بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
موضوع بحث درباره معرفت و دانايي و آگاهي بود. وجود مبارک حضرت ابيعبدالله الحسين، علیه السلام، به مرد حاجتمندی که به ایشان مراجعه کرده بود، از قول پيغمبر اسلام، صلی الله علیه و آله، فرمودند:
«المعروف بقدر المعرفة».
یعنی خوبيهايي که از انسان صادر ميشود یا به او می رسد به تناسب معرفت و آگاهي و دانايي اوست. درصد بالايي از این خوبیها در زمره ارزشهاي الهي و انساني است که خداوند متعال طلوع آن را در آگاهان و دانايان قرار داده است. از این رو، عبادات دانایان قابل مقايسه با عبادت افرادي که از معرفت تهی هستند نيست.
کسب معرفت واجب عینی است
این همه تاکید برکسب معرفت ممکن است سبب ایجاد این توهم در ذهن شود که آیا همه باید براي کسب معرفت بیست سال از عمر خود را در محضر اهل معرفت بگذرانند تا خود نیز در زمره اهل معرفت قرار بگیرند؟ پاسخ این است که قرآن مجيد چنين کاري را لازم نميداند، چرا که اگر بنا بود همه مردم برای کسب معرفت به مراکز علمي روی بیاورند و نیمی از عمر خود را در این راه بگذرانند، نظام زندگي در عالم مختل ميشد. در عوض، قرآن مجيد لازم میداند از هر قبیله یا منطقهای عدهای در صدد این کار برآیند و به تفقّه در دین بپردازند:
«وما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين ولينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلهم يحذرون».
در قرآن، از میان همه انبیاء الهی، تنها نام 26 نفر آمده و از بقیه ایشان به صورت کلی سخن رفته است که تعداد ایشان را 124 هزار پيامبر دانستهاند. اين مجموعه از اهل معرفت را، پروردگار عالم در قرآن یاد کرده و معارفي از آنان را در قرآن کريم نقل کرده است تا ما با استفاده از آنها بتوانیم راه صحیح زندگی را پیدا کنیم و در آن مسیر حرکت نماییم. بخشی دیگر را نیز در عنوان کلي اهل بيت معرفي کرده و مقدار بسیار زیادی از معارف را نیز به طور مستقيم در خود قرآن آورده است.
حال، آنان که ذوق و شوق کافی برای فهم معرفت دارند باید عمر خویش را صرف تحصیل این معارف کنند و آموختههای خود را در اختیار مردم قرار دهند تا آنان نیز در مسير رشد و رسیدن به سلامت دنيا و آخرت قرار گیرند.
این عده وظیفه دارند پس از کسب معرفت در میان مردم و در بطن جامعه قرار گيرند و به تبلیغ و نشر حقایق بپردازند، نه اینکه گوشه خلوت اختیار کنند و خود را از مردم پنهان کنند. از این رو، عالماني که خود را از مردم پنهان میکنند و در نشر معارف الهی نمیکوشند و با زبان و قلم دانش خویش را به مردم نمیرسانند، در گمراهي و شیوع فرهنگهاي فاسد در میان مردم سهیماند و از آنجا که به علم خویش عمل نمیکنند به فرموده پیامبر اکرم در قيامت اهل دوزخاند و دوزخيان از بوي بدن آنها به خدا شکايت ميکنند.
اما اگر چنين عالمي در جامعه حضور داشت و مردم او را غريب و تنها گذاشتند و به سراغش نیامدند تا از علمش استفاده کنند، گناه نادانیشان بر دوش خودشان است و در دادگاه قیامت محکوم به عذاباند. این گروه از مردم از آنجا که گوش خود را معطل گذاشتهاند و در نتیجه وظايف خود را ندانسته و به آن عمل نکردهاند اهل دوزخ هستند؛ زیرا در جایی که عالم آماده است علم خویش را در اختیار دیگران قرار دهد، مردم موظفاند از نعمت گوش بهره ببرند و به کسب معرفت بپردازند.
از آنچه گفتیم معلوم میشود که همه مردم لازم نيست خود به تحصیل علم بپردازند، بلکه کافی است عدهاي به این مهم اقدام کنند و مردم از علم ایشان استفاده کنند. خداوند در این باره به مردم دستور میدهد:
«فاسألوا أهل الذكر إن كنتم لا تعلمون».
اگر [حقيقت را] نمىدانيد، از اهل دانش و اطلاع بپرسيد.
مردم باید آنچه را که نميدانند از دانايان بپرسند تا در حد خود دانا شوند. در روز قیامت نیز، معيار پاداش دادن به بندگان علم و عمل آنهاست. در این میان، عالمان با عمل بیشترین پاداش را دارند و متعلمین با عمل در مرحله بعد از ایشاناند. در حقیقت، متعلمین بعد از انبياء و ائمه و عالمان در رتبه چهارم قرار دارند و غیر از این چهار دسته، بقیه مردم بیتردید اهل دوزخاند.
گوش منفی کدام است؟
گوش منفي گوشي است که صاحبش در استفاده از آن در راه مثبت و تحصيل حقايق بخل میورزد. بخل بر خلاف پندار عموم مردم تنها در مسائل مالی نيست، بلکه اقسامی دارد که یکی از آنها بخل در استفاده از گوش است. در همین باره در سوره مبارکه احقاف ميخوانيم:
«ولقد مكناهم فيما إن مكناكم فيه وجعلنا لهم سمعا وأبصارا وأفئدة فما أغنى عنهم سمعهم ولا أبصارهم ولا أفئدتهم من شيء إذ كانوا يجحدون بآيات الله وحاق بهم ما كانوا به يستهزئون».
همانا ما به آنان در امورى قدرت و تمكن داده بوديم كه شما را در آن امور چنان قدرت و نيرويى ندادهايم، و براى آنان گوش و چشم و دل قرار داده بوديم، ولى گوش و چشم و دلشان چيزى از عذاب را از آنان برطرف نكرد؛ زيرا همواره [با داشتن آن ابزار تشخيص] آيات ما را انكار مىكردند، و سرانجام عذابى كه همواره آن را مسخره مىكردند، آنان را احاطه كرد.
برداشتهایی از این آیه شریفه
چنانکه از آيه شريفه به دست میآید کسانی که پیش از ما بر روی زمین زندگی میکردند صاحب تمدن بزرگ و ابزارها و امکانات شگفتی بودهاند که آن توان و نیرو به ما منتقل نشده است. به عبارت دیگر، چنین نیست که گمان کنیم هر چه در تاریخ بشر به عقب برویم با انسانهایی وحشي و بیتمدن مواجه میشویم. در برخی مقالات علمي خواندم که باستان شناسان تمدنهایی را در زمین کشف کردهاند که حتی دارای سکّوي پرتاب ابزارهایي به آسمان بودهاند.
اما از همه این مشاهدات و کشفیات مهمتر، شهادت پروردگار بر این مطلب است که به صراحت میفرماید امکانات و تواناییهاي اقوام گذشته به ما نرسیده است.
با این حال، نکتهای که میان ما و آنان مشترک است بهرهمندی از نعمت گوش و چشم و قلب است:
«وجعلنا لهم سمعا وأبصارا وأفئدة فما أغنى عنهم سمعهم ولا أبصارهم ولا أفئدتهم من شيء».
خداوند میفرماید: به همه گذشتگان گوش دادم تا بفهمند و چشم دادم تا عالم شوند، اما آنها با گوش و چشم و نيروي درک خود از عذاب دنيا و آخرت فاصله نگرفتند و تا توانستند در اين دنيا درب بدبختي و در آن دنیا درب دوزخ را به روي خود گشودند و ترجیح دادند مانند حیوانات زندگي کنند:
«والذين كفروا يتمتعون ويأكلون كما تأكل الأنعام والنار مثوى لهم».
و در حالى كه كافران همواره سرگرم بهرهگيرى از [كالا و لذتهاى زودگذر] دنيايند و مىخورند، همان گونه كه چارپايان مىخورند و جايگاهشان آتش است.
خداوند در ادامه آیه میفرماید: آنان سخنان پیامبران خویش را نمیپذیرفتند و آنان را دروغگو میخواندند:
«إذ كانوا يجحدون بآيات الله وحاق بهم ما كانوا به يستهزئون».
و وقتی پیامبران آنان را از این معنا میترساندند که با اين روش زندگی به عذاب الهی دچارميشويد، ميخنديدند و پیامبران را به سخره میگرفتند، ولي عاقبت عذابی فراگير آنان را فرا گرفت و تمدن عظیمشان را از میان برد.
با این بیان، معلوم است که امتهای پیشین نیز در استفاده از نعمت گوش و چشم و فلب به خطا رفتهاند و جهلشان سبب نابودیشان شده است، در حالی که میتوانستند عالم و اهل معرفت شوند و به رستگاری برسند. این است که معطل نگذاردن نعمت گوش این انداه مهم است. از گوش براي دانا شدن باید استفاده کرد نه اینکه آن را بر هر سخنی و حرفی گشود و معطلش گذاشت.
شکایت گوش و چشم از انسان در قیامت
در سوره فصلت آمده است:
«حتى إذا ما جاءوها شهد عليهم سمعهم وأبصارهم وجلودهم بما كانوا يعملون * وقالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا أنطقنا الله الذي أنطق كل شيء وهو خلقكم أول مرة وإليه ترجعون».
وقتى آنان به آتش مىرسند، گوش و چشم و پوستشان به اعمالى كه همواره انجام مىدادند، گواهى مىدهند. و آنان به پوستشان مىگويند: چرا بر ضد ما گواهى داديد؟ مىگويند: همان خدايى كه هر موجودى را به سخن آورد، ما را گويا ساخت، و او شما را نخستين بار آفريد و به سوى او بازگردانده مىشويد.
به تصریح این آیه شریفه، وقتي گناهکاران را وارد قيامت میکنند، گوش و چشم و پوست آنان عليه آنها شهادت ميدهند که خدايا اين فرد در دوران عمر خویش به جاي اينکه ما را در راه رشد و کمال هزینه کند، ما را در مسيرهاي انحرافي خرج کرد.
حال، سوالی که در انتهای این مقال به ذهن میرسد این است که چرا باید انسان آنگونه زندگی کند که گوش و چشم و قلبش در قيامت او را رسوا کنند و سرآخر به دوزخ بکشانند؟