ارثي بودن دين
آيا دين اکتسابي و ارثي است؟ بچه اي که از مسلمان شيعه و سني زاده مي شود آيا دين پدرش را به ارث مي برد؟ فلسفه اين چيست؟ پدر پدر بزرگ من سني از مذهب سني، شيعه شده آيا دين من ارثي شيعه مي شود؟ اين موضوع نامفهومي برايم شده و دليل و جواب قانع کننده اي براي ديگران ندارم. لطفا مرا در جواب ياري کنيد.
در ابتدا توجه به اين نکات ضروري است.
1. ما هم قبول داريم که خيلي از ما شيعيان (و در بين اهل سنت بيشتر) مذهب تشيع را بيش از آن که تحقيق نموده باشيم، از پدران و مادران و محيط تقليد نموده ايم، ولي اين به اين معنا نيست که خود مذهب تشيع و يا امامان و عالمان آن نيز توصيه به دين تقليدي و غير تحقيقي مي کنند، بلکه برعکس از روز اول بناي تشيع بر استدلال و احتجاج و برهان بوده است.
توجه داريد که خلفاي بني اميه و بني عباس و شاهان بعدي هرگز نمي خواستند که تشيع پا بگيرد، به همين مقداري که تشيع پا گرفته بر اساس استدلال ها، احتجاج ها و... بوده است، به عنوان نمونه نگاه کنيد به احتجاج مرحوم طبرسي (دو جلد) که تک تک امامان ما براي اثبات مسائل اعتقادي مناظره ها و استدلال ها نموده اند.
و غالب روايات موجود در کتاب هاي ما در پاسخ شبهات و سؤالات ارائه شده است و علماي شيعه در طول تاريخ براي اثبات حقانيت تشيع برهان ها و استدلال هاي محکم و متقني ارائه نموده اند.
مانند الغدير علامه اميني، المراجعات سيد شرف الدين و عبقات الانوار ميرحامد حسين و ... به خاطر همين براهين محکم تشيع بوده که در طول تاريخ دانشمندان فراواني از اهل سنت شيعه شده اند، ولي شما چند نفر متفکر شيعه را پيدا مي کنيد که مذهب اهل سنت را انتخاب نموده باشد و مذهب شيعه را رها کرده باشد؟
تمام مراجع ما در اولين مسئله رساله ها نوشته اند که مسلمان بايد به اصول دين يقين داشته باشد و نمي تواند در آن مقلد پدر و مادر و حتي علما و بزرگان باشد، بلکه وظيفه دارد شخصا درباره اصول دين و (توحيد، عدالت، نبوت، امامت، معاد) بررسي و تحقيق نمايد و اگر مردم کوتاهي مي کنند در اين زمينه تقصير را نمي توان به گردن مذهب و يا بنيانگزاران آن گذاشت. از اين گذشته از نظر شيعه هرگز پرسش و بررسي و تحقيق منع نشده است بلکه بر عکس دستور داده شده که آنچه نمي دانيد بپرسيد تا به حقيقت برسيد .-
2-انسان سه مرحله را در زندگي پشت سر مي گذارد: 1. مرحله حس و ديدن بدون درک و فهم، که از دوران نوزادي تا حدود سه چهار سالگي ادامه دارد؛ 2. درک خوب و بد، از چهارسالگي به بعد انسان علاوه بر ديدن و حس کردن خوب و بد را مي تواند تشخيص دهد و بفهمد، اما قدرت قضاوت و داوري و استدلال و نقد را ندارد؛ 3. از حدود 14 سالگي و دوران بلوغ (با تفاوت هايي که در افراد وجود دارد) انسان کم کم داراي تعقل و قدرت داوري مي شود و مي تواند مطالب را با عقل و فطرت و يافته هاي خويش مقايسه کند و درباره آنها قضاوت نمايد و آنها را رد يا تثبيت و تقويت نمايد.
بنابر اين گرچه انسان تاسنيني كه هنوز به استقلال عقلي ورشدفكري نرسيده در مسايل ديني از والدين خود پيروي ميكندولي اين به معناي ارثي بودن دينداري وسلب اختيار از انسان نيست بلكه زماني كه انسان به سن بلوغ عقلاني واستواري فكررسيد مي تواند دردين و مذهب خود تحقيق كند وبه مقاوم سازي واصلاح مباني اعتقادي خود بپردازد.
بنابر اين چنبن نيست كه انسان درچنگال جبرمحيط قرارگرفته وقادر بر اصلاح يا تعويض دين يا مذهب خود نباشد.