عروج انسان يا آرامش بخش جان و روان(2)
هادى دوست محمدى
زلال جارى پاكيها
رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمود:
«لو كان على باب دار احدكم نهرا فاغتسل فى كل يوم خمس مرات اكان يبقى فى جسده من الدرن شي؟ قلنا: لا قال: فان مثل الصلاة كمثل نهر االجاري كلما صلى صلاة كفرت ما بينهما من الذنوب». (1)
هرگاه بر در خانه يكى از شما نهرى جارى باشد، پس هر روز پنجبار خود را در آن شستشو دهد، آيا در پيكر او چيزى از كثيفى و آلودگى باقى مىماند؟ عرضه شد: نه، فرمود: بدرستى كه مثل نماز، مثل نهر جارى است، هرچقدر نماز بگذارد، گناهان و زشتيها كه در آن ميان بوده، زدوده خواهد شد!.
در اينجا نماز به نهر جارى تشبيه شده است كه همواره كثافات و آلودگيها را مىزدايد و پاكى و طهارت را همراه مىآورد. و امام اميرالمؤمنينعليه السلام فرمودند: رسول اكرمصلى الله عليه وآله نماز را به چشمه آب گرم و جوشانى تشبيه كردهاند كه بر در خانه شخصى باشد و او هر روز پنجبار خود را در آن شستشو دهد كه در آن صورت ممكن است هيچگونه چركى و آلودگى در وجود او باقى بماند؟!آنگاه امامعليه السلام افزودند: به تحقيق گروهى از مؤمنان قدر و حق نماز را شناختند، اينان كسانى هستند كه هيچ نعمتى از زينتها و متاع دنيوى و هرگونه نعمتهاى چشمگير و خيرهكننده از فرزندان واموال، آنان را از نماز باز نمىدارد و مشغولشان نمىكند! كه خداى متعال فرموده است:
رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة. (2)
(مردانى كه هيچگونه تجارت و بازرگانى و خريد و فروشى، نمىتواند آنان را از ذكر و ياد خدا و برپا داشتن نماز، باز دارد و ايشان را به بازى بگيرد)
و رسول خداصلى الله عليه وآله پس از آن كه آيه شريفه اوامر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها (3) نازل شد، بشارت بهشتبه همراه نماز داده شد، به قدرى در حال نماز بود كه خود را به زحمت مىانداخت و مقاومت مىكرد و اهل بيت و خانواده را به نماز فرمان مىداد و صبر و مقاومتبه كار مىبردند.. (4)
بديهى است كسى كه همواره به مبدا هستى و جمال و كمال مطلق اتصال يابد و خود را در جوار و كنار پاكى و زيبائى محض مشاهده نمايد يا خويشتن را در زلال جارى و درياى نامتناهى نور او غرق بداند، خود نيز پرتو و شعاع همان نور خواهد شد و جز نور و پرتو از او صادر نخواهد گشت و زشتى و آلودگى دامن او را آلوده نخواهد كرد شايد يكى از معانى و مصاديق: ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر (5) همين باشد و اساسا چنين انسانى زمينه همه بديها و مفاسد را در خود، در اختيار بعد الهى خود قرار داده و آن زمينهها منشا و اسباب ذكر و وصول و قرب گشته است و عامل و سببى براى فساد و زشتى در وجود او باقى نمانده است.
راه قرب و طريق وصل
آنچه كه از قرآن، سنت و تحليل عقل عارفانه بر مىآيد و بر هيچ عارفى پوشيده نيست، اين است كه راه «قرب الى الله» و «طريق وصل» و ادراك صحيح «عبوديت» و اجراى واقعى «تعبد» به وسيله «ذكر» ممكن مىگردد، و بدون آن هيچكدام از اين مقامات به دست نمىآيد.
با توجه به اين كه «ذكر» در مقابل «غفلت»(نسيان) يعنى: توجه دائمى و هميشگى دل به حضرت حق، كه گاهى به صورت ذكر لفظى و عملى هم بروز مىكند و به آنها هم به اين جهت ذكر گفته مىشود كه حاكى از ياد و توجه قلبى هستند. بنابراين مؤمن عارف و سالك، همواره درحال ذكر است و لحظهاى غفلت و نسيان بر او حاكم نمىشود، كه منشا همه زشتيها و معاصى است.
از مصاديق اتم و اكمل «ذكر» نماز مىباشد، هنگامى كه انسان به طور قهرى و طبيعى در درياى بىكران ماديت، هواها و ابعاد حيوانى غوطهور است، با هزاران موجب و وسيله نسيان و غفلت روبرو است، هر لحظه امكان اين هست كه از طريق و صراط مستقيم «قرب» خارج گردد و جاذبههاى كاذب مناظر و كششهاى غريزى او را به سوى مظاهر طبيعت جذب كند و وى را از توجه به روح و جان طبيعت و علت و خالق هستى، كمال و جمال حق، غافل سازد و تدريجا از مسير انسانيت و كمال منحرف شده بعد حيوانيت رشد يابد و كمكم به حيوان و بدتر از آن مبدل گردد كه اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون (6) در اينجا در يك شبانهروز، حداقل پنجبار از شورهزار ماديت و از گرداب حيوانى به درآمده، در چشمهسار نور و طهارت نماز، خود را شستشو مىدهد و توجه و ذكر، او را به سوى هدف نهائى و معشوق جلب مىكند كه اقم الصلاة لذكري (7) (نماز را براى ذكر و ياد من برپا دار).
وسيله قرب از ديدگاه امام عارفان
عارف چه مىخواهد و چه راهى را مىپويد؟ اين كه به برخى از لفاظىها و سلمبهگوئيها بپردازيم، نوعى ديگر از خودپرستىها و هواپرستىها را ارائه دهيم و تظاهر به زهد و عرفان بنمائيم، نمىتوانيم عارف باشيم و اين همه شرك و ريا را عرفان بشماريم.
انزواي بيهوده، ژندهپوشى، بىكارى و بىتعهد بودن، به بهانه عرفان، از وظائف و مسؤوليتها شانه خالى كردن، قيافه و سر و روى و مو را به صورت ويژه درآوردن و ريش و سبيل را رها كردن و...، خروج از زى عرفان، فرار از معرفت و مسؤوليت، به راه كژى و انحراف كشيده شدن واز مقصد عرفان به دور افتادن است كه:
«العامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق فلا تزيده سرعة السير الا بعدا». (8)
(كسى كه بدون بصيرت و بينش كارى را انجام دهد، همانند كسى است كه از بيراهه مىرود كه در آن صورت، رعتسير و كوشش در رفتن، جز دور افتادن از مقصد، نتيجه ديگرى نخواهد داشت))
اميرمؤمنان و امام عارفان مىفرمايد:
«الصلاة قربان كل تقي» (9) (نماز وسيله قرب و تقرب به پروردگار عالميان، براى هر انسان باتقواست).
و در جاى ديگر فرموده است:
«تعاهدوا الى الصلاة و حافظوا و استكثروا منها و تقربوا فانها كانت على المؤمنين كتابا موقوتا الا تسمعون الى جواب اهل النار حين سئلوا ما سلككم فى سقر؟ قالوا لم نك من المصلين. (10) (همواره به نماز متعهد باشيد و دائما محافظت از آن نمائيد و (به واجبات اكتفا نكنيد) تكثير كنيد و بسيار آن را به جاى آوريد و به وسيله آن به ذات بارىتعالى تقرب جوئيد به قرب دستيابيد به درستى كه آن، براى مؤمنان، فريضه و حكمى است واجبالعمل. آيا به پاسخ اهل آتش(جهنميان) گوش ندادهايد، هنگامى كه مورد پرسش قرار گرفتند كه: (چه چيزى شما را به دوزخ كشاند؟ گفتند: ما از نمازگزاران نبوديم)؟!
چه هدفى والاتر و بالاتر از «قرب» براى عارف و چه عارفى اعرف و افضل از مولاى عارفان حضرت امام علىعليه السلام و چه عبادت و وسيلهاى براى وصل به قرب و لقاءالله بهتر از معراج مؤمن و عروج الىالله، فريضه عاشقانه و عارفانه نماز؟؟ راهى كه خود محبوب امر فرموده كه از آن راه حركت كنيم، روشى كه خود معبود بيان فرموده: اني انا الله لا اله الا انا فاعبدنى و اقم الصلاة لذكرى (11) (به راستى كه من الله هستم، معبود و خدائى جز من نيست پس مرا عبادت كن و نماز را براى ذكر و ياد من بپا دار)! راه ديگر پوئيدن، به شكل و صورتى ديگر وارد عمل شدن و از خود چيزى را درآوردن، نوعى خودپرستيدن و از صبغت الهى درآمدن و رنگ و بوئى ديگر گرفتن است كه:
هركه او همرنگ يار خويش نيست عشق او جز رنگ و بوئى بيش نيست
و در معرفت و صبغت الهى و ادراك و عرفان، راهى جز تعبد و تسليم و عشق و اطاعت و از «انانيت» درآمدن و از او شدن، راه ديگرى نيست و اين راه را خود او و اولياى او نشان دادهاند واگر از بيراه رفتيم، انحراف، اعوجاج و عماى قلب و بصر (12) از ماست.
«معاوية بن وهب» از امام صادقعليه السلام مىپرسد: «افضل ما يتقرب به العباد» (برترين و بهترين چيزى كه بندگان، به وسيله آن به قرب الهى مىتوانند برسند، كدام است؟) فرمود:
ما اعلم شيئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة الا ترى ان العبد الصالح عيسى ابن مريمعليه السلام قال: و اوصاني بالصلاة ما دمتحيا (13)
بعد از معرفت و شناختباريتعالى چيزى را براى رسيدن به قرب، افضل و بهتر از اين نماز نمىدانم، آيانديدهايد كه بنده صالح خدا حضرت عيسى ابن مريمعليه السلام گفت: و خداى متعال مرا به نمازسفارش كرده است در تمام طول حياتم و تا زنده هستم؟
دومين فريضه
در بسيارى از احاديث معصومينعليهمالسلام با اقتدا و تاسى به قرآن مجيد، نماز را در مرتبه دوم بعد از ايمان و معرفت الهى، تاكيد و سفارش فرمودهاند كه اگر محققان و صاحبنظران و مؤمنان دقت و تامل نمايند، بيش از گذشته به عظمت و اهميت نماز پى خواهيم برد.
در بسيارى از موارد كه قرآن مجيد خواسته است امر به خوبيها و نيكيها بفرمايد يا عمل خوب و پسنديده انبياءعليهمالسلام و صالحان را يادآورى نمايد، بعد از ايمان به خدا به نماز آنان اشاره فرموده است.
در قرآن پس از آن كه در مورد عنايات الهى به حضرت ابراهيمعليه السلام و اعطاى حضرت اسحاق و يعقوبعليه السلام به آن حضرت وامامت و هدايت آن بزرگواران مطالبى را بيان كرده است آنگاه فرموده:
و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاة (14)
(وما به آنان وحى كرديم كه كارهاى نيك و نماز را برپا دارند)
و در مورد حضرت اسماعيل مىفرمايد:
و كان يامر اهله بالصلاة (15)
(و اهل خويش را به نماز وامىداشت)
از زبان حضرت ابراهيم خليلعليه السلام به گونهاى بيان شده است كه آن حضرت هدف خود و فرزندانش را اقامه نماز معرفى مىكند!...
ربنا ليقيموا الصلاة (16)
(پروردگارا تا ذريه من نماز را برپا دارند)
و در دعاى نسبتبه خود و فرزندانش، در خواست مىكند كه رب اجعلني مقيم الصلاة و من ذريتي (پروردگارا من و ذريهام را برپا دارنده نماز قرار بده) آيات بسيار ديگر كه خوانندگان محترم به واژه (صلاة) در كتاب «معجمالمفهرس» مراجعه خواهند كرد.
رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمودند:
اولين سهم اسلام «شهادت ان لا اله الا الله و هي الكلمة و ثانيه الصلاة و هي الطهر.. ( شهادت به كلمه لااله الا الله كه كلمه توحيد است و دوم نماز مىباشد كه آن عبارت است از طهارت و پاكى
حضرت امام علىعليه السلام و حضرت زهراعليهاالسلام در خطبهاى كه ايراد فرمودند، اولين مهم پس از ايمان و اعتقاد به خداى متعال را نماز عنوان كرده فرمودهاند:
«فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلاة تنزيها عن الكبر...» (17)
(خداى عالم، ايمان را براى پاك ماندن از شرك واجب فرمود و نماز را براى منزه گشتن از كبر)
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
«ما من شئ بعد المعرفة يعدل الصلاة» (18)
(پس از معرفت و شناختحضرت باريتعالى، هيچ چيز نيست كه همسنگ و قابل مقايسه با نماز باشد)
معيار حق و باطل و محك ايمان و كفر
شيعه كه رسول رسولان و پيامآور اولياء وامامان است، براى شناخت او از سوى معصومان عليهمالسلام معيار و محكى مشخص شده است تا حق و باطل شناخته شوند و شيعه واقعى از شيعه ادعائى متمايز گردد امام امير مؤمنانعليه السلام فرمودند:
«اختبروا شيعتي بخصلتين: المحافظة على اوقات الصلاة و المواسات لاخوانهم بالمال فان لم تكونوا فاعزب ثم اغرب». (19)
(شيعه مرا به وسيله دو خصلتبيازمائيد، (1) محافظتبه اوقات نماز (خواندن نماز اول وقتها) (2) مواسات در امور مالى با برادران مسلمان، پس اگر چنين نبودند، از آنان فاصله بگيريد)
امام صادقعليه السلام فرمودند:
«امتحنوا شيعتنا عند مواقيتالصلاة كيف محافظتهم عليها» (20)
(شيعيان ما را هنگام اوقات نماز آزمايش كنيد كه چگونه محافظتبر آن و تقيد به اول وقت نماز دارند)
باز امام علىعليه السلام فرمودند:
«الفرق بين المؤمن و الكافر الصلاة فمن تركه وادعى الايمان كذبه فعله و كان عليه شاهد من نفسه». (21)
(فرق ميان مؤن و كافر، نماز است پس هركه آن را ترك كرد و ادعاى ايمان نمود، عمل و فعل او وى را تكذيب مىكند و شاهدى از خويش بر ضد و عليه خود دارد)
آرامش بخش
انسان كه به هر صورت در كشاكش روزگار و در گرداب ماديات به سر مىبرد و دست و پا مىزند با داشتن بعد حيوانى و غرائز گوناگون، همواره با حوادث و پيشآمدها دست و پنجه نرم مىكند، با انواع سختىها و مشكلات روبرو است و چه بسا ناكاميها و شكستها و عوامل مختلف ديگر زندگى را براى او تيره و تار سازد و به افسردگى، انده و غمهاى سهمگين و ياس و نااميدى مبتلا گردد، در اينگونه موارد علاوه بر طبيب و دارو و درمان، داروئى لازم است كه بر روح و جان انسان اثر بگذارد و طبيبى قدرتمند لازم است كه دست انسان را گرفته از گرداب مهلكهها و دردها نجات بخشد و موجب آرامش و اطمينان خاطر گردد، اين طبيب جز معشوق و معبود عالميان و خداى مهربان نيست و اين دارو جز نام و ياد او عشق ديدار او و راز و نياز با او عامل ديگر و چيز ديگرى نمىتواند باشد كه به گفته امام علىعليه السلام «يا من اسمه دواء و ذكره شفاء كه خداوند خود اعلام كرده مىفرمايد: الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب» (23) (تنها با ياد خدا دلها آرامش مىگيرند) نماز كه مصدق اتم ذكر و نمونه اكمل دعا و نيايش است، مؤثرترين و بهترين وسيله آرامش است كه در اينجا، انسان از همه گردابها و غرق شدنها نجات يافته و در پناهگاهى مطمئن و ساحلى آرام، سكنى گزيده است. و لذا افراد با ايمان و نمازخوان هرگز به نگرانيها و اضطرابها و افسردگيهاى آنچنانى مبتلا نمىشوند و هرگز ياس و نوميدى آنان را از پاى درنمىآورد و از هيچ حادثهاى و رخدادى نمىترسند و نمىنالند.
ناليدن بلبل ز نوآموزى عشق است
هرگز نشنيديم ز پروانه صدائى
نگارنده در جلسات مشاورهاى كه با افراد، بخصوص با دانشجويان دارم، پيرامون افسردگيها و اضطرابها -همواره به نتيجه قطعى رسيدهام و با عنايات الهى مراجعين اقرار كردهاند كه هرگاه نگرانى و دلهرهاى ما را از پاى درمىآورد، باكمال تانى و حضور، وضو مىگيريم و باخلوص و قلبى متوجه دو ركعت نماز مىخوانيم، اين عامل عالىترين وسيلهاى است كه به ما آرامش مىبخشد و از هيچ چيز ديگر نمىهراسيم!
انسان معاصر كه به علل گوناگون، در ترس و دلهره به سر مىبرد و براى نجات از اين بدبختى به انواع مخدرها پناه مىبرد، تنها راه نجاتش از اين گرداب، بازگشتبه ايمان و توجه به خدا مىباشد كه نمازى كه پيامبران الهى نشان دادهاند، عالىترين مكتب تربيتى و مؤثرترين داروى شفابخش است.
اگر هنوز در جهان، پاكى، آرامش، صفا، صميميت و ديگر نعمتهاى الهى وجود دارد، به واسطه كسانى است كه خود خداگونه هستند و همواره در پيشگاه قرب او صفات خداوندى دارند و در جامعه شايستگى خليفةاللهى از خود نشان مىدهند و به همه وظائف الهى انسانى خود عمل مىكنند امام صادقعليه السلام فرمودند:
«ان الله يدفع بمن يصلى من شقينا عمن لا يصلى من شيعتنا ولو اجمعوا على ترك الصلاة لهلكوا» (24)
(بىترديد، خداى متعال به وسيله كسانى كه نماز مىگزارند از شيعيان ما، بلاها و حوادث را از آنان كه نماز نمىخوانند، نيز دفع مىكند كه اگر همگان نماز را ترك كنند، حتما به هلاكتخواهند رسيد)
توجه به همه ابعاد زندگى انسان
نماز كه از سوى آفريننده حكيم، بر انسان واجب گشته، خود نمونهاى از يك عمل اعجازآميز است كه در آن به تمام ابعاد وجودى انسان و به همه شرائط زندگى او توجه شده است، ابعاد اعتقادى عرفانى، اخلاقى، تربيتى، اجتماعى، حقوقى، اقتصادى، سياسى و بهداشت روح و جسم مورد توجه است، آزادى و آزادگى تنها در اين مسير ممكن و متصور است كه در شبانه روز بارها و بارها مىگوئيم «اياك نعبد و اياك نستعين» (تنها و تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو طلب يارى مىجوئيم). اگر ما تنها به همه شرائط نماز عمل كنيم و به ابعاد آن توجه نمائيم در واقع به همه وظائف انسانىعمل مىكنيم و از همه مفاسد و زشتيها، در امان مىمانيم، به همين جهتبوده كه مولاى آزادگان امام علىعليه السلام فرمودند:
«الله الله فى الصلاة فانها عمود دينكم» (25)
(خدااى را خدا را درباره نماز كه آن استوانه محكم دين شماست)
علما و دانشمندان، اساتيد، طلاب، دانشجويان، و برهمه مسؤولان آگاه و دلسوز كشور و امت اسلامى ايران است كه در اقامه اين امر خطير بيش از پيش همتبگمارند و در بالا بردن افكار جامعه و آشنا كردن آنان به روح و واقعيت و نقش ارزش نماز، از هر طريق معقول، مشروع علمى و هنرى استفاده نمايند! كه اين وظيفه را خداى متعال تصريح فرموده است:
الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاة... (26)
(آناان كسانى هستند كه اگر ما به آنان مكنت و حكومتبدهيم ايشان اقامه نماز نمايند و نماز را برپا دارند).
همچنان كه امت اسلامى ايران امام و مقتداى جهانيان در ابعاد فرهنگى و اسلامى شده است، لازم است اين رسالت تاريخى و الهى به نحو احسن انجام گيرد.
جهاد و جنگ براى نماز
در جنگ صفين، ابن عباس متوجه شد كه حضرت اميرمؤمنانعليه السلام به اين سو و آن سو مىنگرند، از آن حضرت علت را پرسيد فرمودند به زوال شمس دقت مىكنم كه آيا ظهر شده است؟
ابن عباس گفت: چرا؟ حالا وقت نماز است؟ امام فرمود: اصلا من براى نماز مىجنگم (27) امامعليه السلام حتى در ميدان جنگ نماز را از اول وقتبه تاخير نمىاندازد زيرا مقتدايش حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله به او فرموده بود:
«ولا تؤخرها فان فى تاخيرها من غير علة غضب الله عزوجل» (28)
(اى على نماز را تاخير ميفكن زيرا در تاخير افكندن آن بدون علت و جهت موجب خشم و غضب خداوندى خواهد بود)
چگونه نماز بخوانيم
با توجه به اينكه نگارش مستوفاى نكات مربوط به فريضه عظيم نماز در يك مقاله و چند مقاله نمىگنجد، چگونگى و كيفيت نماز گزاردن را از بيان اسوه عالميان رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىشنويم و براى حسن ختام عين فرمودههاى آن حضرت را بدون تجزيه و تحليل نقل مىكنيم به اميد اين كه خداى متعال ما را از نمازگزاران واقعى محسوب فرمايد و قلوب ما را به نور خويش روشنتر گرداند.
«انه قال صل صلاة مودع فاذا دخلت فى الصلاة فقل هذا آخر صلاتى من الدنيا و كن كان الجنة بين يديك والنار تحتك و ملك الموت ورائك و الانبياء عن يمينك و الملائكة عن يسارك و الرب مطلع عليك من فوقك فانظر بين يدي من تقف و من تناجى و من ينظر اليك؟!». (29)
(به درستى كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: نماز را همچون محتضر و كسى كه آخرين لحظات عمرش را مىگذراند، به جاى آور! پس هنگامى كه به نماز وارد شدى، بگو اين آخرين نماز من در دنياست و اينچنين باش كه گويا بهشت در برابر توست و آتش جهنم زيرپايت و فرشته مرگ پشتسرت و پيامبران سمت راست تو و ملائكه الهى سمت چپ و پروردگار عالميان از بالاى سر بر تو مطلع و آگاه است، پس بيانديش كه در برابر چه كسى ايستادهاى؟ و با چه كسى مناجات مىكنى؟ و چه كسى بر تو ناظر است؟!
بار خدايا ما را از نمازگزاران واقعى محسوب فرما و به وسيله ذكر و ياد خودت دلهاى ما را با نور ايمان و معرفت منور گردان و قلوب ما را از آرامش و اطمينان برخوردار كن تا باعشق به تو از هيچ عاملى نهراسيم و هرگز دلهره و اضطراب و تشويشى نداشته باشيم و همواره در جوار تو در سعادت، خوشبختى و سرور و شادكامى غوطهور باشيم.
.................................................................
پی نوشتها:
1) رسائل طبع آل البيت، ج باب اعداد الفرائض، حديث3..
2) نور، 37..
3) طه، 137 (واهل خويش را به نماز و صبر و مقاومتبراى آنان فرمان بده).
4) تصنيف نهج البلاغه، حبيب بيضون، ص 293..
5) عنكوبت، 45 (به راستى كه نماز، از فحشاء و منكرات باز مىدارد).
6) اعراف، 179 (اينان همچون چارپايان بلكه گمراهترند، اينان همان غافلان هستند).
7) طه، 14.
8) نهج البلاغه،..
9) مدرك قبل، حكمت، 131، طبع فيض.
10) تصنيف نهج البلاغه، ص 293 و اشاره به آيه 43 مدثر..
11) طه، 14.
12) كورى دل و ديده و نداشتن بينش.
13) سفينة «صلا» اشاره به آيه 31 مريم.
14) انبياء، 73.
15) مريم،55.
16) ابراهيم، 38.
17) خطبه حضرت زهراعليهاالسلام و نهج البلاغه.
18) سفينة اصلاح.
19) مستدرك، ص 163..
20) سفينة، صلا.
21) نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ص 294 - 380..
22) دعاى كميل، اى خدائى كه نام او داروى دردها و ياد ااو شفابخش بيماريها و دلهاست.
23) آل عمران، 191.
24) وسائل، ج ص 28.
25) وصيتنامه حضرت علىعليه السلام در نهج البلاغه.
26) حج، 41.
27) سفينة، صلا.
28) مدرك قبل.
29) سفينةالبحار، صلا..
منبع:درسهايي ازمكتب اسلام-سال76-شماره5