بسم الله الرحمن الرحيم
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما احتمال ديگر در اين آيه مباركه آن است كه مراد از سلام همين سلام معروف باشد وقتى جاهل در مقام مجادله با عالم بر آيد عالم بايد در جواب بگويد: سلام عليكم و شايد اين يك حكم تقييدى صرف باشد. مثل آنكه در اخبار وارد شده است كه اگر چشم انسان به جنازه يا شخص مجذوم يا هل ذمه افتاد، خوب است فلان دعا را بخواند، و همچنين است وقتى كه انسان مبتلا به شخصى جاهل شد و مورد بدگوئى قرار گرفت و در پاسخ او بگويد:سلام عليكم . شاهد اين مطلب در آثار اهل بيت و قرآن بسيار است وقتى ابراهيم پسر مهدى عباسى خوابى ديد و آن را براى ماءمون چنين نقل كرد: در عالم رؤ يا ديدم كه در راهى با على عليه السلام مى رفتيم . وقتى به پلى رسيديم خواستم بر او سبقت گيرم ، روى به او كردم . گفتم : تو خواستى به شرافت همسرت خلافت را تصاحب كنى (436) اما او به من جوابى نداد ماءمون پرسيد پس چه گفت ؟ ابراهيم گفت : او فقط به من سلام كرد ماءمون گفت : چون على عليه السلام تو را جاهل دانسته ، جوابت نيز همين بوده است . شاهد ديگر، داستان حضرت خليل الرحمن در قرآن مجيد است .
انبياء مضمون حديث لكل انسان شيطان و شيطانى اسلم بيدى يعنى : هر انسانى را شيطانى است ، و شيطان من به دست من تسليم گرديده است بعد از آنكه به رياضات و مجاهدات از خود فارغ شدند به مضمون آيه و انذر عشيرتك الاقربين (437) يعنى : خويشان نزديكتر خود را بيم ده و هدايت فرما، بايد در صدد اصلاح اهل بيت خود و سپس هدايت قبيله و عشيره خود برآيند. از اين رو، حضرت ابراهيم نيز ابتدا درصدد هدايت پدر عرفى خود كه بر حسب اختلاف روايات ، عمويش با پدر و مادرش بود، برآمد و با كمال تاءنى و وقار فرمود: ... ياابت لم تعبد ما لا يسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئا يا ابت اين قد جاء نى من العلم ما لم ياءتك فاتبعنى اهدك صراطا سويا (438). يعنى : اى پدر! چرا به پرستش چيزى مى پردازى كه نه مى بيند و نه مى شنود و ترا از چيزى بى نياز نمى سازد اى پدر! علم و معرفتى براى من حاصل شده است كه تو را به آن دسترس نبوده است . پس مرا پيروى كن تا تو را به راه مستقيم هدايت كنم التبه مراد من از اين پيروى و متابعت متابعتى از نوع متابعت موسى عليه السلام از خضر عليه السلام نبود بلكه مقصود از آن گوش فرا دادن و قبول سخنان ابراهيم عليه السلام بوده است در حاليكه متابعت موسى عليه السلام از خضر عليه السلام تبيعت در جميع آثار و اقوال و افعال مى باشد متابعت اول ، اولين درجه متابعت است كه استماع اقوال باشد. متابعت دوم آخر، درجه متابعت است كه تبعيت از اقوال و افعال و احوال باشد. آنگاه حضرت ابراهيم عليه السلام به مواعظ خود چنين ادامه مى دهد: يا ابت لاتبعد الشيطان ان الشيطان كان للرحمن عصيا يا ابت انى اخاف ان يمسك عذاب من الرحمن فتكون للشيطان وليا (439) يعنى : اى پدر! شيطان را پرستش و اطاعت مكن ، كه شيطان در برابر خداوند رحمان عصيان و سرپيچى كرده است . اى پدر! من از آن بيمناكم كه عذاب خداى رحمان تو را فراگيرد و تو از دوستان شيطان گردى اما چون او به كلى از راه بيرون بود و استعداد هدايت نداشت از برهان اين دعاوى سوال نكرد، بلكه در پاسخ سخنان ابراهيم عليه السلام گفت : ... اراغب انت عن الهتى يا ابراهيم لئن لم تنته لارجمنك (440). يعنى : اى ابراهيم ! آيا از خدايان من روى گردان شده اى ؟ اگر از اين وضع و رفتار دست برندارى ، تو را سنگسار خواهم كرد. و اهجرنى مليا (441) آرى اين مرد از جمله كسانى است كه انبياء و اوصيا از هدايت آنان ماءيوسند. از اين رو حضرت ابراهيم عليه السلام خطاب به او فرمود: قال سلام عليك ساستغفر لك ربى انه كان بى حفيا و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله و ادعوا ربى عسى الا اكون بدعاء ربى شقيا (442) يعنى : ابراهيم گفت : سلام بر تو باد من از پروردگارم براى شما طلب آمرزش خواهم كرد كه همواره او نسبت به من مهربان بوده است و از شما و از هرچه كه غير از خدا مى خوانيد، كناره و عزلت مى جويم ، پروردگارم را مى خوانم باشد كه در خواندن پروردگار، خويش ، نگونبخت و شقى نباشم .
شاهد سوم ، قصه جماعتى از يهود و نصارى است كه اهل معرفت بودند و قبل از ظهور پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله از كتب آسمانى پيشين ، علامت ظهور آن حضرت را فهميده و به او ايمان آورده بودند و با اينكه ظاهرا هنوز به شرف اسلام ، مشرف نشده بودند اما ايمان داشتند و بالاخره با ظهور آن حضرت ، ايشان نيز ايمان خود ظاهر ساختند و گفتند ... انا كنا نم قبله مسلمين اولئك يؤ تون اجرهم مرتين (443) يعنى : ما بى شك پيش از اين نيز مسلمان بوديم . آنان پاداش دوگانه دريافت خواهند كرد: مقصود آنكه هم ثواب و اجر ملت اول دوم را دارند. يا آنكه به مضمون بما صبروا چون صبر كردند و مرارت بسيار كشيدند، دوبار به آنها اجر مى دهند ... و يدرؤ ن بالحسنة السيئة و مما رزقناهم ينفقون و اذا سمعوا اللغوا اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلام عليكم لانبتغى الجاهلين (444) يعنى : اينان با نيكى و احسان بدى و سوء رفتار و گفتار ديگران را نسبت به خود دفع كرده و از آنچه كه روزى آنها كرديم به ديگران انفاق مى كنند، و چون سخن لغو و بيهوده اى شنيدند از گوينده آن دورى جستند و به آنها گفتند كردار ما براى ما و اعمال شما براى شما باشد، سلام بر شما! ما درصدد نزديكى و دست يابى به مردم نادان نيستيم مراد، كسانى چون جناب سلمان و اباذر است و مى دانيم كه سلمان چه دشواريها تحمل كرد تا به درك حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نائل گرديد.
بارى ! يكى از موارد آداب معاشرت در اسلام ، سلام كردن است در شريعت دوگونه سلام ، وارد است . يكى سلام به هنگام ورود در مجلس ، و ديگرى سلام به هنگام ترك مجلس كه آن را سلام توديع گويند، و در خبر است كه سالم اول اولى بر سلام دوم نيست .
سلام در آيه شريفه قال سلام عليك ساستغفر لك ربى انه كان بى حفيا كه قبلا مذكور افتاد سلام توديع است . زيرا انبياء به حسب امر الهى دعوت مى كنند. و آنگاه كه ماءيوس شدند، به مضمون و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله روحا و جسما به تمام عنى نسبت به دعوت شدگان خود، اعراض كرده و مهاجرت مى كنند و به وسيله سلام با آنان توديع مى كنند. البته اين سلام بر انبياء و اولياء و صلحاء است ، ميان علماء اختلاف است كه اين سلام اول است يا سلام توديع مى باشد؟ اگر كسى سر سلام نماز را بفهمد، نتيجه نماز را فهميده است دليل كسانى كه مى گويند اين سلام همان سلام اول است آن است كه : چون انسان داخل در نماز، مى شود به مضمون حديث الصلوة معراج المؤ من يعنى نماز معراج مؤ من است معراجش آغاز شده و چون نمازش تمام مى شود به صفوف انبياء و ملائكه وارد مى گردد - زيرا كه انسان در آخرين مرتبه عروج خويش به جمع ملائكه و انبياء مى پيوندد، و چون داخل در اين جمع شد، رسم آن بر باقى اهل مجلس سلام نمايد السلام عليك ايها النبى و بعد از آن بر باقى اهل مجلس سلام نمايد: السلام علينا و على عبادالله الصالحين در تشهد نماز، تحيات مبسوطه نسبت به ائمه طاهرين وارد است اما به تدريج از آن كاسته شده و اكنون به يك سلام رسيده است ، و بسيار بى انصافى است كه انسان وارد مجلس انبياء و اولياء و ملائكه شود و با ائمه خود سلام كند. دليل اشخاصى كه سلام پايان نماز را سلام توديع دانسته اند، آن است كه انسان به مجرد آنكه تكبيرة الاحرام گفت و داخل در نماز شد وارد در صفوف انبياء و ملائكه شده است . يكى از خصوصيات نماز آن است كه تمام مخلوقات در آن شركت دارند، يعنى عبادت مخلوقات ديگر در اين عبادت مندرج است ، بعضى از ملائكه در قيامند و برخى در ركوع و بعضى در سجود و ما منا الا له مقام (445) معلوم يعنى هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر آن كه او را در بندگى و عبادت مقامى مقرر است پس انسان در هنگام نماز با تمام ملائكه هم صف و هم رديف است و چون ملائكه به مضمون آيه شريفه يسبحون له بالليل و النهار و هم لا يساءمون (446) يعنى : شب و روز مشغول تسبيح حق اند، و خسته نمى شوند همواره در حال عبادتند، لذا وقتى انسان از نماز فارغ مى شود از صف آنها بيرون مى آيد و به وسيله سلام با آنان وداع مى نمايد بنابر اين سلام آخر نماز، سلام توديع است و شاهد بر سلام توديع در اخبار يكى آن است كه در آن هنگام كه حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام از مكه خارج شد، فرزدق شاعر عازم موسوم حج است شما كجا مى رويد؟ فرمود: اگر در مكه مى ماندم بنى اميه دستگيرم مى كردند، پس از آن از وى پرسيد: حال و روحيه مردم را نسبت به من چگونه ديدى ؟ عرض كرد: قلوبهم لك و سيوفهم عليك يعنى : قلبهاى آنان متمايل به شما و شمشيرهايشان بر عليه شما است حضرت پس از شكر بر قضا و خواست پروردگار، باجمله سلام عليك از او وداع كرد مركب خود را به حركت درآورد، در روز عاشورا نيز در چند مورد سلام توديع از سوى امام حسين عليه السلام و اصحاب به كار رفته است از جمله آنكس عابس از غلامش (447) پرسيد: امروز چه خواهى كرد؟ و او پاسخ داد كه مگر غير از كشته شدن كار ديگرى كرد بايدبكنم ، عابس گفت : من هم همين گمان خير را در درباره تو داشتم پس هر چه در توان دارى امروز به كاربر كه امروز روز كار است و فردا روز حساب آنگاه غلام به خدمت حضرت آمد عرض كرد: كه در روى زمين نزد من محبوبتر از شما چيزى نيست و اگر غير از اين جان ، نيز چيز ديگرى داشتم در راه رفع ستم از شما آنرا فدا مى كردم ، اما چه كنم كه غير از اين جان چيز ديگرى ندارم آنگاه گفت : السلام عليك يا اباعبدالله و سپس عازم ميدان نبردشد در ميدان او را محاصره و سنگباران كردند، تا جانس را فداى جانان جهان ساخت مورد ديگر آن كه ، دو برادر به نامهاى عبدالله و عبداالرحمن غفارى ، در روز عاشورا به خدمت ابى عبدالله عليه السلام رسيده و گريان سلام كردند حضرت فرمود: پيش بيائيد اى برادرزاده ها! چرا گريه مى كنيد؟ اميدوارم كه ساعتى ديگر چشمهاى شما روشن گردد آنان عرض كردند كه : به خدا قسم ما براى خود گريه نمى كنيم ، بلكه بر تو و بى كسى تو گريه مى كنيم و از اينكه مى بينيم دشمن شما را محاصره كرده است و ما را قدرت دور كردن آنان نيست ، گريانيم . حضرت در حق آنان دعا كرد و از خداوند خواست كه به خاطر همين غصه به آنها جزاى خير دهد آنگاه هر دو عرض كردند: السلام عليك يا اباعبدالله و در هيچ جا اين سلام جواب ندارد مگر همين جا، مورد ديگر، داستان حنظله سعد شامى است كه ابتدا سينه خود را در برابر تير دشمن حضرت ابى عبدالله عليه السلام قرار داد در حاليكه كلمات مؤ من آل فرعون را كه در قرآن حكايت شده است ترنم مى كرد:
يا قوم انى اخاف عليكم يوم التناد يوم تو لون مدبرين مالكم من الله من عاصم و من يضلل الله فما له من هاد يعنى : اى قوم من ، من براى شما از عذاب روز قيامت كه خلق از سختى آن به فرياد آيند، هراسانم . روزى كه از عذاب آن به هر سو بگريزند، و ازقهر خدا هيچ پناهى نيابند، و هر كه از خدا گمراه كند، ديگر او را راهنمائى نيست .
حضرت ابى عبدالله عليه السلام به او فرمود كه اين جمع بعد از كشتن اين برادران صالح و شايسته همگى مستحق عذاب شدند سعد پرسيد: آيا ما به جائى كه اين برادران صالح رفتند كوچ نكنيم ؟ حضرت فرمود: برو عرض كرد: السلام عليك يا ابا عبدالله جمع الله بيننا و بينكم فى الجنة يعنى : اى اباعبدالله سلام بر تو باد خداوند در بهشت ما و شما را در يك جا گرد آورد حضرت فرمود: آمين .