عروج انسان يا آرامش بخش جان و روان(1)
هادى دوست محمدى
پيرامون موضوعى مىانديشيم و مىنگاريم كه مطالعه همه زيبائيها، سرچشمه فضائل و كمالات، طريق عشق، راه وصول به معشوق و وسيله عروج به مقام قرب الهى است. زمينه همه پاكيها، نيكيها و عامل مصونيت از همه زشتيها است، راز و رمز عاشق و معشوق و ناز و نياز حبيب و محبوب است! نجواى خلوتگه ياران و نغمه فرشته و ملكوتيان است. زمزمه نيايش با معبود است و آهنگ پيرايش از آنچه كه غير اوست! آرامشبخش دلها و نيروبخش جانها و روانهاست!پناهگاهى مطمئن و دژى استوار و خللناپذير است، داروى اضطرابها و نگرانيها و دواى ترسها و دلهرههاست!
مع الاسف عوامل گوناگون موجب گشته است كه بسيارى از ما مسلمانان به عظمت و ژرفاى بيكران نماز و اوج متعالى آن پى نبريم و آثار و ثمرات همهجانبه آن را ادراك ننمائيم!نفوذ فرهنگهاى استعمارى و التقاط آداب و رسوم و سنن جاهلى و فرهنگهاى غير اسلامى و بيگانه نيز زمينه بىتوجهى را فراهم نموده عدم آگاهى كافى از بينش اسلامى و ارزشها و معارف الهى، اين بىتوفيقى را تشديد كرده است!
ترديدى نيست كه امت و ملت پاكسرشت ايران، اسلامىترين ملت جهان و خداجوترين جمعيت عالم است و تنها مردمى هستند كه اسوه جهانيان گشته در صدد پياده كردن كليه احكام و قوانين سعادتبخش اسلام مىباشند و قدرتهاى شيطانى و استعمارى نيز از اين ملت، فرهنگ ا ين ملت و رهبرى اسلامى اين امت مىهراسند!
اما بايد جوانمردانه اعتراف كنيم كه با همه اين ارزشها و افتخارات، سالهاى متمادى تحتستم بيدادگرانه حكومتهاى مزدور طبعاتحت تاثير فرهنگهاى فاسد و آلوده بيگانگان، دشمنان و استعمارگران نيز بودهايم و در نتيجه اكثريتى از جامعه ما، به روح مبانى و معارف الهى اسلام، آشنائى كافى نداريم و بسيارى از ما تنها به صورت قشرى از احكام و قوانين آگاه بوده. به ظاهرى بسنده مىكنيم و برخى ديگر روشنفكر مآبانه! ذلتبارترين روشها را از بيگانگان تقليد مىكنيم و بىاعتنائى به ارزشهاى انسانى اسلامى را نوعى تجدد مىشماريم! و بالمآل از رشد و تكامل انسانى باز مانده در جهل مركب باقى مىمانيم، و برخى ديگر كه از جان و نهاد علم بىخبر و واژه زيباى آن را هم ادراك نكردهاند و تنها آن را وسيله وصول به آخور و آبشخور مىدانند، با علمزدگى و ادعاى علم، حتى اجازه انديشيدن در معارف الهى را به خود نمىدهند و از همه زيبائيها و فضائل الهى انسانى، محروم مىمانند و خود براى جامعه بشرى بلائى و دردى بىدرمان!!
روى اين اصل، امروز بر محققان، انديشمندان، متفكران، فقهاى بزرگوار، اساتيد حوزههاى علميه و دانشگاهها، طلاب و دانشجويان عالم و هنرمند، لازم است پيرامون اغلب ارزشها، معارف واحكام اسلامى مطالعه مجدد نموده با بيان و قلمى روشنگرانهتر و روشهائى هنرمندانهتر وارد ميدان عمل گردند و خسارتهاى بىشمار گذشته را جبران نمايند و برادران و خواهران عزيز جامعه خود را با ارتقاء آگاهى، خرد وانديشه، به احكام اسلام آشناتر سازند تا با خواستخداى عالميان، زندگى سعادتمندانه و مالامال از خوشبختى، فراروى همگان قرار گيرد واز پليديها و زشتىها درامان باشيم. يكى از موضوعاتى كه با همه شهرت و همگانى بودنش، لازم است مجددا مورد تحليل و بررسى قرار گيرد، مردم به ارزشهاى مادى و معنوى آن پى ببرند، نقش و اثر آن را احساس نمايند و از بركات آن بهرهمند گردند، عمل ملكوتى، و فريضه بزرگ نماز است:
نگارنده با عنايات الهى، با مشكلاتى كه داشتم برآن شدم كه در اين افتخار سهيم گردم و به قدر شبنمى در بوستان. از ژرفاى بىكران نماز بنگارم و از خداى بزرگ توفيق مسالت دارم.
نقش وارزش نماز
فريضه نماز در فرهنگ اسلام، به گونهاى تشريح شده است كه اگر انسانى، با شرائطى كه در قانونگذارى ملحوظ شده است، آن را انجام دهد در واقع مسير همه زيبائيها را پيموده و از همه زشتيها درامان مانده است!در نماز به همه ابعادى كه انسان، از جهت وجودى داراى آن ابعاد بوده و نيازمند به آنها است، توجه عميق گشته.
اگر بخواهيم همه آنها را در نگارش، مورد توجه و تحليل قرار دهيم، خود كتاب قطورى رامىطلبد كه اين مقال كوتاه گنجايش آن را ندارد، اميد است كه با توفيقات الهى در فرصتى ديگر اين مباحث را مورد مداقه قرار دهيم!
در نماز مبنا و زيربناى سعادت و خوشبختى دنيوى پايهريزى گشته آثار و ثمرات معنوى واخروى مورد توجه قرار گرفته است.در نماز ريشه و اصول اعتقادى تكميل مىگردد، معرفت و عرفان حقيقى اسلامى به دست مىآيد، روح تعبد و معناى عبادت، روشن و عملى مىشود. عاليترين روشهاى اخلاقى و تربيتى اجرا مىگردد، به بهترين وجه مسائل اجتماعى، حقوقى و انسانى تعليم مىشود، به پاكترين نوع به مسائل مالى واقتصادى توجه مىگردد منزهترين و انسانىترين معناى سياسى مطرح مىشود! وبالاخره بهداشت جسم و روح و طهارت تن و روان، مورد توجه عميق قرار مىگيرد و...
احرام كعبه نماز
مىدانيم كه قبل از نماز وظائفى به عنوان مقدمات نماز، به عهده نمازگزار است كه يكى از آنها طهارت و پاك بودن انسان است و يكى از طرق به دست آوردن طهارت و پاكى، وضو گرفتن يا غسل كردن (1) مىباشد، چنانچه به چگونگى تشريع اين وظيفه، اندكى تامل كنيم، مىبينيم چه اندازه به بعد انسانى و تربيتى او توجه شده است و چگونه در تلطيف و طهارت روح و پاكيزگى جسم و جان نقش چشمگيرى دارد؟!
وضو، همانند احرام بستن، براى ورود به حرم و وصول به معبود در عمل الهى حج، مقدمه ورود به نماز و آمادگى و تهيؤ براى تشرف به محضر محبوب است!
انگيزه و نيت، سرچشمه اخلاق و تربيت
نخستبايد نيت كنيم كه: اين عمل و همه اعمالم، تنها و تنها براى خدا و براى رسيدن به قرب اوست! با اين وظيفه درون را شستشو مىدهيم و با ديده دل به كمال و جمال محض مىنگريم و زمينه دل را از آنچه غير اوست پاك مىسازيم كه نخستين مراحل عرفان و تربيت، از اينجا آغاز مىشود، اگر درون را تصفيه كرديم، اگر خويشتن راتزكيه نموديم، اگر جلوههاى جلال و جمال را در خود مشاهده كرده پرورانديم، زمينه همه فضائل و زيبائيها را در وجود خويش آماده كردهايم!
شايد به همين جهتباشد كه در فرهنگ اسلام به موضوع انگيزه و نيت، سفارش و تاكيد شده و رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرموده است:
«انما الاعمال بالنيات ولكل امرى ما نوى»
بىترديد ارزش همه اعمال به نيتها بستگى دارد و تنها ارزش نيت است كه براى هر انسانى مىماند.
زيرا نيت مربوط به درون انسان است و چنانچه درون، كشش به سوى زيبائيها داشت، انگيزه به وجود مىآيد و اگر انگيزه به دست آمد، عمل، نتيجه و ثمره طبيعى آن خواهد بود.
وبه عبارت ديگر: نيت و انگيزه خود نوعى عمل است كه واكنش و عكسالعمل ويژه آن، به صورت رفتار و عمل بروز مىيابد كه امام صادقعليهالسلام در اين زمينه فرموده است: «صاحب النية الصادقة، صاحب القلب السليم... والنية افضل من العمل الا وان النية هى العمل» (2)
كسى كه داراى نيت راستين و صادق است، داراى قلب و دلى سليم... و نيت از عمل برتر است، و آگاه باشيد كه نيت، همان عمل است.
بديهى است كسى كه از قلبى سليم و دلى پاك و خداجو بهرهمند باشد كه مكان خداى لامكان است و همواره توجه به سوى او داشته باشد، در واقع، همواره به سوى جمال محض و زيباى مطلق در حركت است و هيچگاه طالب زشتى و زشتكارى نخواهد بود! از اين جهت تزكيه درون و توجه به حق و نيتخالص و انگيزه الهى، بهترين زمينه و عامل تربيت و تكامل مىباشد و در همه احكام اسلام، حتى در امور عادى و مباح نيز مورد توجه قرار گرفته است!
توجه داشتن به شرائط وضو كه رعايت آنها واجب و نبودن آنها موجب بطلان عمل وضو مىگردد. هركدام درسى براى تربيت، تزكيه و انسانسازى و خودسازى است، مانند: پاك و مطلق بودن آب (3) مباح بودن آب، ظرف و فضائى كه در آن وضو انجام مىگيرد، فقط به قصد «قربت»وانجام فرمان خدا وضو گرفتن و آنكه استعمال آب براى وضو گيرنده مانع و ضررى نداشته باشد، (4) همگى نشانگر اين است كه انسان مسلمان، به حق مردم، مال مردم احترام كامل قائل است و به پاكى و طهارت جسم و جان بسيار اهميت مىدهد و حساسيتبهداشت روح و روان را از وظائف و فرائض مىداند!
اين اشاره كوتاه به اندكى از فلسفه حكم وضو، در رابطه با مقدمات نماز است كه نقل و تحليل مستوفانى آنها، بحثى گسترده و فرصتى ديگر را نياز دارد، و پرداختن به مستحبات مانند: مسواك كردن، هنگام وضو، مضامين عالى و سازنده دعاهاى وضو، مضمضه، استنشاق و... و خود مطلبى خطير و مجزا است كه همگى ناظر بر خوشبختى و سعادت فردى واجتماعى و تربيت ابعاد روحى و جسمى انسان مىباشد. (5)
مدرسه عشق و عرفان
در طول تاريخ و در عصر ما، بسيارى از عرفان، دم زده و مىزنند و برخى با اين ادعا و از اين راه به كژى و انحراف كشيده شده به نتيجه معكوس ضد عرفان دست مىيابند! كه: «من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثانى» (6) لحظاتى كه عارف واقعى مىخواهد مرتبه وجودى خود را به وجود مطلق نزديك نمايد و با تعالى، تكامل و رقاء به مقام «قرب» كه همان نزديكى و قرب وجودى است، نائل گردد، او از تمام تعلقات و وابستگىها مىگسلد و خويشتن را از همه چيز آزاد مىسازد و تنها و تنها به معشوق و معبود مىانديشد، او را مىبيند، آواى او را مىشنود و همه چيز را اثر و مخلوق او مىداند، فقط او را مىطلبد و مىجويد، براى او زندگى مىكند و براى او مىميرد!
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است مگر تعلق خاطر به ماه رخسارى كه خاطر از همه غمها به مهر او شاد است
عارف حقيقى، از آنجا كه حقيقت وجودى خويش را مىيابد و مىشناسد، و مىداند كه وجودى از سنخ وجود باريتعالى وانسانيتش بعد الهى او است كه: «ثم نفخ فيها من روحه فمثلت انسانا» (8) پس از آن خداى متعال از روح خود در او دميد، آنگاه به صورت انسان متمثل گشت و انسان شد ارزش خود را درمىيابد و بزرگوارى و كرامت نفس خويش را مىفهمد و دراين معرفت و شناختبه عظمت وجو مطلق بيش از پيش پى برده عاشقانه به «وصول ولقاء» مىانديشد كه رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمودند: «معرفة النفس طريق الى معرفةالحق» (شنااختخويشتن خويش، راهى استبه سوى شناختحق مطلق) و به اين جهت مىكوشد تا خود تجليگاه اسماء و صفات خداوندى گردد، واجد زيبائيها و از زشتيها به دور و منزه باشد.
به جهت اين كه: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (9) باور مىكند كه همواره در محضر اوست و او كه محيط، بصير، عليم و قادر است، بر همه حياتش احاطه دارد و ناظر است، رضاى او را مىطلبد و وصل او را آرزو مىكند تعهد و تكليف را ادراك مىكند وظيفه و مسئوليت را شرط حيات خود مىشمارد و انجام آنها را طريق عشق و راه وصول و مسير سلوك الى الله مىداند و طبعا راهى جز راه او نمىپويد و سخن جز بر رضاى او نمىگويد تا به مرحله «عشق و تعبد» نائل گردد! كه تعبد ثمره و نتيجه معرفت و آگاهى است، تعبد مرتبهاى است كه انسان، معبود و معشوق رامىبيند و با وله و حرص، قرب و نزديكى او را مىجويد و در هر حال واله و شيداى او، خوشنودى او را مىطلبد، مطيع و منقاد بىچون و چراى او مىشود. در اينجا مقام و منزلت «عبوديت» را مىفهمد و از اينكه «عبد اوست»، سر به آسمان مىسايد كه: «الهى كفا بى فخرا ان تكون لى ربا و كفا بى عزا ان اكون لك عبدا انت كما اريد فاجعلنى كما تريد». (10)
نماز عاليترين مصداق ذكر و مستقيمترين صراط قرب است!
در بسيارى ا ز آيات كريمه قرآنى هرگاه سخن از «ذكر» به ميان آمده نماز را مترادف و مصداق آن معرفى كرده است: «قد افلح من تزكى و ذكراسم ربه فصلى» (11) به تحقيق رستگار شد كسى كه خويش را تزكيه كرد و يا دو ذكر پروردگارش را در دل داشت و سپس نماز گزارد و در آيه ديگر:
»... اذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكرالله» (12)
هنگامى كه روز جمعه براى نماز ندا داده شديد، پس بشتابيد به سوى ذكر خدا.
ودر مورد شيطان كه جلوى نماز را مىگيرد مىفرمايد:
«و يصدكم عن ذكرالله و عن الصلاة» (13)
شيطان شما را از ذكرالله باز مىدارد و مانع مىگردد.
ملاحظه مىكنيد كه نماز بهترين وسيله براى توجه و ياد خداى متعال است.
ادامه دارد
...........................................
پى نوشتها:
1) به فتواى اكثر مراجع عظام، در ميان غسلها تنها با غسل جنابت مىتوان نماز خواند.
2) سفينةالبحار محدث قمى.
3) آب خالص و نه مضاف، مثل گلاب، آب ميوه، آل گل آلود و...
4) به رساله توضيح المسائل مراجع عظام وكتب فقهى، باب وضو مراجعه شود.
5) به مدرك قبل و كتب ادعيه و حديث مراجعه شود.
6) كسى كه عرفان را براى عنوان عرفان پى جوئى كند، به دو خدائى قائل شده و مشرك است!
7) قرآن مجيد: از روح خود دراو دميدم.
8) نهج البلاغه، خطبه 1، ص29، فيض الاسلام.
9) بحارالانوار، ج70.
10) به صحيفه سجاديه مراجعه شود.
11) اعلى، 15.
12) جمعه،9.
13) مائده،91.
منبع:درسهايي ازمكتب اسلام-سال76-شماره4