یکی از سنت های تغییرناپذیر پروردگار ، از اول خلقت تا آخر آن ، این مطلب است که در قرآن بیان فرموده است :« وَلَئِن شَکَرتُم لَأزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشَدیدٌ
نعمتها- به حب اثری که در زندگی انسان و در تقرب او به خدا دارند – مختلفند ، شکرآنها هم به حسب خود آنهاست و بنابراین شکر هر نعمتی ، با شکر نعمت دیگر متفاوت خواهد بود ، در نتیجه اعظم نعم ، اعظم شکر را لازم دارد . یعنی وقتی نعمت ، بزرگترین نعمت بود و نعمتی
مافوقش تصور نشد ، شکری باید در برابرش انجام شود که بالاتر از آن شکری تصور نشود .
حال بهترین نعمت چیست ؟
این نعمت ، نعمتی است که خداوند درباره آن می فرماید : « ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذ عَنِ النَعیم یعنی از تک تک شما بدون استثناء از پیر و جوان ، از مرجع تقلید ، مجتهد ، دکتر ، مهندس وبی سواد و از هرکسی که مکلف است ، راجع به آن سؤال می کنند : این نعمتی که به شما دادیم با آن چه کردید ؟ در قیامت می گویند : « وَ قِفُوهُم إِنَّهُم مَسئولوُنَ یعنی نگهشان دارید باید از اینها ( راجع به آن نعمت ) سؤال شود .
طبرسی رحمته الله علیه در مجمع البیان ذیل آیه « ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَعیم» روایتی نقل می کند :وجود مقدس مولانا الصادق سلام الله علیه از ابی حنیفه سؤال فرمودند :
« سأل ابو حنیفه ابا عبدالله علیه السلام عن هذه الایه ، فقال له : ما النعیم عندک یا نعمان ؟ قال : القوت من الطعام و الماء البارد . فقال لئن اوقنک الله بین یدیه یوم القیامه حتی بسألک عن کل اکلة اکلتها او شربة شربتها لیطولن وقوفک بین یدیه ، قال : فما النعیم جعلت فداک ؟ قال : نحن اهل البیت النعیم الذی انعم الله بنا ائتلفو بعد ما کانو مختلفین،و بنا الف الله بین قلوبهم فجعلهم إخوانا بعد أن کانو أعداء و بنا هداهم الله الاسلام و هو النعمة التی لا تنقطع ، والله سائلهم عن حق النعیم الذی أنعم به علیهم وهوالنبی صلی الله علیه و آله وسلم و عترته علیم السلام
«این نعمت نزد تو چیست ای نعمان ؟ عرض کرد : غذا و خوردنی ها وآب سرد ( نوشیدنی ها ) . حضرت فرمودند : اگر بنا باشد خدا آنقدر تو را در مقابل خود نگه دارد در روز قیامت تا سؤال کند از تو از هر خوردنی و غذایی که خوردی و هر چه نوشیدنی که آشامیدنی ایستادنت نزد خدا خیلی زیاد طول می کشد (اگر بخواهی هر ذره ای که خوردی و هر قطره ای که نوشیدی حسابش را پس دهی باید خیلی زیاد در محشر معطّل شوی !!! ) - گفت : فدایت شوم پس نعیم چیست ؟
- فرمودند : ما اهل بیت همان نعمتی هستیم که خدا به بندگان نعمت داد و بوسیله ما ، بندگان بعد از اینکه اختلاف کردند ، متحد شدند و بوسیله ما خدا بین قلب هایشان الفت داد و آنها را برادر قرار داد بعد از اینکه دشمن بودند ، و بوسیله ما آنان را به اسلام هدایت کرد ، و آن ،همان نعمتی است که قطع نمی شود و خداوند از حق نعمتی که داده است سؤال (بازخواست) می کند و آن نعمت همان نبی اکرم صلی الله علیه و آله و عترت ایشان است .»
همچنین پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با این نعمت خداوند فرمودند:
الذی نفسی بیده لا یزول قدم عبد یوم القیامة حتی یسئله الله تبارک و تعالی عن أربع : عن عمره فیم اُفناه و عن جسده فیم أبلاه وعن ماله ممّ اکتسبه و فیم أنفقه و عن حبّنا أهل البیت .
فقال له عمربن الخطّاب : فبما آیة حبّکم من بعدکم ؟
قال: فوضع یده علی رأس علی علیه السلامو هو الی جانبه فقال : انّ حبیّ من بعدی حبّ هذا
آن نعمتی که در خور سؤال است و می شود مطرحش کرد و به قول مطلق – یعنی بدون هیچ قیدی – به آن گفت : « نعیم الهی و نعمت پروردگار » ، آن نعمتی است که هر چه نعمت ، به هرکس در هر شأنی می رسد از سوی این نعمت است . آن نعمتی است که اگر نباشد ، هیچ چیز نخواهد بود و چون هست ، همه چیز هست . آن نعمت وجود حجّت حق - صلوات الله و سلامه علیه – است که بودنش ، نعمت عظمای پروردگار است . یعنی از نفسِ بودن او ، مردم باید خدا را شکر کنند .
این آقا هست ، حجت پروردگار است ، ما امامت این بزرگوار را هم قبول کردیم ، حال وجود امام و ولایتش چه نعمتی است ؟
ما مردم وقتی می خوا هیم به حال کسی غبطه بخوریم که خدا به او نعمت داده است به همان نعمتهای مادی غبطه می خوریم . مثلاً خوشا به حال فلان کس چه زندگانی عالی دارد ، چه امکانات زیادی ، چه فرزندان خوبی و... آیا تا به حال شده به حال کسی غبطه بخوریم که پس از مرگش امام زمان (عج) درباره او می فرمایند : « لا صوَّتَ الناعی بفقدک إنَّهُ یومٌ عَلی آلِ الرَسُولِ عظیمٌ » یعنی خبر دهنده مرگ تو صدایش را بلند نکند که آن روز برای آل رسول روز مصیبت باری خواهد بود . این شعر بر روی قبر شیخ مفید رحمة الله علیه به خط مبارک ولی عصر (عج) نوشته شده است . یا سید طاووس که در اقبال می نویسد : هیچ وقت شب قدر بر من مخفی نمانده است ، چون همیشه نزول ملائکه را بر ولی الله احساس کردم . او آنقدر خدمت حضرت ولی عصر (عج) مشرف شده بود که آهنگ صدای حضرت را از پشت دیوار می شناخت . آیا تا به حال شده است که ما به حال او غبطه بخوریم ؟
ابوهریره نقل می کند روزی مردی نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد : ای رسول خدا فلانی را ندیدید که با سرمایه اندکی از طریق دریا به کشور چین رفت،مکنت ومالش فزونی گرفت و دوستانش بر او حسد بردند و خویشاوندان و نزدیکان و همسایگان او نیز مرفّه و آسوده شدند . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : این است و جز این نیست هر قدر مال و منال انسان فزونی گیرد گرفتاری و مشکلات او نیز زیاد می شود . پس به دنیا داران و ثروتمندان رشک نبرید ، فقط به حال کسی غبطه بخورید که ثروت خود را در راه خدا صرف می کند . آیا میخواهیدبه شما خبر دهم ازحال کسی که از نظر ثروت و دارایی کمترین در میان یاران شماست ولی به سرعت دارایی اوفزونی یافت ؟!
عرض کردند : آری ای رسول خدا .
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : به کسی که پیش روی من است نظر افکنید .
ما نگاه کردیم مردی از طایفة انصار در لباس کهنه و مندرسی مقابل رسول خدا نشسته بود .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : این مرد امروز به درجه و جایگاهی از خیرات و بندگی و اطاعت پروردگار رسیده که اگر درجه او بین همه آسمانیان و مردم زمین تقسیم شود ، کمترین نصیب یک فرد گناهان او و وجوب دخول او به بهشت برین است .
عرض شد : ای رسول خدا چگونه و در اثر چه عملی که از او سرزده بدین رتبه و مقام رسیده است؟
پیامبر فرمودند : از خود او بپرسید که امروز چه کاری انجام داده است ؟
اصحاب رسول خدا به سوی آن مرد روی آوردند و گفتند : ای مرد گوارا باد بر تو آنچه رسول خدا به او بشارت آن را داد ، اینک بازگو که امروز چه عملی انجام داده ای تا چنین چیزی که امروز به تو رسیده بر تو قلم تقدیر رقم زده است ؟
مرد گفت : من کاری انجام ندادم جز آنکه از خانه خود به قصد انجام کاری که به تأخیر افتاده بود و می ترسیدم از دستم بیرون رود خارج شدم . پیش خود گفتم به جای انجام این کار می روم و به چهره علی ابن ابی طالب (علیه السلام) نگاه می کنم که خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند :نظر کردن و نگاه به سیمای علی ابن ابی طالب (علیه السلام) عبادت است.
پس از گفتار این مرد رسول خدا خطاب به آن مرد فرموند : آری سوگند به خدا عبادت است. و چه عبادتی ای بنده خدا تو امروز از خانه خود بیرون شدی تا برای خانواده ات رزق و روزی فراهم کنی . چنین نکردی و آنرا با نظر کردن به سیمای علی ابن ابی طالب(علیه السلام)عوض کردی . تو دوستدار علی (علیه السلام) هستی و به او اعتقاد داری و این فضیلت برای تو بهتر و برتر است از اینکه مالک یک جهان زر سرخ بودی و همه آن را در راه خدا انفاق می کردی و نیز در ازای هر نفسی که در مسیر خود به سوی علی (علیه السلام) کشیدی می توانی هزار کس را شفاعت کنی و با شفاعت تو خداوندمتعال آنان را از آتش دوزخ می رهاند .
آیا واقعاً نظر به امیرالمؤمنین (علیه السلام) اینقدر قیمت دارد ؟ سرّ این مطلب چیست ؟
سرّ آنرا خوارزمی سنی حنفی در مناقب خود نقل کرده است .
عن نَبی اکرم (صلی الله علیه و آله) :
« إنَّ اللهَ تبارکَ و تعالی ، جعل لِأَخی عَلیِّ ابن ابی طالبٍ فضائِلَ لاتُحصَی کِثرَةً ؛ وَ
مَن ذَکر فَضیلةً من فضائِلِه _ مُقِرّاً بها _ غفر اللهُ تَعالی لَه ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبه و ما تَأخّر ،
وَ مَن کَتَبَ فَضیلةً مِن فَضائِلِه ، لَم تَزَل المَلائِکَةُ نَستَقفِرُلَه ما بَقی لِتِلکَ الکِتابة رسمٌ
و َمَن نَظَر اِلی الکِتابَ مِن فَضائله ، غفر اللهُ تَعالی لَه الذُنوبَ الّتی اکتسبها با النَظر ،
وَ مَن استمعَ الی فَضیلة مِن فَضائِله ، غَفَر اللهُ تَعالی لَه الذُنوبَ الّتی اکتسبها با الاستماع .
ثُمّ قال : النظر الی علیِّ بن ابی طالب عبادة ٌو ذکرهُ عبادةٌ وَ لا یَقبَلُ اللهُ ایمانَ عبدٍ الاّ بِولایتهِ و البَرائةِ من اعدائِهِ
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
« پروردگار به برادرم علی فضائلی مرحمت کرده که شماره ندارد و هر کس یکی از این فضائل را بگوید(به شرطی که خودش هم اقرار داشته باشد نه اینکه در کتاب بنویسد ولی به امامت دیگران معتقد باشد . ) خودش هم قبول داشته باشد و اقرار داشته باشد ( دلش مملو از معرفت امیر _المؤمنین (علیه السلام) و محبت آن حضرت باشد)این حالت یکی از فضائل حضرت را بیان کند خدای متعال همه گناهان او را می آمرزد
اگر فضیلتی از فضائل او را بنویسد ، تا زمانی که آن نوشته باقی است ملائکه برای او استغفار می کنند ؛
اگر فضیلت او را بخواند ، خدا گناهانی را که به چشم انجام داده است می بخشد؛
اگر فضیلتی از فضائل او را بشنود ، خدا گناهانی را که با گوش انجام داده است می آمرزد ؛
سپس پیغمبر خدا فرمودند : نگاه به صورت علی عبادت است و یاد امیر المؤمنین عبادت است و خدا ایمان هیچ بنده ای را قبول نمی کند مگر به ولایت علی و بیزاری از دشمنش .»
والسلام