«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ تَبَاعُدَ الْمَشْرِقِ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ: الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعَانِ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ وَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَام»[1]
دل مـی رود زدسـتـم صـاحـبـ دلان خـدا را دردا که راز پنهان خواهد شدآشکارا
کشتـی نشسـته گانیم ای باده شرطه برخیز باشـد که باز بیـنـیـم دیـدار آشـنـا را
ای صـاحـب کـرامـت شکـرانه ی سـلامت روزی تفـقدی کـن درویش بینـوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوسـتان مـروت با دشمنان مدارا
ده روز مهر گردون افسانه است وافسون نیکی بجای یاران فرصت شماریارا
در کـوی نیک نـامـی مـا را گـذر نـدادنـد گرتو نمی پسندی تغییر ده قضا را
مذمت بخل در کلام ائمه علیهم السلام
بخیل یعنی کسی که مال خودش را به کسی ندهد یا کسی که زکات و خمس و حقوق واجبش را ندهد. روایت داریم امام صادق علیه السلام یک شب دور خانه ی کعبه طواف می کرد و مرتب می گفت خدایا مرا از بخل نگهدار. «اللَّهُمَّ قِنِي شُحَّ نَفْسِي»[2]. خدایا مرا دچار به بخل نکن. یک نفر حضرت را دید گفت: چطور همه اش این دعا را می کنید؟ امام صادق فرمود: خداوند در قرآن می فرماید: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[3]. اگر کسی از صفت بخل بیرون بیاید از اهل نجات و رستگاری است. پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم هر روز از شر حسد، کبر، غرور و بخل بخدا پناه می بردند. این مریضی ها از سرطان بدتر هستند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: جوان غرق در گناهی که بخل ندارد و سخاوتمند است «شَابٌّ سَخِيٌّ مُرَهَّقٌ فِي الذُّنُوبِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَيْخٍ عَابِدٍ بَخِيل»[4]. برای من بهتر از آن پیرمردیست که ذکر و عبادت دارد ولی بخیل است. معمولا ما یک پیرمردی که پیشانیش پینه بسته و ذکر و دعا می گوید اما یک ذره هم بخل دارد می گوییم آدم خوبی است ولی امامان ما اصلا این را دوست ندارند. بخل ثواب های انسان را و سخاوت گناه های انسان را از بین می برد، حتی آتش جهنم نمی تواند آدم سخی را بسوزاند. حاتم طایی کافر بود از دنیا رفت پیامبر فرمودند: آتش جهنم نمی تواند او را بسوزاند چون صفت خداوند در اوست. آتش که نمی تواند صفت خدا را بسوزاند. از این بالاتر حضرت علی علیه السلام می فرماید: کافر با سخاوت به بهشت نزدیک تر از مسلمان بخیل است. در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داریم دو چیز در مومن جمع نمی شود یکی بخل و دیگری بداخلاقی. (بحارالانوار، ج07، ص302)
آدم بخیلی غلامی داشت که پیر شده بود. غلام به او گفت این آخر عمری من را آزاد کن که بروم. ارباب بخیلش گفت: خروسی در خانه داریم من این خروس را بکشم هر وقت گوشتش را خوردم تمام شد تو را آزاد می کنم. رفت این خروس را کشت. غلام گفت: حالا چه برایت درست بکنم؟ اربابش گفت: حالا گوشت او بماند سر خروس خاصیت دارد یک سوپی با آن درست کن. فردا گفت: پاهای خروس هم خاصیت دارد با آن هم چیزی درست کن بخوریم. چون شرط کرده بود گوشت خروس را بخورد تا او را آزاد بکند هر روز می گفت با یک قسمت از خروس غذایی درست کند. بعد از چند روز غلام گفت: آقا من از آزادی خودم صرف نظر کردم این خروس را آزاد کن خروس دارد می گندد.
آدم بخیلی احتیاج به حمام پیدا کرده بود سحر بلند شد به حمام برود. چراغ روغنی را روشن کرد و بقچه را بست و رفت. وقتی دم حمام رسید یادش آمد که چراغ روغنی را خاموش نکرده است. حساب و کتاب کرد و برگشت. وقتی به خانه رسید خانمش گفت حاجی چرا حالا آمدی؟ گفت: یادم رفته بود چراغ راخاموش کنم آمدم چراغ را خاموش کنم. خانمش گفت: خاک بر سرت تو فکر نکردی که این همه راه را برمی گردی کفش هایت اصطحکاک دارد و ساییده می شود ضرر به مالت می خورد. مرد گفت: کفش هایم را در آوردم و زیر بغلم گذاشتم و پابرهنه برگشتم. آدم های بخیل اینطوری هستند.
دور ماندن آدم بخیل از رحمت الهی
«السَّخِيُّ قَرِيبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ النَّاسِ قَرِيبٌ مِنَ الْجَنَّةِ بَعِيدٌ مِنَ النَّارِ وَ الْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِيدٌ مِنَ النَّاسِ بَعِيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ النَّارِ وَ الْجَاهِلُ السَّخِيُّ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعَابِدِ الْبَخِيل »[5]. آدم بخیل از خدا و بهشت و مردم دور است. مردم آرزوی مرگ او را می کنند که بمیرد تا از دست او راحت بشوند. «السَّخِيُّ قَرِيبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ النَّاسِ قَرِيبٌ مِنَ الْجَنَّةِ». آدم با سخاوت به خدا و بهشت و مردم نزدیک است. خداوند گناهان آدم سخی را ذوب میکند و می گوید به بهشت ببریدش چون سخاوتمند بوده است. روایت داریم قوم لوط مبتلا به عمل شنیع لواط شدند به خاطر این که قبلا سخاوتمند وسفره دار بودند و مهمان برایشان زیاد می آمد گفتند چه کار بکنیم که مهمان نیاید؟ گفتند: کار خلاف با مهمان انجام می دهیم تا پای میهمان از خانه هایمان بریده بشود. بخاطر بخل عمل شنیع لواط را انجام دادند. خدا هم بلا نازل کرد و همه از بین رفتند. بخل آدم را به کجاها می کشاند.
بخل فقط مربوط به مال نمی شود یک بخش آن مال است در مواردی هم مربوط به آبروست. مثلا خودم مال ندارم اما می توانم پیش یک عده ای واسطه بشوم و رو بزنم یک جهاز برای یک دختر درست بکنم. مرحوم سید بحرالعلوم(ره)خدمت امام زمان علیه السلام مشرف شد می گوید امام سینه ی من را به سینه ی خودشان چسباند و مرا بغل کرد. مرحوم بحرالعلوم در موقع جان دادن نگران بود. گفتند: آقا چرا ناراحت هستی؟ فرمود: من از مالم مضایقه نکردم ولی می ترسم از آبرویم انفاق نکرده باشم با آبرویم خیلی کارها می توانستم بکنم. مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از علمای برجسته که در آن جا حضور داشت گفت آقا شما خیالت راحت باشد من آبرویم را هم به نیت شما وقف می کنم. مرحوم سید بحرالعلوم(ره)گفت خیالم دیگر راحت شد برای جان دادن آماده هستم.
شیخ جعفر کاشف الغطاء برای نماز به مسجد می رفت که یک سید فقیر و بی بضاعتی می آید آب دهان خودش را به صورت این آقا پرتاب می کند. آقا نه تنها با ایشان در گیر نمی شود و ناراحتی نمی کند. بلکه آب دهان سید فقیر را به سر و صورت خودش می مالد و می گوید تبرک است. این عالم بزرگ جهان تشیع می گوید سید من به تو کمک می کنم ولی الآن چیزی ندارم صبر کن نماز بخوانم. نماز که تمام می شود عمامه را به دستش می گیرد و می گوید ایهاالناس هر کس آبروی شیخ جعفر را می خواهد به این اولاد پیامبر کمک کند که من پیش جدش شرمنده نباشم. در صفوف جماعت می گردد و پول جمع می کند و به آن سید بی بضاعت می دهد. آبروی خودش را می گذارد و به سید فقیر کمک می کند.
یاددادن مستحبات به کودکان و نوجوانان
روایت داریم که اگر حکمت را به اهل آن ندهید ستم کرده اید و به نااهل هم بدهید باز ستم کرده اید. به کسی هم که تشنه¬ی یاد گرفتن هست یاد بدهید. به بچه ها هم از کوچکی عمل به مستحبات و اخلاقیات را یاد بدهید. از کوچکی به بچه ها یاد بدهید موقع شنیدن نام امیرالمومنین علیه السلام صلوات بفرستند، موقعی که «قد قامت الصلوه». گفته شد صحبت نکنند، بعد از سلام نماز سجده ی شکر بجا بیاورند، بعد از نماز عشاء یک نماز دو رکعتی نشسته بنام نماز وتیره بخوانند، دو رکعت نافله ی عشاء بخوانند، حمد و قل هو الله احد هم نخواندند نخوانند. در نمازهای مستحبی کسی سوره نخواند ایراد ندارد حمد تنها هم بخواند ایراد ندارد. این ها را به بچه ها و خانواده منتقل بکنید. مستحبات انسان را بخدا نزدیک می کنند.
دعای ام سلمه؛
ام سلمه از زن های خوب پیامبر و ثابت قدم بر ولایت اهل بیت بود. ام سلمه قبل از پیامبر شوهری بنام ابو سلمه داشت که از مومنین و شخص بزرگواری بود. ابوسلمه یکبار وقتی به منزل آمد گفت: خانم، حدیث قشنگی از پیامبر شنیده ام برایت نقل می کنم. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «مَا مِنْ عَبْدٍ تُصِيبُهُ مُصِيبَةٌ فَيَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ اللَّهُمَّ أْجُرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ اخْلُفْ لِي خَيْراً مِنْهَا إِلَّا آجَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي مُصِيبَتِهِ وَ أَخْلَفَ لَهُ خَيْراً مِنْهَا»[6]. اگر مصیبتی به کسی رسید و او در آن مصیبت همانی را که خداوند در قرآن فرموده «الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[7]. بر زبان جاری کند. و بعد بگوید «اللَّهُمَّ أْجُرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ اخْلُفْ لِي خَيْراً مِنْهَا». خدایا مرا در این مصیبت اجر و عوض بده. این را که از من گرفتی بهترش بده. خدا این کار را با او می کند. ام سلمه می گوید من این حدیث را یاد گرفتم بعدها وقتی شوهرم ابو سلمه از دنیا رفت غصه های عالم در دل من آمد. در این موقع یاد آن حدیثی افتادم که شوهر خدا بیامرزم برایم نقل کرده بود گفتم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». ما از خداییم و به سوی خدا می رویم. خدایا این را که از من گرفتی بهتر از این به من بده. بعد پیش خودم گفتم دیگر شوهر مومنی به خوبی ابوسلمه پیدا می شود؟ چه کسی می آید من پیرزن را به عقد خودش در بیاورد. ولی روایت به او وعده داده بود. می گوید وقتی عده ی من تمام شد یک روز دیدم کسی در خانه ی من را می زند آمدم دیدم وجود مقدس خاتم الانبیا محمد و مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم است. پیامبر فرمودند: من با شما کاری دارم. خوشحال شدم و تعارف کردم بفرمایید داخل. (پیامبر تا وقتی که حضرت خدیجه زنده بود هیچ همسر دیگری را انتخاب نکردند. همه ی این ازدواج ها از پنجاه سالگی به بعد بوده است.) آمدند و نشستند و به من فرمودند: من آمده ام شما را برای خودم خواستگاری بکنم. من خیلی خجالت کشیدم و گفتم: یا رسول الله اولا من بچه دارم و مسن هستم و بعد هم شما همسران دیگری هم دارید و زن ها هم بعضی ها غیرتی هستند می ترسم یک وقتی بی ادبی به شما بشود. حضرت فرمودند: با همه ی این ها من قبول دارم. چون همه ی این ازدواج ها به امر خدا بوده است. (کسی که حدیثی می گوید بداند که آن حدیث درست است.) ام سلمه هم قبول کرد و جزو زن های مومنه و باوفای پیامبر شد. و پیامبر امانت ها را به ایشان می سپردند و تا آخرین نفس و قدم هم طرف دار حضرت امیر و امام حسن و امام حسین بود.
همسر مایه آرامش انسان
همسر از نزدیکترین ها به انسان است و مثل لباس زیر است. قدر همسرانتان را بدانید و اگر ندارید خداوند همسر خوب نصیبتان بکند. اگر هم همسر دارید خداوند شما را قدردان هم قرار دهد. بچه ها چند صباحی میهمان هستند و می روند ولی آن کس که انسان بیشتر عمر خود را با او می گذراند همسر است. خیلی باید هوای همدیگر را داشته باشید. همسر مورد سکونت انسان و مایه ی مودت و محبت انسان است. خداوند مودت را برای اهل بیت آورده و «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[8]. برای پیامبر آورده است ولی خداوند در مورد همسر هر دو عبارت را آورده است. «جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[9]. خداوند هم مودت و هم رحمت بین زن و شوهر قرار داده است.
دعا برای دیگران
بعد از نماز دست ها را بالا ببرید و دعا کنید تا دعاهایتان مستجاب بشود. «و ارفعوا اليه ايديكم بالدّعاء فى اوقات صلواتكم فانّها افضل السّاعات ينظر اللّه عزّ و جلّ فيها بالرّحمة الى عباده»[10]. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: بعد از نماز واجب که خواندید حورالعین و بهشت و جهنم شکایت می کنند. جهنم می گوید: ای خدا این بنده ی تو نماز خواند و نگفت خدایا مرا از آتش جهنم حفظ کن. اگر می گفت من یک کاری می کردم جهنمی نشود. بهشت می گوید: ای خدا این بنده ی تو نماز خواند نگفت خدایا مرا به بهشت ببر. حورالعین شکایت می کند خدایا این بنده ی تو نماز خواند ولی از من خواستگاری نکرد. «اللّهم زوّجنى من الحور العين»[11]. پیامبر فرمودند: در ماه رمضان بعد از نماز دعاهایتان اجابت می شود. «و عملكم فيه مقبول و دعائكم فيه مستجاب»[12]. هنگام دعا کردن برای خودتان برای دیگران هم دعا بکنید. بگوئید خدایا هر فقیری را بی نیاز کن، هر برهنه ای را بپوشان، «اللهم اغن كل فقير، اللهم اشبع كل جائع، اللهم اكس كل عريان، اللهم اقض دين كل مدين، اللهم فرج عن كل مكروب، اللهم رد كل غريب، اللهم فك كل أسیر ...»[13]. خدایا هر اسیری را آزاد کن. تنگ نظر نباشید برای همه دعا بکنید. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم برای آدم های بد هم دعا می کرد.
موقع دعا کردن بگوییم خدایا گمراهان را هدایت کن. آدم های خوب احتیاج به دعا ندارند بدها و گناه کارها را دعا کنید. خدایا فلان لات را بیامرز، فلان آدم گناه کار را بیامرز. موقع رفتن به قبرستان سر قبر بی وارث ها و بد وارث ها و بی کس ها و اعدامی ها و گناه کارها هم بروید. سید بن طاووس وقتی سحر بلند می شد از آخر قافله می گرفت و تمام گمراه ها و غافل ها و جهنمی ها و گناه کارها را دعا می کرد و از آخر به جلو می آمد. آن هایی که در راه هستند که هستند باید آن هایی که زمین خورده اند را بلندشان بکنیم. خداوند متعال می فرماید: «انّى عند القلوب المنكسرة و القبور المندرسة»[14]. من پهلوی دل شکسته ها هستم. پهلوی آن هایی که در قبرستان وارثی ندارند و سال به سال برایش فاتحه نمی خوانند هستم. دعا کنیم خدایا هر طور خودت می خواهی بکن تو خودت «ارحم الراحمین». هستی، یعنی برای همه عالمینان رحمت هستی. یعنی برای همه ی موجودات، شیاطین انس و جن، ملائکه، کفار، منافقین، مشرکین هم دعا بکن. این دعایت جلوی عذاب آن ها را هم می گیرد عذابشان کم می شود.
هنر این نیست که به خوب ها خوبی بکنید هنر این است که به بدها خوبی کنید. یک بی نماز را نماز خوان بکنید، گناه کاری را به راه راست بیاورید. یک آدم زمین خورده را بلند کنید. یک آدم دل شکسته را نجات بدهید. روایت داریم پیامبر ما وقتی با یک قافله ای به مسافرت می رفتند در آخر قافله حرکت می کردند که اگر کسی نیاز به کمک داشت کمک کنند. جلو نمی رفتند که شل و لوچ و لنگ هم به حال خود رها باشند. آخرین پیامبر معنایش همین است که می خواهد خلقت را جمع بکند و همه را پیش خدا ببرد. آدمی که جلوتر رفته دیگر از عقبی ها خبر ندارد ولی وقتی انسان آخر قافله باشد (خاتم یعنی) از آخر همه را جمع می کند بطرف خدا می برد. مولانا می گوید: در آخر آمدن دلیل بر این نیست که افضل نباشد بهترین میوه درخت در آخر بدست می آید میوه ی درخت پیامبری هم پیامبر ما بوده و آخر سر بدست آمده است.
پیامبر رحمت للعالمین
روایت داریم شیطان پیش پیامبر آمد و گفت: مگر خدا در مورد شما نفرموده که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[15]. تو را رحمت برای عالمین فرستادم. من هم جزو موجودات هستم جزو عالمین هستم سهم من چه می شود به من هم یک چیزی بده. در روایت داریم پیامبر فرمود: وقتی به حضرت آدم علیه السلام سجده نکردی دو فرشته بودند که به تو پس گردنی می زدند به فرشته ها گفتم پس گردنی او را تعطیل بکنید. این هم سهم تو بود. تخفیف در عذابت گرفتم.
کفار در جنگ احد دندان حضرت را شکستند، پیشانی مبارکش را زخمی کردند. یک نفر گفت یا رسول الله نفرین کنید مگر پیامبرهای دیگر نفرین نکردند. مگر حضرت یونس و نوح نفرین نکردند. پیامبر فرمودند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً لَا عَذَابا»[16]. من مبعوث نشدم که لعن و نفرین بکنم این است و جز این نیست من رحمت هستم. رحمت فقط برای یک عده خاص نیست بلکه برای همه ی موجودات و همه ی عوالم و همه ی امت است. این پیامبر هم باید این چنین باشد. رحمتش باید گسترده باشد.) پیامبر فرمود: خدا من را برای رحمت فرستاده من نفرین نمی کنم بعد فرمود: خدایا این ها جاهل و نادان هستند نمی دانند هدایتشان کن. قوم مرا هدایت کن. یعنی مشرکین و کفار را، همان هایی که لب و دندان پیامبر را شکسته بودند را دعا کرد. پیامبر دوست ندارند که کسی به جهنم برود. در دعای ابو حمزه می گوییم: «إِلَهِي إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّةَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ»[17]. خدایا اگر مرا داخل آتش جهنم ببری دشمن تو شیطان خوشحال می شود ولی اگر مرا به بهشت ببری حبیب و دوستت خوشحال می شود خدایا بیا پیامبرت را خوشحال کن و دشمن خودت را شاد نکن.
ذکر مصیبت: حضرت علی اصغر علیه السلام
امام زمان علیه السلام به شیخ عبدالکریم حائری پیغام دادند اگر می خواهید گره کارت باز بشود بالاسر عمه ام فاطمه ی معصومه برو و توسل به علی اصغر پیدا کن. در عالم دو شخصیت در کربلا لقب باب الحوائجی گرفتند یکی حضرت ابالفضل العباس و یکی هم علی اصغر شش ماهه ی اباعبدالله علیه السلام بود. چون این شش ماهه مظلوم بوده و مصیبت او هم خیلی دلخراش است. وقتی آدم به طفل شش ماهه نگاه می کند دلش آب می شود. از بی آبی نمی توانست گردنش را نگاه دارد شیون و ناله می کرد. (یک بچه بی تابی می کرد پدر و مادرش جوان بودند خیلی تجربه نداشتند هرچه می کردند آرام نمی گرفت بچه را دکتر بردند دکتر آزمایش کرد گفت این بچه مشکلی ندارد. گفتند: پس چرا گریه می کند؟ دکتر گفت: این بچه تشنه است زبان ندارد بگوید به من آب بدهید. آب دادند و بچه آرام شد.) ابو خلیق خبرنگار بنی امیه بود. مختار او را گرفت گفت: ابوخلیق شما که وقایع کربلا را می نوشتی جایی بود که خودت هم به گریه بیفتی و منقلب بشوی؟ گفت: چرا، یک جا دل من دشمن هم آتش گرفت. وقتی قنداقه ی غرق بخون علی اصغر دست اباعبدالله بود و گوش تا گوش بریده شده بود. آقا اباعبدالله به طرف خیمه ها برگشتند اما تا به طرف خیمه ها برگشتند دیدند رباب مادر این طفل کنار خیمه ایستاده و منتظر بچه اش است. اباعبدالله خیلی خجالت کشید. دید این مادر منتظر است که الآن بچه اش را آب دادند و می آورند و در آغوش خودش می گیرد. آقا اباعبدالله برگشتند بعد از لحظاتی دوباره به طرف خیمه ها برگشتند، سه بار به طرف خیمه ها رفتند و برگشتند. در این موقع دل من هم سوخت و من هم برای اباعبدالله گریه کردم. در آخر آقا اباعبدالله پشت خیمه ها رفتند دو رکعت نماز خواندند و یک قبر کوچکی کندند وقتی خواستند علی را دفن بکنند یک وقت دیدند صدایی آمد که صبر کن که بچه ام را یکبار دیگر زیارت بکنم.
________________________________________
[1] أمالي الصدوق/ المجلس الخامس عشر... ص: صلی الله علیه وآله وسلم 1
[2] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ ج علیه السلام 0/ باب 13 صلی الله علیه وآله وسلم البخل ..... ص : 299
[3] الحشر/ 9
[4] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ ج علیه السلام 0/ باب 13 صلی الله علیه وآله وسلم البخل ..... ص : 299
[5] إرشاد القلوب إلى الصواب/ شيخ حسن ديلمى/ ج 1/ الباب الثالث و الأربعون في السخاء و الجود ..... ص : 13 صلی الله علیه وآله وسلم
[6] مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد/ شهيد ثانى/ فصل ..... ص : 48
[7] البقرة/ 15 صلی الله علیه وآله وسلم
[8] الأنبياء/ 10 علیه السلام
[9] الروم/ 21
[10] نهج الخطابة-سخنان پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم و اميرالمؤمنين علیه السلام عربى/ علم الهدى خراسانى/ ج 1 «2 صلی الله علیه وآله وسلم »خطبته صلى الله عليه و اله فى فضل شهر رمضان ..... ص : 218
[11] علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى/ شيخ صدوق/ ج 2/ باب دويست و پنجاه و هشتم سر اين كه مهر السنه مبلغ پانصد درهم گرديده است ..... ص : 595
[12] نهج الخطابة-سخنان پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم و اميرالمؤمنين علیه السلام عربى/ علم الهدى خراسانى/ ج 1 «2 صلی الله علیه وآله وسلم »خطبته صلى الله عليه و اله فى فضل شهر رمضان ..... ص : 218
[13] نقطه هاى آغاز/حضرت آيت الله محمدرضا مهدوى كنى/ ج1/ دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ... ص: صلی الله علیه وآله وسلم 38
[14] ترجمه اخلاق/ سيد عبد الله شبر قدس سره/ج1/ فصل هشتم استحمام ..... ص : صلی الله علیه وآله وسلم
[15] الأنبياء/ 10 علیه السلام
[16] إرشاد القلوب إلى الصواب/ شیخ حسن دیلمی/ج 1/ الباب الثاني و الأربعون في حسن الخلق و ثوابه ..... ص : 132
[17] مفاتيح الجنان/ شیخ عباس قمی/ چهارم دعاى ابو حمزه ثمالى ..... ص : 18 صلی الله علیه وآله وسلم