پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ابوبكر و عمر نزد اميرالمؤمنين عليهالسلام آمدند و گفتند:
دربارهى آنچه از پيامبر باقى مانده چه مىگوئى؟
فرمود: ما از همهى مردم به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سزاوارتريم.
عمر گفت: حتى نسبت به اموالى كه در خيبر است؟ فرمود: حتى اموالى كه در خيبر است. عمر پرسيد: حتى نسبت به اموالى كه در فدك است؟
فرمود: حتى اموالى كه در فدك است. عمر گفت: مگر به قيمت جدا كردن گردنهاى ما با ارّه باشد، كه هرگز چنين چيزى نخواهد شد!!!
ارائهى سند فدك توسط حضرت زهرا
ارائهى سند فدك توسط حضرت زهرا عليهاالسلام (1) از اولين برخورد غاصبين دربارهى فدك مشخص شد كه نقشههاى شومى در سر دارند.
به همين جهت، عمر به حضرت زهرا عليهاالسلام گفت: آن نوشتهاى كه مىگفتى پدرت پيامبر دربارهى فدك برايت نوشته بياور! پس از غصب فدك، اين اولين اقدامى بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام انجام داد و سند فدك را آورد و به ابوبكر نشان داد و فرمود: اين نوشتهى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى من و فرزندانم است.
اين سند هنگام بخشيدن آن از سوى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام به امر آنحضرت و به دستخط اميرالمؤمنين عليهالسلام و به شهادت آنحضرت و امايمن تنظيم شده بود و متن آن بعنوان «اعطائى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دخترش فاطمه عليهاالسلام» بود.
نصرت طلبى حضرت زهرا و اهلبيت در سايه فدك
اقدامى كه هيچكس- نه غاصبين و نه مردم- انتظارش را نداشتند اين بود كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهمالسلام دستهجمعى حركت كنند و بر در خانهى مهاجرين و انصار بيايند و از آنان دربارهى حقوق از دست رفتهى خود كمك بخواهند. اين اقدام معرفى خوبى براى مردم بود كه هم خود را بشناسند و هم آيندگان آنان را بشناسند.
مردمى كه درِ خانهى خود را باز مىكردند و خود را با تنها يادگار پيامبرشان روبرو مىديدند از هر جهت عاجز مىشدند و از نظر اعتقادى و اخلاقى و وجدانى خود را محكوم مىيافتند. ضربهى مؤثر نصرتطلبى خاندان وحى واقعاً كار بجائى رسيده باشد كه سيدةالنساء عليهاالسلام به همراه جانشين حقيقى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و دو آقاى اهل بهشت به نمايندگى از ذات اقدس الهى و پيامبر گرامى صلى اللَّه عليه و آله، بر در خانههاى ياران سابق پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيايند و از آنان بخواهند كه دين خدا را يارى كنند؟
آيا چه جوابى براى اين منظره آماده كرده بودند؟ اين اقدام از سوى خاندان وحى هم عجيب بود، ولى مسئله بر سر منافع شخصى نبود، بلكه از اين طريق مسئلهى اتمام حجت بر تمام خلق مطرح بود و بايد هر نقطهى مبهمى در اين قضايا رفع مىشد. با اين اقدام بر همگان روشن شد كه واقعاً مردم طرفدار غاصب بودند و گرايش اعتقادى اكثريت بدان سو بود. اينك كه باطنها آشكار شد حقيقت نيز روشن مىشود و آنچه ناگفتنى است عيان مىگردد. چگونگى برنامهى كمكخواهى اميرالمؤمنين عليهالسلام حضرت زهرا عليهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مركبى مىنمود و به در خانهى مهاجرين و انصار مىبرد.
حضرت زهرا عليهاالسلام به آنان مىفرمود: «اى مهاجرين و انصار، خدا را و دختر پيامبرتان را يارى كنيد. شما روزى كه با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيعت كرديد بر سر اين بيعت كرديد كه از او و فرزندانش حمايت كنيد و از آنها منع كنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع مىكنيد. بياييد و به بيعت خود نسبت به پيامبر وفا كنيد».
ولى احدى به حضرت جواب مثبت نداد. برخورد خاص حضرت زهرا عليهاالسلام با معاذ بن جبل حضرت به معاذ بن جبل يكى از بنيانگذاران سقيفه رسيد و فرمود: اى معاذ بن جبل، من به عنوان كمك خواهى نزد تو آمدهام و تو با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيعت كردى كه او و فرزندانش را يارى كنى و آنچه از خود و فرزندانت دفع مىكنى از آنان نيز دفع كنى. اكنون ابوبكر فدك را غصب كرده و نمايندهى مرا از آن اخراج نموده است. معاذ گفت: ديگرى هم با من هست؟ فرمود: نه، هيچكس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: كمك من به كجا مىرسد؟!
حضرت زهرا عليهاالسلام از نزد معاذ بيرون آمد و فرمود: «ديگر با تو سخن نمىگويم تا نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بروم. بخدا قسم كلمهاى با تو حرف نمىزنم تا من و تو نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله جمع شويم».
احتجاج فاطمه زهرا با ابوبكر و پاره كردن سند فدك توسط عمر
از آنجا كه گرفتن سندى مبنى بر بازگرداندن فدك، دليلى بزرگ بر حقانيت فاطمه عليهاالسلام به اقرار خصم بود و مُهر غاصبيت را بر پيشانى آنان مىزد، بايد تلاشى در اين باره صورت مىگرفت، اگر چه در مرحلهى بعد آن سند و مدرك پاره شود و مورد اهانت قرار گيرد، چرا كه هر رفتار نامطلوب با نوشتهى غاصب ضربهاى بر پيكر خود اوست.
لذا براى بار سوم حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليهالسلام نزد ابوبكر رفت. استدلال حضرت زهرا عليهاالسلام نزد ابوبكر اميرالمؤمنين عليهالسلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: نزد ابوبكر برو در حالى كه تنها باشد، چرا كه از عمر زودتر منفعل مىشود. نزد او برو و چنين بگو: ادعاى مقام پدرم و خلافت او را كردهاى و جاى او نشستهاى؟
اگر فدك ملك تو هم بود و من از تو مىخواستم كه آن را به من ببخشى بر تو واجب بود آن را به من بدهى. حضرت زهرا عليهاالسلام نزد ابوبكر آمد و اين مطالب را به او فرمود. نوشتن سند براى ارجاع فدك ابوبكر گفت: «راست مىگويى». سپس ورقهاى خواست و بر آن نوشتهاى مبنى بر بازگرداندن فدك نوشت.
حضرت زهرا عليهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبكر بيرون آمد. محو و پاره كردن سند توسط عمر عمر به آنحضرت رسيد و گفت: اى دختر محمد، اين نوشتهاى كه همراه توست چيست؟ فرمود: نوشتهاى است كه ابوبكر براى برگرداندن فدك برايم نوشته است. گفت: آن را به من بده.
ولى حضرت ابا كرد و آن را نداد. در اينجا عمر براى گرفتن كاغذ جسارتى عظيم به حضرت زهرا عليهاالسلام نمود كه قلم در اداى آن گريان و زبان از گفتن آن شرمنده است. به قيمت اهانت به ساحت اقدس بانوى جهان، عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشتهى آن را محو كرد و سپس آن را پاره نمود. (2)
پی نوشت
1 - بحارالانوار: ج 21 ص 23. نوائبالدهور: ج 3 ص 148. عوالمالعلوم: ج 11 ص 574. مجمع النورين: ص 137.
2ـ بحارالانوار: ج 29 ص 192.