پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گشتاسپ کیانی پادشاه همعصر زرتشت، همان کسی است که به زرتشت ایمان آورد و از آن روز، دین زرتشتی نیرومند شد و قدرتش تا زمان درهم شکسته شدنش به دست سپاه عرب، امتداد یافت. در این که کیگشتاسپ (ویشتاسپ) واقعاً که بود و چه نسبتی با هخامنشیان داشت، در تاریخ اختلافاتی وجود دارد، برخی معتقدند که او همان گشتاسپ پدر داریوش هخامنشی است. لیکن امروزه روشن شده است که وی شخصیتی متمایز از گشتاسپ پسر ارشامه است. یعنی گشتاسپ کیانی، پدر داریوش هخامنشی نیست.[۱]
به هر روی، گشتاسب در اوستا به صورت vistaspa (ويشتاسپه) و در فارسى نو ويشتاسب يا گشتاسب خوانده میشود. نام او بارها در اوستا و حتی گاتها (کهنترین بخش اوستا) بیان شده و بارها مورد ستایش اوستا قرار گرفته است.[۲] در متن پهلوی یادگار زریران آمده است که کیگشتاسپ به همراه خانوادهاش دین زرتشتی را از اهورامزدا آموخت.[۳] یشتهای اوستا نیز گویای این است که دین زرتشتی به وسیله کیگشتاسپ محکم و پایدار شد.[۴] اما داستان ایمان آوردن گشتاسپ چه بود؟
زرتشت در چهل سالگی به دربار گشتاسپ روانه شد تا به تبلیغ دین بپردازد. سحرگاه، زرتشت سقف کاخ گشتاسپ را شکافت و با سه چیز وارد قصر او شد. بیست و یک نسک اوستا، آتش برزینمهر و یک شاخهی سَرو. او آتش را در دست گشتاسپ و جاماسب و اسفندیار نهاد، اما آتش آنها را نسوزاند. سرو را در زمین کاشت، فوراً برگهایش رشد کرد و از میان برگها نوشتهای آشکار شد خطاب به گشتاسپ که دین زرتشت را بپذیرد. از زمان رخ دادن این معجزات، دشمنان زرتشت در دربار گشتاسپ برای او توطئه کردند، به او تهمت جادوگری زدند و... گشتاسپ هم فریب درباریان را خورد و گمان کرد که زرتشت جادوگر است. از همین روی زرتشت را به زندان انداخت. اما مدتی بعد اسب گشتاسپ فلج شد. طبیبان از درمان آن عاجز شدند. زرتشت به گشتاسپ پیامی فرستاد که اگر مرا از زندان آزاد سازی، اسب تو را درمان میکنم، به این شرط، که به همراه خانوادهات به دین من بگروی و توطئهگران رسوا شوند. پس زرتشت از زندان بیرون آمد و اسب را درمان کرد. اهورامزدا برای اینکه ایمان گشتاسپ را تقویت کند، ایزدان را به صورت موجوداتی مادی به خانهی گشتاسپ فرستاد. آنها ابتدا به او وعده دادند که اگر ایمان بیاوری، فرمانروایی درازمدّت و ثروت خواهی یافت و سپس او را تهدید کردند که اگر ایمان نیاوری به کرکسها فرمان میدهیم که تو را بخورند. اما گشتاسپ از ارجاسب تورانی بیم داشت. این بار هم اهورامزدا ایزدانی را فرستاد تا به گشتاسپ معجونی دادند و او در حالت خلسه (مستی) پیروزی خود بر ارجاسب را دید. پس گشتاسپ کاملاً ایمان آورد. در منابع روایی معروف است که گشتاسپ پس از ایمان آوردن چند چیز آرزو کرد، از جمله اینکه بسیار دوست داشت که جایگاه خود را در بهشت ببیند. زرتشت نیز به او موادی داد و او بیهوش شد و روانش به آن جهان رفت و از جایگاه خود در بهشت آگاه شد.[۵]
منابع متعدد تاریخی و دست نوشتههای موبدان حاکی از آن است که ایزدان، گشتاسپ را تهدید کردند که اگر به زرتشت ایمان نیاوری تو را به سختترین حالت خواهیم کشت.[۶] همچنین مکتوبات مذهبی و تاریخی به جای مانده از موبدان زرتشتی در گذر تاریخ، گویای این است که آنچه گشتاسپ مصرف کرد و به وسیله آن در جهان دیگر سیر و سیاحت نمود، ماده مخدر بنگ بود.[۷] برخی نیز گفته اند که زرتشت به گشتاسپ مِی یَشت شده (مشروبی که بر آن اوستا خوانده شده و متبرک گردیده است) خوراند و گشتاسپ در اثر مصرف مشروب، مست شد و در جهان ماوراء به گشت و گذار پرداخت و جایگاه خود را در بهشت برین دید.[۸]
این منگ که گشتاسپ به واسطه آن در عوالم دیگر سیر میکرد، و بنا بر فرهنگنامههای فارسی، همان ماده مخدر بنگ (یا حشیش) است،[۹] در اعصار بعدی نیز میان موبدان زرتشتی استعمال و به نام بنگ گشتاسپی شناخته میشد. مثلاً در متن پهلوی ارداویرافنامه (با نام صحیح ارتاکویرازنامگ) آمده است که پس از حمله اسکندر، ایمان مردم به دین و آیین زرتشتی ضعیف شد. پس موبدان زرتشتی گرد آمدند و از میان خود، بهترین موبدان را که ویراز نام داشت را برگزیدند و به او سه جام منگ (بنگ/ حشیش) خوراندند و او به خوابی عمیق فرو رفت،[۱۰] و در عالم خواب، بهشت و جهنم را دید و از این طریق حقانیت دین زرتشتی را نیز یافت (چه اینکه زرتشت و گشتاسپ در ناز و نعمت در کنار اهورامزدا بودند). وی پس از چند شبانه روز به هوش آمد و آنچه را که دیده بود، بازگو کرد.[۱۱]
پینوشت:
[۱]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۷۸. ص ۵۰-۵۱-۵۲.
[۲]. ابراهیم پورداود، همان، ص ۱۱۵.
همچنین در اوستا، گزارش دکتر ج.دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۱. ص ۱۸۴ (یسنا ۲۳ : ۲).ابراهیم پورداود، یسنا، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۲۲۰
خرده اوستا، ترجمه و گزارش موبد اردشیر آذرگشسب، تهران: ۱۳۵۴. ص ۱۶۶
[۳]. جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، متون پهلوی، گزارش سعید عریان، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱. ص ۴۹-۵۰
[۴]. اوستا، گزارش دکتر ج.دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۱. ص ۵۰۰-۵۰۱ [یشتها ۱۹ : ۸۴-۸۶، یعنی زامیاد یَشت (نوزدهمین یَشتِ اوستا)، بند ۸۴-۸۶].
[۵]. ژاله آموزگار، احمد تفضّلی، اسطوره زندگی زردشت، تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۶. ص ۴۱-۴۵، بر اساس دینکرد هفتم، فصل چهارم، بند ۸۲-۸۴ ؛ روایات پهلوی، فصل ۴۷، بند ۱۳
[۶]. آموزگار و تفضلی، همان، ص ۹۷-۹۹ و ۱۴۹
[۷]. آموزگار و تفضلی، همان، ص ۱۰۰-۱۰۱ و ۱۴۹
[۸]. آموزگار و تفضلی، همان، ص ۱۷۶-۱۷۷
[۹]. فرهنگ فارسی معین، ذیل واژه «منگ». همچنین در لغتنامه دهخدا درباره واژهی بنگ میخوانیم که این واژه در پهلوی، «منگ» نامیده میشود. گیاهی مخدر و مسکر است که به آن حشیش نیز اطلاق میگردد. کلیک کنید (link is external).
[۱۰]. ارداویرافنامه، ترجمه رشید یاسمی، بند ۲، همچنین بنگرید به: The book of ArdaViraf, Chapter 2, Translated by Prof. Martin Haug, of the University of Munich, revised from the MS. of a Parsi priest Hoshangji. From The Sacred Books and Early Literature of the East, Volume VII: Ancient Persia, ed. Charles F. Horne, Ph.D., copyright 1917.
[۱۱]. این کتاب، حکایت نعمتهای بهشتی و عذابهای جهنمی است که موبد زرتشتی در عالم مستی و نشئگی دید. بنگرید به: فیلیپ ژینو، ارداویرافنامه، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران: انتشارات معین، انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران، ۱۳۸۲.