منبر ۵ دقیقه ای فاطمیه
?زهد و ساده زیستى
ساده زیستی شرطى است که خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همانگونه که در دعاى ندبه مىخوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیةِ؛ و با آنها در درجههاى این دنیاى پست زهد را شرط نمودى.» سادهزیستى و بىرغبتى نسبت به جاذبههاى دنیوى، افزون بر آنکه آدمى را از بسیارى از لغزشها و گناهان باز مىدارد، رمز اصلى آرامش قلبى و شادابى روحى نیز مىباشد.
استاد شهید مطهرى درباره آثار مثبت و سازنده سادهزیستى مىگویند: «به هر اندازه که انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه که انسان اسیر باشد، آزادى ندارد. انسانهایى که آرزو دارند آزاد زندگى کنند و به آزادى علاقمندند، همیشه کوشش مىکنند زنجیرها را تا آنجا که ممکن است از دست و پاى خودشان برگیرند.... و لهذا زندگى پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگى سادهاى بود. ما در شرح حال رسول اکرمصلىاللهعلیهوآله مىخوانیم: «کانَ رَسُولُ اللَّه خَفِیفَ الْمَؤُونَةِ.» اوّلین چیزى که در سیره پیغمبر اکرمصلىاللهعلیهوآله به چشم مىخورد، این است که مردى بود سبک خرج. لباس و خوراکش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود.... گاندى، این مرد هندو، وقتى مىخواهد هند را رهبرى کند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها کند، چارهاى ندارد جز اینکه راه پیامبران را در پیش گیرد، یک زندگى ساده براى خودش انتخاب کند، پارچه سادهاى روى دوشش بیندازد و تمام دارایىاش یک بز باشد و بگوید من با همین مىتوانم زندگى کنم. روزى پیغمبر اکرمصلىاللهعلیهوآله به خانه دخترش زهراعلیهاالسلام وارد مىشود و مىبیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانى را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمىگردد. حضرت زهرا که از خلق و خوى پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در کند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد که در هر راه که خودتان صلاح مىدانید، مصرف فرمایید. پیامبر اکرمصلىاللهعلیهوآله نیز فوراً همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.» (1)
مقام معظم رهبرى از وانهادن سادهزیستى و روى آوردن به مصرفگرایى با عنوان «بلاى جامعه» یاد کرده و مىفرماید: «براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانههاى مد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.» (2) باید اذعان داشت که در عصر حاضر، نقش الگویى حضرت زهراعلیهاالسلام درباره زهد و سادهزیستى بیش از هر زمان دیگر آشکارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیرى از این الگوى مبارک نیازمندیم؛ چرا که در هیچ روزگارى به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبههاى رنگارنگ دنیا و انبوه کالاهاى مصرفى آن قرار نگرفتهاند؛ در نتیجه، در هیچ زمانى همانند این عصر و زمان، دلهاى آدمیان - به واسطه تعلّق به این دستاوردهاى تمدّن مادّى و تکنولوژى - گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است. پیام سادهزیستى حضرت زهراعلیهاالسلام، پیام آسودگى خاطر، آرامش و صفاى روحى است که امروزه مىتواند به عنوان یکى از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.
از سلمان فارسى چنین نقل شده است که مىگوید: «روزى حضرت فاطمهعلیهاالسلام را دیدم که چادرى وصلهدار و ساده بر سر داشت. در شگفتى ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهاى طلا مىنشینند و پارچههاى زربافت به تن مىکنند؛ وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا! فاطمهعلیهاالسلام پاسخ داد: «اى سلمان! خداوند بزرگ، لباسهاى زینتى وتختهاى طلا را براى ما در روز قیامت ذخیره کرده است.» حضرت زهراعلیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتى سلمان را مطرح کرد و فرمود: «اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است که روزها بر روى آن شترمان علف مىخورد و شبها بر روى آن مىخوابیم. و بالش ما چرمى است که از لیف خرما پر شده است.» (3) ناگفته نماند که گرچه در عصر حاضر نمىتوان همانند حضرت زهراعلیهاالسلام زندگى کرد و ساختار ساده زیستى را براساس سادهزیستى ایشان پىریزى نمود، اما در این زمان نیز مىتوان سادهزیستى را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگى پاکیزهاى بنا کرد؛ زندگىاى که در آن از زیادهروى در مصرف و انباشتن کالاهاى غیر ضرورى و پرورش نیازهاى کاذب خبرى نیست و تنها براساس نیازمندیهاى راستین انسان استوار است.
پی نوشت :
1- احیاى تفکر اسلامى، شهید مطهرى، صدرا، تهران، چاپ بیست و یکم، 1383، برگرفته از صفحات: 90، 91، 95، 97 و 98.
2- خطبههاى عید فطر، 15 آذر 1381، به نقل از باربى،اکبر مظفرى، شاکر، قم، 1384، چاپ اوّل، ص 114 و 115.
3- بحار الانوار، ج 8، ص 303؛ به نقل از: نهج الحیاة، ص 144 و 145.