چرا امام حسین کوفه ای را انتخاب کرد که امتحان خود را در زمان امیرالمومنین و امام حسن خوب پس نداده بود؟ روزى امیر المؤمنین علیه السّلام به میثم تمار که از اصخاب خاص و از اصحاب سرشان بودند فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهى شد و در نهایت به دار آویخته می شوى ، و چون سومین روز (به دار کشیدنت) فرا رسد، از سوراخهاى بینى دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید پس چشم به راه آن خضاب (و رنگین شدن) باش، که تو به در خانه عمرو بن حریث به دار آویخته خواهى شد، و تو دهمین نفرى که در آنجا به دار آویخته می شوی . . . حال برو تا آن درخت خرمائى که بر تنه آن به دار کشیده می شوى را به تو نشان دهم سپس حضرت، (او را آورده) و آن درخت را نشانش داد پس از آن میثم تا زنده بود به پاى آن درخت مى آمد و نماز می خواند و می گفت: چه فرخنده درختى هستى، من براى تو آفریده شده ام، و تو به خاطر من خوراك داده می شوى. راوى گوید: میثم گاهى که عمرو بن حریث را دیدار می کرد به او می گفت: همانا من همسایه تو خواهم شد با من حق همسایگى را خوب به جاى آور عمرو هم در جواب او می گفت: آیا اراده دارى خانه ابن مسعود یا خانه ابن حكیم (که در همسایگى او بود) را خریدارى کنى؟ اما نمی دانست مقصود میثم چیست! عبید الل َّه بن زیاد دستور داد او را گرفته و به نزدش آورند. به عبید الل َّه گفتند: این مرد از نیكوکارترین مردمان (و نزدیكترین آنان) در نزد على علیه السّلام بود، گفت: واى بر شما این مرد عجمى (چنین بود)؟ گفتند: آرى! عبید الل َّه به او گفت: خداى تو کجاست؟ میثم گفت: در کمین هر ستمكارى است و تو یكى از ستمكاران هستى. در این هنگام پسر زیاد گفت: تو عجمى را این جرأت رسیده که هر چه خواهى بگوئى! آقایت (على) درباره کردار من نسبت به تو چه گفته است؟میثم گفت: به من خبر داده که تو مرا (زنده) بردار می کشى و من دهمین نفر هستم و چوبى که مرا بر آن به دار زنى کوچكتر از همه و به وضوء خانه نزدیكتر اس. ابن زیاد گفت: هر آینه ما بر خلاف گفته او عمل خواهیم کرد میثم گفت: چگونه با او مخالفت کنى به خدا سوگند آن حضرت بمن خبر نداده است جز آنچه از پیغمبر (صلی الله علیه وآله و سلم) شنیده و او از جبرئیل و او از خداى تعالى خبر داده،حال تو چگونه میتوانى مخالفت اینان را (که گفتم) بنمائى، و من مكانی را که بردار کشیده میشوم در کوفه میشناسم، چرا که من نخستین مردى هستم که در اسلام دهانه بر دهانم زنند! وقتی درباره میثم دستور داد او را زنده به دار کشند. چون او را بالاى آن چوب به دار کشیدند مردم بر در خانه عمرو بن حریث گرد او اجتماع کردند. انگیزه سازی
عمرو گفت: به خدا سوگند که او به من می گفت: همانا من همسایه تو خواهم بود، چون میثم را به دار کشیدند، به کنیزش دستور داد زیر آن چوب را آب و جارو کند و بخور (چون عود و اسفند و چیزهاى خوشبوى دیگر) به او بدهد. میثم نیز شروع به بیان نمودن فضائل بنى هشام کرد پس به ابن زیاد خبر دادند این بنده عجمى شما را رسوا کرد. ابن زیاد گفت: دهنه بدهانش بزنید (که دیگر نتواند سخن بگوید) و او اولین کسى بود که در دنیاى اسلام دهانه بر او زدند، و کشته شدن میثم رحمه الل َّه ده روز پیش از آمدن حسین بن على علیه السّلام به عراق بود، و چون سه روز از دار کشیدنش گذشت حربه به میثم زدند و او تكبیر گفت. و در آخر آن روز از بینى و دهانش خون سرازیر شد (و به شهادت رسید).
یكی از اعتقادات شیعیان اینست که اهلبیت علم به غیب دارند خب آیا حضرت اباعبدالله علم غیبی به حوادث کربلا نداشت ؟ آیا حضرت از سابقه کوفیان در جریان جنگ صفین و جریان جنگ امام حسن بی اطلاع بود؟ اگر حضرت علم به ویژگی های مردم کوفه داشت و میدانست که او را به شهادت می رسانند پس چرا اقدام کرد ؟آیا این اقدام حضرت انتحار نبود؟ . نكته اولی که برای پاسخ به این پرسش باید بیان کنیم اینكه نسبت علم غیب و امام چگونه است؟ آیا امام همیشه از 1 علم غیب استفاده می کند.علم غیب برای امام مثل ماشین اداره است . قانونا کسیكه ماشین اداره دستش است حق استفاده خصوصی از آنرا ندارد ، اهلبیت هم از علم غیب استفاده خصوصی نمی کرده اند بلكه صرفا زمانی از آن استفاده می کرده اند که با استفاده از آن شخص یا جامعه ای را هدایت کنند .یک نمونه از این استفاده در جنگ ها بود. مام سجاد علیه السلام می فرمایند: در روز عاشورا، پدرم را دیدم که به دشمن حمله می کرد و آنها را می کشت. ولی در آن درگیری، بعضی از افراد دشمن را با این که زیر شمشیر او قرار می گرفتند، رها می کرد و نمی کشت. راز این موضوع را نمی دانستم تا هنگامی که به مقام امامت رسیدم، فهمیدم آن کسانی را که پدرم نمی کشت، در نسلشان شخصی که ما اهل بیت را دوست بدارد، وجود داشته و پدرم برای حفظ آن دوست ما، پدر را نمی کشت. معالی السبطین. ۱1ص این یک نمونه از استفاده امام از این علم است که در جهت تكلیف امامت یعنی هدایت انسانها بوده است . نكته دوم: امام با وجود یكه از علم امامت برخوردار و از حوادث اینده با خبر است اما تمامی ائمه هدی درمقام عمل 2 موظف به عمل به علم الهی خودشان نیستند و بر طبق تكالیف ظاهری شان عمل می کنند الا در موارد اندکی که از سوی خداوند متعال به آنها اجازه داده شده است تا از علم امامت خویش استفاده کنند . امام از جانب خداوند متعال موظف است که به تكلیفی که بر اساس ظاهر به گردن او آمده عمل کند و اگر این کار را نكند در واقع به تكلیفش عمل نكرده و نافرمانی خداوند را انجام داده که این امر با عصمت امام در تناقض است پس باید ببینیم آیا در عرصه عملی تكلیفی به عهده حضرت آمد یا خیر؟ آیا حجت بر امام تمام شده است یا نه ؟ سال قبل در زمان امیرالمومنین آنقدر متفاوت شده بود که انگیزه های لازم برای 22جواب : شرایط کوفه در این زمان با شرایط
اقناع اندیشه
همراهی کوفیان با امام فراهم آمده بود و احتمال عقب نشینی کوفیان نمی رفت: اولا: اینكه به نسبت سایر نقاط کوفه از جمعیت شیعیان زیادتری برخوردار بود ، خواص و بزرگانی از شیعه در اینجا ساکن بودند که توانایی بسیج مردم را داشتند ( مثل مسلم بن عوسجه ، هانی بن عروه ، رفاعه بن شداد ، سلیمان بن صرد و...) ، علاوه بر این سال مورد ظلم وستم زیادی قرار گرفته بودند و این انگیزه انان برای قیام را تقویت می 22مردم کوفه و خصوصا شیعیان در طی کرد .{ شیعیان چنان درفشار قرار گرفتند که نه تنها در زمینه بیان فضائل و مناقب على که بنى امیه از انتشار آن جلوگیرى مى کردند، بلكه حتى درباره مسائل و احكام دینى که مربوط به فضائل نبود، از بردن نام على مى ترسیدند، و با نام مستعار (پدر زینب) از آن حضرت اسم مى »ابوزینب« بردند!} رفقا حواستون هست ؟ چقدر شكر این نعمت را بجا میاوریم؟ به همین راحتی از فضایل علی و خاندان علی حرف میزنیم . باید قدردان نعمت جمهوری اسلامی و رهبری باشیم یک زمانی در همین ایران مجالس اهلبیت در غربت وتحت سختترین فشارها بوده اند.توی زیر زمین ها برگزار می شدند.هیات برکزار کردن جرم سختی بود.حالا رهبر این مملكت خودش از اولین بانیان روضه در کشور هست
ببینید چقدر شیعیان و محبین اهلبیت وضعیت سختی داشتند:
معاویه به عمال و فرمانداران خود در سراسر کشور نوشت که شهادت هیچ یک از شیعیان و خاندان على را نپذیرند، و طى بخشنامه اگر دو نفر شهادت دادند که کسى از دوستداران على و خاندان « اى به فرمانداران و عمال خود در تمام شهرها نوشت که: هر کس متهم «و طى بخشنامه دیگرى نوشت: . »او است، اسمش را از دفتر دولت حذف کنید و حقوق و مقررى او را قطع نمائید به دوستى این قوم باشد شكنجه بدهید و خانه » اش را ویران سازید
سمرة « فرمدانداران معاویه در عراق ـ مرکز شیعیان على ـ این سیاست را با وحشت و خشونت توصیف ناپذیرى اجرا کردند. زیاد را به فرماندارى بصره منصوب کرد. این مرد خون آشام چنان قتل و کشتار به راه انداخت که به حساب نمى »بن جندب گنجد. سمرة بن « پرسید : آیا سمره کسى را کشته بود؟ وى جواب داد: مگر تعداد کسانى که به دست » انس بن سیرین «شخصى از کشته شده بودند قابل شمارش است؟ » جندب
را در بصره به جاى خود گماشت و خود به کوفه آمد. سمره در اندك مدتى هشت هزار نفر را کشت و پیش زیاد »سمره«زیاد، آمد. زیاد گفت: نمى ترسى که در میان اینها شخص بیگناهى را کشت باشى؟ اگر هشت هزار نفر دیگر را نیز به قتل برسانم باکى ندارم«پاسخ داد:
را ـ که از شیعیان على بودند ـ اسیر کرده در بازار نگه داشت. نخستین زنان مسلمانى که در »همدان«{ او زنان قبیله تاریخ اسلام فروخته شدند، اینها بودند! او تمام این جنایات را براى تحكیم پایه (15) هاى حكومت معاویه انجام مى داد. خود او مى خدا معاویه را لعنت کند اگر آنطور که از او اطاعت کردم، از پروردگار خود اطاعت مى: « گفت نمودم، هرگز خدا مرا عذاب نمى کرد !} ثانیا :مردم کوفه بر خلاف مردم مدینه با توجه به نزدیكی بیشتر جغرافیایی و نیز ارتباط با قبایل یمنی ساکن شام ، شناخت قبلی نسبت به شخصیت یزید داشتند و وقتی اباعبدالله الحسین نوه پیامبر ، اسوه فضایل و معدن تقوا و علم را با او مقایسه می کردند در تصمیم خود برای قیام در مقابل حكومت اموی پایدارتر می شدند.از طرفی حكومت مرکزی شام بعللی مثل کم تجربه بودن یزید
{مثل تعویض دولت که تا چند ماه می گویند دارد آزمون و خطا پیش میرود}و غیرقابل مقایسه بودن شخصیت یزید و معاویه تضعیف شده بود . نماینده حكومت ( نعمان بن بشیر ) هم شخصیت ضعیفی بود و تمایل زیادی به اعمال خشونت شدید نداشت . از سویی رابطه ی یزید و ابن زیاد هم رابطه ی بدی بود و یزید بر او خشمگین بود بطوریكه بعض منابع اینطور گفته اند ( کان }و{البدایه و 22/2یزید ابغض الناس فی عبید الله بن زیاد)فلذا احتمال پیروزی قیام خیلی زیاد بود. {تجارب الامم /ج }152/8النهایه/ج ثالثا قیامهایی می توانند زمینه ساز حضور و موفقیت امام در برقراری حكومت الهی بشود که خودجوش باشد والا زمینه ی ظهور نیست. مثالی برای خودجوشی بزنم: در منازلی که باران وسیل می آید، آب وارد خانه ها می شود. اینها این آب را حلب، حلب در کوچه می ریزند، یا پمپ می گذارند و مشكلشان هم حل می شود، آب باران از در آمده تو، از در هم بیرون می کنند. سطح آب زیرزمینی می آید بالا، آبی که در سرداب جمع شده از توی کوچه نیامده، از زیر سرداب و دیوار سرداب جوشیده است، این آب را می گوید، یعنی »انتفاضه« وقتی حلب حلب بر می داری دوباره جایش آب می آید، مثل چاه عرب، به اینگونه جوشیدن آب، خودجوش. الان به جریان فلسطین شورش و مبارزه نمی گویند، نهضت و انتفاضه می گویند. یعنی سطح آب آمده بالا و جوشنده است، بچه مدرسه ای فلسطینی را کسی سازماندهی نكرده و کسی استادش نشده خودش نشسته و با فكر به این نتیجه رسیده که زندگی تحت حكومت اسرائیل از مرگ بدتر و مرگ در راه مبارزه با اسرائیل، پیروزی و حیات است یكی از مهمترین دلایلی که سبب شد امام حسین(علیه السلام) کوفه رو انتخاب کردند اینه که دراون شرایطی که وظیفه امام قیام بر علیه حكومت بود از طرف یمنیان هیچگونه دعوت جدی صورت نگرفته بود، درحالی که کوفی ها برای امام پیغام و پسغام فرستادن که ما امام نداریم ما حاکم نداریم ما نمیتونیم این ظلم رو تحمل کنیم .... به طوری که وقتی امام حسین علیه السلام در نامه برای حضرت میرسید تا جایی که حجت را بر امام حسین(علیه السلام) تمام کرد. و حتی با 022مكه بودند به طور متوسط روزانه اینكه خیلی ها حضرت را از رفتن به کوفه منع کردن اما حضرت در اون شرایط بهترین جمع را اهل کوفه می دیدند. حضرت هم بمحض در یافت نامه ها اقدام به قیام نكرد بلكه بمنظور دریافتن صحت گفتار کوفیان مسلم بن عقیل را بعنوان ماه در کوفه سكونت کرد و اوضاع را از نزدیک دید و برای ورود حضرت 1نماینده خودش به کوفه اعزام کرد و بعد اینكه مسلم اما بعد، فرستاده به اهل خویش دروغ نمی گوید. هجده «مساعد دید پس از گرفتن بیعت از مردم به آن حضرت چنین نوشت: هزار نفر از کوفیان با من بیعت کرده اند. چون نامه ام به شما رسید، با شتاب حرکت کنید که همه مردم با شما هستند و هیچ »تمایل و گرایشی به خاندان معاویه ندارند، والسلام. ببینید عزیزان نكته مهم درباره حرکت اباعبدالله این است که حضرت دعوت قاطبه اهلسنت را پذیرفت و حتی در بین راه هم از اینها دعوت کرد تا به حضرت بپیوندند مثل زهیر(که در کربلا به شهادت رسید)یا عبدالله بن حر جعفی (که دعوت امام را نپذیرفت) و بسیاری از شهدای کربلا...... فلذا مشی اهلبیت یارکشی از میان اهلسنت است نه تقابل و توهین به اهلسنت و بزرگان آنها ،مشی اهل بیت بیدار کردن و هدایت کسانی است که به دلایل مختلف از صراط مستقیم دور شده اند نه اینكه آنها را دشمن اصلی شیعه بدانیم و خودشان و مقدساتشان را مورد صب و ناسزا قرار بدهیم متاسفانه در چند سال اخیر جریانی در دل شیعه به وجود آمده که دنبال این نوع تفكر هست که هر کسی شیعه نیست را راحت میتوانیم سب کنیم.لعن علنی مقدسات اهل سنت را جزء شعائر دین محسوب می کنند و به دنبال تفرقه بین مسلمین هستند و حتی هفته وحدت را تبدیل به هفته براُت کرده اند.این گروه با چندین شبكه ماهواره ای که در دست دارند متاسفانه به دنبال این هستند که چهره خشن و دگرگونی از شیعه نشان مردم جهان بدهند.برای نمونه عرض کنم در قضایای اخیر غزه همه مسلمین
جهان و حتی غیر مسلمانان از مردم مظلوم و بی دفاع غزه به صورت مادی و معنوی حمایت کردند.چقدر مسیحی و یهودی در دنیا علیه رژیم صهیونیستی شعار دادند و کمک برای کودکان بی دفاع غزه جمع کردند،چقدر مردم دنیا برای صحنه های دلخراش غزه و کشته شدن کودکان بی دفاع اشک ریختند و متاسف شدند ولی جالب اینجاست که در شبكه های ماهواره ای این جریان که ادعای شیعه واقعی واقعی بودن را دارد و مرجع تقلیدشان ادعای ضعامت شیعه را دارد هیچ حمایتی از مردم غزه نكرده اند هیچ بلكه در مقابل آن دفاع از مردم فلسطین را انحرافی دانسته و وظسفع اصلی شیعه را آزاد سازی بقیع می دانند و حتی به گونه ای به دلیل اینكه مردم غزه اهل سنت هستند این مصیبت ها را حق آنها می دانند. جالب تر این جاست که این عقاید خود را با تكیه بر روایات و احادیث اهلبیت و با توجیهات دینی و مذهبی و با استفاده از مرجعیت ساختگیبیان می کنند .متاسفانه این گروه بیشترین فعالیت را در هیأت ها و با سوء استفاده از محبت و غیرت پاك جوانان شیعه نسبت به اهلبیت انجام می دهند و دیده شده که بعضی از بچه هیاتی ها گرایش به آنها پیدا کرده اند. رفقا اینكه در روایات هست فتنه ها در آخرالزمان خیلی زیاد می شود و نیاز به بصیرت بالا هست یكی از مواردش اینجاست. دشمن که می بیند خیلی از شیعیان را نمی تواند با فساد و فحشا و تهاحم فرهنگی از اسلام و انقلاب جدا کند با سلاح علم و دین و محبت به اهلبیت به میدان می آید و با علم کردن و تقویت مالی ومعنوی بعضی از چهره های دینی که متاسفانه زمان شناس و دشمن شناس نیستند می خواهد جوانان شیعه را از مسیر حق منحرف کند.اینجا کار خیلی سخت می شود. تشخیص خیلی سخت می شود.تفكر دینی در مقابل تفكر دینی قرار گرفته است و اگر کسی بصیرت واقعی نداشته باشد احتمال انحراف بسیار زیاد است. اینجاست که انسان باید گوش به فرمان ولی زمان خود باشد.اینجاست که ارزش ولایت فقیه در فتنه های آخر الزمان مشخص می شود. در جایی که نائب عام امام زمان فتوا بر حرمت لعن و سب علنی زنان پیامبر و صحابه و مقدسات ادیان و فرقه های مختلف می دهند این گروه به بهانه اینكه تبری یكی از فروع دین است مجالس لعن علنی در شهرهای مذهبی راه می اندازند و به بهانه حب اهلبیت و بی زاری از دشمنان اهلبیت رکیک ترین فحش ها و زشت ترین الفاظ را به کار میبرند و به این کار خودشان افتخار می کنند. در زمانه ای که استكبار جهانی در فكر از بین بردن اصل اسلام و تفرقه بین مسلمین جهان و تجزیه کردن کشورهای اسلامی است اما این جریان دشمن اصلی شیعه را نه آمریكا و انگلیس و اسراییل بلكه اهل سنت می دانند .و به همین دلیل هر کاری میكنند که شیعه را از سنی دور کنند. بچه هیاتی ها مراقب باشیم به بهانه محبت اهلبیت ما را به این سمت و سو نكشند. هر چیزی که بعضی ها میگویند را راحت قبول نكنیم.ببینیم بیشتر فقها نظرشان چیست.درست است که تبری یكی از فروع دین ماست ولی چگونه تبری جستن را ما باید ازقرآن و اهلبیت و فقهایی که حرف اهلبیت را میزنند یاد بگیریم. إِنَّ الَّذِین ف رَّقُوا دِین هُمْ وَ کانُوا شِیَعاً ل سْتَ مِنْهُمْ فِی ش یْ « : به پیامبر خود می فرماید 151خداوند متعال در سوره انعام آیه ءٍ إِنَّما أ مْرُهُمْ إِل ى اللَّهِ ثُمَّ یُن بِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُون » تو را با آنها که دین خویش فرقه « فرقه کردند و دسته دسته شدند، کارى نیست .کار آنها با خداست .و خدا آنان را به کارهایشان » آگاه خواهد کرد ائمه ما چگونگی رفتار با اهل سنت را اینگونه بیان داشته اند امام یازدهم امام حسن عسكری علیه السلام به شیعیان فرموده اند:
صَلُّوا فِی عَش ائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَن ائِز هُمْ وَ عُودُوا مَرْض اهُمْ وَ أ دُّوا حُقُوق هُمْ ف إِنَّ الرَّجُل مِنْكُمْ إِذ ا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَق فِی حَدِیثِهِ وَ أ دَّى .)۱82، ص 88 الْأ مَان ة وَ حَسَّن خُلُق هُ مَعَ النَّاسِ قِیل هَذ ا شِیعِیٌّ ف یَسُرُّنِی ذ لِکَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا زَیْناً وَ ل ا ت كُونُوا ش یْناً (بحارالانوار، ج
در بین قبیله ها و طوائفشان نماز بخوانید و بر جنازه های آنان حاضر شوید و در تشییع جنازه آنان شرکت کنیدو بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق آنان را ادا کنید زیرا هر کس از شما شیعیان در دینش ورع بورزد و در سخنش راست بگوید و امانت را بپردازد و ادا کند و با مردم خوش رفتاری کند و اخلاقش را با مردم نیک و زیبا سازد گفته می شود: این انسان "شیعه" است، این مرا مسرور و خوشحال می کند.
ببینید رفقا اهمیت وحدت آنقدر بالا است که در حدیثی معتبر از امام صادق(ع )آمده که هرکس از شیعیان که [برای وحدت اسلامی ]در صف اول نماز با اهل سنت شرکت کند گویی پشت سر پیامبر (ص )نماز گزارده است(. . محمد بن یعقوب کلینی، )طبق این روایت نماز با اهل سنت نه تنها جایز بلكه دارای پاداشی بزرگ است .طبق روایتی ۱82 ص ۱الكافی[چاپ تهران] ج دیگر امام صادق(ع )نماز با اهل سنت در صف اول را همچون جهاد فی سبیل الله دانسته اند(. . حر عاملی، وسائل الشیعه[چاپ ، ص8قم]، ج . )این روایات از سوی محققان شیعه معتبر دانسته شده و مراجع تقلید بر اساس آنها فتوا می دهند 301
*اما متاسفانه این گروه نه تنها اینگونه رفتار نمی کنند بلكه در خیلی از مواقع علاوه بر لعن علنی شروع به صب و فحاشی هم می کنندو حتی به بهانه شاد کردن دل حضرت زهرا دست به کارهای زشت و بی شرمانه می زنند. اما ببینید چقدر منابع دینی ما این کار را مذمت کرده اند
قرآن در مورد سب و دشنام کفَّار می ولا تسبوُّا الذین یدْعون من دون اللَّه فیسبوا عَدْواً بغیر علم ؛ کسانی را که جز خدا :« فرماید را می خوانند و می پرستند ، دشنام و ناسزا مگویید ، زیرا ممكن است آنها نیز خدا را از روی جهالت و نادانی فحش و ناسزا » گویند بر شما روا نمي : «در جنگ صفین برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) طرف مقابل را دشنام می دادند که آن حضرت فرمود دانم كه نفرينگر و دشنامگو باشيد، و فحش دهيد و اظهار نفرت كنيد. ولى اگر كارهاى زشت آنان را بيان مى كرديد و مى گفتيد كه رفتار و كردارشان چنين و چنان بوده، سخنى درست تر گفته و عذرى رساتر آورده 220 نهج البلاغه خطبه ». بوديد عمرو بن نعمان جعفى گوید: حضرت صادق علیه السّلام دوستى داشت که آن حضرت را بهر جا که میرفت رها نمیكرد و از او جدا نمیشد، روزى در بازار کفاشها همراه حضرت میرفت، و دنبالشان غلام او که از اهل سند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجه شده و غلام را خواست و او را ندید و تا سه مرتبه بدنبال برگشت و او را ندید، بار چهارم که او را دید گفت: اى حرام زاده کجا بودى؟ حضرت صادق علیه السّلام دست خود را بلند کرده و به پیشانى خود زد و فرمود: سبحان اللَّه مادرش را بزنا متهم کنى؟ من خیال میكردم تو خوددار و پارسائى، و اکنون مى بینم که ورع و پارسائى ندارى؟ عرضكرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سند و مشرك است؟ فرمود: مگر ندانسته که هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو عمرو بن نعمان (راوى حدیث) گوید: دیگر او را ندیدم که با آن حضرت راه برود تا تا آنگاه که مرگ میان آنها جدائى انداخت. اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج 10، ص: 2 می دانید نتیجه این اعمال افراطی بعضی از ما شیعیان چه می شود : نتیجه آن این کشتار شیعیان در مناطق مختلف جهان است. متاسفانه با وجود اینكه این همه اهلبیت در مورد تقیه و اهمیت آن
سفارش کرده اند اما این امر مهم الان در بین ما خیلی کم رنگ شده در حالی که امام صادق می فرماید شیعیان در آخر الزمان بیشتر به تقیه محتاج هستند.( عَنْ أ بِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) ق ال : کُلَّمَا ت ق ارَبَ هَذ ا الْأ مْرُ[ظهور] ک ان أ ش دَّ لِلتَّقِیَّةِ کافی، ج - 222، ص2 (. البته تقیه در این زمانه با تقیه در زمان ائمه فرق می کند ولی این اتفاق های ناگواری که امروزه برای 251، ص1محاسن،ج شیعیان در مناطق مختلف جهان می افتد اهمیت این سخن امام صادق را نشان می دهد رفقا نكنه ما با کارهامون، با بعضی از جلساتمون،با بعضی حرفهامون باعث بشیم شیعیان در مناطق دیگر به خطر بیفتند الحمد لله و به برکت انقلاب اسلامی و خون شهدا در کشور ما جلسات روضه و هیات در امنیت کامل و به بهترین شكل برگزار می شود و هیج تهدیدی وجود ندارد ولی آیا شیعیان مناطق دیگر هم همینگونه هستند شاید بعضی از دوستان بگن به ما چه ؟ما که ضامن جان دیگران نیستیم.ما تو کشورمون که نامحرم نداریم پس باید هر عقیده ای در دل داریم به راحتی ابراز کنیم رفقای عزیز الان دیگه مثل زمان قدیم نیست.زمانه انفجار اطلاعاته.دیگه نمیشه گفت چهار دیواری اختیاری پس هر کار که دلمون میخواد انجام بدیم.خواهش میكنم خوب به این ماجرایی که میخوام بگم گوش بدید چطور دشمن کارای ما رو رصد میكنه و بعضی از کارهای افراطی ما چه عواقبی داره حضرت آيت الله جاودان در يکي از مراسم های هفتگي خود مي فرمودند:
یک آقای بزرگواری است که الان در استان خراسان، امام جمعه است. ایشان یک طلبه فاضل و خیلی باعرضه بوده و دو سه زبان خارجی هم آموخته بود و آرزو میکرد که برای کارهای تبلیغی به کشورهای خارجی برود. یکوقت فرمایشات رهبر را گوش میکند که از ایشان سؤال کردند که اگر شما در این مقام رهبری نبودید، دلتان میخواست که چه کاری انجام بدهید؟ ایشان فرموده بودند که دلم میخواست بروم در یک روستا و کار آخوندی بكنم.
ایشان، اوّلینبار که این حرف را شنیده، از آن آرزو که امیدوار بود برای کارهای تبلیغی به کشورهای خارجی برود، دست برداشت و گفت خُب میرویم به یک روستا. به سیستان و بلوچستان رفت. اوّل که به آن روستا وارد شده بود، کسی جواب سلامش را هم نمیداد. اما باقی ماند و حوصله کرد. خوش اخلاقی و خدمت نشان داد. آرام آرام اهالی این روستا به او علاقهمند شدند، اهالی آن روستا به او علاقهمند شدند، اینجا میتوانست کار بكند، آنجا میتوانست کار بكند، از این طرف میبردنش، از آن طرف میبردنش.
یکدفعه که به روستایی رفته بود، مثلا پنجاه کیلومتر آن طرفتر، هنگام برگشت، پشت ماشین که نشسته و کمی از آن منطقه دور شده بود، یک نفر اسلحهای را پشت گردنش میگذارد و میگوید آقا کنار بایست. ایشان فكر میکند بچههای بسیج هستند و دارند با او شوخی میکنند. ولی دید خیلی جدّی است.
از ماشین پیادهاش کردند و روی موتور نشاندند و رفتند تا پاکستان. حدود صد و پنجاه کیلومتر راه بود. ایشان میگوید هر کجا آنها پیاده شدند که آب بخورند، به من فقط اجازهی یک مشت آب میدادند. وقتی که فهمیده بود به دست چه کسانی گرفتار شده، به حضرت صدیقه کبری(س) عرض کرده بود: "یک کاری کنید آبرویم نرود، آبروداری کنیم. حالا هرطور هم شد، بشود" .
پرورش احساس
خب در راه با نهایت شجاعت با آنها برخورد کرد. ایشان به دست عوامل ریگی گرفتار شده بود؛ آنها یک مجموعه بزرگی از شیعیان را از هر طرف دزدیده بودند. در آنجا هم شكنجه و شلاق برقرار بود و با فاصلههایی، سر میبریدند. ایشان تعریف میکرد که یک نوار سخنرانی در اصفهان که خیلی هم سرو صدا داشت را ابتدا پخش میکردند. سخنرانی علنی که نوارهایش را همهجا بردهاند. لعن و سبّ کرده بود. هروقت میخواستند سر یک نفر را ببُرند، این نوار را میگذاشتند، خونشان به جوش میآمد و بعد، سر میبریدند. خُب ثوابش برای آن آقایی که سخنرانی کرد و آنهایی که پای منبر خندیدند و کف زدند! آنهایی که تشویق کردند، آنهایی که دعوت کردند، ثوابش به آنها هم میرسد!
ایشان به حساب همان حرفی که با حضرت زهرا(س) عرض کرده بود، تمام این حوادث را به خوبی پشت سر گذاشتهبود. همه را در یک کنار مینشاندند، سر یک نفر را میبریدند که بقیه را هم آزار بدهند. آنها به ایشان گفته بودند ما نمیدانیم تو چه طوری هستی! همه اینهایی که میبینی اینجا هستند، همه شما که میگویید شیعه هستید، همهشان مشرك هستند. وقتی پای مرگ میآید، میافتند به دست و پای ما و التماس میکنند و قسَم میدهند. هرکار بتوانند، میکنند تا کشته نشوند. ما هم برای این که نشان میدهند که مشرك هستند، حقد و کینهمان بیشتر میشود. آن نوار لعن و نفرین را هم که میگذارند.
در هر صورت، در این مدّت هم که آنجا بود، چون باسواد بود، ناگزیر با آنها زیاد بحث میکرد و آیه و حدیث برایشان میخواند. به برکت آن توسّل به حضرت صدیق طاهره، یكی از مریدان آنها، کمی به ایشان تمایل پیدا کرده بود. یعنی احساس کرده بود حرفهای ایشان، حق است. هماو، یک روزی ایشان را نجات میدهد و الان هم در خراسان، در یكی از شهرستانهای کوچک، امام جمعه است. اگر همه آن جمع توسّل میکردند، همهشان نجات پیدا میکردند.
همین یک حادثه کافی است، هرچند که صدها نمونه از این دست، شنیدهایم که مثلاً یک نفر به خودش بمب میبندد و میرود داخل یک مسجد تا صد نفر، دویست نفر شیعه را تكَّه پاره کند. این کار، صدها عامل دارد. آمریكا هست، اسرائیل هست، عربستان سعودی هم هست، من هم با آن منبر و اظهاراتم، یک عامل هستم که کمک میکنم. شما هم اگر توجه نداشته باشید ممكن است یكی از عواملاین اتفاق ها باشیم. لااقل ما نكنیم. حالا در داخل این شهر، هزار جای دیگر میکنند، من این را نكنم. من به قتل عام شیعه کمک نكنم.
یكی از اساتید و پژوهشگران حوزه می فرمود(آقای طائب):در فقه هیچ گروهی از اهل سنت فتوای قتل شیعیان وجود ندارد و همه شان به شیعه احترام میگذارند ولی فتوای قتل رافضی ها یعنی کسانی که خلفای آنها را سب می کنند و دشنام می دهند در فقه شان وجود دارد.چرا بعضی از ما شیعیان میخواهیم در دید اهل سنت تبدیل به رافضی بشویم تا بعضی از متعصبین آنها ریختن خونمان را حلال بشمارند و به خاطر یک سخنرانی،یک مداحی،یک شعر،یک جشن ما جان شیعیان زیادی به خطر بیفتد
واقعا شیعه باید اونقدر بصیرتش بالا باشه که بدونه اگه امام معصوم بود اینجا چه میكرد.
یكی از جاهایی که شیعیان می توانند در این موضوع از رفتار ائمه درس بگیرند رفتار اباعبدالله الحسین با غیر شیعه زمان خود بود
دعوت آقا از زهیر که عثمانی مذهب بود، پذیرفتن نامه های اهل کوفه که بیشتر آنها شیعه نبودند،دعوت از افرادی مثل عبدالله بن عمر و عبیدالله ابن حر جعقی و شهادت بسیاری از افراد غیر شیعه در کربلا این را نشان میدهد که امام حسین نه تنها غیر شیعیان را طرد نمی کند و از خود نمی راند و آنها را لعن و سب نمی کند بلكه در صدد جذب و هدایت آنها بر می آید و بعضی از آنها نیز
راه هدایت را پیدا می کنند .
هدفی که انقلاب اسلامی به عنوان نماد امروز شیعه دنبال می کند نیز از جنس رفتار اباعبدااله الحسین است. موج شیعه گرایی که روزه لبنان با اسراییل به وجود آمده و جریان مثاومتی که الان در ۱۱بعد از انقلاب و بعد از آزاد سازی جنوب لبنان و بعد از جنگ کشورهای اسلامی همسایه به وجود آمده اثرات همین گونه رفتار است و جالب است بدانیم هر وقت بعضی افراد به اسم تشیع روزه موج عجیبی از شیعه ۱۱ عكس این را انجام دادند متاسفانه نتایج بدی به بار آمده است.برای نمونه عرض کنم :بعد از جنگ گرایی در کشورهای عرب منطقه به وجود آمده بود و خیلی از اهل تسنن با دیدن رشادت های رزمندگان حزب الله و شكست سنگینی که این گروه شیعی به اسراییل تحمیل کرد به سمت شیعه گرایش پیدا کرده بودند که حتی بعضی از مفتی های اهل سنت ابراز خطر کردند اما بعد از انتشار کتاب موهنی علیه یكی از همسران پیامبر که توسط ی ك روحانی شیعه نوشته شد و تهمت های زیادی را به این همسر پیامبر روا داشته بود ، این روند گرایش به تشیع منوقف شد که هیچ حتی موج ضد شیعه در منطقه راه افتاده بود و حتی بغضی از آنهایی که شیعه شده بودند به مذهب قبلی خود برگشتند.این روند ضد شیعه ادامه پیدا کرد تا اینكه با فتوای رهبر معظم انقلاب که حكم به حرمت اهانت به زنان پیامبر و مقدسات مذاهب را دادند این موج جمع شد.
رفقا اگر یک سری به آمار شهدای جنک تحمیلی بزنیم متوجه میشویم همانگونه که امام حسین خیلی از افراد غیر شیعه را همراه خود کردند،امام هم توانست با تكه بر تفكر قرآنی وحدت خیلی از هم وطنان سنی را در جنگ همراه رزمندگان کند.ما صدهها بلكه چن هزار شهید سنی در جنگ داشتیم که خیلی از آنها داوطلبانه به جبهه آمدند و به شهادت رسیدند.یک نمونه از این شهدا را بشناسیم:
ساله سیستان و بلوچستان "سبیل اخلاقی" کوچكترین شهید اهل سنت است که درسالهای دفاع مقدس با شنیدن 12شهید فرمان امام عازم جبهه های نبرد می شود. "خان محمد اخلاقی" پدر پیر و مهربان شهید سبیل اخلاقی می گوید: پسرم برای رفتن به جبهه لحظه شماری می که کشور درگیر جنگ بود و از سویی دیگر ضدانقلاب در نقاط مختلف سیستان و 02 کرد، سال بلوچستان هم غائله می کردند. یک روز سَبیل آمد و گفت: می خواهم به جبهه بروم، امام دستور دادند که برای اعزام به جبهه هر کس می تواند، برود، من می خواهم بروم و احتیاج به رضایت شما دارم من هم به پسرم گفتم: برو خاك ما را از دست بیگانگان و دشمنان انقلاب نجات بده . عازم جبهه های نبرد میشود و پس از مدتی منطقه جنوب به شهادت می رسد1۱02سبیل اخلاقی در آذر ماه سال
ببینید تفكر وحدت چقدر می تواند دلها را به هم نزدیک کند.تفكری که امام حسین علیه السلام به ما آموخته.
یكی از آن شهدایی که شیعه نبود اما در کربلا جاودانه شد حر بن یزید ریاحی است. حر نه تنها شیعه نیست بلكه کسی است که مانع رسیدن امام حسین به کوفه شده است.کسی است که شاید می توانیم بگوییم اگر او جلوی کاروان اهلبیت را نمی گرفت قیام امام حسین به ثمر می رسید و وقایع کربلا اتفاق نمی افتاد.اما نه تنها وقتی به طرف امام حسین برگشت و توبه کرد نه تنها امام دست رد به سینه او نزد بلكه به گرمی او را پذیرفت.
توبه حر یزید ریاحی
نفر از ایشان 52 ابو مخنف می گوید بعد از این که اولین تیراندازی را کردند تعدادی از اصحاب امام(ع) به شهادت رسیدند و تقریبا باقی ماندند. در این هنگام بود که حسین(ع) دست به محاسن خود کشیده و فریاد زند:
أما من« مغیث یغیثنا لوجه اللَّه تعالى ؟ أما من ذاب یذبّ عن حرم رسول اللَّه ؟ »
آیا فریادرسی نیست که برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی نیست که از حرم رسول الله(ص) دفاع نماید؟
در این هنگام حر بن یزید مشاهده کردند که لشكریان تصمیم دارند سید الشهداء را بكشند به عمر بن سعد گفت : آیا با حسین بن على جنگ خواهى کرد؟ گفت : آرى به خداوند جنگى خواهیم کرد که در آن دست ها و سرها از بدن جدا شوند گفت : مگر شما بپیشنهاد او رضایت ندادید؟ عمر بن سعد گفت : اگر اختیار در دست من بود قبول مى کردم لیكن عبید اللَّه بن زیاد پیشنهاد او را قبول نكرد.
بعد از اینكه این جواب رو شنید و فهمید عمر سعد قصد کشتن اباعبدالله را دارد آرام آرام به طرف سید الشهداء علیه السّلام راه افتاد. مردى به وى گفت: چرا تو را ناراحت مى بینم؟ جواب داد به خداوند سوگند من خود را بین دوزخ و بهشت مشاهده میكنم؛ به پروردگار سوگند دوزخ را بر بهشت اختیار نخواهم کرد اگر چه قطعه قطعه ام کنند.
سپس اسب خود را به سوى حسین علیه السّلام راند در حالى که نیزه خود را وارونه و سپر خود را واژگون کرده بود و سرش را به خاطر خجالت از آل رسول پایین افكنده بود که آنها را در این مكان بى آب و علف فرود آورده بود! آنگاه صداى خود را بلند کرد:
خدایا من به سوى تو بازگشتم، پس توبه مرا بپذیر، به تحقیق که من قلوب اولیاء تو و فرزندان پیامبر تو را لرزاندم! اى اباعبداللَّه « من توبه مى به پروردگار سوگند اگر می دانستم قضیه این چنین خواهد شد، نسبت به شما هیچ » کنم آیا توبه من پذیرفته است؟ اقدامى نمی کردم .
حسین فاطمه به گرمی از حر استقبال کرد اباعبدالله توبه اش را پذيرفت، لذا اجازه گرفت و به طرف ميدان آمد
به به.چه ارباب کریمی داریم ما .چه آقای مهربونی داریم.آی گنه کارایی که مثل من اومدید به ارباب بگید آقا مثل حر ما رو قبول کن.اومدید بگید آقا دست رد به سینه ما نزن.اومدید آقا دستتون رو بگیره .بیایید با هم یک سری پای دلمون بریم کربلا . این سلامی که مخصوص ما گنه کارهاست به آقا عرض کنیم:
السّلام عليک يا رحمه الله الواسعه و يا باب نجاه الأمه .سفينه النجاه و قره عين النبي المصطفي يا مظلوم « .» يا اباعبدالله
خوشا جانی که جانانش حسین است خوشا دردی که درمانش حسین است
بود فرمانروای کشور دل خوشا مُلكی که سلطانش حسین است
روضه حر بن یزید ریاحی
این زبان حال حر شاید شاید زبان حال ما هم باشه:
فدای چشم ذره پرور تو کرامت می چكد از محضر تو
قسم بر عصمت زهرای اطهر نجاتم داد مهر مادر تو
آی عاشقای فاطمه یكی از عواملی که باعث عاقبت به خیری حر شد ادبی بود که روز اولی که در مقابل اباعبدااله قرار گرفت نسبت به مادر سادات نشون داد .اونایی که امام حسین صدا زد :ثكلتک امک یعنى: مادرت به عزایت بنشیند
حر در جواب امام حسین گفت: والله اگر کسى از عرب، غیر از تو که در چنین حالى هستى نام مادرم را می برد من نیز نام مادر او را میبردم و (میگفتم) مادرت برایت گریان شود. ولى بخدا قسم من راجع بنام مادر تو راهى ندارم جز اینكه نام او را بخوبى ببرم. به به ببین حب فاطمه در چه جایی به داد انسان میرسه.
خوش به حال آن نوکری که اربابش اباعبدالله است، خوش به حال آن غلامی که آقایش حسین است. اگر ارباب حسین باشد نوکری اش افتخار دارد. حر به کجا رسید؟! یک وقت چشم هایش را باز کرد دید سرش در دامن حسین است و او دارد خون را از چشمانش پاك می کند، خون را از صورتش پاك می کند.
آی حر ! تو به چه مقامی رسیدی؟! چه توفیقی پیدا کردی؟! بارك الله! حسین بالای سرت آمد، برایت مرثیه خوانده شد و در حالي كه سر بر دامن حسين داشتي جان دادی. ؛ سوگنامه آل محمد،2۱2 (در کربلا چه گذشت، ص …. ؛ 251 ص )11۱ مقتل آیة الله شوشتری، ص
اما دل ها بسوزد برای آن آقایی که خودش سرش را روی خاك کربلا گذاشت و جان داد؛ وَض عَ خَّدهُ عَل ی التَّراب.
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خارو خاشاك زمین منزل و ماوای تو نیست..........
{مدرک روضه برای مطالعه: و ، فبقی فی هؤلاء القوم الذین یذكرون فی المبارزة ، لام ّ أصحاب الحسین علیه الس ّ قال أبو مخنف: فلما رموهم هذه الرمیة قل فقال: هذه ، لام بیده إلى لحیته ّ فعندها ضرب الحسین علیه الس ، قد قتل منهم ما ینیف على خمسین رجلا رسل القوم- یعنی السهام- ّ اش« : قال ّ ثم ، تد ّ و اشتد ، ار من دونه ّ على المجوس إذ عبدت الشمس و القمر و الن ّ غضب اللّ ّ و اشتد ، على الیهود و النصارى إذ جعلوا له ولدا ّ غضب اللّ على ّ غضب اللّ لا أجیبهم إلى شی ، ّ و اللّ ، فقت آراؤهم على قتل ابن بنت نبیهم ّ قوم ات ء مما یریدونه أبدا، حتى ألقى ّ اللّ و أنا مخضب بدمی ثم » صاح علیه م أ ما « : لاّ الس من مغیث یغیثنا لوجه ّ اللّ تعالى ؟ أ ما من ذاب ّ یذب عن حرم رسول ّ اللّ ؟»
و كان كیفیة انتقاله الى الحسین... (مقتل ، مع غلام له تركی ، فخرج باكیا متضرعا ، و دمعت عیناه ، اضطرب قلبه ، ا سمع الحر بن یزید هذا الكلام ّ فلم الحسین(ع)، الخوارزمی ج 2 11 الجزء الثانی)
-ى ا رأ ن ّ فلم ّ ب ّ الحر یزید أن القوم ى موا عل قتال ّ قد صم الحسین علیه السلام قال : لعمر بن سعد: ای عمر، أ تقاتل الحسین ؟! قال : إی ّ و اللّ قتالا أیسره أن تسقط فیه الرءوس و تطیح فیه الأیدی ، قال : أ فما لكم فیما عرضه علیكم رضى ؟ قال : لو كان ّ الأمر إلی لفعلت ، و لكن أمیرك قد أبى .
ه یرید أن ّ ة: فظننت أن ّ ة هل سقیت فرسك الیوم؟ قال: لا. قال قر ّ ة بن قیس فقال له: یا قر ّ و معه رجل من قومه یقال له: قر ّ فأقبل الحر ى فلا یشهد ّ یتنح القتال، و ذ فأخذ یدنو من الحسین علیه السلام قلیلا قلیلا فقال له رجل: ما ه ا ، ه اطلعنی على الذی یرید لخرجت معه إلى الحسین علیه السلام ّ لو أن ضرب فرسه فلحق بالحسین ّ ثم ، قت ّ عت و حر ّ ة شیئا و لو قط ّ ما أختار على الجن ّ فو اللّ ، ة و النار ّ ر نفسی بین الجن ّ اخی ّ الذی أرى منك؟ فقال: إنی و اللّ ون علیك ما عرضته علیهم و لا ّ القوم یرد ّ و ما ظننت أن ، أنا صاحبك الذی جعجعت بك فی هذا المكان ، ّ علیه السلام فقال له: جعلت فداك یا ابن رسول اللّ یّ و إن ، القوم ینتهون بك إلى ما أرى ما ركبت منك الذی ركبت ّ لو علمت أن ّ و اللّ ، یبلغون منك هذه المنزلة فترى لی من ، ا صنعت ّ تعالى مم ّ تائب إلى اللّ ذلك توبة؟
ل «فقال الحسین علیه السلام: ( إعلام الورى، الطبرسی،ج» علیك فانز ّ نعم یتوب اللّ 1،4،1)
-ثم ضرب جواده نحو الحسین منكسا رمحه قالبا ترسه »1« و قد طأطأ برأسه حیاء من آل الرسول بما أتى إلیهم و جعجع بهم فی هذا المكان على »2« غیر ماء و لا كلأ رافعا صوته:
ة « -24، - مقتل الحسین(ع)، المقرم، .» إنی تائب فهل لی من توب ّ فقد أرعبت قلوب أولیائك و أولاد نبیك! یا أبا عبد اللّ ، اللهم إلیك انیب فتب علی
-ك - فسره قوله، و تیقن الحیاة الأبدیة و النعیم الدائم و وضح له قول الهاتف لما خرج من 85 علی - لهوف ص ّ لام نعم یتوب اللّ ّ فقال الحسین علیه الس لام بحدیث قال فیه لما خرجت من الكوفة نودیت أبشر یا حر بالجنة فقلت ویل للحر یبشر بالجنة و هو یسیر إلى حرب ابن ّ الكوفة فحدث الحسین علیه الس