بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
شخصى در محضر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله عرضه داشت: يا رسول اللّه! شما به من اجازه مىفرماييد كه من از خدا درخواست مرگ كنم تا پروردگار عالم به عمر من خاتمه دهد؟ البته اين مطلب را از باب گرفتارى، مشكلات و سختىها نگفت، بلكه نزد خود فكر كرده بود كه من بروم و چنين اجازهاى را از رسول خدا بگيرم، اگر حضرت اجازه دادند از خداوند متعال بخواهم كه مرگ مرا برساند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمودند: مرگ واقعيتى حتمى است. قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد:
«كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»
هر صاحب جانى، شربت مرگ را مىچشد. مردن قطعى است، خدا در قرآن به پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «إِنَّكَ مَيّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيّتُونَ»
اى حبيب من! با اين موقعيت و عظمت و با اين كه بنده خاص و ويژه من هستى، خواهى مرد و مردم نيز مىميرند.
قرآن كريم فرموده: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى علِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهدَةِ فَيُنَبّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»
به آنهايى كه از مرگ فرارى هستند و تصور مىكنند كه فرار از مرگ با ورزش، دوا، غذا و تهيه كردن ابزارهاى سلامتى برايشان ميسر است، بگو: شما كه از مرگ فرارى هستيد، مرگ شما را ملاقات خواهد كرد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» مىفرمايد: مرگ شما را دنبال مىكند و شما را گم نخواهد كرد. يا در قرآن مىفرمايد: «أَيْنَما تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ»
محكمترين و سختترين قصرها را بسازيد، هزاران نگهبان برايش قرار دهيد، ضدّ همه حوادث طبيعى بسازيد كه نه زلزله خرابش كند، نه اسلحه، ولى مرگ آنجا نيز به سراغ شما مىآيد.
حضرت فرمودند: مرگ قطعى است و اين سفر، سفرى است طولانى؛ زيرا ارواح از لحظه مرگ تا قيامت، بايد از منازلى عبور كنند. منزل نهايى قيامت است كه آنجا ديگر راه عبور وجود ندارد. تمام مردم جهان، از اولين و آخرين نيز در قيامت در دو جايگاه قرار مىگيرند.
جايگاه انسان يا بهشت است يا دوزخ، بهشت و دوزخى كه خودشان براى خودشان فراهم مىكنند، نه اين كه خداوند متعال با اجبار كسى را به بهشت و دوزخ ببرد.
روشن بودن راه شكر و كفر
دو در به روى مردم باز است: «إِنَّا هَدَيْنهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»
مردم دو دستهاند يا واقعاً بنده شكرگزار حضرت حق هستند، يا در برابر نعمتهاى الهى ناسپاس مىباشند. شاكرين داراى مقام شكر هستند، يعنى نعمت را به جاى خود خرج مىكنند و در غير جاى خود نمىبرند. امام صادق عليه السلام خيلى زيبا مىفرمايد: «الشُّكْرُ لِلنِّعَمِ اجْتِنابُ المَحارِمِ» «3» كه معنى آن همين است كه هر نعمتى را در جايى كه صاحب نعمت مقرر كرده است، خرج كند، اين همان معناى شكر و بنده شاكر مىشود. خدا در قرآن مىفرمايد: «وَسَنَجْزِى الشكِرِينَ»
يقيناً پاداش شاكرين را به آنها عنايت مىكنيم. به قدرى مقام شاكرين والاست كه شب عاشورا، ابى عبدالله عليه السلام بعد از سخنرانى خود، دعا كردند و به پروردگار عرضه داشتند: «فَاجْعَلْنَا لَكَ مِنَ الشَّاكرِينَ» خدايا ما را از گروه شاكرين حساب نما.آن كسانى كه در گروه «إِمَّا شَاكِراً» هستند، شكر را به اختيار خودشان انتخاب كردهاند، يعنى نعمتها را شناخته و در جاى خود، خرج كردهاند. آنان- به تعبير قرآن، در سوره انفال- شناختند كه پول نعمت و خير است. در هيچ فرهنگى از پول به عنوان «خير» نام برده نشده است. همه جا مىگويند: پول، ثروت است، ولى قرآن مجيد پول را نعمت و خير مىداند. خدا محبت به پول را در دل مردم انداخته است و اين امرى طبيعى مىباشد.
ولى با اين القاء محبتى كه خدا نسبت به پول در دل مردم كرده، هم راه كسبش را به مردم نشان داده و هم راه خرج كردنش را.
پول خير است، اگر كسى از راه صحيح به دست بياورد و در راه صحيح خرج كند. اين خير هم خير در دنيا و هم خير در آخرت مىباشد. عدهاى از طريق پول، مقام، غرائز و شهوات براى خودشان نردبانِ رسيدن به سعادت درست كردند، چون نعمتها را شناختند و فهميدند كه آن را كجا بايد خرج كنند.
قدردانى خدا از شاكرين در قيامت
وقتى انسان ابزار زندگى را نعمت بداند، به ناچار خدا را منعم و خودش را متنعم خدا مىداند، پس مطابق خواسته خدا مىخورد، مىپوشد و مصرف مىكند. اين انسان در گروه «إِمَّا شَاكِراً» قرار مىگيرد، آن شاكرى كه به انتخاب خودش راه خدا را انتخاب كرده، صحيح زندگى نموده و در قيامت با پاى خودش به بهشت مىرود، نه اين كه دستش را بگيرند و او را به طرف بهشت بكشانند.
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: در قيامت به او مىگويند: «ادْخُلُوهَا بِسَلمٍ ءَامِنِينَ»
با امنيت كامل به بهشت وارد شويد.
اميرالمؤمنين عليه السلام در «نهج البلاغه» در رابطه با دنيا، بهشت، دوزخ و انسان جملاتى دارند كه با يكديگر ارتباط دارند؛ حضرت مىفرمايد: «الا و ان اليوم المضمار» اين دنيايى كه در آن هستيد، ميدان تمرين است؛ تمرين اخلاق، عمل، حال و عبادت. اكنون بايد خودتان را با تمرين قوى كنيد. چون شخص تمرين نكرده را در مسابقه راه نمىدهند و اگر راه بدهند، همان بار اول مسابقه را مىبازد.
خدا عادل، حكيم و رحيم است، نمىشود به وسيله آيات، انبيا و امامان عليهم السلام به مردم امر كند كه تا مىتوانيد تمرين كنيد، اما مسابقهاى در كار نباشد. خداى حكيم كار بيهوده نمىكند. اگر مسابقهاى نباشد، حكم به تمرين، حكم لغوى خواهد بود.
«وَ غَدَاً السِّباقُ» فرداى قيامت، روز مسابقه است. «و السَّبْقَةُ الجَنَّةُ» آن جامى كه به برندگان مىدهند، بهشت است.
«وَ الغَايَةُ النَّارُ» كسى كه در دنيا تمرين نكرده، قدرتى براى رفتن به طرف بهشت ندارد، به ناچار در دوزخ مىماند، چون راه بهشت از دوزخ عبور مىكند. مسابقه دهندگان با ديگران از راه دوزخ رد مىشوند، رد شدنشان سرعت دارد، پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: سرعت رد شدن آنان مانند برقى است كه در ابرهاى بهار و پاييز مىزند؛ با اين سرعت رد مىشوند. چون با عبادت روح و بدن آنان قوى شده است. بدنى كه خدا در قيامت مىآورد، همين بدن است. اين است كه سعدى مىفرمايد:
گر قدمت هست چو مردان برو ور عملت نيست چو سعدى بنال
اما اگر تمرين نكردى، غصّهدار باش. البته نه اين كه تا آخر عمر غصه بخورى، نه، برخيز و وارد ميدان تمرين شو. نگو: كار از كار گذشته است. تا زندهاى، دنيا ميدان تمرين است.
توجه به سختى سفر آخرت
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به شخصى كه از ايشان اجازه درخواست مرگ كرده بود فرمودند:
مرگ براى همگان حتمى و سفرى طولانى مىباشد، اگر واقعاً از خدا مرگ مىخواهى و آرزوى مرگ دارى، من به تو اجازه مىدهم، آرزوى مرگ كن! به خدا بگو: خدايا! مرگم را برسان! عمرم را قطع كن! ولى قبل از اين كه آرزوى مرگ كنى، براى ده نفر، هديه بفرست، زيرا اگر براى اين ده نفر هديه نفرستى، آروزى مرگ آرزوى بسيار غلطى است.
مىخواهى بميرى چه كنى؟ به آنجا بروى كه دست و پايت را ببندند و گرفتار شوى؟ اينجا كه خيلى راحتتر زندگى مىكنى. آنجا مو را از ماست مىكشند. آنجا جهان خيلى عجيبى است. به قدرى عجيب است كه لقمان به پسرش گفت: «وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حسِبِينَ» اگر عملت به وزن دانه خردل باشد و در آسمانها يا اعماق زمين، و يا سنگها باشد، خدا در روز قيامت آن عمل را مىآورد و حساب مىكند. كجا مىخواهى بروى؟
ارسال هديه قبل از مرگ
1- هديه به ملك الموت
براى چه كسانى بايد هديه فرستاد؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله براى هر كس چهار هديه سفارش دادند، فرمودند: يكى از آنهايى كه بايد براى او قبل از آرزوى مرگ، يا قبل از مردن هديه بدهى، ملك الموت است. بايد برايش هديه بفرستى، خوشحالش كنى كه وقتى مىآيد جانت را بگيرد، پيغمبر به او سفارش كند كه اين كسى كه مىخواهى جانش را بگيرى، آدم خوب و مؤمنى است و ما قبولش داريم.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
ملك الموت به پيغمبر صلى الله عليه و آله مىگويد: يا رسول الله! در جان گرفتن از او از پدر نسبت به او مهربانتر هستم. يعنى جانش را مىگيرم، طورى كه هيچ دردى را نفهمد، بلكه خوشش نيز بيايد؛ «سكرة الموت»؛ سكرة به معناى مستى است.
بايد كارى كرد كه قبل از مردن و آرزوى مرگ، ملك الموت محبّ و علاقهمند ما باشد، چون اگر از كسى نفرت داشته باشد، خدا مىداند كه همين مرگ، چه عذاب دردناكى براى او خواهد شد. با آن شكل و وضعى كه مىآيد تا جان محتضر را بگيرد، نه شكلش قابل تحمل است و نه جان گرفتنش.
با توجه به مطلب قبل، قرآن مىفرمايد:
بعضىها قبل از اين كه ملك الموت بيايد تا جانشان را بگيرد، فرشتگانى نازل مىشوند، به صورت و پشت او تازيانههايى از عذاب مىزنند كه دردش را حتى يك نفر نيز در اين عالم نمىداند كه چگونه است.
براى چند روز در اين دنيا ماندن كه آخرش نيز بايد رفت، حق و ناحق، مال حرام، شهوت و رابطه حرام، هيچ نمىارزد. اگر عمرى لذت حرام بچشد، به لحظه آن شكل مردن نمىارزد. نه تنها مردنش، بلكه به لحظهاى نگاه كردن به ملك الموت نمىارزد.
2- هديه به قبر خود
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: دومين كسى كه بايد براى او هديه تهيه كنى قبر است، خانهاى كه مىخواهى تا قيامت در آن باشى. اين هديه را بفرست كه آن خانه، برايت خانه غربت، وحشت، ظلمت، اختناق، تنهايى و دلگيرى نباشد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
بعضىها كه از دنيا مىروند، شب اول قبرشان از شب بهترين دامادهاى كره زمين برايشان شيرينتر است. عدهاى نيز وقتى مىميرند، سنگينى و سختى شب اول قبرشان را كسى نمىتواند درك كند.
خدا در قرآن مىفرمايد: اين گونه افراد، افرادى كه در دنيا به فكر قبر و برزخ خود بودهاند، وقتى وارد قيامت مىشوند، با كسى كه در كنار آنها است صحبت مىكنند و مىپرسند: ما چه مدت در برزخ بوديم؟ ممكن است دويست هزار سال در برزخ بوده باشد، اما چون خدا نمىگذارد كه اين زمان را متوجه شوند، لذا وقتى وارد قيامت مىشوند، خيال مىكنند كه يك ساعت يا نصف روز در برزخ بوده. مانند اصحاب كهف كه در متن قرآن آمده است، سيصد سال خواب بودند وقتى بيدار شدند، با يكديگر گفتگو كردند:
«قَالَ قَائِلٌ مّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»
چه مدتى است كه ما در اين غار هستيم؟ يكى از آنها گفت: فكر مىكنم يك روز باشد. ديگرى گفت: نه، ما تازه از شهر آمديم، مگر چقدر اينجا خوابيديم؟ چند ساعت بيشتر نيست.
ديگرى گفت: گرسنهايم، پول بردار، غذاى پاكيزه بگيريم، يعنى از مكانى كه حلال فروش است، غذاى پاك بخريم. آنها مىدانستند كه غذاى ناپاك چه اثرات منفى دارد. به كسى آشنايى ندهيم، چون ممكن است حكومت هنوز به دنبال ما باشد، و وقتى كه مخفى گاه ما را بفهمند، بيايند و ما را بگيرند. مسير غار تا شهر را كه در دل كوهى نزديك به اردن بوده و شهر در دامنه همان كوه بود، رفتند. وقتى آمدند، متوجه مىشوند كه در و ديوار شهر عوض شده است، گفتند: يعنى چه؟ مگر در ظرف مدت نصف روز شهر عوض مىشود؟ ديدند هيچ كدام از چهرهها را نمىشناسند. درب مغازه غذا فروشى رفتند، گفت: غذاى پخته به ما بده.
قرآن مجيد مىگويد: سكّه پول را كه درآورد، فروشنده دست او را گرفت، گفت:
بگو اين گنج از كجاست؟ گفت: كدام گنج؟ گفت: اين پولهاى طلا و نقره. مربوط به سيصد سال قبل است. اينها قيمتى است، بگو از كجا آوردهاى؟ آنها تازه فهميدند كه سيصد سال است كه خوابيده بودند و متوجه نشده بودند.
مردههاى مؤمن نيز همين طور هستند؛ وقتى چند صد هزار سال بين مرگشان تا برپايى قيامت طول مىكشد، در قيامت به همديگر مىگويند: ما چه مدت در برزخ بوديم؟ خدا اين گونه بر بندگان خودش آسان مىگيرد.
لذتهاى دنيا را با لذتهاى آخرت معامله نكنيد! لذت حلال كه زياد داريم؛ خوردن از راه حلال، انسان لقمه حلال بخورد- ولو نان و پنير يا نان خالى باشد- وقتى حلال مىخورد، لذت مىبرد.
اميرالمؤمنين عليه السلام اغلب اوقات نان جو مىخوردند. شنيدهايد كه شب نوزدهم ماه رمضان، امكلثوم برايش شير و نمك با نان آورد. حضرت با لبخند فرمودند:
دخترم! چه وقت ديدهاى كه پدر بر سر سفرهاى كه دو سه نوع غذا باشد، نشسته باشد؟ او همان نان خشك خالى را كه مىخورد، لذت مىبرد. چون مىدانست كه اين نان حلال است. انسان از حلال خدا لذت مىبرد. شما با پوشيدن لباس حلال و گفت و شنود خندهدار شرعى نيز لذت ببر! خيال مىكنيد انبيا و اولياى خدا عليهم السلام نمىخنديدند و شوخى نمىكردند؟
پيرزن قد خميدهاى كه ديگر قيافهاى برايش نمانده بود، با عصا خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد، گفت: يا رسول الله! كلمهاى به ما بگو، خيال ما را راحت كن.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: چه بگويم؟ گفت: آيا در قيامت مرا به بهشت مىبرند؟ فرمود:
نه، نمىبرند. گفت: مرا راه نمىدهند؟ بلند بلند گريه كرد. بلال آنجا بود، گفت: يا رسول الله! اين پيرزن به بهشت راه ندارد؟ فرمود: نه، تو را نيز به بهشت راه نمىدهند. اين غلام نيز شروع به گريه كرد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: گريه نكنيد! شما به بهشت مىرويد ولى نه با اين قيافه، آن پيرزن را به دختر بيست ساله و تو را نيز به جوانى سفيدرو و زيبا تبديل مىكنند. آن گاه هر دو نفر آنها از اين شوخى پيامبر صلى الله عليه و آله به خنده افتادند. «2» پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام نيز شوخى مىكردند و مردم نيز مىشنيدند و مىخنديدند. فكر نكنيد كه انبيا عليهم السلام هميشه عبوس بودند. آنها نيز از شوخى، خنده، دوست و خانواده لذت مىبردند. «3» گنهكاران لذت اضافهاى نمىبرند، كار آنها نيز همان برنامهها است، اما از راه حرام. آن لذتى كه انبيا از شهوت با ازدواج مىبردند، گنهكاران همان را از راه زنا مىبرند، هيچ فرقى نمىكند. تازه آن كسى كه دارد زنا مىكند، وحشت دارد كه نكند كسى بفهمد و آبرويش برود. اما آن كسى كه با همسر خودش زندگى مىكند، چه وحشتى دارد؟ امنيت كامل دارد.
فريب اين لذتهاى ناباب و انحرافى را نخوريد. براى قبرت بايد هديه بفرستى.
3- هديه براى ترازو و ميزان قيامت 4- هديه براى دو فرشته سؤال كننده در قبر 5- هديه براى صراط و جاده قيامت 6- هديه براى مالك دوزخ 7- هديه براى بهشت و رضوان الهى 8- هديه براى جبرئيل
هديهاى نيز بايد براى جبرئيل بفرستيد، چون او فرشته مقرب پروردگار است كه شفاعت و دعايش روز قيامت كار مىكند. جبرئيل اهل نظر است. قرآن مىگويد: او به قدرى مقام دارد كه كسى كه دشمن جبرئيل است، كافر است و از تمام رشتههاى رحمت خدا جدا است. يهودىها، دشمن جبرئيل هستند و علت دشمنىشان نيز اين است كه مىگويند: ما پيغمبرى مانند موسى عليه السلام و كتابى مانند تورات داشتيم، چرا جبرئيل آمد و مقام نبوت را براى اين شخص عرب آورد و چراغ آيين ما را خاموش كرد؟ علماى يهود، سخت با جبرئيل دشمن هستند. پيغمبر فرمودند: براى جبرئيل نيز هديه بفرست.
9- هديه براى رسول خدا 10- هديه براى خدا
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: براى هر نفر از اينها چهار هديه بفرست كه جمعاً چهل هديه مىشود.
اى صوفى شراب آن گه شود صاف كه در شيشه بماند اربعينى
در دستورهاى اسلامى چهل، عدد مقدسى است: «وَوَ عَدْنَا مُوسَى ثَلثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقتُ رَبّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً»
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: وقتى هدايا را فرستادى، به تو اجازه مىدهم كه آرزوى مرگ كنى، چون اين مرگ، زيباترين مرگ است، چرا؟ چون مىخواهى در آغوش پرمحبت ملك الموت، برزخ، قبر، نكير و منكر، ترازوى الهى، صراط مستقيم قيامت قرار بگيرى. مىخواهى جبرئيل برايت دعا كند، من از تو شفاعت كنم و خدا به تو نظر لطف كند، پس اين هديهها را بفرست.
چهار هديه به هر كدام از ده حقيقت
بعد حضرت براى اين شخص چهار هديه را بيان كردند: اول؛ هديه ملك الموت است، چون ما اول با او برخورد مىكنيم، بعد قبر، بعد سؤال كنندگان، بعد ميزان، صراط، مالك، رضوان، جبرئيل، پيغمبر و پروردگار است. همه اينها كه از دستشان كارى برنيامد، آخرين نفر خداست كه مشكل ما را حل كند. در جلسه بعد بررسى مىكنيم كه اين هدايا چيست؟!
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته