموماً از نژاد تپور (طبریها) و کاسپی هستند، که هیچیک از این دو نژاد، جزو آریاییان نبودند. در كتاب بندهشن كه از كتابهاى معروف زبان پهلوى است، آمده كه مازندرانيان نه از نسل نياكان ايرانيان هستند و نه از نسل نیاکان تازيان.[۱۲] تپورها مانند كاسپىها و ماردها (آماردها) يك ملت ماقبل آريايى بودهاند كه توسط مهاجران آریایی به نقاط مرتفع كوهستانی رانده شدند.[۱۳] تردیدی نیست که ساکنین مازندران و گیلان، شامل اقوام كادوسيان، آماردها يا كاسپيان، تپوران و... همگی از اقوامی بودند که مالکین حقیقی سرزمینهای آباد مازندران و گیلان بودند. استاد حسن پیرنیا نیز اذعان میکند که تپورها و آماردها و کادوسیان و... آریایی نبودند، بلکه از اقوام ما قبل آریایی ساکن در مازندران و گیلان بودند.[۱۴] از سویی دیگر روشن است که آریاییان پس از ورود به ایران، بر سر تصاحب مراتع و زمینهای حاصلخیز با بومیان درگیر شده؛ به زور بر سرزمین کنونی ایران مالک گشتند.[۱۵] اکنون چه کسی مقصر در کشتار آن همه انسان است؟ مردمان شمال ایران که از مراتع و زمینهای خود پاسداری میکردند؟ یا آریاییانی که از جنوب استپهای روسیه به سرزمین کنونی ایران آمده و زمین را اشغال نمودند؟ به راستی کدام یک مقصر است؟
پینوشت:
[۱]. یشتها، پژوهش ابراهیم پورداود، ج ۱، فصل ۵، بند ۲۱-۲۳
James Darmesteter ,The Zend Avesta , From The Sacred Books of The East , Translated By Various Oriental Scholars , Oxford , At the Clarendon Press 1883 , Yesht 5 : 21-23
اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۹۱، ج ۱، ص ۳۰۱-۳۰۲
[۲]. یشتها، پژوهش ابراهیم پورداود، ج ۱، فصل ۱۵، بند ۷-۸
James Darmesteter ,The Zend Avesta , From The Sacred Books of The East , Translated By Various Oriental Scholars , Oxford , At the Clarendon Press 1883 , Yesht 15 : 7-8
اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۹۱، ج ۱، ص ۴۴۸-۴۴۹
[۳]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۹، ص ۴۶۹
[۴]. خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، تهران، ۱۳۵۴، ص ۴۹
[۵]. همان، ص ۵۳
[۶]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۹، ص ۲۷۹
[۷]. وندیداد، پژوهش جیمز دارمستتر، ترجمه موسی جوان، ناشر: دنیای کتاب ، تهران ۱۳۸۴، ص ۱۸۴
[۸]. ابراهیم پورداود، یسنا، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۸۷، ج ۲، ص ۶۱
اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۹۱، ج ۱، ص ۲۲۴
Translated by L. H. Mills (from Sacred Books of the East, American Edition, 1898, 57 : 17
[۹]. اوستا، ترجمه دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران ۱۳۹۱، ج ۱، هات ۲۷ یسنا
ابراهیم پورداود، یسنا، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۸۷، ج ۱، هات ۲۷ یسنا
[۱۰]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۹، ص ۴۲۱
[۱۱]. همان، ص ۴۲۱
[۱۲]. سید ظهیرالدین مرعشی، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، مؤسسه مطبوعاتى شرق، تهران، ۱۳۴۵، ص ۹
[۱۳]. همان، ص ۱۳
[۱۴]. حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۵۷
[۱۵]. بنگرید به مقاله «ورود آریاییها به فلات ایران ؛ با ناز و عشوه؟ یا با جنگ و خونریزی؟»