شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

اخلاص در نگاه اهل بیت علیهم السلام
موضوع: اخلاص در نگاه اهل بیت علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلوة و السلام علی رسوله الکريم سيدنا و نبينا و شفيع ذنوبنا و حبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا مولانا أبی القاسم المصطفی محمد و علی آله الطيبين الطاهرين المعصومين المظلومين الذين أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، و لعنة الله علی أعدائهم و منکری فضائلهم و غاصبی حقوقهم و الشاکين فيهم و المنحرفين عنهم أجمعين.

«قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ‏ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون»[1]

بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است و توجه خویش را در هر مسجد (به هنگام عبادت) به سوی او کنید و او را بخوانید. در حالی که دین (خود را) برای او خالص گردانید.

معنای اخلاص

اخلاص از ريشه خَلَص گرفته شده به معني پاک شدن و بي آميخته گشتن. ابن فارس آن را پاک نمودن و تصفيه کردن شي از آلودگي معنا کرده است[2] و همچنين واژه اخلاص به معناي رها شدن و نجات يافتن هم آمده است.

مرحوم طريحي معني اخلاص را همان قصد قربت در نيت می داند. اخلاص واقع شدن اطاعت به صورت خالص، تنها براي خداست و همچنين ايشان عمل خالص در اصطلاح عرفي، عملي می دانند که قصد قربت در آن از همه شائبه ها خالي و عاري است.

راغب اصفهاني این گونه معنا کرده است: يعني بيزاري جستن از غير خدا[3] کنار گذاشتن ريا در عمل.[4]

فضيل بن عياض مي گويد: رها کردن عمل به خاطر مردم ريا، و کار کردن به خاطر آنان شرک و اخلاص رهايی از اين دو تا است (ديگر اين که) براي غير خدا شاهد نگيري.[5]

تعريف اخلاص از زبان جبرئيل امين

پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از جبرئيل امين معنا و تفسیر اخلاص را پرسيد.

جبرئیل گفت: مخلص آن کسي که سوال نکند از مردم خيري را تا بيابد و چون بيابد راضي شود و در راه رضاي خداوند صرف نمايد.[6]

بنابراين اخلاص در عبادت به معناي خالص و صاف بودن است از هرگونه امور غير الهي است.

در کافي روايت شده است که فرموده: اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: خوشا به حال کسي که عبادت و دعايش را براي خدا خالص کند و قلبش به آنچه چشمانش می بينند مشغول نباشد و با آنچه گوش هايش مي شنود ذکر خدا را فراموش نکند و به خاطر آنچه به ديگران داده شده حسد به دل راه ندهد.[7]

مرحوم علامه مجلسي درباره اخلاص مي گويد: هر چه که خالصاً لله باشد از حسنات است و آنچه که براي شيطان باشد از سيئات است.

بنابراين تنها عمل حسنه و نيک است که باید اخلاص در آن باشد پس اخلاص، روح عبادت می باشد و بدون اخلاص هر عملي به هر اندازه اي که باشند فاقد ارزش و کمال است.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، در تفسير آيه کريمه «لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[8] فرمود: «آنکه بيشتر عمل می کند مورد نظر نيست بلکه کسي که عملش درست تر انجام دهد مورد نظر است فقط با نيت صادقانه و ترس از خدا است که مي توان به هدف رسيد».[9]

سپس فرمود باقي بودن بر عمل براي خالص کردن از خود عمل مهمتر است و عمل خالص عملي است که به خاطر آن از کسي جز خداي عزوجل انتظار مدح و ثنا نداشته باشي و نيت از عمل برتر است. آگاه باشيد که عمل همان نيت است (يعني نيت خالصانه) چون عمل بدون نيست خالص بي ارزش است و هيچ نتيجه اي نخواهد داشت. به خاطر اين که نيت ملاک عمل است.[10]

در رابطه حقيقت اخلاص از امام جعفر صادق علیه السلام حديثي نقل شده که از غرر احاديث آن حضرت علیه السلام می باشد که هم اخلاص را معني می کند و هم ويژگي آن را تعين می کند.

حضرت فرمود:

ادنی مرتبه اخلاص آن است که بنده آنچه قدر و طاقت او است به جا آورد و در نزد خدا قدري و مرتبه ای از براي عمل خود قرار ندهد که به واسطه آن مکافات و جزا از خدا طلبکار نباشد زيرا او می داند اگر خدا حق بندگي را از او مطالبه نمايد از اداي آن عاجز است و پست ترين مقام بنده مخلص در دنيا آن است که از جميع گناهان سالم ماند و در آخرت از آتش جهنم خلاصي يابد و به بهشت فائز گردد.[11] اخلاص سر سلسله همه فضائل است مراتب تمام عالميان بر اساس اخلاص آنها تعيین مي شود نه بر اساس کميت عمل آنها. در واقع اخلاص کيفيت عمل است، بلکه صلاحيت عمل از مواد اخلاص به دست مي آيد. عملي که بي اخلاص باشد يک کار الهي نيست و بدون خلوص هيچ عملي شرف قبوليت نمي يابد.

آقاي جواد آملي مي فرمايند: اخلاص به تعبير لطيف محقق طوسي «ويژه کردن» می باشد.[12] يعني انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدي جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نيابد و البته اگر انسان محب شود صحنه نفس را براي محبوب خالص می کند چون می داند که محبوب با مبغوض جمع نمي شود کسي که کاري را هم براي خدا و هم براي غير خدا انجام دهد، خدا آن کار را نمي پذيرد زيرا دين کماً و کيفاً مخصوص خدا است «وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا»[13] درباره کيفيت نيز مي فرمايد: «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ»[14]

فقط به نام و ياد خدا يابد دين را فهميد به آن عمل کرد و آن را به ديگران آموخت بنابراين تنها کساني متدين واقعي و ديندارند که مخلص باشند.[15]

در واقع مردم هيچ مأموريتي ندارند جز اين که خدا را مخلصانه عبادت کنند و دستورهاي دين را فقط براي خدا انجام دهند، «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ»[16] يعني فهمشان عملشان براي خدا باشد و محصول اخلاص نيز لقاي بهشت است امام جعفر صادق علیه السلام مي فرمايد: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ‏ الْجَنَّةَ وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ تَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»[17]

يعني اخلاص به اين است که انسان از محرّمات و مبغوضات خداي سبحان دوري جويد و برتر از آن لقاء الجنه و نيز لقاء الله است.

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا يشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدً»[18]

کسي که اميد به لقاي حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهي است بايد مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد. در حديثي از امام جواد علیه السلام آمده که نه تنها اخلاص در عبادت هاي مطلوب و ملزوم است بلکه اخلاص خودش هم برترين عبادت هاي است. «افَضْل‏ الْعِبَادَة الاخلاص»[19]

حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام درباره عبادت خالص مي فرمايند: «الْعِبَادَةُ الْخَالِصَةُ أَنْ‏ لَا يَرْجُوَ الرَّجُلُ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَ إِلَّا ذَنْبَه‏»[20]

عبادت خالص آن است که انسان جز به پروردگار اميد نداشته باشد و جز از گناه خويش نترسد. يعني در مرحله امتثال اوامر چه عبادي و غير عبادي غير خدا را در نظر نداشته باشد و در مراحل امساک و پرهيز از محرمات و مبغوضات، جز از خداي سبحان از کسي خوف و هراسي نداشته باشد بلکه براي تشکر از نعمات او از گناهان پرهيز کند و اگر کسي خالصانه عبادت کرد پاداش آن در حد عظمت خدا خوهد بود.

مراتب اخلاص

اخلاص داراي مراتب و درجات متفاوتي است:

1. مرتبه شاکرين

شاکرين کساني هستند که خدا را مي پرستند و عبادت می کنند تا شکر نعمت هاي نامتناهي اش را ادا کرده باشند، خداي متعال درباره آنها مي فرمايد: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»[21]

2. مرتبه مقربين

مقربين گروهي هستند که براي نزديکي به خدا، او را مي پرستند. يعني قرب خدا به منظور نزديکي به خدا. ممکن است نزديکي به حسب مرتبه و کمال باشد به اين معنا که چون واجب الوجود از جميع جهات کامل و ممکن الوجود از جميع جهات ناقص است.

3. مرتبه حياپيشگان

گروهي هستند که انگيزه آنان در طاعات و عبادات حياء از خدا است چون می دانند که خداي تعالي بر اندرون وجود آنان آگاه است.

4. مرتبه متلذذين

کساني هستند که بیش از نعمت هاي دنيایي از عبادت پروردگارشان احساس لذت می کنند.

5. مرتبه محبين

کساني هستند که از عبادت و اطاعت خدا به بالاترين درجات دوستي او رسيده اند چنانکه خداي تعالي مي فرمايد: «بحبّهم و يحبّونه»[22]

6. مرتبه عارفين

کساني هستند که انگيزه عبادتشان اين است که پروردگار کمال مطلق است و راه رسیدن به این کمال مطلق عبادت از روی اخلاص است و اوست که تنها شایسته پرستش است.

7. مرتبه خائفين

کساني که براي ترس از جهنم و عذاب دردناک دوزخ و براي رها شدن از جهنم عبادت می کنند که در اخبار عبادت بردگان عنوان شده است.

اخلاص در عبادت اهل بيت علیهم السلام

يکي از اصول مشترکي که قابل توجه در سيره عبادي اهل بيت علیهم السلام هست اين است که آنان عبادت و کارهاي خود را خالصانه براي خداي سبحان انجام می دادند و جز تقرب الهي و خشنودي او چيزي را جستجو نمی کردند، «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ».[23]

قرآن مجيد در مورد گوناگوني از اخلاص اهل بيت علیهم السلام خبر داده است، وقتي از تلاش رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در انجام رسالتش ياد می کند مي فرمايد:

«قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِي إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ»[24]

اجر و پاداشي که از شما خواستم براي خود شما است اجر من تنها براي خداوند است و او بر همه چيز گواه است.

همچنین فداکاري مخلصانه علي علیه السلام در «ليلة المبيت» را چنين ستايش می کند:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ...»[25]

بعضي از مردم جان خود را به خاطر رضاي خدا مي فروشند و از ايثار علي علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و حسنين علیهما السلام چنين ياد می کند: «وَ يطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يتِيمًا وَ أَسِيرًا...»[26] غذاي خود را در محبت پروردگار به مسکين و يتيم و اسير می دهند مي گويند ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنيم و هيچ پاداشي و سپاسي از شما نمي خواهیم:

«إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً»[27]

اهل بيت علیهم السلام عبادت هاي خود را به خاطر ترس از جهنم يا رسيدن به نعمت هاي ظاهري بهشت انجام نمی دهند بلکه به خاطر اينکه خداي سبحان را شايسته عبوديت می دانستند او را پرستش مي نمودند و بندگي می کردند.

عايشه مي گويد: «ان النبي کان یقوم من الليل حتي يتفطِّر قدماه فقلت لم تصنع هذا يا رسول الله و قد غفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟»

حضرت در جواب عايشه فرمود: «افلا احب ان اکون عبداً شکورا»[28] همانا پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنين بود که مقداري از شب به عبادت مي پرداختند تا جايی که پايش سست مي شد. به او گفتم چرا اين چنين بر خود سخت مي گيري اي رسول خدا؟ مگر نه اين است که خدا تو را معصوم کرده است؟ پيامبر فرمود: آيا نبايد بنده سپاس گذاري باشم؟! به تعبیری دیگر دوست دارم بنده شاکر خدا باشم.

حضرت علي علیه السلام مي فرمايد: «لَوْ لَمْ‏ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ‏ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَنْ لَا يُعْصَى شُكْراً لِنِعْمَتِه»[29]

اگر خداوند کيفري براي نافرماني معين نکرده بود، سپاسگذاري از نعمت هايش ايجاب می کرد که از فرمانش تخلف نشود.

راز اين اخلاص به شناخت درست اهل بيت علیهم السلام نسبت به خداي سبحان باز مي گردد. از آنجا که ايمان آنان به خداي تعالي ايمان شهودي بوده نه ايمان غيبي و حصولي، عبادتشان هم نوعي زيارت و لقاي محبوب بود و به همين جهت به عبادت عشق مي ورزيدند و گاهي ساعت ها در سجده بودند و گاهي در رکوع و قرائت قرآن به سر می بردند.

روايت شده است که حضرت امام موسي بن جعفر علیه السلام هميشه نافله هاي شبشان را به نماز صبح وصل می کردند سپس مشغول تعقيبات مي شد تا صبح براي خدا به حال سجده مي افتاد و سر برنمی داشت تا آفتاب زوال گردد.

حضرت بسيار دعا می کرد و اين دعا را تکرار مي نمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَاب‏»[30] همواره از خشيت خدا گريه می کرد تا جایي که محاسنش از اشک ديدگانش تر مي شد.

حضرت علي علیه السلام در تفسير «قد قامت الصلاة» مي فرمود: هنگام زيارت و مناجات با خدا و قضاء حوائج و آرزوها رسيده است و نيز وقت ملاقات با خدا، رسيدن به کمال و بخشش گناهان نزديک است.[31]

اين شهود قلبي است و اين زيارت، زيارت دل است چنانکه وقتي حضرتش سؤال شد آيا پروردگارت را ديده اي؟

فرمود خداي نديده را نمي پرستم «لَا تُدْرِكُهُ‏ الْعُيُونُ‏ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏»[32] چشم ها هرگز او را درک نمی کند اما قلب ها با نيروي حقيقت ايمان او را درک می کنند.

علي ابن ابي طالب علیه السلام که خود عمود دين است نماز را که مصداق ديگر عمود دين است شهود الهي و زيارت معبودي می دانست که مؤمني که به زيارت حضرت حق نائل مي شود هرگز خود را نمی بيند. اين گونه است که نماز بنده مؤمن، خالص مي شود و در برابر تمام عبادات و نيايش اصلاً پاداشي نمي خواهد چون پاداش او ذات اقدس اله است که به آن رسيده است.

او عارفي است که نه براي سود خدا را مي پرستد و نه به مثل بردگان او را عبادت می کند بلکه آزادانه او را مي پرستد چون او را شايسته عبادت می دانند.

شبيه چنين تعبير از وجود مبارک امام صادق علیه السلام نيز وارد شده است.[33]

اهل بيت علیهم السلام در داشتن روحيه عبادت داراي مقام خاص و ممتاز بودند. در يکي از زيارت ها آمده است: «لَا يَسْبِقُكُمْ‏ ثَنَاءُ الْمَلَائِكَةِ فِي الْإِخْلَاصِ وَ الْخُشُوع‏»[34]

ستايش فرشتگان و پرستش افلاکيان نتوانسته است در اخلاص و خشوع بر عبادت شما پيشي بگيرد. آري عنايت الهي و نيل آن ها به مقام عصمت راز اصلي اين برتري است. چگونه چنين نباشد و حال آنکه شما دلهایي داريد که خداي سبحان پرورش آن را به وسيله خوف و رجاء بر عهده خود گرفته و آنها را طرف هاي عميق و مملوء از شکر و ثنای خويش قرار داده است.[35]

لذا در عبادات اهل بيت علیهم السلام هيچ روحيه اي جز روحيه اخلاص حاکم نبود عباداتشان بالاترين درجه اخلاص را داشته است و عبادتهاي آنان ژرفای عشق و محبت بوده است. پيامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:

بهترين مردم کسي است که عاشق عبادت باشد يا عبادت بغل گير شود (يعني هميشه به عبادت مشغول باشد). آن را از دل دوست داشته باشد و با تن به آن بچسبد و براي آن فارغ شود. چنين کسي ديگر بيم روزگار ندارد که زندگي اش به سختي سپري شود يا آسوده و آسان مي گذرد.[36] اهل بيت علیهم السلام اين چنين عبادت می کردند و نيايش و مناجات آنها بر اين اساس استوار بود.

امام سجاد علیه السلام، عاشق مخلص و محب واقعي خداست که وقت نيايش و دعا در قالب خود نمي گنجد مي گويد:

بار خدايا: ما را از آناني قرار ده که راحتي جانشان تو هستي و محبت تو موجب آرامش آنان است روزگارشان اشک و ناله است و پيشاني هاي آنان برابر عظمت تو به خاک افتاده است. چشمانشان در فراق تو بيداري می کشند. از خشيت تو اشک هايشان هميشه جاري است. قلب هاي آنان به محبت تو آويخته است... و دل ها از هيبت تو از جا کنده شده است.[37]

در دعاي شعبانيه چنين آمده است:

خدايا بر من کرم بفرما، که از غير تو به طور کامل بريده به تو بپيوندم، چشم ما را براي مشاهده جمالت آن چنان پرنور و تيزبين گردان که همه حجاب هايي نوراني و عظمت و مجدت برسد، ارواح ما را به درگاه عترت و قدس تو آويزان بماند، خداوندا مرا مثل کسي قرار ده که تو او را به سوي خويش خواندي و او تو را اجابت کرده چون گوشه چشم به او انداختي و از جلال و خشيت جمال تو قالب را از جان تهي کرد.[38]

در جاي ديگر اهل بيت علیهم السلام اين چنين با معشوقشان راز و نياز می کنند.

امام حسين علیه السلام در دعای عرفه مي فرمايد:

بار الهي تو بودي که نور معرفت را بر قلوب دوستانت تابيدي تا تو را شناختند و از آستانه قلب آنان غير خودت راندي تا آنها فقط تو را دوست داشته باشند و در بحت تو خالص باشند.[39]

اهل بيت به جايی رسيدند که ديگر براي آنها هيچ چيزي جز خداي سبحان با ارزش نبوده لذا امام حسين علیه السلام مي فرمايد: «ماذا وجد من فقدک و ما الذي فقد من وجدک»[40] و سراسر زندگي شان در اخلاص و معنويت و عبادت سرشار بوده.

«قل ان صلاتي و نسکي و محياي و مماتي...»[41]

بگو نماز، تمام عبادات و مرگ و زندگي من، همه براي خداوندی است که پروردگار جهانيان است که شريکي براي او نيست و به همين اخلاص کامل دستور يافته ام و من نخستين مسلمانم. کساني که جز خدا نمی بينند.

روضه امام حسین علیه السلام

شب عاشورا بود و خیمه گاه حق در تب و تاب. در عصر روز تاسوعا «شمر بن ذی الجوشن» به همراه هزاران نفر نیروی کمکی به صحرای کربلا رسید و «عمر بن سعد» را برای حمله به امام علیه السلام تحت فشار قرار داد. عمر سعد دستور حمله را صادر کرد. صدای همهمه لشکر که به گوش امام حسین علیه السلام رسید، برادرش عباس علیه السلام را صدا کرد و به همراه چند تن از بزرگان کوفه ــ که خود را به کاروان حق رسانده بودند ــ به نزد دشمن فرستاد تا از قصد آنان آگاه شود.

حضرت ابوالفضل علیه السلام بازگشت و به برادر عرضه داشت که دشمن آمده است تا یکی از این دو کار را انجام دهد: یا اخذ بیعت یا آغاز جنگ. امام فرمود: «بیعت با یزید که هرگز؛ اما درباره جنگ اگر می توانی برو و امشب را از آنان مهلت بگیر و نبرد را به فردا موکول کن؛ تا نماز و قرآن بخوانیم. به خدا سوگند که من عبادت خدا رابسیار دوست می دارم.

فرماندهان یزیدی، ابتدا پیشنهاد حضرت را قبول نکردند؛ اما یکی از آنان دیگران را ملامت کرد که: «وای بر شما! اگر در جنگ با کفار، آنان یک شب از ما مهلت بخواهند درخواستشان را اجابت می کنیم. چگونه است که به پسر پیغمبر شبی را رخصت نمی دهید؟»

و این گونه بود که شب عاشقانِ بی دل آغاز شد.

روز تاسوعا گذشت و شب رسید تشنه کامان جانشان بر لب رسید

بسته بود آب و حرم بی تاب بود دیده طفلان به راه آب بود

سینه ها از فرط بی آبی کباب بود ذکر تشنه کامان آب ، آب

گر چه بود از تشنگی لبها کبود مادران را با عطش کاری نبود

مادران در ماتم فرزندها دل پریشان در غم دلبندها

بهر اسماعیل های فاطمه هاجران، بی زمزم و بی زمزمه

بود چشم مادرانِ پر ز درد اشک ریزان، بهر فردایِ نبرد

بود گریان، چشمِ پرخونِ رباب بهر آن شش ماهه بی تابِ آب

وای اگر فردا، گهِ ماتم شود تارِ مویی زین عزیزان کم شود

وای اگر «اکبر» سرش گردد جدا وای اگر در خون شود خونِ خدا

ای سپیده! جلوه بعد از شب نکن ای فلک! خون بر دل «زینب» نکن

اما سپیده عاشورا دمید ... و سواران عشق، یک به یک پای به مسلخ نهادند ...

و بالاخره می رفت که تلخ ترین لحظات تاریخ فرا رسد.

آری! عصر عاشورا شد؛ و زمين كربلا غرق در نيزه و شمشير و جنازه. از سپاه كوچك حق چيزي باقي نمانده بود اما هزاران هزار گرگ گرسنه همچنان در لشکر شيطان منتظر طعمه بودند.

ديگر كسي براي حسين علیه السلام باقي نبود. «حبيب»، «زهير»، «برير»، «حر» و ديگر اصحاب به شهادت رسيده بودند. «علی اكبر»، «قاسم»، «عون»، «جعفر» و بقيه جوانان بني هاشم و حتي «علی اصغر شش ماهه» نيز جان خود را فداي اسلام كرده بودند ؛ و «عباس»، بي سر و دست، دور از خيمه ها به ديدار خداي خويش رفته بود.

حسين علیه السلام به اين سو و آن سو نظر افكند. در تمامي دشت پهناور، حتي يك نفر نبود تا از او و حريم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع كند.

امام علیه السلام به خيمه گاه آمد تا با بانوان اهل بيت وداع كند. صحنه ای دلخراش و جانسوز بود. کودکان و دخترکان دور امام را گرفته بودند و نمی دانستند آخرین کلام را چگونه بگویند. «سكينه» دختر امام علیه السلام فرياد زد: «پدر جان! آيا تن به مرگ دادي و دل بر رحيل نهادي؟» امام پاسخ داد: «چگونه تن به مرگ ندهد كسي كه يار و ياوري ندارد؟»، پس صدايشان به گريه بلند شد امام آنان را ساكت كرد و به آنها وصيت نمود و سپس ودايع امامت و مواريث پيامبران را به علي بن الحسين علیه السلام كه سخت بيمار بود سپرد و به سوي ميدان رهسپار شد.

امام علیه السلام با وجود تنهايي و تشنگي، با هزاران نفر از سپاه دشمن جنگي دلاورانه كرد. گاه به سمت راست لشکر دشمن حمله مي كرد و مي خواند:

«الموت خير من ركوب العار والعار اولي من دخول النار»

مرگ بهتر از پذيرفتن ننگ است و ننگ سزاوارتر از آتش جهنم است

سپس به جناح چپ لشکر حمله مي كرد و مي خواند:

«انا الحسين بن علي آليت ان لا انثني

احمي عيالات ابي امضي علي دين النبي»

من حسين پسر علي هستم كه هيچ گاه سازش نخواهم كرد

از حريم پدرم دفاع مي كنم و بر طريقت پيامبر ره مي سپارم.

الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.

سيد کاظم عباس رضوي


[1]. اعراف/29.
[2]. ابن فارس، معجم المقايس اللغة، ج6، ص208.
[3]. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، ص293.
[4]. احمد، فيومي، مصباح المنير، ج1، ص177.
[5]. جرجاني، التعريفات، ص5.
[6]. حلي، عدة الداعي نجاح الساعي، ص167.
[7]. کليني اصول کافي، ج2، ص18، باب اخلاص.
[8]. ملک/2.
[9]. کليني، اصول کافی، ج2، ص19، باب اخلاص.
[10]. فيض کاشاني، الوافي، ج3، ص376، باب الاخلاص.
[11]. مجلسي، بحارالانوار، ج70، ص245، ح 18.
[12]. طوسي، اوصاف الاشراف، ص29.
[13]. نحل/52.
[14]. زمر/3.
[15]. جوادي آملي، مراحل اخلاق در قرآن کريم، ص253.
[16]. بينه/5.
[17]. صدوق، التوحيد، باب ثواب الموحدين، ص27.
[18]. کهف/110.
[19]. مجموعه ورام ، ج2، ص109.
[20]. آمدي، غررالحکم، کلمه شماره 2128.
[21]. ابراهيم/24.
[22]. مائده/54.
[23]. زمر/11.
[24]. سبا/47.
[25]. بقره/207.
[26]. انسان/9-8.
[27]. دهر/9.
[28]. بخاري، صحيح بخاري، ج4، ص1830.
[29]. نهج البلاغه، حکمت 23.
[30]. مجلسي، بحارالانوار، ج48، ص10 و قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح، ج2، ص896 و شيخ مفيد، ارشاد في معرفة الله علي العباد، ج2، ص231.
[31]. شيخ صدوق، توحيد، ص124 و شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص41.
[32]. نهج البلاغه، خطبه 179.
[33]. کليني، اصول کافی، ج3، ص131.
[34]. مجلسي، بحارالانوار، ج99، ص163.
[35]. مجلسي، بحارالانوار، ج99، ص163.
[36]. کليني، اصول کافی، ج2، ص83، ح3.
[37]. صحيفه سجاديه، مناجات محبين.
[38]. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه، ص262.
[39]. همان، دعاي عرفه.
[40]. مفاتيح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالي.
[41]. انعام/162.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group