بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند بزرگ از اهل بیت در قرآن تعبیربه اهل ذکرفرموده. از ترکیب کلماتی که در این آیه به کار گرفته شده که (فَسئَلوا أهلَ الذِّکر إن کُنتُم لاتَعلَمون) آن چه را که به آن جاهل هستید از اهل ذکر بپرسید. ذکری که با تسبیح گفته می شود علاج جهل جامعه را نمی کند. باید کلمه ی ذکر در آیه ی شریفه یک منبع علم، آگاهی و بصیرت باشد. چیست این منبع؟ خود قرآن بیان می کند (إنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکر وَ إنّا لَهُ لَحافِظُون) ما ذکر را نازل کردیم. این منبع حکمت، این منبع علم، این منبع بصیرت قرآن است. پس اهل ذکر می شوند اهل قرآن. قرآن به چه کسی نازل شده؟ در خانه ی چه کسانی نازل شده است؟ در آن خانه ای نازل شده که از آن خانه در سوره ی احزاب این گونه یاد می کند( فی بیوتٍ ....) خانه ای که من خواسته ام در کمال رفعت و عظمت باشد. اهل این خانه چه کسانی هستند؟ (لاتُلهِیهم تِجارَةٍ وَ لابیعٌ عَن ذِکرِ الله) اهل این خانه چه کسانی است؟ همان هایی که در باره شان می فرماید: (یُطَهِّرَکُم تَطهیرا) اهل این خانه چه کسانی اند؟ آن هایی که پیغمبر فرمود (تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین کِتابَ الله وَ عِترَتی) اهل این خانه همان هائی هستند که خداوند دو عنصر محبت و اطاعت از آن ها را پاداش رسالت پیغمبر قرار داد. (لا أسئَلکُم عَلَیهِ أجراً إلّا المَوَّدَةَ فِی القُربی) نه (إلّا المَحَبَّة) فرق محبت و مودت در اطاعت است و اقتدا . چهره ی الهی و ملکوتی و عرشی حضرت ابی عبدالله الحسین در این خانه، در این جمع، در اهل ذکر، در (رِجالٌ لاتُلهیهم تِجارَة وَ لابیع عَن ذِکرِ الله ) ویژگی خاص دارد. در یک کلمه همه می دانید و همه بدانید که خداوند مهربان حضرت حسین را امام واجب الاطاعه قرار داده. پیروی از فرهنگ او و روش و منش او، را واجب دانسته و پیغمبر اسلام او را مایه ی نجات معرفی کرده است. بهترین کار را شما دارید می کنید، گریه. این از اعظم قربات به سوی خدا است. اما چه قدر نیکو است که این گریه، این آب خالص عرشی و ملکوتی، با درخت اطاعت و رعایت حلال و حرام و رعایت حجاب آمیخته شود. کسانی که با اهل بیت آمدند شام، برای یزید گفتند، باادب تر، موقرتر، عفیف تر، و با کرامت تر از این ها را ندیدیم. تمام مسیر چهل منزل را روز مشغول ذکر خدا بودند و شب بیدار و به عبادت پرداختند. حتی یک بچه ی کوچکشان در نقطه ی سخت ترین حادثه یک تقاضا از دشمن نکرد. با نامحرم حرف نزد. این گریه از پرقیمتی ترین گریه هاست. یعنی گریه ی دوم در عالم است. گریه اول گریه در سحر است برای خدا. (تَفیضُ أعیُنُهُم مِنَ الدَّمع مِن ما عَرَفوا مِن ______ ) گریه ی دوم هم گریه بر ابی عبدالله الحسین است. به طور یقین، بدانید اولین کسی که برای حضرت ابی عبدالله روضه خوانده است خدا بوده. کِی؟ زمانی که آدم از بهشت بیرون رفت. جبرئیل این روضه را گرفت آمد برای آدم خواند. به آدم گفت این راه نجات است. گریه ی برحسین با توبه ی تو که قاطی شود عرش را تکان می دهد. گریه کرد. دو سه خط هم بیشتر نبود روضه ی پروردگار، آدم، (صَغیرُهُ یُمیتُهُ العَطَش) بچه اش از تشنگی می میرد. (وَ کَبیرُهُ جِلدُهُ مُنکَمِش) ماهی پوستش خیلی صاف است. اما وقتی در ماهیتابه شروع می کنند به سرخ کردن ماهی، پوستش جمع می شود. آدم، زن و مردش از تشنگی پوستشان جمع می شود. آدم خیلی گریه کرد. گریه ی آدم با تلقی کلمات مخلوط شد، درجا پروردگار به او اعلام کرد (فَتابَ عَلَیهِ) توبه ات قبول شد. (إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیم).
دل گفت مرا علم لَدنّی هوس کرد تعلیم کنم اگر تو را دسترس است
گفتم که الف گفت دگر میچ مگو درخانه اگرکس است یک حرف بس
است
آن حرف هم یا حسین است . ولی چه یا حسینی؟ این یا حسینی که از دل زن و مرد مطیع و اقتدا کننده در بیاید از دل مردان پاک، زنان پاک، مردان با ادب، زنان با حجاب و با عفت، و بعد هم قاطی با گریه باشد. بکاء و اطاعت. خوشحال هستم که دارم با شما حرف می زنم. زیرا نوع روایات گریه، کلمه ی مؤمن در آن به کار رفته است. اگر مؤمنی گریه کند برای حسین ما، (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) اگرکسی پنجاه نفر را در مصیبت ما بگریاند (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) اگرکسی بیست و پنج نفر را گریه بیندازد (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) اگر کسی ده نفر را برای حسین ما بگریاند (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) اگر کسی پنج نفر را بگریاند (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) روایت در کامل الزیارات است. دیگر بالاتر از این کتابی نداریم راجع به ابی عبدالله). کسی که یک نفر را بگریاند (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) کسی که خودش تنها بیشیند گریه کند، در ماشین، در خانه (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) این حرف های امام صادق دل بعضی ها را سوزاند. آمدند پیش امام صادق گفتند: یابن رسول الله، حالا اگر کسی گریه نداشته باشد چه کار کند؟ خب یک نفر است گریه اش نمی آید، چه کند؟ فرمود: برود قاطی گریه کن ها (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) نمی تواند، خودش را به شکل یک گریه کن در بیاورد، چهره اش را درهم بکشد، حالت غصه بگیرد، اگر چهره اش را درهم بکشد و حالت غصه بگیرد (وَجَبَت لَهُ الجَنَّة) برای داغ خالی نبود که از کربلا تا شام گریه کردند. تا برگشت به مدینه گریه کردند. تا آخر عمرشان گریه کردند، برای داغ خالی نبود، می دانستند خدا با این گریه چه می کند. اصلا این گریه یک عبادت بود برایشان. خیلی ها آمدند پیش زین العابدین، گفتند که با این جور گریه کردن ها (تَقتُلُ نَفسَک) خودت را می کشی. گفت باز هم گریه می کنم. می گویید با این گریه می میرم، بگذارید بمیرم. این را می گویید خود کشی؟ مردن در حال گریه بر پدرم را می گویید خودکشی؟ چه می فهمید چه می گویید. به امام صادق گفت اگر واسطه برای گریه مان قرار دهیم عیبی ندارد؟ مثلا بچه مان مرده، اول یاد بچه مان کنیم تا به گریه بیاییم؟ فرمود یاد بچه تان کنید، عیبی ندارد. یاد گرفتاریمان کنیم، ما را به گریه می اندازد برای ابی عبدالله، فرمود یاد گرفتاریتان کنید. خودش هم همین کار را می کرد. خودش چهل سال وقت افطار آب به او می دادند، نگاه می کرد، آب را جلوی چشمش می گرفت این قدر اشک توی آب می ریخت می گفت بگیرید عوض کنید. غذا می آوردند ظرف را بلند می کرد نگاه می کرد، زار زار گریه می کرد. از دور می دید یک خانم دارد می آید بچه ی شیرخواره بغل گرفته، می ایستاد گریه می کرد. از در مغازه ی قصابی رد می شد می دید گوسفند را رو به قبله کردند، می دوید می گفت آب به او داده اید. می ایستاد گریه می کرد. این گریه واجب است بماند. مخالفت با این گریه والله از اعظم گناهان است. مخالفت با این گریه مخالفت با فاطمه است، پیروزی ندارد. مخالفت با این گریه جنگ با خداست پیروزی ندارد. هزار و پانصد سال است این دستگاه را می خواستید چپه کنید خودتان نابود شدید. زحمت بی خودی برای چه می کشید. خیال نکنید بعد از ما این گریه تمام است. این قدر خدا در آستین قدرتش آدم دارد بیاورد بیرون که این مجالس را ادامه دهد، این قطعی است، یقینی است. تا خداوندی خدا برجاست، بیرق شاه کربلا برپاست. شاید صدها بار این روایت را شنیده باشید در مجالس متعدد، تازگی دارد، خون حسین هنوز دارد می جوشد و می جوشد. بچه تازه به دنیا آمده بود. چه قدر پیغمبر خوشحال بود. آمد کنار بستر فاطمه . می گویند به زائو خبر بد ندهید. درست است. قنداقه را برداشت. اولین بار است پیغمبر دارد حسین را می بیند. فاطمه جان این بچه ات را در سرزمین دوری از مدینه به نام کربلا می کشند. فاطمه جان بگذار من حرف هایم را بزنم (وَ ما یَجری عَلیهِ مِنَ المَهَل) این جمله یعنی دخترم بگذار همه چیز را برایت بگویم. بچه هایش را می کشند. کوچکش را می کشند. بزرگش را می کشند. برادرهایش را می کشند. دختران و زنانش را اسیر می کنند. سرهای بریده شان را به نیزه می زنند. بگذار بگویم برایت که چه خواهد شد . زن زائو است، درد دارد، (بَکَت فاطِمَة، بُکاءً شَدیداً) به زحمت از توی رختخواب بلند شد داد می زد و گریه می کرد. (قالَت یا أبا، مَتی یَکونُ ذلِک) این حوادث عظیم کی اتفاق می افتد؟ می خواست ببیند هست. (قالَ فی زَمانٍ خالٍ مِنِّی وَ مِنکِ وَ مِن عَلیٍ) دخترم آن روز من نیستم، تو هم نیستی، پدرش هم نیست. خوب شد نبودید، می خواستید چه چیزی را ببینید؟ تا گفت هیچ کدام از ما آن زمان نیستیم زهرا دیگر بی تاب شد. هرکس در کوچه رد می شد چنان ناله ای از زهرا می شنید، دارد مجوز می دهد زهرا به خانم ها که در گریه ی برحسین من صدایتان را نامحرم بشنود، بشنود. این جا دیگر عیبی ندارد. ( بقیه روضه است )
"بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحمین"