شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

محبت خدا
آیت الله مكارم شيرازى
آنچه گفتيم در اين زمينه بود كه شناخت عظمت الهى حالت «اخبات» را در دل بوجود مى‏آورد. اكنون مى‏گوئيم: ممكن است معرفت به موضوع ديگرى باشد و به تناسب خود نيز حالت ديگرى در دل پديد آورد. مثل اينكه توجه انسان به اين جهت باشد كه خدا داراى همه صفات كماليه و منشا همه جمالها و خوبيها است و هر چيز دوست داشتنى در او هست.
اگر شخص به اين معنى توجه پيدا كند در دل وى محبت پيدا مى‏شود. محبت، در حقيقت، حالتى است كه در يك دل موجود ذى شعور، نسبت به چيزى كه با وجود او ملايمتى و با تمايلات و خواسته‏هاى او تناسبى داشته باشد، پديد مى‏آيد. مى‏توان گفت: يك جاذبه ادراكى است همانند جاذبه‏هاى غير ادراكى؛ يعنى، همانطور كه در موجودات مادى فاقد شعور مثل آهن و آهنربا نيروى جذب و انجذاب ميان آن دو، طبيعى و بى‏شعور است، در بين موجودات ذى شعور هم يك جذب و انجذاب آگاهانه و يك نيروى كشش شعورى و روشن وجود دارد، دل به يك طرف كشيده مى‏شود موجودى دل را به سوى خود جذب مى‏كند كه اين اسمش «محبت» است.
ملاك اين جذب و انجذاب، ملايمتى است كه آن موجود با محب دارد و محبت انسان به چيزى تعلق مى‏گيرد كه ملايمت كمال آنرا با وجود خودش دريافته است:
محبت مراتبى دارد: محبت ظاهرى و مراتب معمولى در اثر اين پيدا مى‏شود كه آن جهت محسوس و مرئى و صورت ظاهرى محبوب بنحوى است كه شخص محب وقتى آن را درك مى‏كند همان ظاهر محصوص را متناسب با خواسته و ملائم با تمايلات و مطبوع طبع خويش مييابد و مورد توجه و پسند و موضع تمركز حواس وى قرار مى‏گيرد. و بلحاظ اين ملايمت است كه مى‏گويند: آن شى‏ء داراى جمال است و بواسطه جمالش جاذبه‏اى دارد كه دل را متوجه خودش مى‏كند و كششى دارد كه حواس و عواطف انسان را بسوى خود جلب مى‏كند.
اما محبت، مراتب ديگرى فوق مراتب معمولى نامبرده دارد؛ چرا، كه نوع ديگرى از كمالهاى نامحسوس و غير قابل رؤيت وجود دارند كه وقتى انسان آنها را از طرق ادراكى متناسب با خودش درك مى‏كند آنها نيز مورد توجه و پسند وى قرار مى‏گيرند و توجهات انسان روى آنها تمركز مييابد و در دل خود نسبت به آنها احساس محبت مى‏كند. فى‏المثل، كسانى كه داراى بعضى از صفات بلند روحى هستند نظير :شجاعت، سخاوت، گذشت، ايثار، درجات بالاى علمى و ديگر صفاتى كه انسان آنها را مى‏پسندد و فطرتا نوعى كشش و علاقه يا آشنائى و يگانگى با آنها را در دل خويش مييابد، انجذاب قلبى نسبت به كسى كه داراى اين صفات است پيدا مى‏كند و دلش به طرف او كشيده مى‏شود، با اينكه اين صفات، محسوس و مرئى نيستند. بنابراين، اين هم يك نوع محبت است نسبت‏به يك جمال معنوى نامحسوس؛ ولى مورد درك انسان.
پس منظور از جمال در اينجا همان صفت دل پسندى است كه انسان با درك آن انبساط خاطر پيدا مى‏كند، خوشحال و خرسند مى‏شود طبيعى است هر جمال و زيبائى بايد با آن كسى كه آن را درك مى‏كند با خواسته‏ها و تمايلاتش، ملايمت داشته باشد و موجبات خرسندى، خوشوقتى و خوشحالى وى را فراهم آورد و روشن است كه اين يك امر نسبى خواهد بود؛ زيرا، اين حقيقت، كاملا، امكان پذير است كه چيزى را شخصى بپسندد و زيبا ببيند و همان را شخص ديگرى نپسندد و در نظرش نا زيبا و نامطبوع جلوه كند. فى‏المثل،
در جهان طبيعت، رنگهائى وجود دارد كه در نظر بعضى افراد، زيبا و خوش منظر و در نظر بعضى ديگر نازيبا و ناخوشايند است و حتى بعضى حيوانات به آن جذب مى‏شوند و بعضى از آن مى‏رمند. از شنيدن يك نغمه يا آهنگ، منهاى جنبه‏هاى معنوى و ارزشى آن، يك نفر لذت مى‏برد و كاملا جذب آن مى‏شود و ديگرى ناراحت مى‏شود و بيزارى مى‏جويد.
آنچه كه در بالا درباره ديدنيها و شنيدنيهاى موجود در طبيعت گفتيم؛ دقيقا، نسبت‏به امور معنوى و نامحسوس نيز صادق است. در جهات معنوى هم چيزهائى است كه انساها مى‏پسندند و ممكن است موجود ديگرى اصلا آن را درك نكند و يا آن را نپسندد. و نهايتا به اين نتيجه مى‏رسيم كه در هر حال موجود مجذوب و محبوب بايد نسبت به آن كسى كه دلش را متوجه و جذب خويش كرده است تناسب داشته و مورد پسند او باشد خواه ديگران هم آن را بپسندند يا نپسندند.
البته، در اين زمينه در «علم الجمال» يا «زيباشناسى» بحث‏هائى مطرح شده كه آيا جمال و زيبائى نسبى و مشروط است يا حقيقى و مطلق كه در اين نوشتار، ما از اين بحث مى‏گذريم و اجمالا، مى‏توان گفت: توجه و تمايل افراد نسبت به اين امور اعم از مادى يا معنوى متفاوت است گرچه اين سخن بدين معنى نيست كه ارزش واقعى امور معنوى، نسبى و غير مطلق باشد. زيبائيها و جمالهاى معنوى نسبى نيستند؛ بلكه، كمالاتى واقعى و حقيقى هستند و چه ما بفهميم يا نفهميم، بخواهيم يا نخواهيم ارزش واقعى خود را در دستگاه آفرينش دارند كه احيانا ممكن است ما هم ارزش آن را كم يا زياد درك كنيم و به آن متمايل باشيم و ممكن هم هست كه در برهه‏اى آن را درك نكنيم و توجهى به آن نداشته باشيم؛ ولى پس از شناخت آن پى به اشتباه خويش ببريم كمال بودنشان را درك كنيم و به آنها علاقه‏مند شويم، از كمالات رائج گرفته تا برسد به اصل هستى كه كاملترين و سرچشمه كمالات همه موجودات است.
البته، روشن است كه با قواى حسى و ذهنى نمى‏توان حقيقت وجود را درك كرد و صرفا، از طريق ادراك حضورى است كه، هر كس به تناسب ظرفيت وجودى خود، مى‏تواند به شناخت‏حقيقت هستى نائل گردد كمالش را دريابد و از اين رهگذر به قدر معرفت‏به درك جمال و زيبائى مطلق هستى نزديك شود.
از نظر فلسفى اصولا، همه كمالات از آن وجود است و مراتب كمال با اختلاف مراتب وجود، ارتباط دارد؛ ولى، تاثير مراتب وجود در حصول محبت، منوط به معرفت آنهاست.
اگر كسى حقيقت وجود را بيابد، هر موجودى را بلحاظ وجود و درجه وجودش دوست ميدارد. شايد بتوان گفت آيه شريفه «الذى احسن كل شى‏ء خلقة» به اين حقيقت اشاره دارد كه خلقت بإ؛ه‏ه حسن توام است. هر موجودى به اندازه‏اى كه از خلقت الهى و از وجود بهره‏مند باشد از آن جهت و بهمان اندازه زيبا خواهد بود و هر موجودى كاملتر باشد و بهره بيشترى از وجود داشته باشد، در بينش عرفانى و شهودى شخص عارف، زيباتر جلوه مى‏كند و طبعا، دوست داشتنى‏تر خواهد بود.
اكنون، اگر اين مراتب را در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه ادنى مرتبه وجود؛ يعنى، اعراض محسوس و خطوط و رنگها و وضع و حالت ظاهرى چهره انسان تا چه اندازه مى‏تواند كشش ايجاد كند و دلهائى را متوجه خويش بلكه كسانى را واله و شيدا كند و وقتى ادنى مرتبه اينگونه است، مى‏توان حدس زد كه مراتب بسيار عالى‏تر، تا چه اندازه مى‏تواند جاذبه داشته باشد، البته براى موجودى كه درست آنها را درك كند، تا برسد به عاليترين موجود كه وجودش بى‏نهايت است و موجودات ديگر بهر اندازه بتوانند او رادرك كنند و به معرفت وى نائل آيند مجذوب وى خواهند شد. اينكه ما احساس چندانى نسبت‏به اين معانى نداريم، علتش ضعف درك ما است؛ ولى، انبياء و اولياء خدا كه نسبت‏به ذات اقدس الهى معرفتشان بالا و كامل و متعالى بود، به همان نسبت، محبتشان هم بيشتر و انجذابشان نسبت‏به ذات اقدس حق تعالى شديدتر مى‏بود. بنابراين، هر قدر معرفت انسان به اسماء و صفات و جلال و جمال و كمال الهى بيشتر و توجه وى شديدتر باشد، محبت خداى متعال در دل انسان افزونتر خواهد شد.
قرآن در بسيارى از آيات، محبت انسان بخدا را مورد توجه قرار داده و با لسان ستايش از آن ياد مى‏كند كه براى نمونه اشاره مى‏كنيم به چند آيه:
«يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله مقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين اعزة الكافرين يجاهدون فى سبيل الله ولا يخافون لومة لائم ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم». 1
اى آنانكه ايمان آورده‏اى هر كس كه از دين خود برگردد پس خداوند بزودى قومى را مى‏آورد كه آنان را دوست مى‏دارد و او را دوست مى‏دارند در برابر مؤمنان فرو افتاده و در برابر كفار، عزيز و سرافرازند در راه خدا جهاد مى‏كنند از سرزنش هيچ ملامت‏گر نمى‏هراسند اين فضل خدا است بهر كه خواهد مى‏دهد و خداوند (داراى رحمت) وسيع و (نسبت به حالات افراد) دانا است‏.
خداوند كه از هر چيزى كاملتر و دوست داشتنى‏تر است، و هستى و كمال خود را به بهترين وجه مى‏شناسد، نسبت‏به خويش كاملترين محبت را دارد و موجوداتى هم كه بلحاظ انتساب و ارتباط با خداوند واجد درجاتى از كمال هستند در حد كمالشان محبوب خدا خواهند بود و افراد مورد نظر در آيه فوق كسانى هستند كه خدا را دوست دارند و خدا هم آنها را دوست ميدارد. پس اين يك حب طرفينى است و ابتدا از خدا آغاز مى‏شود.
ممكن است گفته مى‏شود: اگر هر موجودى، چنانكه گفتيم: به تناسب وجودش، داراى حسن باشد، پس هر موجودى محبوب خداست و لازمه اين سخن آنست كه حتى اشخاص شرير و شقى هم محبوب خدا باشند. در صورتى كه مى‏دانيم اشرار و اشقيا مورد غضب و عذاب خدا خواهند بود.
بايد توجه داشته باشيم كه مطلب فوق مطلبى دقيق و پاسخگوئى به آن، مشكل و نيازمند بحثى فلسفى است كه از حوصله اين نوشته خارج خواهد بود و ما در اينجا در پاسخ به آن به اجمال و اشاره مى‏گوئيم: اشخاصى كه شقى هستند، اسباب شقاوت را به سوء اختيار خودشان براى خود كسب و نعمتها و كمالاتى كه خدا به آنها داده در واقع، خودشان آنها را به نقمت تبديل كرده‏اند؛ يعنى، در راهى آنها استفاده كرده‏اند كه موجب نقص وجودشان گرديده است و استعداد درك رحمتهاى بى‏نهايت الهى را در خودشان از بين برده‏اند و به عبارت فلسفى اعدام نقائصى را براى خودشان كسب كرده‏اند و چنين شخصى با اين نقائص مكتسب و بواسطه اين جهات عدمى خود ساخته متعلق محبت الهى قرار نمى‏گيرد. در واقع، اين افراد از جهت نقائصشان كه اكتسابى و اختيارى و ساخته دست خودشان بوده است، مبغوضند نه در اصل وجود خدادادى كه مبدا آفرينش به آنان افاضه كرده است.
بنابراين، مى‏توان گفت: افراد شقى نيز با قطع نظر از شقاوتهاى خود ساخته و بلحاظ آنكه آفريده دستگاه آفرينش هستند و بإ؛ه‏ه توجه به مرتبه و جهات وجودى كه دارند مورد محبت خدا خواهند بود و همان محبت باعث شده كه خداوند پيامبران را بسويشان بفرستد تا با هدايت و راهنمائى آنان اسباب تكاملشان را فراهم آورند كه اينها آثار محبت خدا نسبت‏به ايشان خواهد بود؛ ولى، آنان وقتى با سوء اختيار خود را در مسيرى قرار دادند كه منتهى به اعدام و نقائص شد به اين لحاظ مبغوض خدا مى‏شوند. در اين زمينه مى‏توان به لحن محبت آميز خداوند متعال توجه كرد كه به موسى مى‏گويد:
«اذهب الى فرعون انه طغى * فقل هل لك الى ان تزكى * و اهديك الى ربك فتخشى * فاريه الاية الكبرى». 2
(اى موسى) برو بطرف فرعون كه او طغيان كرده است پس (به او) بگو آيا براى تو (تمايلى) است‏به اينكه پاك و پاكيزه شوى و (مى‏خواهى كه) ترا هدايت كنم به سوى پروردگارت پس خشيت (خدا) كنى و فروتن شوى سپس معجزه بزرگ (خدا را) به او نمود.
گرچه فرعون شخصى تبهكار و طغيانگر است اما مع الوصف، خداوند به او توجه و محبت دارد و وسيله كمال وى را فراهم مى‏آورد و موسى پيامبر بزرگ خود را براى هدايت و تزكيه‏اش را بسوى او مى‏فرستد. گرچه فرعون با سوء اختيار خود از اين نعم بزرگ الهى بهره‏اى نمى‏گيرد.
«فكذب و عصى * ثم ادبر يسعى * فحشر فنادى * فقال انا ربكم الاعلى. 3
پس تكذيب و عصيان كرد سپس (به حق) پشت كرد و به كوشش و تلاش (بر ضد حق) پرداخت (با اطرافيان خود) انجمن كرد و پس فرياد برآورد و گفت: من پروردگار و صاحب اختيار برتر شما هستم‏.
و اين كارهاى نابجا و عصيان و برترى طلبى او و متاثر نشدن از هدايت الهى و بهره نگرفتن از محبت پروردگار وى را مغضوب خدا قرار داد.
«فاخذه الله نكال الاخرة و الاولى * ان فى ذالك لعبرة لمن يخشى». 4
پس خدا (هم) او را به عذاب دنيا و آخرت گرفتار ساخت (و) حقا در اين داستان عبرتى است براى آنانكه خشيت كنند.
اين آيات و بسيارى از آيات ديگر بخوبى حقيقت فوق را نشان مى‏دهد كه خداوند نسبت‏به مؤمن و كافر رحمان است، نسبت‏به مؤمنين رحيم هم هست؛ ولى، كفار مورد غضب و عذاب او قرار خواهند گرفت‏به سبب سوء اختيار خودشان. پس مى‏توان گفت: هر چيزى از آن جهت كه مخلوق خدا است و ارتباط با او دارد و فيضى از وجود الهى كه منشا وجود او است و از كانال آفرينش به او رسيده، به همان اندازه داراى كمالى است و محبوبيتى متناسب با آن دارد. منتهى موجود مختار در بقاء خود گاهى با انتخاب روش نادرست در زندگى و انجام رفتار ناشايسته، استعدادهاى سرشارى را كه براى كسب فيوضات بيشتر و والاتر داشت ضايع مى‏كند و به موجودى ناقص تبديل ميشود كه بلحاظ اين نقصهاى خود ساخته مبغوض ميشود.
در آيه ديگرى مى‏فرمايد:
«و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله و الذين امنوا اشد حبا الله». 5
و از مردم كسانى هستند كه بجز خدا شركائى را اتخاذ مى‏كنند و آنان را دوست مى‏دارند همانند دوست داشتن خداوند و كسانى كه ايمان آورده‏اند محبتشان به خدا شديدتر است‏.
مشركين كسان ديگرى را شريك خدا قرار دادند و آن محبتى كه مى‏بايست بخدا داشته باشند، نسبت به آنها هم ابراز داشتند كه اين علامت شرك است امام مومنين بالاترين محبت را نسبت به خدا دارند و هيچ چيز را باندازه او دوست نميدارند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group