شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

دين تقليدي

آيا اينكه در خانواده هاي مسلمان، فرزندان خانواده به احكام اسلام عمل مي كنند قبل از اينكه تحقيق كرده باشند، درست مثل اين نيست كه بت پرستان گفتند ما بر اين آيينيم چون پدرانمان بر اين ‌آيين بودند؟
براى پاسخ به سؤال شما بايد ديد آيا تقليد در همه جا و به هر شکل مذموم است يا در مواردى چنين نيست؟ منع از تقليد در اصول دين به چه معناست؟
انسان به مقتضاى عقل و فطرتش از علت وقايع و يا معلوماتى كه به ذهنش وارد مى‏شود جستجو مى‏كند.
يعنى انسان به نحو غريزى چيزى را بدون دليل نمى‏پذيرد. از آنجا كه به طور عادى امكان بدست آوردن دليل همه‏ى امور و معلومات براى يك فرد از انسان نيست عقل تبعيت از ديگرى را در مواردي جايز مى‏شمارد ، آنجا که ديگرىدر آن موضوع نوعى تخصص و تجربه داشته باشد. بنابراين اگر كسى توانايى بدست آوردن دليل را ندارد مى‏تواند بلكه بايد از داناى در آن موضوع پيروى و تقليد كند. پس هر تقليدى از ديدگاه عقل مذموم نيست. الميزان، ج 1، ص 212 ذيل آيه 74 بقره .) تقليد در اصول دين نيز مطلقا مذموم نيست،مثلا فرد نابالغ توانايى درك دليل معارف دينى را ندارد چرا كه درك آن نياز به رشد عقلانى و شناخت مقدمات متعدد دارد. از سوى ديگر تقليدى در اصول دين منع شده كه صرفا تبعيت كوركورانه بدون هيچگونه تعقلى باشد ولى اگر تقليد در اصول کم کم منجر به معرفت شود و يقين آور باشد آن تقليد مذموم نبوده بخصوص براى غير بالغى كه توانايى درك دليل ندارد.
البته انسانى كه با تقليد در عقايد به يقين رسيده اگر بواسطه مواجهه با سؤالاتى شك كند و از حالت يقين خارج گردد ديگر نمى‏تواند به تقليد ادامه دهد و بايد به جستجوى دليل برود.
مگر آن كه خود از بدست آوردن دليل ناتوان باشد. براي آگاهي بيشتر به نكات زير توجه نماييد:
يكم: قرآن مجموعه هماهنگ و در هم تنيده‏اى است كه بايد آيات آن با هم ملاحظه شوند.
دوم: انسانها دو گروه هستند؛ اكثريتى تابع و اهل تقليد و اقليتى اهل علم و تحقيق.
سوم: تقليد و پيروى از ديگران بر دو دسته است؛ مذموم و ممدوح. جهنميان در پاسخ به نگهبان جهنم كه از آنها مى‏پرسد كه آيا بيم دهنده‏اى براى شما نيامد؟ مى‏گويند: «آمد، اما ما آنها را تكذيب كرديم»-(ملك: 9 - 8). و در تحليل اينكه چرا گرفتار آتش جهنم شده‏اند، بيان داشتند: «و قالوا لو كُنّا نَسْمَعُ او نَعْقِلُ ما كُنّا فى أَصحابِ السَّعيرِ» «گويند: اگر شنيده بوديم يا تعقل كرده بوديم، در ميان دوزخيان نبوديم.» (ملك: 10). بيشتر مردم توان تفكر عقلانى و توجه عميق به معارف بلند الهى و حقايق را ندارند و براى درك حقيقت و مصالح و مفاسد كارها راهى جزء شنيدن و گوش سپردن به دعوت پيامبران و امامان و علماء و صالحان را ندارند.

چون شنيدى كاندرين جُو آب هست كور را تقليد بايد كار بست
چون گران ديدى شوى تو مُستدل رست از تقليد خشك آنگاه دل
(مولوى، مثنوى معنوى دفتر سوم) بنابراين تأمل عقلايى مخصوص خواص است و عامه مردم در آن حد نيستند. به اين دليل است كه در آيه شريفه «نسمع» بر «نعقل» مقدم ذكر شده است. (طباطبائى، علامه سيد محمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ ج: 20 ص: 9 ـ 8، ذيل آيه 10 سوره مباركه ملك) روايات هم اشاره دارند كه خداوند براى انسان دو حجت قرار داده است: «إنَّ للهِ على النّاسِ حُجَّتين: حُجَّةً‏ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً. فَأمّا الظّاهرةُ فَالرّسُلُ وَ الانْبياءُ وَ الائَمَّةُ وَ امّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛ خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجتى آشكار و حجتى پنهان. حجت آشكار پيامبران و امامان هستند و حجت پنهان عقل است»-روايت از امام كاظم(ع) است. (كلينى؛ الاصول من الكافى، ج: 1 ص: 16). پس شنيدن و تبعيت كردن يكى از راههاى رسيدن به مقصود است.
اما همين شنيدن سخنان ديگران و تبعيت كردن بر دو نحو است؛ يكى سخنان پيامبران و امامان و علماء و صلحاء را مى‏شنود و بدان اعتقاد مى‏آورد و ديگرى تقليد كوركورانه از پيشينيان و ديگران مى‏كند كه آيات 22 و 23 سوره مباركه زخرف بدان اشاره دارد.
چهارم: قرآن كريم در مذمت افراد كم خرد آيات متعددى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود: «وَ إذا قيلَ لَهُمْ اتَّبَعوا ما أنْزَلَ‏اللّه‏ُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما إلْفينا عَليه آبائِنا اَوَ لو كانَ آباؤهُمْ لا يَعْقِلُونَ شيئا وَ لا يَهْتَدونَ؛ و هنگامى كه به آنان گفته مى‏شود، از آنچه خداوند نازل كرده پيروى كنيد، مى‏گويند: نه بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‏ايم، پيروى مى‏كنيم. آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى‏كرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند؟»-بقره: 176). توبيخ قرآن شديد اين است كه تبعيت آنها خرد گريزانه است و از كسانى تبعيت مى‏كنند كه خود آنها عقل و خِرَد درك مطالب را نداشته‏اند و در راه نبوده‏اند. «مَثَلُ الّذينَ كَفروا كَمَثَلِ الّذى يَنْعِقُ بِما لايَسْمَعُ إلّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌ بُكمٌ عُمىٌ فِهُمْ لايِعْقِلونِ» «و مثل كافران چون كسى است كه حيوانى را كه جزء صدا و ندايى [مبهم، چيزى] نمى‏شنود؛ بانگ زند. [آرى] كرند و لالند و كورند و در نمى‏يابند.»-يونس: 43). «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إليكَ أفَأَنْتَ نُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لو كانوا لايَعْقِلونَ» «برخى از آنها [كافران [كسانى‏اند كه به تو گوش فرا مى‏دهند.
آيا تو كران را ـ هر چند در نيابند ـ شنوا خواهى كرد؟»-يونس: 43). «أَمْ تَحْسَبُ أنَّ أَكْثَرُهُمْ يَسْمَعُونَ أو يَعْقِلونَ إنْ هُمْ ألّا كالانْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً» «آيا گمان دارى كه بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏انديشند؟ آنهاجز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‏ترند.»-فرقان: 44)
بنابر اين آيات، اصل ايمان آوردن به حقيقت و عمل طبق مقتضاى آن است كه اين روند اگر با روش تعقل حاصل شد كه چه بهتر؛ اما در آنجا كه براى افرادى چنين روشى امكان نداشت، بايد با شنيدن عقلانى به اين مهم برسند.
اما در هر حال اصل تحقيق و تعقل است و دين عاقلانه و تعبد عاقلانه يقينا بهتر و بالاتر از دين و تعبد بدون تعلق است و آيات و روايات فراوانى در تأييد اين معنا است.
بلكه تقليدست ايمان او روى ايمان را نديده جان او
پس خطر باشد مقلّد را عظيم از ره و رهزن، ز شيطان رجيم
چون ببيند نور حق اين شود ز اضطرابات شكا او ساكن شود
چونك چشمش باز شد و آن نقش خواند ديو را بر وى دگر دستى نماند
بى ز تقليدى نظر را پيشه كن هم براى عقل خود انديشه كن
(مولوى ) پنجم: اما آيه 73 سوره مباركه فرقان كه بيان فرموديد كه در وصف بندگان رحمان است: «وَ الّذينَ أذا ذُكِّروا باياتِ رَبِّهِمْ لمْ يَخرِّوا عَلَيها صُّمّا وَ عُمْيانا» «و [بندگان رحمان] كسانى اند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده مى‏شوند، كر و كور روى آن نمى‏افتند.» بلكه اهل تفكرند و با بصيرت و شناخت ب‏ه آيات الهى ايمان مى‏آورند و به مقام والاى بندگى كه مختص به بندگان رحمان است، نائل مى‏شوند.
اين مقام مخصوص اين گروه از بندگان است نه همه آنها.-الميزان فى تفسير القرآن، ج: 15 ص: 267؛ ذيل آيه 73 سوره مباركه فرقان ( از امام صادق (سلام اللّه‏ عليه) نقل شده كه در تفسير آيه فرمودند: «مستبصرين ليسوا بشكّاكين» «آنها به اين آيات بينا شده‏اند و شكاك و در ترديد نيستند.»( بنابراين آيه در صدد بيان خصوصيت برخى از بندگان الهى است كه به مقام والاى عباد-همان ص: 269 ت رسيده‏اند و اين مقامى است كه هر كسى بدان راه ندارد.
زيرا ايمان و بندگى خدا مراتبى دارد؛ بسيارى به مراتب اوليه آن نائل مى‏آيند كه همان رسوخ ايمان و اعتقادات در جانشان است. اما مقام والاتر مقام شهود و فنا است كه در اين مقام چشم و گوش و دل باز مى‏شود. در اين مقام آنها گويا هم اكنون صداى جهنم را مى‏شنوند و جهنميان را مى‏بينند و بهشت را نظاره هستند.
بلكه بالاتر برخى هم اكنون حقيقت اسماء و صفات الهى را مى‏بينند و مى‏شنوند. اينجا مقام كسانى است كه خداى ناديده را عبادت نمى‏كنند و تنها سر به آستان خدا مى‏گذارند، خدايى كه با حقيقت جان مى‏بينند و صدايش را مى‏شنوند. آرى به تعبير سعدى
عبادت به تقليد گمراهى است خنك رهروى را كه آگاهى است
ششم: در پرسش خود به آيه 36 سوره مباركه اسراء اشاره فرموديد كه بى مناسبت نيز به خلاصه تفسير آن نظرى بيافكنيم: «وَ لاتَقْفُ ما ليس لَكَ بِه عِلمٌ إنَّ السَّمعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُوادَ كلٌ اولئكَ كانَ عَنهُ مَسْئولاً» «و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن؛ زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» آيه شريفه از تبعيت از آنچه بدان علم نداريم؛ نهى مى‏فرمايد و شامل اعتقاد و عمل مى‏شود، يعنى هم اعتقاد بدون علم مردود است و هم عمل بدون علم.
به عبارت ديگر آيه از اعتقاد و دلبستگى به آنچه علم بدان نداريم، از سخن گفتن درباره آنچه بدان علم نداريم؛ از انجام كارى كه بدان علم نداريم، نهى مى‏فرمايد و نهى از «لا تقف» همه اين موارد را دربردارد. و اين فطرى انسان است كه دنبال كردن كارى را كه بدان علم ندارد، امرى مذموم مى‏شمرد و تنها تبعيت از علم را شايسته مى‏داند .
زيرا انسان در مسير زندگانى خود، در اعتقادات و عمل بايد دنبال امرى باشد كه با متن خارج و واقع مطابقت داشته باشد. به عبارت ديگر اعتقاد و عمل ـ يا گفتار و كردار و پندار او ـ بر اساس و مطابق واقع باشد. اما ظن و شك و گمان و امر موهوم با امر خارج مطابق نيست و انسان بر حسب فطرت خود در جستجوى حق است و در مرحله عمل نيز به دنبال كارى است كه بر اساس تسخيص و بصيرت باشد و اينها تنها با علم حاصل مى‏شود. اما برخى از موارد است كه علم به آنها براى همگان ممكن نيست.
مثلاً بسيارى از علوم دينى را كه مربوط به مرحله عمل است، همه كس نمى‏تواند، فرا بگيرد. در اين صورت لازم است كه در اين گونه موارد به كارشناسان و عالمان فن مراجعه كنند. يا در امور زندگانى، علم پيدا كردند به همه مسائل براى يك فرد غير ممكن است. مثلاً پزشكى علمى تخصصى است كه همگان نمى‏توانند به آن نائل آيند و روشن است كه در موارد نياز بايد به پزشك متخصص مراجعه كرد. اين مطلب در تمام فنون و علوم صادق است.
در اين صورت تبعيت از صاحبان تشخيص و علماء فن تبعيت از علم محسوب مى‏شود. بنابراين آيه مذكور در عين حال كه تقليد مذموم و مقلدانه را نهى مى‏كند؛ زيرا اتباع از غير علم است، تقليد محققانه و ممدوح را تبعيت از علم مى‏شمارد. زيرا اگر در هر اعتقاد و عملى، علم ممكن باشد؛ لازم است كه آن علم كسب شود. اما اگر چنين كارى ممكن نباشد ـ و در واقع نيز ممكن نيست ـ بايد از اهل علم تبعيت است. روشن است كه عدم امكان كسب علم، دو دليل دارد؛ براى بسيارى به دليل قصور فكرى است و در بسيار كسان ديگر عمر و توان كفاف تخصص در همه علوم ممكن نيست. به هر حال در صورتى كه كسب علم ممكن نباشد، تبعيت از اهل علم، تبعيت از علم محسوب مى‏شود و عدم تبعيت از اهل علم، دنبال رويى از غير علم است كه مستحق توبيخ است، چنانچه در بحث از آيه 10 سوره مباركه ملك گذشت. اين روش عقلاء عالم است كه در رفتار اجتماعى خود چنين رفتار مى‏كنند. مثلاً اساتيد مسلم فيزيك در هنگام مريضى به پزشك مراجعه مى‏كنند و پزشكان در نظام كارى خود، پيش فرضهاى فيزيكى را از دانشمندان فيزيك مى‏گيرند و آنچه آنها تئوريزه كرده‏اند، به عنوان اصل موضوعه مى‏پذيرند.
جالب است كه آيه شريفه، وسايل كسب علم را «سمع» و «بصر» و «فواد» ذكر فرموده است. اين سه ابزار كسب علم هستند و خداوند اين سه را به عنوان ابزار تشخيص به انسان داده تا حق و واقع را از هم تشخيص دهند و بر اساس آن اعتقادات خود را بنا نهند و عمل نمايند. همه مردمان در هر سطحى كه باشند، مى‏توانند، معيار تقليد ممدوح و تقليد مذموم را تشخيص دهند. زيرا معيار آن سخت نيست و با اندك تأمل فهميده مى‏شود. اما گروهى قلب و چشم و گوش خود را بر روى حقيقت مى‏بندند و به اين دليل گرفتار آتش جهنم مى‏شوند: «وَ لَقَدْ ذَرأْنا لِجَهَنَمَ -لام «لجهنم» يا لام عاقبت است يا لام غايت بالعرض؛ و هر دو نيز ميسور است. لام عاقبت به اين معنى كه هدف خلقت بهشتى شدن مردمان است، اما بسيارى با سوء اختيار خود به جهنم مى‏روند و داراى سوء عاقبت مى‏شوند.
اما اگر لام غايت بالعرض باشد، ـ كه نظر مرحوم علامه طباطبائى چنين است ـ بدين معنى است كه هدف آفرينش بر اساس آيه 119 سوره مباركه هود رحمت به مردم است و مردم براى رحمت آفريده شده‏اند. اما كثيرى به دليل سوء اختيار خود جزء ضايعات آفرينش محسوب مى‏شوند. چنانچه در كار نجار براى ساختن يك قطعه چوبين كه هدف كار اوست، بناچار ضايعاتى نيز پيش مى‏آيد. روشن است لام غايت بالعرض هم به لام غايت باز مى‏گردد. ( كَثيرَا مِنَ الْجِنِ و الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لايَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لايُبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لايَسْمَعُونَ بِها اولئكَ كالانْعامِ بَلْ هُمْ أضلُّ اولئكَ هُمُ الْغافِلُونُ» «و همانا بسيارى از انسانها و جنيان را براى جهنم آفريديم، [زيرا] آنها قلب دارند، اما با آن تفقه نمى‏كنند، چشم دارند، اما با آن نمى‏بينند، گوش دارند، اما با آن نمى‏شنوند. آنها همانند ستورانند، بلكه گمراهترند.
آنها غافلند.»-اعراف: 179. براى اطلاع بيشتر نگا: الميزان فى تفسير القرآن؛ ج: 13 صص: 101 ـ 96؛ ذيل آيه 36 سوره مباركه اسراء ( آيه شريفه فهم عميق و عقلانى را به قلب نسبت داد و ديدن و شنيدن را به چشم و گوش. يعنى اينكه انسان دو ابزار براى كسب علم دارد؛ يكى حس و ديگرى قلب و عقل. هفتم: با بيانى كه شد معناى آيات 22 و 23 سوره مباركه زخرف نيز روشن مى‏شود. اين آيات اشاره به اين نكته دارند كه آنها براى تبعيت آنها بدون دليل است و عبادت و بت پرستى آنها تنها مستند به تقليد كوركورانه از پدرانشان است و چنين اعتقاد و عملى مردود و مذموم است، زيرا مبتنى بر تقليدى مذموم است و هيچ دليل و حجتى پشتوانه آن نيست.
نکته ديگري که در پايان مي توان افزود اين است که بت پرستان در برابر آيات و حجتهاي روشن انبياء الهي بر مطالبي خرافي که عقلا بطلان آن کاملا روشن بود و هيچ دفاعي براي آن نداشتند ايستادگي مي کردند و چون هيچ دليلي بر حقانيت خود نداشتند صرفا به روش پيشينيان استناد مي کردند .
اما اين روش اساسا در اسلام پذيرفته نيست . اسلام به هيچ کس نمي گويد اگر کسي مطلب حق روشن و مستدلي به تو عرضه کرد بر مرام خويش صرفا به استناد روش نياکان سر سختي بورز ، بلکه انسان را به مطالعه و بررسي بيشتر و پذيرش حقيقت دعوت مي کند .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group