پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بحث راجع به موبدان و روحانیون زرتشتی در زمان ساسانیان، زیاد است و اگر بخواهیم در مورد موبدان در زمان ساسانی سخن بگوییم، می توان کتابهای بسیاری را نوشت. در این جا چندین مورد از کارهایی که موبدان زرتشتی در زمان ساسانیان انجام داده اند را ذکر می کنیم.
۱_عزل شدن پادشاه به دست موبدان:
پادشاه ممكن بود به بهانههاى مختلف متهم به عدم لياقت شود، از آنجمله هرگاه پادشاهى مطابق تعاليم روحانى اعظم رفتار نميكرد نالايق بشمار ميرفت. اصل قابل عزل بودن شاه اسلحه خطرناكى بود در دست موبدان(کریستین سن، ۱۳۶۷: ۱۸۱). همین خطری که بر سر پادشاهان در زمان ساسانیان بود موجب شده بود که این دوران نسبت به زمان و حکومت هخامنشیان، حکومت دینی ساسانیان نام نهاده شود و دلیل آن تنها فشار و قدرت موبدان بود.
اگر چند نفر براى سلطنت پيدا ميشد و هر يك از آنها متكى بر يك فرقه از نجباى عالي مرتبت بودند، راى روحانى اعظم قاطع مىگرديد، چه او نماينده قدرت دينى و مظهر ايمان و اعتقاد مذهبى ملت محسوب مىشد(کریستین سن، ۱۳۶۷: ۱۸۱).
۲_انحصار علم و تخصص به روحانیون:
وظيفه ميانجى و حكم يكى از هفت منصب موروث دودمانهاى ممتاز بشمار مىرفته است، اما از آنجا كه طبيعت دين پارسى مقرر است، كه دين و اخلاق با حقوق به معنى قضائى، متحد است، قوه داورى بمعنى اخص بايستى متعلق به روحانيان باشد، به علاوه روحانيان همه علوم را به خود تخصيص و انحصار داده بودند. قضات دادوران را در رديف دستوران و موبدان و هيربدان نام بردهاند. رئيس كل دادوران را «قاضى دولت» يا شهردادور يا دادوردادوران مىگفتند. يك نفر ملقب به آيين بذ -كه رئيس محافظين عادات رسوم بشمار مىرفت- ظاهرا كارهاى قضايى انجام ميداده است. محاكم هر ناحيه را يك نفر قاضى روحانى ادارهميكرد و به طور كلى مراقب بود كه احكام و اعمال رؤساى غير روحانى ناحيه نيز كاملا موافق عدالت باشد. از مأمورين عاليرتبه نواحى، كه اختيار قضايى داشتند، يكى سروش ورزداريگ يا مستمع روحانى و ديگر دستور همداد بوده است. هر قريه يك مرجع قانونى فروترى داشته، كه رياست آن با دهقان يا قاضى مخصوصى بوده، كه به آن قريه ميفرستادهاند. گاهى از حكام صلح شاهريشت نام برده شده است ، ليكن راجع بهعمل و حدود اختيارات اين مامورين اطلاعى نداريم. بهموجب كتاب اوستايى سنكاذوم نسك بين قضاتى، كه ده، يازده، دوازده، سيزده، چهارده، پانزده سال تحصيل كرده باشند؛ امتيازى قائل شدهاند، ظاهرا تصميمات و احكام حقوقى هر يك از آنان بر حسب درجه اعتبار مختلفى داشته است. قوه قضايى لشگرى بهيك قاضى مخصوص ملقب به سپاه دادور محول بود. از آن گذشته ميتوان حدس زد، كه بسيارى از مأمورين قضايى، كه مناصب مخصوصى داشتند، موبد يا هيربد بودهاند، حتی هيربدان گاهى به عنوان قضاوت فتوايى ميدادهاند(همان: ۲۰۸).
۳_رای و حکم موبد موبدان در زمان ساسانیان:
قطعاتى كه از كتاب فقهى ماتيگانى هزار دادستان در دست است و بارتلمه بخشى از آن را ترجمه و شرح كرده است، مؤلف كتاب ماتیگان گفته است كه در دعاوى حقوقى رأى موبدان موبد بر ديگران تفوق داشته و از اين عبارت استنباط ميشود، كه رأى او در حقوق جنائى نيز، كه در اينجا مورد بحث ماست ، فايق بوده و در اين مورد هم فتواى موبدان موبد بيش از سوگند تأثير داشته و غير قابل نقض بوده است(همان: ۲۱۱).
۴_تدوین دین زرتشت جدید از ابتدای حکومت ساسانیان توسط موبد تنسر:
در مورد مبلغ دینی زمان اولین پادشاه ساسانیان، اردشیر چنین آمده است: بخت با اردشیر یار بود که مردی را به عنوان روحانی اعظم خودش در کنار داشت که توانایی و فعالیتهایش گویا به اندازه توانایی و فعالیت خود اردشیر بوده است. این شخص به نام تنسر یا توسر عنوان هیربد را داشت که در دوره پارتی ، ظاهرا لقب بزرگان جامعه روحانیت بوده است. وظیفه ای که تنسر در مقام مبلغ اردشیر داشت، وظیفه ای دشوار بود، زیرا اشکانیان در به قدرت رسیدنشان، در برابر سلوکیان غیر زرتشتی در نقش قهرمانان ظاهر شده بودند، ساسانیان ناچار شدند توجیهی برای برانداختن هم دینان خود بیابند. وقتی گشنسب، پادشاه ناحیه طبرستان اردشیر را متهم به ترک سنت می کند، تنسر در پاسخ او بیان می دارد همه سنت های دیرین، نیک نبوده اند و اردشیر به اوصاف حمیده بیش تر از اولینان متصف است و در مورد دین زرتشت در آن زمان چنین بیان می دارد: این دین در نتیجه ویرانگری اسکندر چنان زوال یافته بود که در دوره اشکانی، از شرایع و احکام آن هیچ ندانستند، پس چاره ای نیست که رای صایب صالح در احیای دین باشد ... چه دین را تا رای بیان نکند، قوامی نباشد. بدین سان رخصت کامل به اردشیر داده می شد تا تغییراتی را که می خواست پدید آورد و تنسر همه این ها را خواه بدعت شاه پارسی به حساب می آمدند و خواه اصلاح دین ، یکسان جایز شمرد(بویس،۱۳۸۱: ۱۳۲).
منابع:
۱-کریستین سن، کتاب ایران در زمان ساسانیان، نشر ۱۳۶۷
۲-مری بویس، زرتشتیان باورهای و آداب دینی آنها، مترجم عسکر بهرامی، نشر ۱۳۸۱