تاريخ پخش: 6/7/1360
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين. الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
مقدمه
امام حسين علیه السلام سخن و حرف بسيار دارد ولي به مناسبت ايام عاشورا آن چه در آستانه رفتن به كربلا و كوفه فرموده است، بررسي مي كرديم. چند شب است كه بحث در اين زمينه پخش شده است و اما در راه كوفه امام حسين علیه السلام با چه كساني برخورد مي كند و چه چيزهايي مي گويد و چه چيزهايي مي شنود؟ در اين صحبتهايي كه امام علیه السلام در راه رفتن به كوفه فرموده است، كاملاً فلسفه قيام و انگيزه قيام و هدف قيام را مطرح كرده است.
اهتمام و دقت در تهیه فیلم های مذهبی
يكي از اين برخوردها در منطقه اي است كه امام حسين علیه السلام از آن به كوفه مي رود. چه خوب است كه از اين ها فيلم ساخته شود، اين فيلم و تعزيه اي كه داشتيم، چيز خوبي بود و بايد اصلاح و احياء شود، عيب هايي كه داشت اين بود كه گاهي برخي مسائل خلاف شرع در آن ديده مي شد، كه بايد اصلاح شود. گاهي ائمه ما تحقير مي شدند و يا طوري غلط نشان مي دادند. مثل اين كه حضرت زينب علیها السلام و بچه هاي امام حسين علیهم السلام روحيه خود را باخته اند. گاهي برخي مسائل دروغ بود. گاهي خود آن هايي كه نمايش كربلا را بر پا مي كردند، فاسد بودند. مثلاً به قيافه فلان شخصيت در مي آمد و بعد از اتمام نقش به سراغ منقل و ترياك مي رفت يا مثلاً آدم هاي لشي بودند. خود نمايش جالب است به شرطي كه هم بازيگرانش صالح باشند و هم زيرنظر كارشناس باشد. اگر كارهاي هنري با تقوا جمع شود، آن وقت چيز خوبي مي شود. چون اولين كسي كه نمايش بر پا كرد، خود خدا بود. وقتي حضرت ابراهيم علیه السلام به او گفت: مي خواهم ببينم مردگان را چگونه زنده مي كني؟ نگفت: چنين و چنان است. سخنراني نكرد، نمايشي بر پا ساخت. فرمود: 4 پرنده بگير و بكوب. پرندهها را گرفت و كوبيد و گوشت آنها را روي چند قله کوه پخش كرد و صدا زد و اين ذرات پخش شده، جمع شدند. فرمود: روز قيامت هم همين كار را مي كنيم. يا مثلاً مي بينيم رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم گاهي مسائل را با نمايش نشان مي داد. يا امام باقر علیه السلام، بعضي مسائل را با نمايش نشان مي داد.
خيلي خوب است كه اصلاً كارواني نمايشي درست شود، که داستان و ماجراي امام حسين علیه السلام را وقتي دارد از مكه بيرون مي آيد، تا پايان به نمايش درآورد. آن زماني که مي آيند و دور امام علیه السلام را مي گيرند، رفاه طلبان مي گويند: چرا مي خواهي قيام كني؟ نان و آبت به هم مي خورد. حقوقت قطع مي شود. به قول امروزي ها، در آمدت كم مي شود. سياستمداران مي گويند: حركت نكن. دلسوزان هم همين طور. اينها مجسم شود، منطق افرادي كه در جامعه هستند، مجسم شود. اينكه چه افرادي سمبل چه نوع طرز تفكري هستند. اينها دور امام حسين علیه السلام را مي گيرند. امام حسين علیه السلام چه جوابهاي قاطعي به آنها مي دهد. بعد وقتي مي خواهد برود، اموال معاويه را در راه مصادره مي كند. مي بيند از بيت المال براي يزيد مي برند، مي گويد: يزيد طاغوت است. نبايد بيت المال به او برسد. بيت المال را تصاحب مي كند و به اهلش مي رساند ولي به شتردارها و كرايه دارها، اين كارگران بيچاره، كه از درد لاعلاجي كارمند دولت شدند، حقوقشان را مي دهد. حساب اين كارمند جزء و ضعيف با حساب آن استانداري كه بند و بساط دارد، جداست. بعد امام حسين علیه السلام مي آيد، خوب است همين مسير امام حسين علیه السلام نمايش داده شود. چون بعضي از تعزيه ها و نمايش ها فقط صحنه عاشورا را مجسم مي كنند. آن هم فقط از آن بعد مظلوميت حضرت علیه السلام. بعد حماسه و واژگوني كوفه و شام را به نمايش در نمي آورند. آن ابعاد انقلابي منعكس نمي شود. بعد مظلوميت منعكس مي شود. البته بايد منعكس شود. ولي ابعاد حماسي و شعاري و ابعاد مكتب منعكس نمي شود. ولي اميدوارم حالا كه امام فرموده: جلسات عزاداري به همان شكل سنتي باشد، سنت نمايشها زير نظر يك اسلام شناس که هيچ خلاف شرعي در آن نشود، دوباره احياء شود. كه وقتي كسي به آن جا مي آيد، دوره ببيند و برگردد. نمايشگاه نباشد. زنهايي كه از خانه بيرون مي آيند، به عنوان الهام گرفتن باشد، نه نمايش ديدن.
سخنان امام حسین علیه السلام هنگام شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم علیه السلام
يكي از برخوردها زماني است كه در راه به امام حسين علیه السلام خبر دادند سفيرت را كشتند. حضرت مسلم بن عقيل علیه السلام را كه به عنوان سفير براي سنجش افكار فرستاده بودي که جو و روحيه مردم را شناسايي كند و به شما خبر دهد و شما حركت كني، اعدام کردند. بعد از نامه اي كه ايشان فرستاد، مردم جهتشان عوض شد. ارعابهاي حكومت در مردم اثر گذاشت او رارها كردند و دست از بيعت با او برداشتند. حضرت مسلم علیه السلام تنها ماند و حكومت او را گرفت و به شهادت رساند. بنابراين حضرت مسلم علیه السلام را كشتند. تا حضرت مسلم علیه السلام را كشتند، امام حسين علیه السلام فرمود: «قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ الِانْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ فِي غَيْرِ حَرَجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَام» (ارشاد مفيد، ج2، ص75) خبر ناراحت كننده اي به ما رسيد. قتل مسلم بن عقيل و هاني، اين دو يار با وفا را كشتند. اين شيعيان ما، ما را خوار كردند. اين يكي از جملاتي است كه امام حسين علیه السلام حين راه با شنيدن خبر شهادت حضرت مسلم علیه السلام فرمود. ببينم در اين جمله چه مي فرمايد؟ شيعه هاي ما، ما را خوار كردند. مي شود شيعه رهبرش را خوار كند؟ بله، شيعيان امیرالمؤمنین علی علیه السلام مكرر دل او را خون كردند و حضرت امیرالمؤمنین علي علیه السلام گاهي فرياد مي كشيد و جملاتي مي فرمود: «قَاتَلَكُمُ اللَّهُ» (نهج البلاغه، خطبه 27) خدا شما را مرگ بدهد كه آبروي مرا ريختيد.
انواع گناه و آثار آن
گاهي گناه، گناه شخص است. گاهي گناه جمعيت است و گاه گناه، گناه عنوان است. در قرآن به زنان حضرت پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم خطاب مي رسد: اگر شما خلاف كنيد، عذاب شما دو برابر است. چون شما وجهه سياسي، مذهبي و اجتماعي داريد. عذابتان دو برابر است، چون براي ديگران الگو هستيد. در جمهوري اسلامي، اگر يك كارمند اداره خلاف كند، گناهش دو برابر زمان شاه است. چون مي گويند: اين هم اداره دولتي، اين هم فرهنگ دولتي. كما اين كه يك روحاني و يك سپاهي و يكي از نهادهاي انقلابي، اگر گناه بكنند، عذابشان دو برابر است. بنابراين گاهي او را خوار مي كنند. امام صادق علیه السلام به طلبه ها فرمود: طوري رفتار كنيد كه هر كس شما را ديد، بگويد: درود بر امام صادق علیه السلام، با اين شاگردانش و ما بايد طوري رفتار كنيم كه هر كه ما را ديد، بگويد: درود بر اين جمهوري اسلامي، با اين ايراني ها و الي آخر. اگر خود ما وضع خوبي داشته باشيم، انقلاب صادر مي شود. يعني با هواپيما ما را مي برند كه نگاهمان كنند. آدم يك آدم مي بيند، اصلاً مي خواهد او را نگاه كند، و لو هيچ حرف نزند. فقط نگاهش كند. خود صبر و اخلاق ما مربي است. اگر بچه اي در زمان شاه، نمره 15 ميگرفته و در زمان انقلاب 14 مي گيرد، او از نظر علمي انقلابي نيست. در جمهوري اسلامي نمره اش كم شده است. خلاصه اگر انقلاب است، بايد در تحصيل و اخلاق و رفتار و در همه كار انقلابي و با صداقت باشد. امام مي گويد: شيعه هاي ما، ما را خوار كردند. قول دادند، وفا نكردند. ما را تضعيف كردند و حال آن كه وفاي به پيمان از حقوق انساني است، چون ما دو نوع حق داريم. يك حق داريم، حق اسلامي، حقوقي است كه اسلام معين كرده است. و يک حقي داريم حق انساني است. گيرم، اسلامي هم نباشد، به خاطر انسانيت بايد يك سري كارها را كرد. مثل وفاي به پيمان. قول دادي، بايد وفا كني! گر چه به ناكس قول دادي. بايد امانت را رد كني گرچه آن كسي كه به تو امانت سپرده، فرد بسيار پستي باشد. والدين را بايد احترام بگذاري، گر چه والدين بد باشند. والدين گر چه بد باشند، احترامشان لازم است. حق انساني است. امانت دادند، نبايد به امانت خيانت كني. گر چه آن كسي كه امانت سپرده آدم بدي باشد. قول دادي، بايد به آن عمل كني. گر چه چك تو دست آدم بسيار بدي است، اما چون تو تاريخ زده اي، در فلان تاريخ بايد بپردازي. و شما قول داديد كه اي امام ما، حسین بن علی بيا كوفه، ما شما را ياري مي كنيم، ولي شما «وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا» هواداران ما، ما را خوار كردند.
کسانی که جزء شیعیان و مسلمانان نیستند
اگر يادتان باشد، حدود يك سال يا يك سال و نيم پيش بحثي تحت عنوان «گروه هايي كه امامان علیهم السلام ما گفتهاند که اينها جزو مسلمانان و شيعيان ما نيستند» داشتيم.
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام : «كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا» (صفاتالشيعة، ص3) كسي كه مي گويد: من شيعه امیرالمؤمنین علي علیه السلام هستم، در حالي كه در ساير مسائل به نخ هاي ديگري چنگ مي زند، دروغ مي گويد. او تكيه گاه هاي ديگري دارد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وسلّم : «لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً» (من لايحضره الفقيه، ج3، ص273) كسي كه كلاه سر مسلمان بگذارد، مسلمان نيست و دروغ مي گويد.
«مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ» (كافى، ج3، ص503) كسي كه زكات مال و حق طبقه محروم را از مالش نپردازد، و ماليات اسلامي را ندهد، مسلمان نيست.
ما در رواياتمان خيلي ها را مي بينيم كه ادعا مي كنند و ادعايشان از نظر قرآن و حديث رد مي شود. «و قالت الاعراب آمنّا» عده اي آمدند و گفتند: يا رسول الله! ما مؤمن هستيم. فرمود: نه، شما مؤمن نيستيد، بلکه مسلمان هستيد. شما ما را خوار كرديد و لذا رهبر انقلاب در سفارشي كه به حاجي ها دارد، فرمود: اي حاجي ها، شما كه مي رويد و دور كعبه طواف مي كنيد، روش طواف شما مثل ديگران باشد. اگر ايران عملي انجام بدهد، كه وهن باشد، يعني ديگران وقتي او را نگاه مي كنند، بگويند: ببينيد، اين ايراني است. اگر عملشان وهن به اسلام و جمهوري اسلامي باشد، گناهشان گناه شخصي نيست، گناه عمومي است. حتي سوار ماشين شدن و شعار دادن و عزاداري شما اگر چنين معنايي بدهد، گناه عمومي است. ما بايد طوري عزاداري كنيم كه اگر فيلم اين عزاداري را هر جاي دنيا بردند، لذت ببريم. يعني شرمنده نشويم. شعارهاي ما بايد به گونه اي باشد كه به هر زباني چاپ شد و هر جاي كره زمين پخش شد، باعث افتخار باشد. مانند شعار «هيهات منا الذلة» (اللهوف، ص97) امام حسين علیه السلام فرمود: هرگز زير بار ذلت نمي روم. شما اين شعار را به هر زباني و در هر جايي چاپ كني باعث عزت اسلام است. اما بعضي شعرها هست كه اگر از اتاق بيرون برود باعث خوار کردن ميشود.
سخنان امام حسین علیه السلام با اصحاب و یارانش
جمله دوم اين است، فرمود: اي برادراني كه با من به كربلا و كوفه مي آييد، ديديد و شنيديد كه حضرت مسلم علیه السلام را به شهادت رساندند. چشمانتان را باز كنيد. هر كه مي خواهد منصرف شود و باز گردد، از همين جا برگردد. در اين جا چهار مسئله هست. دو مسئله مربوط به فرمانده و دو مسئله مربوط به سرباز است. بخش مربوط به فرمانده، صداقت است. خبر شهادت حضرت مسلم علیه السلام را كه شنيد، كتمان نكرد. گفت: حضرت مسلم علیه السلام شهيد شد. ديگري صراحت است، صداقت و صراحت از جانب امام حسين علیه السلام ، يكي هم آزادي و آگاهي براي سرباز. از اين جمله چهار مسئله معلوم مي شود. سفير مرا كشتند. شما كه داريد به كوفه مي آييد، حواستان جمع باشد. كسي از شما اگر دوست دارد برگردد و منصرف شده است، برگردد. «فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ الِانْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ» در رودربايستي گير نكند، باز گردد. من همه حرفها را همان گونه كه هست با شما در جريان مي گذارم. هم با صداقت و هم با صراحت امام حسين علیه السلام مطالب را بيان مي كند، هم اين كه شما آزاد و آگاه باشيد. نگوييد اگر ما سرانجام را مي دانستيم، نمي آمديم.
آگاهی امام حسین علیه السلام از شهادت
برخورد هفتم : امام حسين علیه السلام در مسير به شخص دلسوزي رسيد كه گفت: آقاجان نرو! شما را مي كشند. فرمود: «لَيْسَ يَخْفَى عَلَيَّ الرَّأْيُ» (ارشاد مفيد، ج2، ص75) رأي تو براي من مخفي نيست. مي دانم شهيد مي شوم، اما اگر شهادت من به جامعه بي اراده، اراده بدهد، اگر شهادت من به مردان ناآگاه، اگاهي بدهد، ما برنده هستيم. ما در اين يك سال خيلي شهيد داده ايم. هم شهيد مظلوم داريم و هم شهيد محراب. هم بهشتي داريم و هم آيت الله مدني. اما اين دو سرمايه و باقي سرمايه ها را داديم، ولي هر چه بيشتر شهيد بدهيم، مردم ما منسجم تر مي شوند. بنابراين اگر خون امام حسين علیه السلام به مردم ترسو، اراده بدهد، اگر ترسوها را شجاع كند، برنده هستيم. اينها دست از سر من نمي كشند، من هم از حضرت پيغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم خبر دارم و هم خواب ديدم كه سگ هاي خيابان بر سرم ريختند و مرا تكه تكه كردند. خوابهاي صادقانه از يك سو، خبرهاي رسول الله از يك سو، آثار كشتن مسلم از يك سو، اينها همه مسائلي است كه مسئله شهادت من قطعي است. بنابراين با اين كه مي دانم كشته مي شوم، مي روم.
رفتار و سخنان امام حسین علیه السلام با حرّ رحمه الله علیه
و اما برخورد هشتم امام حسین علیه السلام، برخورد با حرّ رحمه الله علیه بود. حرّ اولين كسي بود كه از طرف حكومت يزيد مأمور شد با هزار سرباز برود و امام حسين علیه السلام را هر جا كه هست، محاصره كند. دستور داده بودند، هر كجا امام حسين علیه السلام را ديدي، همان جا متوقفش كن. نه بگذار جلو بيايد و نه عقب برود. امام حسين علیه السلام قبل از اين برخورد، در سحر همان روز به سربازانش گفت: اي برادران سرباز برويد و مشك آب بياوريد. آب زيادي ذخيره كنيد. آبهاي زيادي ذخيره كردند. بعد از مدتي حر، با هزار نفر از سپاهيانش رسيد، امام حسين علیه السلام ديد، اينها از راه دور آمده اند، گر چه براي جلب و دستگيري آمده اند، اما بالاخره انسانند. خودشان و اسب هايشان تشنه هستند. به سربازان فرمود: آب هاي ذخيره را بياوريد. تمام لشكر دشمن را امام حسين علیه السلام سيراب كرد. تمام اسب هاي دشمن را سيراب كرد. بعد فرمود: اينها صورت هايشان خاكي است، كمي آب بريزيد، اينها سر و صورتشان را بشويند و به سر و صورت اينها و به كاكل اسب اين ها هم آب ريختند. اين خاطره را داشته باشيد، در روزي كه امام حسين علیه السلام مي خواست جرعه اي آب براي فرزندش از نهر بگيرد، به او ندادند. نمونه اينها زياد بوده است.
در جنگ صفين هر وقت آب در دست سپاه اميرالمؤمنين علی علیه السلام بود، آب را براي دشمن آزاد مي گذاشتند. اما هر وقت دست سپاه معاويه بود، آب را بر سپاه اميرالمؤمنين علی علیه السلام مي بستند. از اين خاطره ها زياد داريم و در همين جنگ ما هم همين طور است. يك مرتبه ايران بر سر افراد غير نظامي و غير مسلح عراق موشك و بمب نينداخت و اين سند عزت ماست، گر چه ما شهيد مي دهيم، ولي عزيز هستيم.
يك خاطره برايتان بگويم. در يكي از جنگها مسلمانان پيروز شدند، زني را به اسارت گرفتند و به يكي از اصحاب سپردند و گفتند: شوهر اين زن به ما حمله كرده و ما او را كشته ايم. حالا تكليف اين زن چيست؟ اين مرد صحابي، زن را نزد رسول الله صلّی الله علیه و آله وسلّم برد، ولي از راهي برد، يعني كمي پيچاند و او را از كنار جنازه شوهرش برد تا دل او بسوزد. زن هم شوهر را ديد و فريادي و جيغي كشيد و آمد، زن را نزد رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم آورد و ماوقع را تعريف كرد. بعد گفت: يا رسول الله كار شيريني كرده ام؟ گفت: چه كردي؟ گفت: او را از كنار جنازه شوهرش بردم تا جيغ و داد كند و دل او را سوزاندم. رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم داد زد، فرمود: مرد را كشته ايد، زن اسير است، شما چه حقي داشته ايد كه دل اين زن را بسوزانيد؟ گفت: اين شوهرش مهاجم و كافر بود و او هم كافر است. فرمود: شوهرش مسلح به ما حمله كرده است. درست است، ما هم شوهر را كشتيم. اما تو حق نداري دل اين زن بر فرض كافر را بسوزاني. اين جمله را در نظر بگيريد و عصر عاشورا يا روز يازدهم را به ياد آوريد، وقتي ميخواستند حضرت زينب علیها السلام را ببرند، دستور آمد که اينها را از راهي ببريد كه جنازه امام حسين علیه السلام را ببينند و جگرشان بسوزد. رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم حاضر نشد دل زن اسير كافر بسوزد و اينها حاضر شدند، دل دختر امیرالمؤمنین علي علیه السلام را بسوزانند. امام حسين علیه السلام براي اسبهاي دشمن از سحر آب ذخيره كرد، ولي آنها به نوزاد امام علیه السلام هم آب ندادند. فرق حق و باطل در همين است. فقط چيزي كه مي ماند همين حق و باطل است. و در اين جنگ اگر بنا بود ما به مناطق مسكوني آنها حمله كنيم، خيلي زود رژيم صدام شكست مي خورد. اما مسئله اين است كه اسلام مچ دست آدم را گرفته است. اسلام گاهي وقتها مچ آدم را مي گيرد و مي گويد: كار ديگري جز اين كار نبايد بكني و خوبي آن هم به همين است. گر چه انسان به ظاهر محدود است، اما ارزش معنوي اش هم به همين است. چون در اصل ما براي همين رشدها آمده ايم. حرّ رحمه الله علیه رسيد و خودشان و اسبشان آب خوردند. ظهر شد، امام حسين علیه السلام فرمود: ما نماز جماعت داريم. حر! شما با ما نماز مي خوانيد يا خودتان؟ حرّ رحمه الله علیه گفت : نه! ما هم به شما اقتدا ميكنيم. بعد حرّ رحمه الله علیه مي خواست جمله ناروايي به امام حسين علیه السلام بگويد، گفت: چون مادرت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است، اين جمله را نمي گويم و شايد همين مقدار ادب باعث شد تا حرّ رحمه الله علیه موفق شود كه توبه كند. چون گاهي وقتها ادب خيلي ارزش دارد.
ثواب گریه برای امام حسین علیه السلام و شرط آن
حديثي داريم: «من بكي أو أبكي أو تباكي وجبت له الجنة» يعني اگر كسي يك قطره اشك براي امام حسين علیه السلام بريزد به بهشت ميرود. كسي و گاهي كساني مي گويند: كسي كه مثلاً آدم بدجنسي باشد، فايده ندارد. گيرم به عزاداري رفت و براي امام حسين علیه السلام گريه كرد. او بد جنس است و همه كارهايش غلط است. بله اين درست است. اما شايد همين احترام به امام حسين علیه السلام، رمز موفقيتش در توبه باشد. حديث بالا در اين رابطه است و زماني اين طور معني مي شد. حالا با يك قطره اشك به بهشت مي رود. اين حديث درست است. هر كس اشكي بريزد، به بهشت مي رود. ميشود اين حديث درست باشد، به نحوي مي شود و به نحوي نمي شود. مثلاً مي گويم: يك چوب كبريت چهار يا پنج سانتي متر است، و سر آن دو ميليمتر گوگرد است. من مي گويم: با دو ميليمتر گوگرد، يك شهر را آتش مي زنم. اين امكان دارد؟ بله! فقط شرطش اين است كه شهر آغشته به مواد مشتعل باشد. اگر اين طور بود، با دو ميليمتر گوگرد مي سوخت و گر نه شهر خيس را هر چه كبريت بزني، روشن نمي شود. با يك سوئيچ ده گرمي يك ماشين را راه مي اندازند، امكان دارد؟ بله! به شرط اين كه بقيه چيزهاي ماشين درست باشد. اگر بقيه آن درست بود، با يك سوئيچ راه مي افتد. اگر شهر بنزيني بود، با يك كبريت آتش مي گيرد. اگر آدم خوش جنس بود، با يك قطره اشك، پرواز مي كند. اما آدم بدجنس، اگر روزي چند ليتر هم گريه كند فايده اي ندارد. مانند شهر خيس و ماشيني كه موتور ندارد. سوئيچ ماشيني را به راه مي اندازد كه بقيه اجزايش سالم باشد. بنابراين اشك ارزش دارد ولي نه از هر كسي «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/27) اشك از آدم با تقوا قبول مي شود و ارزش دارد. اما گاهي وقت ها احترام به امام حسين علیه السلام و يك قطره اشك، گر چه از آدم بدجنس، باعث مي شود كه او موفق به توبه شود و بقيه كارهايش را هم اصلاح كند. زماني در دوران شاه پليس قم گفته بود: شوفرهاي تاكسي كراوات بزنند. بعضي از آنها هم زدن كراوات بلد نبودند، كاسب بود، كارگر بود، درشكه داشت، نمي دانم لبو فروش بود. كاسب جزئي بود. بنده خدا پول داده بود و يك تاكسي خريده بود. اين كراوات زدن را بلد نبود و به نحو مسخره اي گره مي زد. ما يك روز پرسيديم، آخر اين كراوات چيست كه پليس قم اصرار مي كند كه شوفرهاي تاكسي كراوات بزنند؟ اين كار برايش راحت نيست. ما تحقيق كرديم، گفتند: پليس قم مي گويد: وقتي كراوات زد مجبور است موهايش را هم شانه كند و دستهايش را بشويد. آخر كسي كه عمامه به سر گذاشت، عمامه بي عبا نمي شود. براي اين كه كفش و كلاه، با هم جور در بيايد، نمي شود لباس گوني باشد و كفش مثلاً فلان كفش. براي تناسب ما به اينها مي گوييم: كراوات بزنند تا اينها را مجبور كند كه بقيه تيپشان هم درست باشد. گاهي وقتها يك عزاي امام حسين علیه السلام، گر چه آدم بدي است، ولي به جلسه امام حسين علیه السلام مي آيد. در همان جلسه، به خاطر همان اشك موفق مي شود، بقيه كارهايش را درست كند. همين طور كه گريه مي كند، اولياء خدا را مي بيند، مي شنود كه حضرت ابوالفضل علیه السلام آب را تا جلوی دهانش آورد، به خاطر تشنگي بچه ها نخورد، مي گويد: آقا تو هم جنسي را انبار كرده اي تا گران شود و بفروشي؟ به خاطر نياز مردم گران نفروش. مي بيند واعظ بالاي منبر مي گويد: علي اصغر را آوردند، روي دست بابا گلويش پاره شد و امام حسين علیه السلام گفت: راضي هستم. يعني آقا اگر تو هم در راه اسلام پيشامدي در زندگي ات رخ داد، تو هم راضي باش. گاهي ممكن است آدم بدي باشد، اما در يكي از اين جلسه ها سرنوشتش عوض مي شود و چقدر ما در تاريخمان آدم ديده ايم كه به خاطر خط امام حسين علیه السلام بقيه كارهايشان هم اصلاح شده است. يعني كسي كه براي امام حسين علیه السلام عزاداري مي كند، اگر به او بگوييد: عزادار امام حسين علیه السلام آفتاب زد، بلند ميشود و نماز مي خواند. اما اگر به او بگويي: مش قنبر، حسن آقا، مي گويد: باشد، مي خوانيم. اما وقتي گفتي: عزادار امام حسين علیه السلام ! نمازت قضا مي شود، مثل اين است كه وقتي اين را مي گويي، حواسش جمع مي شود و بقيه كارهايش را نيز درست مي كند. هم گاهي از اين طرف است كه گاهي يك كار خير باعث مي شود، آدم بقيه كارهايش را هم درست كند. حرّ در اين برخورد رفت تا به امام حسين علیه السلام جسارت كند، بعد گفت: پسر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هستي، به احترامش و احترام رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم جسارت نمي كنم و همين ادبش شايد رمزي بود كه به توبه موفق شد. امام حسين علیه السلام سر نماز رفت و حرّ هم با هزار سرباز آمدند و اقتدا كردند. نماز ظهر كه تمام شد، يك سخنراني كوتاه كرد، متن اين سخنراني اينجا هست. دو جمله اش را برايتان بگويم: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ آتِكُمْ حَتَّى أَتَتْنِي كُتُبُكُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ أَنِ اقْدَمُ عَلَيْنَا فَإِنَّهُ لَيْسَ لَنَا إِمَام» (ارشاد مفيد، ج2، ص76) اي مردم، من فقط به خاطر جواب خدا مي گويم. نگفتي نيست، چيز مجهولي نيست. مي دانيد و من هم مي دانم كه فايده اي ندارد. اما براي اتمام حجت مي گويم. زماني نگوييد که به ما نگفتند. من نيامدم مگر اين كه شما به من نامه نوشتيد. نماينده فرستاديد كه ما رهبر نداريم، به كوفه بيا، من به خاطر دعوت شما آمدم و... مي گويد: اگر راضي هستيد، مي آيم. اگر راضي نيستيد، به كوفه نمي آيم. ولي امام حسين علیه السلام نگفت: حالا كه به كوفه نمي آيم دست از مبارزه برمي دارم. يعني امكان دارد، مكان را عوض كنم، اما از عمل خويش بازنمي گردم. نماز ظهر تمام شد، مقداري فاصله بود، بعد نماز عصر آغاز شد، بعد از نماز عصر هم باز امام حسين علیه السلام يك سخنراني كرد، مضمونش اين است كه شما دو امام داريد: يك امام حق و يك امام باطل و شما يزيد را مي شناسيد و مارا هم مي شناسيد و...
پس برخورد هشتم امام حسین علیه السلام با حرّ رحمه الله علیه بود. ادب حرّ رحمه الله علیه باعث و رمز موفقيتش شد. رمز توبه اش شد و اين را هم عنايت كنيد، خيلي لطيف است. شايد شب عاشورا، عصر تاسوعا، قرار شد که حمله كنند و امام حسین علیه السلام به حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمود: برو و بگو فردا، روز عاشورا جنگ مي كنيم. يك نفر مي گفت: شايد دليلش اين بوده كه اگر غروب جنگ مي شد، حرّ رحمه الله علیه مهلت توبه نداشت. آخر اگر ميوه رسيد، تكانش دادي مي افتد. عصر تاسوعا، يعني شب عاشورا حرّ رحمه الله علیه هنوز نرسيده بود، صبر كرد تا فردا بعداز ظهر حرّ رحمه الله علیه كمي فكر كند. در اين برخورد نتايج زيادي بود.
سلام بر شهیدان
يك سلام گرمي مي خواهيم به شهيد بدهيم. شهيد زنده است؟ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آل عمران/169) گمان نكنيد شهيد مرده است. شهيد زنده است و امام حسين سيدالشهدا علیه السلام است. سلام به امام حسين علیه السلام بسيار مورد عنايت است. امامان ما، امام هادی علیه السلام خود نايب مي فرستد، مي گويد: برو سر قبر امام حسين علیه السلام زيارت كن. نماز در حرم امام حسين علیه السلام مستجاب مي شود. اي امام حسين علیه السلام زير يك سال است که سربازان ما لب مرز مي جنگند و مي گويند: پيروز مي شويم و به كربلا مي رويم و خيليها سال پيش، محرم به عشق عاشورا جنگيدند و جنگ هم به پيروزي نهايي نرسيد و امسال هم شهيد شدند و اميدواريم اين جنگ هر چه زودتر تمام شود. تا وقتي رهبر ما حسين است، كسي نمي تواند كاري به ما داشته باشد. چون بالاترين سختيها مرگ و شهادت است و شهادت افتخار است. كشوري كه دنبال نان و آب است را ميتوان مثل فتيلهي چراغ پايين و بالا كشيد. اما وقتي گفت: آخرين مصيبتها شهادت است و من افتخار مي كنم، اين چنين امتي بيمه هستند. به آن نيرويي كه همه را بيمه مي كند، سلام كنيم.
السلام عليك يا ابا عبدالله الحسین
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته