اگر تاريخ و حوادث ناگوار پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بدرستى بررسى كرده، دور از افراط و تفريط تحليل كنيم و شجاعت در ابراز عقيده داشته باشيم و دچار شخصيت زدگى نباشيم و حق را به حق بشناسم، روشن خواهد شد كه تنها هدف مهاجمان به منزل امام عليهالسلام كشتن و از ميان برداشتن امام بود.
زيرا در جلسات شورائى خود به اين نتيجه رسيده بودند كه:
با حضور على عليهالسلام نمىتوانند حكومت خود را استحكام بخشند.
با حضور على عليهالسلام نمىتوانند بنام دين هرچه مىخواهند انجام دهند.
و تا على عليهالسلام مخالفت مىكند ديگر مخالفان را نمىتوان سر جايشان نشاند.
و تا على عليهالسلام زنده است و صدها روايت و حديث در فضيلت او را مردم سينه به سينه نقل مىكنند، ابابكر و عمر نمىتوانند حكومت خود را قانونى جلوه دهند.
و تا على عليهالسلام زنده است و مىتواند دست به ذوالفقار ببرد، بزرگترين خطر همواره آنان را تهديد مىكند.
و تا ارزشها و افتخارات و فضائل على عليهالسلام مطرح است، همواره آنها زير سؤال قرار دارند و نمىتوانند با احاديث دروغين براى خود ارزش و فضيلتى مونتاژ كنند.
زيرا همه ديدند كه آنها سابقه شرك داشتند و در جنگها فرار كردند و در مواقع سخت و حساس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اطاعت نمىكردند.
از اين رو تصميم گرفتند اين مشكل اساسى را در همان روزهاى اول كودتا از ميان بردارند. و اين حقيقت را به روشنى مىدانستند كه:
على عليهالسلام هرگز با آنان بيعت نخواهد كرد.
على عليهالسلام اهل سياست بازى و ظاهرسازى نيست.
و تا على بيعت نكند، استقرار حكومت كودتاگران تحقق نخواهد يافت اما كشتن على عليهالسلام هم به اين سادگىها صورت نمىپذيرد، چه بايد مىكردند؟ چنين انديشيدند كه:
1- به بهانه گردهمائى مخالفان در خانه على عليهالسلام به منزل امام يورش ببرند.
2- مخالفان اندك و على عليهالسلام در يك مقابله شمشير و در يك جنگ نابرابر كشته مىشوند. آنگاه حل اين مشكل، طبيعى است زيرا:
همچنان كه بسيارى را كشتند.
قبائلى را قتلعام كردند.
كه در حكومت ابابكر سىهزار نفر را به بهانه «ارتداد» از ميان برداشتند (1) به همه خواهند گفت كه:
على عليهالسلام براى خلافت شمشير كشيد جنگيد و كشته شد.
نمىبايست دست به شمشير ببرد و در امت اسلامى مسلحانه برخورد كند.
اما يك محاسبهى دقيق را از ياد برده بودند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام را به حساب نياوردند.
فكر مىكردند، زنى است كه براى حفظ حجاب خود در ماجراهاى سياسى دخالت نمىكند در خط مقدم قرار نمىگيرد، در خانه مىنشيند و دعا مىكند يا قرآن مىخواند يا گريه مىكند و چون طرفداران على عليهالسلام اندك مىباشند، زود از ميدان خارج شده، و على عليهالسلام تنهاست و در تنهائى و غربت چه مىتواند بكند؟
براى همين اهداف شوم حدود دو هزار نفر را بسيج كردند و يا به نقل برخى از نويسندگان 450 نفر را در يورش به خانه امام دخالت دادند.
از اين رو دفاع جانانه حضرت زهرا عليهاالسلام براى حفظ جان امام عليهالسلام يكى از رهآوردهاى مهم مبارزات حضرت زهرا عليهاالسلام است كه باز به آرمان آغازين اين نوشتار بازمىگرديم و معتقديم:
«اگر فاطمهى نبود، دين و آئينى، امامت و تداوم راه رسالتى وجود نداشت».
دوم- بررسى نظريهها و احتمالات
نظريهى اول «تهديد و ارعاب» و نظريهى دوم «شدت عمل نه تا مرز كشتن» با مطالعهى دقيق تاريخ و حوادث پس از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، و يورش به منزل امام عليهالسلام، و ارزيابى صحيح آن، نادرست است.
اگر تنها قصد تهديد و ارعاب داشتند و نمىخواستند كسى را بكشند.
چرا صدها نفر را با شمشير و نيزه بسيج كردند؟
در منزل امام عليهالسلام تعدادى كمتر از ده نفر و خود امام حضور داشتند.
آيا براى تهديد و ترساندن يك نفر، دو هزار نفر را به ميدان مىآورند؟
چرا وقتى در برابر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفتند، حياء نكردند و بازنگشتند؟ و به عمليات نظامى خود ادامه دادند؟
وقتى حضرت زهرا عليهاالسلام آن سخنرانى كوتاه را برابر مهاجمان ايراد كرد و فرمود: ايها الضالون المكذبون ماذا تقولون؟
(اى گمراهان دروغگو چه مىگوئيد)
و خطاب به عمر فرمود:
يا عمر اما تتقى اللَّه؟ تدخل على بيتى؟ ابحزبك الشيطان تخوفنى؟
(اى عمر، آيا از خدا نمىترسى؟ اينگونه مىخواهى وارد خانه من بشوى؟ آيا با حزب شيطان صفت خود مىخواهى مرا بترسانى(2)
و آنگاه تهديد به نفرين كردن نمود، چرا پراكنده نشدند؟
اگر مىخواستند تهديد كنند يا بترسانند، به خواسته خود رسيده بودند و بايد از همين جا بازمىگشتند. و اگر نمىخواستند تا مرز كشتن پيش بروند، پس چرا پس از تهديد و ارعاب، و ترساندن اهل خانه، تصميم گرفتند، درب خانه را با زور و فشار باز كنند؟ يا بسوزانند؟ و وارد شوند؟ و عمر فرياد كشيد كه: (هيزم بياوريد و درب خانه را بسوزانيد)
و حضرت زهرا خطاب به عمر فرمود:
يابن الخطاب اتراك محرقا على بابى؟ أجئت لتحرق دارنا؟ اتحرق عليا و ولدى؟
(اى پسر خطاب، آيا تو را مىبينم كه خانهام را آتش مىزنى؟ آيا آمدهاى خانه مرا بسوزانى؟ راستى!! آيا على عليهالسلام و فرزندانم را به آتش مىكشى؟)
اگر هدف تهديد و ارعاب بود بايد شرم مىكردند و مىرفتند در صورتى عمر فرياد زد و گفت: واللَّه لنخرجنكم الى البيعة و لنحرقنكم
(سوگند به خدا يا شما را براى بيعت از خانه بيرون مىآورم و يا شما را با خانه مىسوزانم) عمر شخصاً مىگويد، خانه و اهل خانه را مىسوزانم؟
جاى شگفتى است كه طرفداران عمر مىگويند، ايشان قصد كشتار نداشته است؟!
پس چرا درب خانه را آتش زدند؟
و با اينكه مىدانستند دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پشت درب خانه ايستاده است چرا با لگد در را شكستند؟
و در ميان فرياد و ناله يگانه دخت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صدها نفر هجوم آوردند كه وارد خانه شوند؟
و شنيدند كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرياد زد؟
آه فضه مرا درياب، فرزندم كشته شد؟ (3)
و بيهوش پشت درب خانه نقش زمين شد؟
حال ديگر چرا حياء نكردند و بازنگشتند؟
و به سوى على عليهالسلام رفتند و او را به زور بسوى مسجد كشاندند، و در زير شمشير برهنه، عمر مرتب مىگفت.
يا بيعت كن يا گردنت را مىزنم.
راستى آيا اين همه از ماجراها صرفاً براى تهديد و ارعاب بود؟
و نمىخواستند تا مرز كشتن پيش بروند؟
حال كه محسن عليهالسلام را كشتند و زهراى مرضيه عليهاالسلام بيهوش بر زمين افتاد چرا باز هم عمليات نظامى را ادامه دادند؟
اگر قصد كشتن امام را نداشتند، و هدف آنها قتل حضرت زهرا عليهاالسلام و محسن مظلوم نبود «طبق نظريه سوم» پس چرا پس از شهادت محسن عليهالسلام دست بردار نبودند؟
و مستقيم امام را هدف قرار دادند؟ و به سوى مسجد مىكشاندند؟
و آنگاه كه حضرت زهرا عليهاالسلام بهوش آمد اگر احساس خطر جدى براى جان امام نداشت چرا با آن همه درد تكيه بر امام مجتبى عليهالسلام داد و خود را به على عليهالسلام رساند و خطاب به مهاجمان فرمود:
واللَّه لا ادعكم تجرون ابن عمى ظلماً
ويلكم ما اسرع ما خنتم اللَّه و رسوله فينا اهل البيت و قد اوصاكم رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله باتباعنا و مودتنا والتمسك بنا فقال اللَّه تعالى
«قل لا اسئلكم عليه اجراً إلا المودة فى القربى» (4)
(سوگند به خدا، نمىگذارم پسر عموى مرا ظالمانه به سوى مسجد بكشانيد. واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد و به خانواده او ستم نموديد، با اين كه رسول خدا پيروى از ما و دوستى با ما را به شما سفارش كرده و فرمود كه (در امور زندگى) از اهلبيت عليهمالسلام اطاعت نماييد، كه خداوند فرمود: (5)به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمىخواهم، جز آن كه با اهلبيت من دوستى نمائيد).
و اگر قصد كشتن امام را نداشتند چرا حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب به عمر در داخل مسجد پيامبر فرمود
ويحك يا عمر ما هذه الجرأة على اللَّه و على رسوله؟ تريد ان تقطع نسله من الدنيا و تفنيه؟ و تطفىء نور اللَّه؟ واللَّه متم نوره
(واى بر تو اى عمر! اين چه جرأت و جسارتى است كه نسبت به خدا و رسول خدا كردهاى، آيا مىخواهى نسل رسول خدا را نابود كنى؟ و از ميان بردارى؟ آيا مىخواهى نور خدا را خاموش كنى؟ خداوند نور خود را حفظ مىكند و تداوم مىبخشد.) (6) و اگر كشتن امام جزء برنامههاى كودتاگران نبود چرا حضرت زهرا عليهاالسلام تهديد به نفرين كرد؟
خلوا عن ابن عمى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلوا عنه لأنشرن شعرى و لأضعن قميص رسولاللَّه على رأسى و لأصرخن الى اللَّه تبارك و تعالى
فما ناقه صالح بأكرم على اللَّه منى و لا الفصيل بأكرم على اللَّه من ولدى
(رها كنيد پسر عموى مرا، قسم به آن خدايى كه محمد صلى اللَّه عليه و آله را به حق برانگيخت. اگر از على دست برنداريد، گيسوان خود را پريشان كرده و پيراهن رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بر سر افكنده و در برابر خدا فرياد خواهم زد، يقين بدانيد كه ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامىتر و بچهى آن ناقه نيز از فرزندان من قدر و قيمتش زيادتر نبود). (7)
و آنگاه كه سلمان از طرف على عليهالسلام به زهراى مرضيه گفت: خانم! شما دختر پيامبر رحمت مىباشيد، نفرين نكنيد، حضرت زهرا عليهاالسلام عمق توطئه را افشاء كرد و فرمود: فقالت: يا سلمان! يريدون قتل على و ما على صبر فدعنى حتى آتى قبر أبى فانشر شعرى، و اشق جيبى و اصيح الى ربى
(اى سلمان، آنها قصد جان على عليهالسلام را دارند، و من در شهادت على عليهالسلام نمىتوانم صبر كنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم، موهايم را پريشان نموده گريبان چاك سازم، و به درگاه خدا ناله سَر دهم.) (8)
سلمان وقتى دوباره بازگشت و تقاضاى مراجعت به خانه كرد، و گفت: نفرين نكنيد. حضرت زهرا عليهاالسلام دوباره جواب داد كه:
و يلهم يا سلمان! يريدون ان يوتموا ولدى الحسنين فواللَّه يا سلمان! لا أخلى عن باب المسجد حتى أرى ابن عمى سالماً بعينى.
(واى بر آنان اى سلمان! آنها مىخواهند دو فرزند من حسن و حسين عليهماالسلام را يتيم و بىسرپرست نمايند، اى سلمان! سوگند به خدا از درب مسجد مدينه پا بيرون نمىگذارم تا آن كه پسر عموى خود را با چشمان خودم، (رها شده) و سالم مشاهده نمايم.) (9)
و آنقدر دفاع و مبارزه را ادامه داد تا امام را از زير شمشير برهنه نجات داد و دست او را گرفت و به منزل برد.
اگر هدف كودتاگران سقيفه قتل امام نبود آيا حضرت زهرا عليهاالسلام اين همه نگرانى و دفاع و مشكلات را تحمل مىكرد؟
وقتى در اين تهاجم موفق نشدند كه على عليهالسلام را از ميان بردارند، و در برابر مبارزات حضرت زهرا عليهاالسلام رسوا شدند، سياست صبر و انتظار در پيش گرفتند.
بعد از وفات حضرت زهرا عليهاالسلام كه تا حدودى اوضاع آرام شد و حكومتشان محكم گرديد، و مخالفان را سركوب نمودند، دوباره به فكر قتل و از ميان برداشتن امام على عليهالسلام افتادند و به خالد بن وليد كه فرماندار نظامى ابابكر در كودتاى سقيفه بود و بسيارى از مخالفان ابابكر را قتلعام كرد كه به او لقب «سَيفُ اللّه» داده بود، فرمان داد تا امام را در نماز جماعت صبح، پس از گفته شدن (السلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته)، از پشت سر با شمشير ترور كند.
اما به هنگام سلام نماز ابابكر در شجاعت و كاردانى خالد بن وليد شك كرد، و دچار اضطراب شد، و چند بار دو سلام قبل از سلام آخر را تكرار كرد و چارهاى نديد كه در حالت نماز بگويد:
(يا خالد لا تفعل ما امرتك به)
خالد آنچه را كه دستور دادم انجام نده
و نمازش را با سخن غير عبادى باطل كرد.
امام على عليهالسلام به عقب سر برگشت و به خالد فرمود، چه دستورى داشتى؟
خالد با كمال بىشرمى گفت، ترور تو!
امام با دو انگشت حلقوم او را بگونهاى فشرد، كه رنگش سياه شد، و ابابكر و عمر و ديگران گريختند و به عباس عموى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله متوسل شدند تا با سوگند دادن به رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله، على عليهالسلام خالد را رها كرد (10)
آيا باز هم مىشود سادهانديش بود و آن همه تهاجمات و نقشههاى ترور را يك بازى سياسى پنداشت؟
پی نوشت ها
(1)1- بحارالأنوار ج 53 ص 18. و. ج 8 ص 229. و. ج 28 ص 268
2- الوافى ج 2 ص 188
3- اصول كافى ج 1 ص 460
4- ارشاد ديلمى ص 176
5- رياحين الشريعه ج 1 ص 267
6- كتاب عوالم ج 11 ص 401 و 409
7- اثبات الوصيه ص 110
8- الامامه و السياسيه ج 1 ص 12
9- اعلام النساء ج 3 ص 1206
10- احتجاج طبرسى ص 83
11- كتاب سليم بن قيس ص 83
12- امام على ج 1 ص 225
13- بيتالاحزان ص 107
14- كوكب الدزتى ج 1، ص 189- 138. و به احاديث 64 تا 68 كتاب فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام مراجعه كنيد.@.
(2) 1- عقدالفريد ج 28 ص 322. و ج 3 ص 63
2- تاريخ ابنشحنة (پاورقى تاريخ كامل ابنأثير ج 7 ص 164)
3- انسابالاشراف ج 1 ص 568
4- الامامه والسياسه ج 1 ص 12/13- 14
5- تاريخ ابوالفداء ج 1 ص 164
6- اعلامالنساء ج 3 ص 1207
7- الامام على عليهالسلام ج 1 ص 225
8- الغدير ج 7 ص 78. و. ج 5 ص 373 و 369 ج 7 ص 77. و. ج 10 ص 124
9- بحارالأنوار ج 28 ص 322 و ج 43 ص 197
10- شرح ابن ابىالحديد ج 1 ص 134. و. ج 2
11- اثبات الوصية ص 123
12- رياحينالشريعه ج 1 ص 291 و 260
13- احتجاج طبرسى ص 83
14- كتاب سليم بن قيس ص 863
15- كتاب عوالم ج 11 ص 401
16- كوكب الدرى ج 1 ص 186
17- غرر ابن خنزابة
18- شرح ابىالحديد ج 6،ص49
(3)شورى- 23.
(4)1- كتاب عوالم ج 11 ص 414
2- رياحين الشريعه ج 1 ص 270
3- بحارالانوار ج 8 ص 233 (طبع قديم)
(5) بحارالأنوار ج 5 ص 18 (طبع قديم) بحار ج 28 ص 339
(6)1- كتاب عوالم ج 11 ص 211
2- ابن شهرآشوب ج 3 ص 118/ 340
3- بحارالانوار ج 34 ص 47 و ج 28 ص 206 و ج 27 ص 227
4- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 116
5- احتجاج طبرسى ج 2 ص 86
6- روضه كافى ج 8 ص 238
7- رجال شيخ طوسى
8- الوافى ج 2 ص 187
9- اختصاص شيخ مفيد ص 185
10- بيتالاحزان ص 103
11- كوكب الدرى ج 1 ص 195 مجلس 15 ص 187 و 198.
(7)1- كتاب عوالم ج 11 ص 406
2- اختصاص شيخ مفيد ص 86
3- بيتالاحزان ص 103
4- بحارالانوار ج 28 ص 227
5- تفسير عياشى ج 2 ص 67
6- كافى ج 8 ص 238 حديث 320
7- الوافى ج 2 ص 187.
(8)1- كتاب عوالم ج 11 ص 406
2- اختصاص شيخ مفيد ص 181
3- بيتالاحزان 102
4- بحارالانوار ج 28 ص 227
5- تفسير عياشى ج 2 ص 67
6- فروع كافى ج 8 ص 238
7- كتاب الوافى ج 2 ص 187
8- كوكب الدرى ج 1 ص 196 مجلس 18.
(9)احتجاج طبرسى ج 1 ص 121- 127- و- حقاليقين ص 191- 194- و- عللالشرايع ج 1- و- بيتالاحزان ص 205.
(10)نهاية الارب، نويرى جلد 4 قسمت (جنگهاى و فتوحات ابابكر).