بدون تردید یکى از عوامل موثر در سعادت و یا بدبختی انسان ها محیط زندگی آنها (اعم از محیط مدرسه، محیط خانه، محیط اداره، محیط روستا، محیط شهر، محیط دانشگاه و ...) می باشد.
در قرآن در آیه ١٣٨ تا ١٤١ سوره ى اعراف آمده:وقتى که موسى (علیه السلام) و پیروانش از زیر یوغ دستگاه طاغوتى فرعونى نجات یافتند و از دریا گذشتند در مسیر خود به قومى برخوردند که با خضوع و تواضع اطراف بت هاى خود را گرفته بودند، همراهان موسى (علیه السلام) آنچنان تحت تاثیر این صحنه قرار گرفتند که گفتند: «یا موسى إجعل لنا إلها آما لهم آلهة»: اى موسى! براى ما معبودى قرار بده همانطور که آنها معبودانى دارند.
آرى! همراهان موسى (علیه السلام) با اینکه همواره از راهنمایى هاى آن حضرت بهره مند مى شدند این گونه تحت تاثیر محیط قرار گرفتند.
هجرت از محیط ناپاک
یکى از موضوعات جالبى که در اسلام وجود دارد هجرت و دورى از محیط فاسد است. در آنجا که فساد همه جاى محیط را فرا گرفته و انسان نه تنها نمى توکند آن محیط را عوض کند، بلکه دین خودش در خطر شدید محیط قرار مى گیرد، در چنین مواردى براى حفظ دین باید از محیط هاى ناپاک دورى نمود و هجرت کرد. و به مکانهاى دیگر که زمنیه گرایش دینى فراهم تر است.
چنانکه در قرآن به چنین افرادى که از این هجرت سرباز زنند، اخطار شده و جایگاه دوزخ براى آنها اعلام شده است.
در تاریخ آمده؛ عده اى از مسلمانان که در مکه سکونت داشتند بخاطر خانه و اموالشان با پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمین به سوى مدینه هجرت نکردند و نیز براى حفظ خانه و اموالشان در صفوف مشرکان در جنگ بدر شرکت کردند و بدست مسلمین کشته شدند. در قرآن کریم مى خوانیم: «ان الذین توفاهم الملائکة ظالمى انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک مأواهم جهنم و سائت مصیرا»: کسانى که فرشتگان روح آنها را گرفتند در حالى که آنها به خود ظلم نمودند (و در صف مشرکان به جنگ آمدند و کشته شدند) به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید (و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کافران جاى داشتید؟) آن مسلمانان گفتند: ما در سرزمین خود (مکه) تحت فشار بودیم. فرشتگان به آنها گفتند: مگر سرزمین خدا وسیع نبود که به جاى دیگر مهاجرت کنید (پس آنها عذرى نداشتند) و جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند (نساء،٩٧).
و در احادیث نیز درباره اهمیت هجرت سخن بسیار آمده از جمله رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمود:
«من فر بدینه من ارض الى ارض و ان کان شبرا من الارض استوجب الجنة و کان رفیق محمد (صلى الله علیه وآله) و ابراهیم (علیه السلام)»: کسی که براى حفظ دینش از سرزمینى به سرزمین دیگر گرچه به اندازه یک وجب هجرت کند استحقاق بهشت مى یابد و در بهشت یار و همنشین محمد (صلى الله علیه وآله) و ابراهیم (علیه السلام) خواهد شد».
مردم زدگى یا جوزدگى
یکى عوامل زمینه ساز محیط فاسد، مردم زدگى است که از آن گاهى به عنوان عوام زدگى وجوزدگى تعبیر مى شود. دین اسلام به انسانها مى آموزد که فکر و ذکر و کارشان در راستاى اطاعت و رضایت خداى بزرگ قرار گیرد و اخلاص را هرگز فراموش نکنند، آنچه را که خشنودى خدا در آن است دوست بدارند و آنچه را که خشم خدا در آن است دشمن بدارند و معیار و میزان تصمیم گیرى و انتخابشان بر اساس فرمان خدا باشد نه محیط، نه مردم محیط و نه عوام.
ولى اگر معیار کارها جو عمومى جامعه باشد و همرنگ جماعت شدن ملاک انتخابها و رفتارها گردد مسلما محیط از حال و هواى الهى بیرون آمده و آلوده به هوسهاى مردم مى شود.
اسلام اکثریت را معیار حق و باطل قرار نداده، بلکه گاهى حاکمیت اکثریت را رد کرده است.
و در وصیت معروف حضرت لقمان (علیه السلام) به پسرش آمده که فرمود: «لا تعلق قلبک برضى الناس فان ذلک لا یحصل»: قلب خود را به خشنودى مردم وابسته مکن زیراهر کار کنى رضایت همه مردم بدست نمى آید.
«فلا تلتفت الیهم و اشتغل برضى الله جل جلاله»: پس به رضایت آنها دل مبند، و به خشنودى خداى بزرگ اشتغال داشته باش.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «کسی که خشنودى مردم را به چیزى که موجب خشم خدا می شود طلب کند، همان ستایش کننده او از مردم، سرزنشگر او خواهد شد و کسی که اطاعت خدا را به چیزى که باعث خشم مردم مى شود طلب کند، خداوند او را از دشمنى هر دشمن و از حسادت هر حسود و از ظلم هر ستمگر، کفایت مى کند، و قطعا خداوند یار و یاور او خواهد بود».
عوامل تباهى محیط
در اسلام از امورى مانند تجاهر به فسق، شایع کردن گناه، کمک به گناه، راضى شدن به گناه وغیبت و ترک امر به معروف و نهى از منکر و انتخاب رهبران فاسد و ترک اجراى حدود الهى و... که هرکدام نقشى در فاسد کردن محیط دارند، شدیدا نهى شده.
همچنین از گناهانى که رابطه مستقیم با فاسد سازى محیط دارند مانند بى حجابى، برنامه هاى گمراه کننده مانند فیلم هاى ضد اخلاق و اعتیاد به مواد مخدر و... نه تنها نهى شده بلکه بر حکومت اسلامى لازم است که شدیدا جلوگیرى نماید، و از این بالاتر بر عموم مردم واجب است که نظارت عمومى بر اوضاع داشته باشند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند، که اگر با دقت این دو وظیفه بزرگ را مورد بررسى قرار دهیم مى بینیم اجراى این دو وظیفه بزرگ، نقش اساسی در پاکسازى محیط خواهند داشت.
به عبارت روشنتر: انسان یک موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى که در آن زندگى مى کند، از یک نظر همچون خانه ى او است و حریم آن همچون حریم خانه او به حساب مى آید، پاکى جامعه ومحیط، به پاکى او کمک مى کند، و ناپاکى جامعه به ناپاکى او کمک مى نماید.روى همین اصل هر کارى که جو جامعه را آلوده سازد در اسلام شدیدا از آن نهى شده است.
گناه اجتماعى به مراتب بدتر از گناه فردى است، زیرا موجب عادى شدن گناه گردیده و بذر گناه را در همه جا مى پاشد.به عنوان مثال: اگر در نقطه اى از جامعه آتشى روشن گردد، باید آن را خاموش یا محاصره نمود وگرنه شعله هاى آن فراگیر شده و همه جامعه را مى سوزاند.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) گناه اجتماعى را چنین مثال زدند و فرمودند:جمعى سوار بر کشتى شدند و هر کس در جاى خود نشست و کشتى در دریا به حرکت درآمد. دراین میان مردى تیشه اى برداشت و به سوراخ کردن آن محلى که نشسته بود پرداخت، به او گفتند: چه کار مى کنى؟ در پاسخ گفت اینجا جاى خودم مى باشد هر کار دلم بخواهد آزادم که انجام دهم. اگر تیشه را از دست او بگیرند هم او و هم سایر سرنشینان کشتى نجات مى یابند وگرنه او ودیگران غرق شده و به هلاکت مى رسند.
اینک گناهانى را که موجب تباهى محیط مى گردند بطور فشرده مورد بررسى قرار مى دهیم درضمن با درجه زشتى این گناهان آشنا مى شویم:
الف) آشکار نمودن گناه
در آیه ١٩ سور ه نور مى خوانیم: «إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب ألیم فى الدنیا والآخرة»: کسانى که دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکى براى آنها دردنیا و آخرت است.
جالب اینکه آیه مى گوید: این دوست داشتن گرچه به مرحله ى عمل نرسد موجب عذاب دردناک خواهد بود، این تعبیر بیانگر نهایت تاکید در پرهیز از شیوع گناه است. به هر حال اگر خواهان جامعه سالم هستیم، یکى از راههاى آن پوشانیدن گناه است تا گناهان بزرگ شمرده شوند و عادى نگردند، براى روشن شدن مطلب به روایات زیر توجه فرمایید:
رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید:«من أذاع فاحشة کان کمبتدئها» :کسی که کار زشتى را شیوع دهد، همکنند کسی است که خودش آن را انجام داده است.
و نیز فرمودند: «المستتر بالحسنة یعدل سبعین حسنة و المذیع بالسیئة مخذول و المستتر بها مغفور له»: پاداش پنهان کننده کار نیک (بخاطر دورى از ریا) برابر هفتاد حسنه است و آنکس که گناه را نشر دهد خوار و آنکس که گناه را پنهان مى دارد مشمول آمرزش الهى است.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند: «ذو العیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر»: گنهکاران دوست دارند که گناه دیگران را منتشر کنند، تا راه بهانه براى گناه خودشان بازتر گردد.
همچنین فرمودند: «شرالناس من لا یعفو عن الهفوة و لا یستر العورة»: بدترین مردم کسی است که از لغزش نمى گذرد و عیب را نمى پوشاند.
یکى از مواردى که گناه صغیره را تبدیل به کبیره مى کند تجاهر به گناه است.
باید توجه داشت که ایجاد مراکز فساد و فحشا و تشویق مردم به گناه و بى حجابى، زمینه اى براى ارتکاب گناه علنى است.
ب) بی حیایى و پرده درى
یکى از عوامل تباهى محیط بى شرمى و پاره کردن پرده حیا است، بنابراین براى پاکسازى و پاک نگهداشتن محیط باید حیاى اسلامى را حفظ کرد.
حیا در برابر خدا، حیا در برابر مردم، حیا در نزد خود، هر کدام نقش موثرى در سالم سازى محیط دارند.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید: «من لا یستحیى من الناس لم یستحیى من الله»: کسی که از مردم حیا نمى کند از خدا حیا نمى کند.
و نیز فرمودند: «أحسن الحیاء استحیائک من نفسک»: نیکوترین حیا، حیاى از خودت مى باشد.
ج) بى تفاوتى و تماشاچى بودن
یکى دیگر از عواملى که به فساد محیط دامن مى زند، و موجب تشویق گناه در جامعه مى شود، این است که مردم در برابر گناهانى که در محیط انجام مى شود بى تفاوت و تماشاچى باشند.
اسلام با دستور دقیق و گسترده به وسیله دو وظیفه امر به معروف و نهى از منکر به پیروان خود دستور مى دهد که نسبت به جامعه و رویدادهاى آن تماشاچى و بى تفاوت نباشند، بلکه با نظارت دقیق در صحنه حضور یابند و از هر گونه فساد جلوگیرى نمایند و به گسترش نیکى ها همت گمارند.
همچنین طبق دستورات اسلام، مومنین باید دارای تولى و تبرى باشند. تولى یعنى عشق به خوبان ورزیدن و تایید عملى راه آنان، که در راستاى پاکى محیط در دراز مدت بسیار عمیق و گسترده و نتیجه بخش خواهد بود و تبرى یعنى قهر و بى اعتنایى با فاسقان و ستمگران.
این دستورات بزرگ اسلامى هر فرد مسلمان را از بى تفاوتى و تماشاچى بودن نهى مى کند و با تاکید از آنها مى خواهد که در برابر گناه ایستادگى کنند و براى جلوگیرى از آن در صحنه حضور یابند و تا آخرین حد امکان در راستاى پاکسازى محیط کوشا و جدى باشند.
د) رضایت به گناه
رضایت به گناه گنهکار و خاموشى در برابر گناه نیز از عوامل زمینه ساز اجتماعى گناه است و نقش به سزایى در پیدایش و استمرار گناه دارد.
خداوند به یهودیان زمان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) که به پیامبرکشى اجدادشان راضى، بودند (چنانکه این مطلب در آیه ١٨٣ آل عمران آمده است) مى فرماید: «شما قاتل هستید»!.
امام صادق (علیه السلام) آنانرا که در عصر ایشان به قتل امام حسین (علیه السلام) در کربلا خشنود بودند قاتل معرفى کردند و با استناد به آیه مذکور فرمودند: رضایت به قتل، انسان را در صف قاتلین قرار مى دهد.
در جریان کشتن ناقه صالح با اینکه قاتل یک نفر بود خداوند همه قوم ثمود را مشمول عذاب نمود و کشتن ناقه را به همه آنها نسبت داده و فرمود: «عقروها: ناقه صالح را از پای درآورند» (هود ٦٥، شعراء ١٥٧)
امیرمؤمنان على (علیه السلام) در تبیین این موضوع مى فرماید: «و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا»: ناقه صالح را یک نفر از پاى درآورد اما خداوند هم هى آن قوم را مجازات کرد چرا که همه به آن راضى بودند.
روایات در این باره بسیار است به عنوان نمونه:
امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند: «الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم و على کل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضا»: آنکس که به کار جمعیتى راضى باشد همچون کسی است که در کار آن قوم دخالت و شرکت دارد و آنکس که در کار باطل دخالت دارد دو گناه مى کند: یکى گناه عمل و یکى گناه رضایت به گناه.
ه) کمک به گناه و ظلم
یکى از زمینه هاى اجتماعى که باعث گسترش گناه مى گردد کمک بر ظلم است چرا که کمک به ظالم و گنهکار در جهت گناهش او را نیرومندتر و گستاخ تر مى نماید و همین اساس گسترش گناه و پیدایش گناهان دیگر خواهد شد، مثلا بى حجابى یکى از گناهان اجتماعى است که اگر افراد دیگر کمک به موضوع بى حجابى کنند، هرگونه کمک باشد، باعث گسترش آن شده و به صورت عادى در همه جا رخنه خواهد کرد، خود این گناه نیز باعث کمک به گناهان دیگر است.
اسلام شدیدا از کمک به گناه و بخصوص یاری ظالم نهى کرده است.
«تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان»: در کارهاى نیک و تقوى یکدیگر را یارى کنید و هرگز در راه گناه و تعدى همکارى نکنید (مائده، ٢).
در روایات اسلامى با عناوین و تعبیرات گوناگون از کمک به گناه و هرگونه مساعدت با ظالم نهى شده که در اینجا به ذکر چند عنوان زیر بسنده مى شود:
١- کسی که بدعت گذارى را احترام کند و یا به رویش بخندد و به او پناه بدهد، در هدم (نابودی) اسلام کوشیده و از رحمت خدا بدور است.
٢- هرکس خواهان بقاى ظالم باشد یا او را مدح کند و یا در برابر او فروتنى نماید در گناه عمل او، شریک است و در جوار هامان (یاور فرعون) در جهنم خواهد بود.
٣- کسی که نام خود را در لیست حقوق بگیران زمامداران ظالم بنویسد، خداوند او را در قیامت به صورت خوک محشور می کند.
4- در روز قیامت صدا مى زنند کجایند ظالمین و کجایند همکاران ظالمین حتى آنان که براى آنها دفتر و قلم فراهم کردند، که همه آنها با هم وارد دوزخ مى گردند.
5 - قارى قرآن دربار ستمگر براى هر حرفى ده بار مورد لعن قرار مى گیرد و همچنین مستمع قرآن از آن قارى براى هر حرف یکبار مشمول لعن است.
و) تشویق گنهکار
یکى از زمینه هاى اجتماعى گناه و تباهى محیط، تشویق گنهکار است، چرا که تشویق او تحت هر عنوانى که باشد به او بال و پر مى دهد و او و افراد دیگر را مشتاق بلکه حریص به گناه مى سازد.
براى اینکه این مطلب بیشتر روشن گردد به روایات زیر توجه کنید:
حضرت على (علیه السلام) در فرازى از عهدنامه مالک اشتر چنین مى فرماید: هرگز نباید شخص نیکوکار و شخص بدکار در نظرت مساوى باشند) (با هرکدام از اینها مطابق عملش رفتار کن) زیرا برخورد مساوى با آنها موجب مى شود که افراد نیکوکار در نیکى خود بى میل شوند و بدکاران در کار بدشان تشویق گردند.
رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «اذا مدح الفاجر اهتز العرش و غضب الرب»: وقتى که آدم گنهکار مدح و تمجید شود، عرش خدا به لرزه درآید و پروردگار خشم کند.