بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الواحد الاحد الفرد الصمد الذي لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفواً احد الصلاة و السلام علي رسوله سيد الاولين و الآخرين خاتم الانبياء والمرسلين الطهر الطاهر و العلم الظاهر ابي القاسم محمد و علي اهل بيته الطيبين الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم المتنکبين عن طريقهم من الخوارج و النواصب. اما بعد فقد قال الله تبارک و تعالی فی الکتاب المبین و هو اصدق الصادقین و قوله الحق:
«لئن شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابی لشدید»[1]
پروردگار عالم در کتاب خودش ارشاد می فرماید: که اگر مرا سپاس گویید، بر نعمت را شما می افزایم و اگر کفران کنید، بدانید که عذاب من سخت است.
از آیه مذکوره روشن می شود که تشکر کردن از خدای متعال بر همه ما واجب است و ضروری است فطرت بشریت هم چنین تقاضایی می کند که اگر کسی یک کمک کوچکی هم می کند از او سپاسگذاری شود خدایی که به ما نعمت هایی داده که ما اگر بخواهیم آنها را بشمارییم، نمی توانیم خودش هم در این مورد اشاره فرموده که اگر نعمت ما را بخواهید بشمارید، نمی توانید وقتی ما بر یک کمک و هدیه کوچکی از دیگران تشکر می کنیم پس به درجه اولیِ باید از خدای تبارک و تعالی تشکر نماییم.
حال سؤال این است که خداوند متعال سپاسی که از ما خواسته است، چطور است؟ چگونه باید از او تشکر کرد؟ مسئله مهمی است اول ما باید بدانیم که طریقه شکر چگونه است؟
طریقه تشکری میان ما که مرسوم است، این است که وقتی کسی مثلاً هدیه ای تقدیم ما می کند، کمی خم می شویم دست را می گذاریم روی سینه و می گوییم خیلی ممنونم، دست شما درد نکند، لطف کردی. آیا خدا هم همین نحو تشکر را از ماها مطالبه کرده است یا نه شکر او از دیگران جدا است؟
بالفرض اگر همین نحو تشکر را خدا از ما مطالبه کرده است، باور کنید برای همه افراد از اول تا آخر محال است که از خدای متعال آن تشکر کرده باشیم چرا؟
جواب همان است است که عرض کردم نعمت خدا این قدر زیاد است که ما نمی توانیم آنها را بشماریم شیخ سعدی در دیباچه کتاب گلستان سعدی درمورد شکر می فرماید که: هر نفسی که درون می رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب. حالا دقت بفرمایید که همه انسانها دائماً نفس می کشند این نفس اصلاً قطع نمی شود اگر قطع شد دیگر باید به خاک سپرده شود فرض بفرمایید اگر کسی تصمیم بگیرد که بر این نفس از خدا تشکر می کند [تشکری که میان ماها رایج است] آمد تسبیح در دست گرفته نشست نفسی کشید گفت: «شکراً لله» سؤال این توفیقی که به او برای «شکراً لله» گفتن برایش حاصل شد کی به او داد؟ قطعاً این توفیق هم از طرف خدا است و حاصل شدن توفیقی برای کار خوب هم یک نعمت است نعمتی که به صورت نفس درون رفته بود هنوز بر آن از خدا تشکر نکرده بود که نعمت دیگری فرا رسید به صورت توفیق اول باید برای آن یک شکراً لله بگوید و هنوز نفسی که می خواهد بیرون بیاید به جای خودش باقی مانده است اگر بر توفیق هم شکراً لله گفت باز یک نعمت دوباره آمد دقت فرمودید این طور اصلاً امکان ندارد که انسان فقط بر نعمت نفس از خدا تشکر کند نعمت های دیگر به جای خودش.
پس چه کار باید بکنیم این طور که نمی شود و از طرف دیگر خدا از ماها مطالبه هم کرده است و تکلیف ما لایطاق از طرف خدا عقلاً و نقلاً محال است. پس معلوم می شود که شکری که خدا از بندگان خودش خواسته است غیر از شکری است که میان ماها رایج است حال باید ببینیم که آن کدام شکری است که خدا از ماها خواسته است؟
قبل از بیان مطلب یک مثال باید بزنیم تا مطلب کاملاً روشن شود؛
بنده در ایران زندگی می کنم آقایی از همشهری های من به قصد زیارت به قم آمد بنده ایشان را به خانه خودم دعوت کردم حسابی از ایشان پذیرایی کردم وقتی ایشان می خواست به هندوستان برگردد عرض کردم آقا لطف کنید این دویست دلار ببرید و به مادرم بدهید ایشان هم قبول کرد بعد از چند روزی به مادرم زنگ زدم پرسیدم پولی که فرستاده بودم به شما رسید؟ گفتند هنوز خبری نیست همین طور چند ماه طول کشید ولی آن آقا دلاری که به ایشان داده بودم به مادرم تحویل نداد من هم فکر کردم آقا شاید فراموش کرده یا مشکلی پیش آمده بالاخره ماه محرم نزدیک شد بنده هم برای تبلیغ اعزام شدم رسیدم به هندوستان روز دوم ظاهراً برای احوال پرسی رفتم پیش آقایی که دلاری به ایشان داده بودم ولی در واقع منظورم غیر از احوال پرسی بود. وقتی ایشان بنده را دید حسابی از من استقبال کرد و گفت: آقا شما حتماً امروز باید مهمان ما باشید شما در ایران به من خیلی کمک کردی ناهار و شام دعوت کردی به من هم اجازه بدهید تا مقداری از شما به عنوان تشکر در خدمت شما باشم. بنده ھم قبول کردم ایشان رفت و برای پزیرایی بنده هر مقداری که توانسته بود وسایلی تهیه کرده و حسابی ناهار آماده کرده بنده هم میل کردم. وقتی می خواستم برگردم ایشان رفت خانه و صد دلار در دست گرفته برگشت و گفت: با عرض معذرت امانت شما را نتونستم به مادرت بدهم حال به شما برمی گردانم. دیدم فقط صد دلار است. پرسیدم مگر من شما را دویست دلار نداده بودم؟ گفت: چرا؟ دویست داده بودی قبول دارم. گفتم پس چرا فقط صد دلار برمی گردانید؟ گفت: شما در ایران به من کمک کردی بر من هم واجب بود که از شما تشکر کنم برای همین به خاطر شما این میوه و غذای خوب را آماده کردم این همه چیزها را شما خوردید پس چرا باید این پول از جیب من برود؟ گفتم مگر چه نیازی بود که از پول بنده شما از من پذیرایی کنید؟ گفت من هم می خواستم از شما تشکر کنم.
حالا شما بفرمایید این تشکری که آقا انجام داد مورد قبول شما هست ؟ باور کنید هیچ کسی از آن آقا حمایت نمی کند همه می گویند که اگر او می خواست تشکر کند باید از مال خودش خرج کند نه از مال دیگری.
نتیجه چه شد؟ همین که اگر کسی می خواهد تشکر کند باید از مال خودش تشکر کند نه از مال دیگری. حالا ببنید خدا از ماها چه تشکری را مطالبه کرده است. همین سؤال در مورد شکر در ذهن حضرت موسی علیه السلام هم آمد ایشان از خدا سؤال کرد «الهی کیف نشکرک؟» خدایا ما چطور از شما تشکر کنیم؟ صدا آمد ای موسی مشکلت چیست؟ عرض خدایا شکر باید از ملک خود شاکر باشد من که چیزی ندارم که با آن از تو تشکر کنم وقتی می خواهم با زبان از شما تشکر کنم فکر می کنم که این زبان تویی که به من دادی وقتی می خواهم تشکر کنم می بینم که این که امانتی پیش من از طرف شما ست من هیچ چیزی ندارم که با آن از شما تشکر کنم. ندا آمد موسی تو قبول داری که هیچ چیزی مال تو نیست؟ عرض کرد بله صدا آمد دیگر لازم نیست که تک تک نعمتها را بشماری و تشکر کنی فقط همین که تصور ملکیت در ذهن نباشد حق شکر من ادا شده است.
این همان تشکری است که خدا از بندگان خودش مطالبه کرده است و بر همه واجب است هر کی بخواهد از خدا تشکر کند بر او لازم است که از ذهن خودش فکر ملکیت را دور کند و فکر عبدیت را پیدا کند هر کی این کار را انجام داد همان بنده شاکر الهی می باشد و باور کنید این فکر زندگی انسان را آسان می کند نگاه کنیید در این جهان بیشترین مردم دچار استرس و ناراحتی هستند چرا؟ چون آنها فکر ملکیت را نتوانسته اند از ذهن خودشان دور کنند همه چیز را مال خود می دانند وقتی مقداری از مالشان کم می شود ناراحت می شوند اما اگر انسان این را بداند که همه چیز به طور امانت از طرف خدا پیش اوست دیگر ناراحتی معنی ندارد مال تلف شد برایش فرقی نمی کند چون می داند مال خدا بود او پس گرفت اولاد از دنیا رفت می گوید این امانت خدا بود او در وقت مناسب از من پس گرفت تصادفی کرد دستش شکست باز هم شکر می کند ولی یک چیزی باید گفته شود گریه بر کسی که از دنیا رفته است این با شکر اصلاً منافاتی ندارد چون این گریه مرتبط با فطرت است مثل همان که اگر دست شکست درد می آید صدای آخ بیرون می آید پس چه منافاتی با شکر دارد؟ همان که در چنین مواقعی نکند دست صبر را از دست رها کرده و شکی در مورد خدا در قلب او ایجاد شود اینجا هست که ما خیلی باید مواظب باشیم. خدا از همه امتحان می گیرد که چه کسانی شاکرند و چه کسانی شاکر نیستند این امتحان گاهی با خوف است گاهی با گرسنگی گاهی با فقیری و گاهی با عزای عزیزش.
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»[2]
در چنین مواقعی خدا می بیند که آنها چه کسانی اند که حق شکر را ادا کرده اند.
فقط همین نیست که از خدا تشکر کردیم و تمام شد خیر بلکه «من لم یشکر الناس لم یشکر الله» کسی که از بندگان سپاس گزاری نمی کند از خدا هم نمی تواند سپاس گزاری کند. از هر کس نعمت و کمکی به شما رسید، حتماً باید از آن تشکر کنید. آقایان چه نعمتی بهتر از اسلام، چه نعمتی بهتر از قرآن، چه نعمتی بهتر از نماز، چه نعمتی بهتر از روزه، حج، زکات، خمس، امر به معروف و نهی از منکر و ...؟ همه ما قبول داریم که این نعمتها از طرف خدا به ما رسیده است و ما بر همه این نعمتها از خدا تشکر می کنیم اما بگو ببینم اگر آقا اباعبدالله علیه السلام در کربلا این همه قربانی جهت حفظ این نعمتها نداده بود آیا این اسلامی که شما دارید به شما می رسید؟ خیر دشمنان دین تصمیم گرفته بودند که همه را از بین ببرند اما امام حسین علیه السلام همه تلاش ظالمین را از بین برد. این آقا اباعبدالله علیه السلام است که دین، قرآن، نماز و ... را حفظ کرده است، پس وظیفه ما در برابر امام حسین علیه السلام چیست؟ حتماً باید از ایشان تشکر کنیم ما می آییم مسجد نماز می خوانیم بعد از تعقیبات همین طور از مسجد بیرون نمی آییم بلکه رو به سمت کربلا کرده می گوییم: «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا ابن رسول الله» این یعنی اینکه فقط زیارت نمی خوانیم بلکه از آقایمان تشکر می کنیم یا اباعبدالله اگر شما نبودید این نمازی که من خواندم به من نرسیده بود. اما آیا همین کافی است؟ خیر بلکه اگر ما می خواهیم از امام حسین علیه السلام حق تشکر را ادا کرده باشیم، برای اهدافی که ایشان همه چیز را برای حفظ آن فدا کرده، متمسک به آن باشیم نکند آن اهداف از دست من برود امام حسین علیه السلام برای چه اهدافی قیام کرد؟ در زیارت وارث می خوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلاۀ و اتیت الذکاۀ و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» این بود اهداف امام حسین علیه السلام هر کاری بکنیم اگر این اهداف امام حسین علیه السلام را ترک کنیم امام حسین علیه السلام اصلاً از ما راضی نخواهد شد اگر واقعاً ما می خواهیم حسینی بشویم، باید راه امام حسین علیه السلام را انتخاب کنیم و در آن راه قدرم برداریم آن وقت ما می توانیم مقداری از امام حسین علیه السلام تشکر کرده باشیم.
اگر تشکری که خدا از ما خواسته است یعنی فکر ملکیت را در ذهن خود راه ندهیم و فکر عبودیت و تصور امین بودن را پیدا کنیم زندگی راحت می شود شما می دانید یک امین وقتی امانت را به صاحبش برمی گرداند راحت می شود، اینجا هم همین طور است تاریخ را نگاه کنید می نویسند که روز عاشورا امام حسین علیه السلام هر مقداری که خبر شهادت اولادشان را می شنید فرزندان کشته شده خود را می دید چهره مبارک آن حضرت نورانی تر می شد این اثر همان تصور امین بودن است، ای این اکبر هم امانت توست قاسم هم امانت توست اصغر هم امانت توست. اما حسین علیه السلام چه کار کند آن محبتی را که از اولادشان دارد یک جمله بگویم: امام حسین علیه السلام وقتی به کربلا رسیده بود خیلی لاغر و ضعیف نبود قدرت داشت اما می دانید وقتی که علی اکبر علیه السلام صدا زد «یا ابتاه علیک منّی السلام»،[3] حسین علیه السلام بلند شد می خواست هر چه سریعتر به پسرش برسد اما چند بار به زمین افتاد یک بار صدا زد عزیزم علی اکبر صدایت را بلند کن تا با کمک همان صدا به تو برسم دیگر چشم هایم نمی بیند.
کاش می مردم برایت یا حسین نیزه می خوردم برایت یا حسین
تا ابد گر زندگی بخشد خدا گریه می کردم برایت یا حسین
الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین
سید محمد کاظم رضوی
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ابراهیم/۷
[2] بقره/۱۵۵.
[3] ناسخ التواريخ، ج2، ص355 لواعج الاشجان، ص171 و معالى السبطين، 251