شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

 

..

 

 پاسخ اجمالی


 آیات ۶۰، 61 و 62 سوره واقعه در مقام بیان فلسفه مرگ و مقدر نمودن آن برای انسان‌ها است.
خداوند در این آیات می‌فرماید؛ مرگ حق است؛ و مقدر از ناحيه او است، نه اين‌كه مقتضاى نحوه وجود يک موجود زنده باشد، بلكه خداى تعالى آن‌را براى اين موجود مقدر كرده که تا فلان مدت زنده بماند و در پایان آن از این دنیا به سرای دیگر کوچ کند.
همچنین می‌فرماید ما در عروض مرگ بر يک موجود زنده از عوامل ويرانگر شكست نمى‌‏خوريم، و چنان نيست كه حياتى دائمى به شما افاضه كنيم، ولى آن اسباب بر اراده ما غلبه كنند، و حياتى را كه ما خواسته‌‏ايم هميشه باشد، باطل سازند.!
در فلسفه مرگ می‌فرماید ما مرگ را بين شما مقدر كرديم، تا جا براى دیگران باز شود، و آیندگان را به جاى گذشتگان بگذاريم، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى‌‏دانيد زنده می‌کنیم. همچنین در استدلال برای معاد است، و برای زنده کردن افراد بشر در سرای دیگر، بهترین دلیل را همین زندگی دنیا اعلام می‌کند.
 

 

 پاسخ تفصیلی


 برای آن‌که معنا و مقصود آیات 61 و 62 سوره واقعه روشن شود، ناگزیر باید آیه 60 را نیز بررسی کرد؛ چرا که این سه آیه با هم در ارتباط‌ هستنند، و در حقیقت حکمت و فلسفه مقدر نمودن مرگ و زنده نمودن دوباره انسان‌ها را در رستاخیر بیان می‌کنند؛ از این‌رو این سه آیه را به ترتیب مرور می‌کنیم.
1. خداوند در آیه 60 می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقين»؛ ما در ميان شما مرگ را مقدّر ساختيم و هرگز كسى بر ما پيشى نمى‌‏گيرد!
تدبير امور خلق با تمام خصوصياتش از لوازم خلقت و افاضه وجود است. وقتى خداى تعالى به انسان هستى مى‌بخشد، هستى محدود مى‌‏دهد. از همان اولين لحظه تكوينش تا آخرين لحظات زندگى دنيائيش، و تمامى خصوصياتى كه در طول اين مدت به خود مى‌‏گيرد و رها مى‌‏كند، همه از لوازم آن محدوديت، و جزو آن حد است و به تقدير و اندازه‌‏گيرى خالق است، كه يكى از آن خصوصيات هم مرگ او است. پس مرگ انسان مانند حياتش به تقديرى از خدا است، نه اين‌كه خدا نتوانسته انسان را براى هميشه آفريده باشد؛ و چون او از چنين خلقتى عاجز بوده، و قدرتش همين قدر بوده كه آفريده‌‏اش مثلا هفتاد سال دوام داشته باشد، قهراً بعد از هفتاد سال دست‌خوش مرگ شود. و نه اين‌كه خدا او را براى هميشه زنده ماندن در این دنیا خلق كرده باشد، اما اسباب و عوامل مخرب و ويرانگر بر اراده خداوند غلبه كرده، و مخلوق او را بميراند؛ چون لازمه اين دو فرض اين است كه قدرت خداى تعالى محدود و ناقص باشد، در فرض اول نتوانسته باشد دوام بيشترى به مخلوق زنده‏‌اش بدهد، و در فرض دوم نتوانسته باشد از هجوم عوامل ويرانگر جلوگيرى كند، و اين در مورد خداى تعالى محال است؛ زیرا قدرت او مطلق و اراده‏‌اش شكست‌‌‏ناپذير است.
از اين بيان روشن شد كه منظور از جمله «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ»، اين است كه بفهماند اولاً: مرگ حق است، و ثانیاً مقدر از ناحيه خدا است، نه اين‌كه مقتضاى نحوه وجود يک موجود زنده باشد، بلكه خداى تعالى آن‌را براى اين موجود مقدر كرده؛ يعنى او را آفريده تا فلان مدت زنده بماند، و در زمان معین از این دنیا به سرای دیگر کوچ کند.
بنابر این، با توجه به این مقدمه روشن شد كه مراد از جمله «و ما نحن بمسبوقين» - با در نظر گرفتن اين‌كه كلمه سبق به معناى غلبه و مسبوق به معناى مغلوب است- اين است كه ما در عروض مرگ برای مخلوق زنده از عوامل ويرانگر شكست نمى‏‌خوريم، و چنان نيست كه حياتى دائمى به شما افاضه كنيم، ولى آن اسباب بر اراده ما غلبه كنند، و حياتى را كه ما خواسته‌‏‌ايم هميشه باشد، باطل سازند.
2. «عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في‏ ما لا تَعْلَمُون»؛ تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم و شما را در جهانى كه نمى‌‏دانيد آفرينش تازه‌‏اى بخشيم!
معنای این آیه با توجه به آیه بالا؛ این است كه ما مرگ را بين شما مقدر كرديم، در حالى‌كه آن مرگ بر اين اساس تقدير شد كه جا براى امثال شما باز شود، و ديگران جاى شما را بگيرند، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى‌‏دانيد زنده می‌کنیم.
كلمه «امثال» جمع «مثل» -به كسره م و سكون ث- است،[1] و مثل هر چيزى عبارت است از: چيزى كه در نوعيت با آن يكى باشد. به عبارت روشن‌تر، یعنی فردى ديگر از نوع آن باشد؛ مانند زيد كه مثل عمرو است؛ يعنى فردى ديگر از نوع انسان است، و مراد از جمله «أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ» اين است كه شما را با امثالى از بشر تبديل كنيم، و يا امثال شما را به جاى شما تبديل كنيم.
به هر حال معناى آن اين است كه جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم، آیندگان بيايند و جاى گذشتگان را بگيرند.
كلمه «ما» در جمله «وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ»، موصوله است، و مراد از آن خلقت است، و جمله عطف است بر جمله «نبدل»، و تقدير كلام چنين است: «على ان نبدل امثالكم و على ان ننشئكم»؛ يعنى ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه نسلى ديگر مثل شما را جايگزين شما كنيم، و بر اين اساس به شما خلقتى ديگر دهيم كه نمى‏‌دانيد چگونه است، و آن خلقت ديگر عبارت است از: هستى آخرتى كه از جنس هستى ناپايدار دنيا نيست.
خلاصه این‌که معناى دو آيه اين چنین است: مرگ در میان شما به تقديرى از ما مقدر شده، نه اين‌كه ناشى از نقصى در قدرت ما باشد، به اين معنا كه ما نتوانيم وسيله ادامه حيات را براى شما فراهم كنيم، و نه اين‌كه اسباب ويرانگر و مرگ و ميرآور بر اراده ما غالب شده، و ما را در حفظ حيات شما عاجز كرده باشد، بلكه خود ما شما را بر اين اساس آفريديم كه پس از أجلى معين بميريد؛ زیرا که خلقت ما بر اساس تبديل أمثال است؛ يعنى طبقه‏‌‌اى بميرند، و جا براى طبقه‌‌‏اى ديگر باز كنند، گذشتگان را بميرانيم و آیندگان را به جاى آنان بگذاريم. همچنین بر اين اساس است كه بعد از مردن شما خلقتى ديگر وراى خلقت ناپايدار دنيوى به شما بدهيم، پس مرگ عبارت است از: انتقال از خانه‏‌اى به خانه‏‌اى ديگر، و از خلقتى به خلقتى بهتر، نه اين‌كه عبارت باشد از فنا و نابودی.
3. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُون»؛ شما عالم نخستين را دانستيد، چگونه متذكّر نمى‌‌‏شويد (كه جهانى بعد از آن است).
این آیه در مقام بیان یک قیاس منطقی در استدلال برای معاد از طریق علم به زندگی دنیا و خصوصیات آن است.
منظور از «نشأه اولى» دنيا است، و مراد از «علم به آن»، علم به خصوصيات آن است، كه مستلزم اذعان به نشاه‌‏اى ديگر و جاودانه است. نشاه‌‏اى كه در آن به اعمال پاداش مى‌‏دهند، براى اين‌كه از نظام حيرت‌‏انگيز عالم دنيا اين معنا به طور يقين به دست مى‌‏آيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست، و قطعاً براى اين حیات دنیوی غايت و هدفى است باقى و ماندنی، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است كه مى‏‌‌بينيم هر موجودى به سوى سعادت نوعيه‌‏اش هدايت شده، و انسان‌ها هم بايد از طريق مبعوث شدن پیامبران، تشريع شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صورت نمى‌‏گيرد، مگر اين‌كه در برابر اعمال نيک پاداشى و در مقابل اعمال بد كيفرى مقرر شود، و چون دنيا براى پاداش و كيفر تنگ است، ناگزير بايد در عالمى ديگر كه همان حیات اخروی است صورت بپذيرد.
اما اين‌كه چگونه ممكن است انسان‌ها يک‌بار ديگر زنده شوند، دليل اين امكان نيز در همين زندگی دنيا است؛ زیرا در اين دنیا ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را از نیستی به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت، او بر ايجاد بار دومش نيز قادر است: «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ»[2] بگو اين استخوان‌هاى پوسيده را همان كسى زنده مى‌‏كند كه بار اول ايجادش كرد. و اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن.
خلاصه این‌که؛ با علم به زندگی دنيا، براى انسان‌ها علمى نيز به مبادى اين برهان پيدا مى‌‏شود، برهانى كه امكان بعث را اثبات مى‏كند، و استبعادى را كه منكرين نسبت به آن دارند برطرف مى‏‌سازد، پس با اثبات امكان، ديگر استبعاد معنايى ندارد. و اين برهان -به طورى كه ملاحظه كرديد- برهان بر امكان حشر بدن‌ها است، و حاصلش اين است كه بدنى كه در قيامت زنده مى‌‏شود، و پاداش يا كيفر مى‌‏بيند مثل بدن دنيوى است، و وقتى جايز باشد بدنى دنيايى خلق شود و زنده گردد، بدنى اخروى نيز ممكن است خلق و زنده گردد؛ چون اين بدن مثل آن بدن است، و حكم امثال در جواز و عدم جواز، يكى است.[3]
و رساترین تفسير برای این آیه، سخن امام علی(ع) است که می‌فرماید: «...وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى ...»؛[4] در شگفتم از کسی که منکر معاد و رستاخیر است، در حالی‌که زندگی دنیا را ملاحظه می‌کند.
كوتاه سخن اين‌كه این آیه بشر را به این نکته توجه می‌دهد كه وقتى شما نشئه دنيوى خود را ديديد و مراتب و درجات سير خود را از ابتدای خلقت و از وقتى كه نطفه بوديد تا وقتى كه دایره سير خود را بپايان رسانيديد، آن وقت چگونه منکر معاد و رستاخیز می‌شوید؟!


 

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. البته، بعضى از مفسران احتمال داده‌‏اند كلمه «امثال» در آيه شريفه جمع «مثل» - به فتح م و ث - باشد كه به معناى وصف است، در نتيجه دو جمله «عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ»
و «نُنْشِئَكُمْ ...» هر دو يک معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مبعوث كنيم كه خودتان نمى‌‏دانيد، مثلاً بعضى از شما را به صفت و شكل سگ محشور كنيم، برخی ديگر را به صورت خوک و يا اشكال و صور ديگر، بعد از آن‌كه در دنيا بر صفت انسان بوديد. ر. ک: آلوسی، سید محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج ‏14، ص 147، دارالكتب العلميه، بيروت، چاپ اول، 1415 ق.

[2]. يس، 79.

[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج ‏19، ص 133- 134، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ الميزان في تفسير القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 19، ص 230- 233، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش؛

[4]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 491، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق؛ ر. ک: مغنیه، محمد جواد، تفسير الكاشف، ج ‏7، ص 228، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group