چهارشنبه 25 مهر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 


 مجازات در زمان ساسانیان بر سه گونه جرم مترتب بود(که در اینجا تنها دو مورد بحث می شود): يكى ميان خداى و بنده كه «از دين برگردد و بدعتى احداث كند در شريعت». يكى ميان برادران دنيا «كه (يكى) بر ديگرى ظلم كند». در قرون نخستين عهد ساسانى، كيفر جرم‌‏هاى نخستين و دومين يعنى كفر و عصيان و خيانت و فرار، اعدام عاجل بود و مجازات جرائم نسبت به «برادران دنيا» از قبيل دزدى و راهزنى و هتك ناموس و جور و غيره، جزاى بدنى سخت يا اعدام بود. بنابر گفته‏‌هاى آمين مارسلن مورخ یونانی مجازات‌هاى تأديبى آن‌وقت خيلى سخت بوده است‏. وى گويد: «ايرانيان از قانون هراس بسيار در دل دارند، قوانينى كه مخصوصا براى كيفر خيانت پيشگان و فراريان جنگ وضع شده، بسيار سخت است. از جمله قوانين بسيار ناهنجارى که جارى است مثلا جنايت يك فرد، مستلزم‏ هلاك همه خويشانش مى‌‏شود». در نكاذوم نسك‏ مقرراتى هست راجع به‌اشخاصى كه متهم به‌بعضى گناهان شده‌‏اند و طرز تعقيب آنان را ذكر كرده است مثل سرقت و راهزنى و خسارات مختلف و قتل و زنا و تهديد به‌زنا و توقيف غير قانونى و محروم نمودن از خوراك و كاستن مزد كارگران بر خلاف قانون و خساراتي‌ كه بر شخص از جادوگران و غيره برسد. مسائل حقوقى ديگرى از قبيل حدود مسئوليت طفل و تحريك، به‌قتل اجنبى و غيره در اين نسك مورد بحث قرار گرفته است، لكن در خلاصه دينكرد فقط اشارات مختصرى ديده مي‌شود و غالبا به‌تفصيل نپرداخته‌‏اند.
از اين خلاصه معلوم مي‌شود كه چون سارقى را در حين ارتكاب جرم دستگير مى‏‌كردند، او را به محكمه مى‏‌كشيدند و شيئ دزديده را به گردن او مى‌‏آويختند و او را به زنجير مى‌‏بستند و به زندان مى‏‌افكندند. تعداد زنجير بر حسب شدت جرم تغيير می ‏نمود و اعضايى از بدن را كه مرتكب آن جرم شده بود، بيشتر مقيد مي‌كردند. تحقيقا اين زنجيرها فقط براى جلوگيرى از محبوسين نبوده، بلكه نشانه اجراى عدالت محسوب می ‏شده است. به موجب خلاصه نكاذوم نسك، مرسوم نبوده كه به‌علت ارتكاب جرائم دينى، به‌دست مجرمين خارجى - غير زردشتى- دست بند بندند. هرچند احتمال می رود كه اين فتواى شخصى بعضى از مفسرين باشد نه قانون عام به هرحال در کتاب اعمال شهداى عيسوى غالبا مذكور است كه دست‏بند، زنجير و كند بر دست و پاى محبوسين عيسوى مى‏‌نهاده‌‏اند. قاضى تحقيق هنگام استنطاق محبتى مجعول و گفتارى فريبنده بكار مى‌‏برد، تا مجرم را به‌ اعتراف وادار كند. اگر كسى نام شركاء جرم خود را افشاء مي‌كرد پاداش مى‌ ‏يافت‏، اما كسى كه شي مسروق را پنهان مى‌‏كرد، كيفر او معادل كيفر سارق بود. با سارقين بومى و بيگانگان چه از حيث لباس در موقع سرما و چه از حيث دوا در موقع مرض به‌ يك روش رفتار نمى‌‏شد. در نكاذوم نسك‏ از تعقيب قضايى و «امتحان» و اعدام جادوگران بحث شده است[۱].
معلوم نيست كه در حقوق ايران حبس هاى با موعد معين وجود داشته است يا خير. اما توقيف مقدماتى ممكن بود تا مدت غير محدودى دوام پيدا كند. به‌ موجب نكاذوم‏ مقصرين را در مكانى غير مطبوع حبس مى‌‏نمودند و بر حسب مورد عده‏‌اى از جانوران موذى در آن مكان رها مى‏‌كردند. تئودور‏ اسقف صور، در تأييد اين مطلب روايت مى‌‏كند كه عيسويان را گاهى در سياه چال مى‌‏انداختند و عده‏‌اى موش با آنها همراه مى‌‏كردند و دست و پاى محبوسين را مى‌‏بستند، به‌ قسمى كه اين جانوران حريص را نتوانند دفع كنند و آن جانوران گرسنه محكومين را پس از آزار و رنج متمادى پاره مي‌كردند. حبس وسيله از ميان بردن بى سر و صداى اشخاص بلند مرتبت بوده، كه وجودشان براى كشور و شاه خطر داشته است. قلعه مستحكمى واقع در خوزستان، كه گيل‏گرد يا اندمشن‏ نام داشت، يك نوع قلعه‏ باستيل محسوب مي‌شد و آن را انوشبرد يا «قلعه فراموشى» نيز مي‌خواندند، زيرا كه نام زندانيان و حتى نام آن مكان را كسى نبايستى بر زبان براند. يكى از مجازات‌هاى بسيار معمول آن زمان، كه خصوصا درباره شاه زادگان عاصى اجرا مي‌شد، كورى بود، به اين ترتيب كه ميل سرخ در چشم محكوم فرو مي‌بردند يا روغن گداخته در ديده او مي‌ريختند.
حكم اعدام را معمولا به وسيله شمشير اجراء مي‌كردند. مرتكبين بعضى از جرائم از قبيل خيانت به‌ دين و دولت را مصلوب مي‌كردند. آميانوس حكايت مي‌كند كه «از عادات ايرانيان اين بود، كه تمام يا قسمتى از پوست بدن مجرمين را مى‌‏كندند و پروكوپيوس‏ روايت مى‏‌كند كه پوست يك سردار ارمنى را كنده، از كاه انباشتند و بر درختى بسيار بلند آويختند. در زمان تعقيب عيسويان گاهى‏ بزرگان مسيحى را رجم مي‌كردند. در زمان يزدگرد دوم دو راهبه مسيحى را مصلوب كرده و بر دار سنگسار كردند. چند نفر از عيسويان را زنده در ديوار نهادند.
مجازات باستانى مبنى بر ساييدن تن مجرمين در زير پاى پيل كه نمونه‌‏هايى از آن در ازمنه اسلامى نيز ديده شده، در عهد ساسانيان رواج داشت‏. به‌ موجب نكاذوم نسك اشخاصى را، كه مستحق اعدام بودند، ممكن بود، براى مقاصد طبى زنده نگاه دارند[۲].
در کتاب اعمال شهداى عيسوى انواع و اقسام زجرها و شكنجه‌‏ هاى دهشتناكى (سخت) كه محاكم مى‌‏توانستند از آنها استفاده كنند، مذكور است. براى ترسانيدن متهمين آلات و ادوات مختلف شكنجه را در برابر چشم آنها مى‏‌گستردند. زندانيان را گاهى با انگشت به نصر مى‌‏آويختند. گاهى واژگون و گاهى با يك پا سرنگون بر دار مى‌‏كردند و با تازيانه‌‏هايى بافته از پى گاو  مي‌زدند. در زخم‌ها سركه و نمك و انقوزه مي‌ريختند. اندام آن بینوایان را يك ‏يك قطع مى‏‌كردند و پوست سرشان را مى‏‌كندند. گاهى پوست چهره را از پيشانى تا چانه برمى‌‏داشتند و گاهى پوست دست و پشت آنها را مى‌‏بريدند و سرب گداخته در گوش و چشم مي‌ريختند و زبان را مى‏‌كندند. گردن يكى از شهداى عيسوى را سوراخ كرده و زبان او را از آن سوراخ بيرون كشيدند  سوزن جوال‏دوز در چشم و در تمام بدن فرومى‏‌كردند و دائم سركه و خردل در دهان و چشم و منخرين آنها مي‌ريختند تا مرگ فرارسد. يكى از ادوات که بسیار مورد استفاده بود، شانه آهنين بود، كه گوشت تن محكوم را با آن مى‏‌كندند. براى افزايش درد و شكنجه بر استخوان‌هايى، كه نمايان شده بود، نفت مى‏‌ريختند و آتش مى‏‌زدند. شكنجه چرخ و اعدام بر روى خرمن هيزم كه بر آن نفت ريخته و مهياى آتش گرفتن بود، در رديف شكنجه‏‌هاى ايران مذكور است و از آن گذشته اكثر اين شكنجه‌‏ها را در حقوق جزاى هند باستانى مى‏‌توان ديد.
دهشتناك ‏ترين شكنجه‏‌ها شكنجه معروف به «نه مرگ» بود، كه تفصيل آن از اين‌قرار است: جلاد به ترتيب انگشتان دست، انگشتان پا و بعد دست را تا مچ و پا را تا كعب و سپس دست را تا آرنج و پا را تا زانو و آنگاه گوش و بينى و عاقبت سر را قطع مي‌كرد. اجساد اعدام‌‏شدگان را نزد حيوانات وحشى مي‌افكندند.
گاهى محبوسين عيسوى را به‌ وعده ی آزادى يا استرداد اموال ضبط شده وادار به‌ اعدام هم‏كيشان خود مى‌‏كردند. مجازات‌هاى ديگرى نيز وجود داشت از قبيل توقيف اموال شخصى مقصر و اعمال شاقه، كه عبارت بود از راه‌سازى و سنگ‌‏شكنى و درخت‌‏برى و قطع چوب براى آتش مقدس و غيره‏[۳].
نمونه کوچکی از رفتار حکومت ساسانی با افراد را می توان در مورد مانی دید که در زمان ساسانیان ادعای دین جدید کرد و آخر ماجرای او چنین می شود که بعد از فوت شاپور اول و هرمز اول، مانى به دعوت پيروانش به ايران برگشت (۳۷۳ ميلادى) و پس از دو سال در سلطنت بهرام اول، روحانيون زرتشتى او را تعقيب و به فساد عقيده متهم نمودند در نتيجه دولت او را گرفته در محبس انداخت و بعد، زنده پوست او را كندند و سرش را بريده و پوستش را پر از كاه كرده در دو محل جندی‌شاپور از چوب بلندى آويختند.»[۴] ایشان در جایی دیگر سخن خود را تأیید کرده و می‌نویسند: «به حكم اين شاه [یعنی بهرام اول]، مانى را گرفته زنده پوست او را كندند، بعد آن را به دو تير نصب كرده در جندی‌شاپور براى تماشاى مردم عرضه داشتند».[۵] پس از کشته شدن مانی، بسیاری از یارانش نیز کشته شدند.
 
پی نوشت:
 
[۱]. کتاب تاریخ ایران در زمان ساسانیان، نوشته آقای کریستین‌سن: ۲۱۲
 
[۲]. همان: صفحه ۲۱۳، ۲۱۴
 
[۳]. همان: صفحه ۲۱۵
 
[۴]. کتاب تاریخ ایران باستان‏، نوشته حسن پیرنیا، ج‏۴، ص ۲۸۹۷
 
[۵]. همان، ص ۲۷۴۱

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group