اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قال الله تعالى : و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خابطهم الجاهلون قالوا سلاما (416).
از صفات بندگان خداوند رحمن يكى آن است كه سخنشان با دشمنان نيز سالم و ناآلوده است چه رسد به گفتارشان با دوستان . آنان به وسيله رياضات و مجاهدات نفس ، سخنانشان سلامت يافته و اين سلامت از سلامت قلب ايشان منشاء گرفته است و عموما سلامت جوارح آدمى جز با سلامت قلب ، حاصل نمى گردد كه قلب در حقيقت ، فرمانرواى بدن است و سلامت و بيمارى آن از اعمال جوارح ظاهر مى گردد. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمايد: المرء مخبو تحت لسانه يعنى : آدمى و شخصيت او در پشت زبانش پنهان است كه مدار انسانيت به نفس است و خاموش نشسته و كفر و ايمان ، صلاح و فساد، زهد و حرص ، و تواضع و تكبرش نهان و مستور است . اما چون به سخن آمد، حالش معلوم و آشكار مى گردد. اهل ظاهر جز ظاهر را در نمى يابند ولى اهل باطن ، امور باطنى را نيز درك مى كنند كه فرموده اند: اتقوا من فراس المؤ من فانه ينظر بنورالله يعنى از هوشيارى اهل ايمان انديشه كنيد كه مؤ من به نور خداوند مى نگرد و نيز حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: ما اضمر احدكم شيئا الا ظهره الله فى فلتات لسانه و صفحات وجهه يعنى : هيچ كس نيست كه امرى دردل خود پنهان دارد مگر آنكه خداوند: را در گفتار ناخود آگاه و در صفحه رخسارش هويدا و آشكار خواهد فرمود و اين سخن ، موعظه اى بزرگ است تا آنكه امرى را در قلب خود، پنهان نداريم كه شناعت آن از گفتارمان كه خود ترجمان قلب است ، ظاهر گردد... چه بسا كه در مجلسى وقتى ذكر حق به ميان مى آيد، بعضى گرفته و ملول مى شوند و چون صحبت دنيا مى شود مسرور و مبتهج مى گردند و آثار بشاشت در صورتشان ظاهر ميشود. حق متعال مى فرمايد: ام حسب الذين فى قلوبهم مرض ان لن يخرج الله اضغانهم و لتعرفنهم (417).
يعنى : آنانكه در دلهايشان بيمارى است ، پندارند، كه خداوند، كينه هايشان را هرگز بيرون نخواهد ريخت ؛ بى شك و ترديد، ايشان را از آهنگ سخنشان خواهى شناخت و نيز فرمايند: يعفر المجرمومن بسيماهم (418) يعنى گناهكاران از چهره و رخسارشان شناخته شوند. نديده اى كسى را كه از سفرى بازگشته و از ياد آورى اماكنى كه ديده است . تغيير رخسار مى دهد؛ هر جا كه در آن ، خوشى ديده چهره اش مبتهج و شادمانه و هرجا كه به او دشوار گذشته است ، رخساره اش درهم مى رود؟
بنابراين سلامت لسان از سلامت قلب انسان است . پروردگار متعال در قرآن ، از قول حضرت ابراهيم خليل عليه السلام مى فرمايد: الذى خلقنى فهو يهدين و الذى هو يطعمنى و يسقين و اذا مرضت فهويشفين و الذى مييتنى ثم يحيين والذى اطمع ان يغفرلى خطيئتى يوم الذين رب هب لى حكما و الحقنى بالصالحين و اجعل لى لسان صدق فى الاخرين و اجعلنى من ورثة جنة النعيم و اغفر لابى انه كان من الضالين و لا تخزنى يوم يبعثون يوم لاينفع ما و لا بنون الا من اتى الله بقلب سليم (419) يعنى : خداوندى كه مرا بيافريد، هم او رهنمائيم خواهد كرد، خداوندى كه خوراك و آبم از اوست همان خداوندى كه چون بيمار شوم ، شفايم ، مى بخشد. خداوندى كه مرا مى ميراند، و سپس زنده ام مى سازد. همان خدائى كه چشم اميد دارم ، كه روز جزا گناهانم را ببخشايد. بارالها مرا قدرت و حكمت ده و به بندگان صالح خود، ملحق ساز و زبانى راست و راهنما نسبت به آيندگان ، عنايتم كن و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار ده و از پدرم به كرم خود درگذر و او را به هدايت آور كه سخت از گمراهان است و در آن روز كه همه برانگيخته گردند، رسوايم مفرما. آن روزى كه نه مال و نه فرزندان سودى ندهند مگر آن كسى كه با قلب سالم و دل پاك و پيراسته از شرك و بدى به پيشگاه خداوندى تو آمده باشد.
بى مناسب نيست نكته اى ديگر را كه از آيات فوق استفاده مى شود، يادآور گرديم و آن ، دستورالعمل دعا و خواهش بندگان از خداى متعال است به اين بيان كه انسان بايد در وقت دعا، ابتدا لب به ثناى خداوند بگشايد، و پس از آن ، از برخى نعمت ها كه به وى عنايت فرموده است ياد كند و نسبت به معاصى و گناهان خود، ابراز شرمسارى نمايد و سپس آنچه مطلب و خواهش اوست از پيشگاه پروردگار استدعا كند.
در آيات فوق ، حضرت خيل الرحمن عليه السلام از خداوند خود، شش حاجت طلبيده و عرضه داشته است : رب هب لى حكما - و الحقنى بالصالحين - و اجعل لى لسان صدق فى الاخرين - و اجعلنى من ورثة جنة النعيم و اغفر لابى انه كان من الضالين و لاتخزنى يوم يبعثون يوم لاينفع مال و لابنون من اتى الله بقلب سليم و در حقيقت ششمين و آخرين حاجت حضرت خليل الرحمن از خداوند خود آن است كه : مرا در روز جزا رسوا مساز كه رسوائى و فضاحت آن روز، بسى سهمگين و عظيم است ؛زيرا در آن هنگام ، مكنون قلب ها ظاهر مى گردد چنانكه خداوند مى فرمايد: و حصل ما فى الصدور (420) و آدمى در برابر خيل ملائكه وسلسله جليله انبياء و اولياء و ائمه طاهرين عليهم السلام ، مفتضح و رسوا مى شود و علاوه ، زمين و زمان و آسمان و جوارح انسان ، همگى شهادت خواهند داد كه اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون (421).
يعنى : امروز است كه بر دهان تبهكاران ، مهر خاموشى زنيم ، و دستهايشان با ما سخن گويند و پاهاشان به آنچه كرده اند، گواهى دهند چه رسوايى و فضاحتى ! و بسا كه آدمى در آن بارگاه ، منگر اعمال زشت خود گردد و قسم ها ياد كند و سودى نداشته باشد يوم يبعثهم الله فيحلون له كما يحلفون لكم (422) يعنى : روزى كه خداوند آنانرا از خاك برانگيزاند، آنگاه بر بى گناهى خود، نزد خداوند، سوگندها ياد مى كنند همانگونه كه در دنيا نزد شما سوگندها به دروغ ياد مى كردند.
آرى ظهور و تجسم اعمال در قيامت ، امرى عظيم است اما خداوند رحمت در آنروز، آبروى بندگان صالح خود را حفظ فرمايد چنانكه در مقام امتنان مى فرمايد: يوم لا يخزى الله النبى و الذين امنوا معه (423) يعنى : در آن روز، خداوند پيامبر خود و آن كسان را كه همراه او ايمان آورده اند، رسوا و بى آبرو نسازد.
اما نبايد فراموش كرد كه پروردگار متعال در صفات و خصوصيات آنهائى كه همراه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله ايمان آورده اند فرموده است : و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم فى وجوههم من اثر السجود (424) يعنى : كسانى كه همراه با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشند، نسبت به كفار، شديد العمل و سختگير و در عين حال ، در ميان خودشان مردمى سخت مهربانند؛مى بينى شان كه چه بسيار ركوع و سجود مى كنند و از خداوند، فضل و خشنودى اميد دارند. در رخسارشان آثار سجده پيدا است آرى تنها چنين مردمان را خداوند وعده داده است كه از رسوائى و فضاحت قيامت در امان نگاه دارد.
خداوند متعال در وصف آن هنگامه بزرگ فرمايد: يوم يود المجرم لو يفتدى من عذاب يومئذ ببنيه و صاحبته و اخيه و فصيلته تؤ ويه و من فى الارض جميعا ثم ينجيه (425) يعنى : روزى كه گنهكار دوست دارد كه براى امان از عذاب قيامت ، پسران و همسر و برادر و خانواده خود كه پناهگاه او در دنيا بود و همچنين همه كسانى را كه بر روى زمين هستند، فدا كند و در مقابل از مجازات رهائى يابد. بلكه در آن روز، آدمى از برادر و همسر و فرزندان خويش مى گريزد، كه يوم يفرالمرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بنيه (426) همگى در آن محشر كبرى گرفتار و حيرانند مگر آن كسى كه با قلب سليم ، در پيشگاه حق تعالى حاضر شود الا من اتى الله به قلب سليم (427) در تفسير قلب سليم ، معانى مختلف بيان گرديده است گرچه مقصود و مآل يكى است بعضى گفته اند: قلب سليم آن است كه از حب دنيا و قواى غضب و شهوت و نفوذ شياطين ، خالى باشد كه دل آلوده به محبت به دنيا و شهوت و غضب دلى بيمار و مريض و ناسالم است . نظر ديگر آنكه : مراد از قلب سليم ، قلبى است كه صاحب آن قلب ، هم چون مارگزيده ، در انقلاب و دهشت باشد و عرب مارگزيده را سليم گويد خداوند فرمايد: ... و هم من خشيته مشفقون (428) يعنى : اينان از خوف خداوند در هراس و دهشتند و در اوصفا اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است : يتململ تململ السليم يعنى : همچون مارگزيده ، بخود مى پيچد گاهى به دنيا و گاهى به خداوند، خطاب مى كند كه : يا دنيا غرى غيرى الهى الويل ثم الويل الى ان كان الزقوم طعامى يعنى اى دنيا، ديگرى را فريب ده و دست از من بدار و تو اى پروردگار من و اى بر على واى بر على اگر زقوم جهنم را خوراك او قرار دهى . بعضى از مفسرين ، قلب سليم را چنان دانسته اند كه جز از انديشه و هراس از خداوند در آن راهى نباشد و از محبت جز پروردگار متعال ، سالم و پيراسته باشد من خشى الرحمن بالغيب وجاء بقلب منيب (429) يعنى : آن كسى كه از خداى مهربان در باطن خود، ترسان است ، و با قلب منيب به درگاه او باز آمده است و در معنى قلب منيب آمده است كه مقصود، قلبى است كه از ما سوى الله ، معرض و خالى باشد ولى همانطور كه گفته شد: مآل و مقصود از تمام اين تعابير در مورد قلب سليم يكى است و چنين قلب ، براى قليلى از اولياء كمل و خاصل و عبادالله المخلصين حاصل شده است .