بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
ما از شكل و كيفيت پرونده خود كه در قرآن كريم مطرح شده و مربوط به دنيا و آخرت ما است، خبر نداريم. اين پرونده در دنيا ثبت و نوشته مىشود و بعد از تكميل، بر اساس اين پرونده، در آخرت با ما معامله مىكنند. اما اين پرونده به چه شكل و چه صورت است؟ پرونده معنوى است يا مادى؟ نمىدانيم. فقط از طريق قرآن خبر داريم كه فرشتگانى هستند كه قرآن از آنها به «كرام الكاتبين» تعبير مىكند؛ نويسندگان بزرگوارى كه از كار ما آگاهى دارند: «يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ»
همه چيز شما را مىفهمند و مىدانند. اينان در صفحات اين پرونده، دانستهها و آگاهىهاى خود را نسبت به حركات، اعمال، اخلاق و حالات ما ثبت مىكنند. نگاههاى چشم و معنى آن را، شنيدهها، گفتهها، اشارات ابرو، پلك زدنهايى كه به چه معنايى زده شده، همه را ثبت مىكنند.
شكل و صورت اين ثبت كردن براى ما معلوم نيست، ولى آنچه كه در قرآن مجيد مطرح است، آثار، وزن، سبك و سنگينى اين پرونده است. از سورههايى كه در اين زمينه نازل شده، سوره مباركه «القارعه» است. سورهاى كه در مكه نازل شده و تعداد آياتش كم است. خداوند متعال در اين سوره از سبكى و سنگينى پروندهها خبر مىدهد، البته علت آن را نمىگويد، ولى در آيات ديگر و روايات، علت اين سبك و سنگينى پروندهها را مفصل بيان كردهاند.
آنچه كه بر عهده ما است اين است كه اين آيات و روايات را باور كنيم و بر اساس اين باور حركت كنيم، چون اگر باور نكنيم و نپذيريم، ضررى به خدا و پرونده و نويسندگان آن نمىزند. آنها همه بر سر جاى خود هستند و كار خود را انجام مىدهند. ناباروان، بعد از اين كه وارد قيامت مىشوند، باور مىكنند، اما اين باور فايدهاى ندارد.
اگر كسى در دنيا خورشيد را باور نكند، باور او چه ضررى به خورشيد مىزند؟
خورشيد هست و طلوع و غروب مىكند و آثارش را نيز دارد. يا كسى مىگويد: من مكه را نديدهام، باور نمىكنم كه شهرى به نام مكه هست، با اين باور نكردن، آيا شهرى به نام مكه نيست مىشود؟ خيلى چيزها در عالم طبيعت هست كه به چشم نمىآيند، ولى علم آن را ثابت كرده است، چه من باور كنم، چه نكنم. البته بهتر است كه ما ارزشهاى معنوى را كه در قرآن و رواياتِ هماهنگ با قرآن هست، قبول كنيم، و الا ضرر مىكنيم.
پروندههاى سبك و سنگين قيامتى
ببينيم پرونده سبك و سنگين در اين سوره چگونه بيان شده و چيست؟
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* الْقَارِعَةُ* مَا الْقَارِعَةُ* وَ مَآ أَدْرَئكَ مَا الْقَارِعَةُ* يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ* وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ* فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ* فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ* وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ* فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ* وَ مَآ أَدْرَيكَ مَاهِيَهْ* نَارٌ حَامِيَةُ»
«قرع» يعنى كوبنده، يعنى اى حبيب من! نمىدانى اين كوبنده، چه كوبندهاى است و چگونه مىكوبد؟ چه پتكى است كه بر سر جهان مىزنم و همه چيز را با يك بار كوبيدن به هم مىريزم؛ تمام كهكشانها، سحابى، كوهها و درهها، همه خراب مىشوند. خورشيدها، ماهها، ستارگان همه خاموش و نابود مىشوند. كوهها مانند پنبه حلّاجى شده مىشوند. درياها خشك و تبديل به آتش برافروخته مىشوند.
معناى آن كوبنده، اين است.
آن روزِ كوبيدن كه كوبنده مىكوبد و همه را در هم مىريزد، تمام مردم، مانند پروانههايى كه دور شمع، ديوانهوار مىچرخند و اين در و آن در مىزنند شده، نمىدانند چه خبر شده و چه مىخواهد بشود. كوههاى سر به فلك كشيده، مانند پنبه رنگين حلاجى شده پودر مىشوند. ببينيد كه قدرت اين كوبندگانى تا چه مقدار است.
كسى كه جنس مورد وزنش، اعمالش باشد، او قيمتى است. سنگين به معناى قيمتى بودن است، نه سنگين جِرمى. «ثقل» يعنى ترازوى آنهايى كه اعمالشان وزن و قيمت دارد. در آن روز گار كوبندگى كه مردم مانند پروانههاى دور شمع پخش هستند و ديوانهوار نگاه مىكنند، كسانى كه پرونده سنگينى دارند، در زندگى خوشى هستند. آنهايى كه پروندههايشان سبك، بىارزش و بىقيمت است، قابليت خريد خدا را ندارند.
خريد و فروش اعمال مؤمن
در سوره توبه، پروردگار قيامت را به بازار تشبيه و خودش را خريدار معرفى مىكند. فقط مردم مؤمن را فروشندگانِ در قيامت مىداند، چون فقط آنها جنس قابل فروش به خدا را دارند، كافر و منافق كه چيزى ندارد تا بفروشد. اينها در دنيا هر چه داشتند، خوردند و مصرف كردند و لخت و عريان به قيامت رفتند و چيزى ندارند كه در قيامت ارائه كنند. در قيامت، جنس قابل ارائه از مؤمن است، چون مؤمن در دنيا توانسته جنسى را فراهم كند كه در قيامت به خدا بفروشد.
خداوند خودش را مشترى و خريدار حساب كرده و فروشنده را شما مردم مؤمن و جنس مورد خريد را اعمال و زحمات شما مىداند. قرآن مىگويد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
هر كجا در قرآن لفظ مؤمن هست، يعنى شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام. شما كه حضرت على عليه السلام را به امارت و ولايت قبول داريد، و امير شما است. نگفتند:
اميرالناس، چون مسيحىها و يهودىها كه ايشان را قبول ندارند. غير شيعه نيز او را به عنوان اميرالمؤمنين قبول ندارند؛ آنها مىگويند: حضرت على بن ابى طالب «كرّم الله وجهه» يا «رضى الله عنه»؛ آنها حتى حاضر نيستند كه به اميرالمؤمنين سلام بدهند. شما هستيد كه اميرالمؤمنين را بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله به عنوان امام واجب الاطاعه قبول داريد و حرف پيغمبر صلى الله عليه و آله را گوش داديد كه گفت: بعد از من، على عليه السلام ولىّ شما است، شما نيز قبول كرديد، زيرا حرف پيغمبر صلى الله عليه و آله حرف خداست، پس مؤمن شما هستيد، ديگران مسلمان هستند، ولى امام عليه السلام امير آنها نيست.
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ»
بيشتر كتابهاى روايتى ما و ديگران نوشتهاند كه اين آيه در حق اميرالمؤمنين عليه السلام است. در اين آيه، بعد از خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله، اميرالمؤمنين عليه السلام است؛ يعنى امير و ولىّ شما خدا است.
احترام خدا به مؤمنين در قرآن
ممكن است كسى بگويد: خدا و پيغمبر تك نفر هستند، اما چرا تمام جملههاى بعد جمع آمده است؛ «وَالَّذِينَ» «وَيُؤْتُونَ» «هُمْ رَ كِعُونَ»
در آيهاى ديگر نيز همين ضماير جمع را آورده است: «وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ»
آنان كه مؤمن واقعى شدند، «ءَامَنُواْ» «يُقِيمُونَ» «هُمْ رَ كِعُونَ» جمع هستند.
چند جمع نيز در آخر آيه است؛ فعل، ضمير و موصول. آخر اين آيه، هفت ضمير و فعل و موصول به صورت جمع آمده است.
در مرحله اول به نظر مىآيد كه ما در مصداقشناسى آيه اشتباه كردهايم و تنها به اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت دادهايم، در حالى كه ضماير و افعال و موصولات اين آيات به صورت جمع است، اما بايد بگوييم: در بيش از صد كتاب قوى، اصيل و قابل قبول شيعه و اهل تسنن، چه كتابهاى تفسير، چه تأويل، چه شأن نزول و چه روايى، در مورد اين آيه نوشتهاند:
وقتى نصاراى نجران به پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله گفتند: ما مسلمان نمىشويم و مىخواهيم مسيحى بمانيم، جزيه، يعنى ماليات نيز نمىدهيم، چون تو را به حق نمىدانيم، حاضر هستيم با تو مباهله كنيم، دست به دعا برداريم، هر كدام كه بر حق باشيم زنده بمانيم و هر كدام كه ناحق هستيم، همانجا نابود شويم، پروردگار به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سريع قبول كن. فردا صبح قرار بگذاريد، آنها تو را نفرين كنند و تو نيز آنها را نفرين كن!
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله قبول كردند. خدا فرمود: بگو كه چه كسانى را در جلسه نفرين مىخواهند بياورند.
اين آيه را ببينيد كه تمام ضمايرش جمع است و هيچ ضمير مفردى ندارد: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكذِبِينَ»
«تَعَالَوْاْ نَدْعُ» جمع هستند؛ همهياران را صدا مىزنيم؛ شما هر چه در شهر نجران اولاد داريد، بياوريد، ما نيز هر چه اولاد در مدينه داريم مىآوريم. تمام جوانها را بياوريد، ما نيز مىآوريم. بگذار كار را يكسره كنيم، شما هر چه زن داريد بياوريد، ما نيز مىآوريم؛ «نِسَآءَنَا» جمع است. شما هر چه مرد داريد و ما هر چه مرد داريم بياوريم. همه اين يازده كلمه به صورت جمع آمده است. در آيه قبل نيز چند جمع بود، اما اين آيه چهار جمع اضافهتر دارد. فرداى آن روز، آنها با جمعيت زيادى آمدند، جا گرفتند، پيغمبر صلى الله عليه و آله نيز به دستور خدا، دعوت و نفرين را قبول كرد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد، آنها ديدند از كل زنان فقط يك زن با او است و از كل جوانها، دو نفر با او هستند كه جوان نيستند، بلكه بچه هستند؛ حسن و حسين عليهما السلام. از كل مردان نيز يك نفر با او است كه اميرالمؤمنين عليه السلام است.
در قرآن خدا حضرت على عليه السلام را يك نفر نمىداند، بلكه ايشان را به تنهايى كل مىداند، لذا در حق حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام «انفسنا» را به صورت جمع استعمال كرده، يعنى حضرت على عليه السلام به تنهايى، همه مردان عالم، از آدم تا خاتم است.
احترام پيغمبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام
روايتى از اهل سنت است كه: مسجد پر از جمعيت بود، پيغمبر صلى الله عليه و آله روى منبر، صدا زد: مردم! مىخواهيد آدم عليه السلام را با علمش، نوح عليه السلام را با حلمش، ابراهيم عليه السلام را با خلّتش، موسى عليه السلام با كليم اللهىاش، عيسى عليه السلام با روح اللهىاش ببينيد؟ مردم خيال كردند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله اكنون پنج نفر را نشان مىدهد، اما به درب اشاره كرد، همه برگشتند، فرمود: «فلينظر الى على بن ابى طالب» پس على عليه السلام را ببينيد. يعنى نبايد در حق او «انت، هو، الذى، قال و ...» گفت، بلكه بايد حضرت را به صورت جمع لحاظ كرد، بايد گفت: «وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ» يعنى ركوع حضرت به تنهايى، مانند كل ركوعها، زكاتش، كل زكاتها، نمازش كل نمازهاى عالم است. او ولىّ شما مؤمنين است، والا اگر او را به اميرى قبول نمىكرديد، مؤمن و مسلمان نبوديد.
به شما سفارش مىكنم، از من بشنويد، شما كه به لطف خدا على عليه السلام را به عنوان ولىّ خودتان انتخاب كردهايد. اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: در انجام خوبىها و ترك بدىها به من كمك دهيد و مرا تنها نگذاريد. شما نمىتوانيد مانند من باشيد؛
«انكم لاتقدرون على ذلك ولكن اعينونى بورع و اجتهاد و عفّة و سداد»
پاك دامن باشيد و در كار خير بكوشيد، شكم و شهوت خود را از حرام حفظ كنيد و اهل صراط مستقيم باشد. اين گونه به من كمك بدهيد.
اتصال به اهل بيت، سنگين كننده پرونده آخرتى
يكى از چيزهايى كه در قيامت پرونده شما را وزن مىدهد، اتصال شما به اهل بيت عليهم السلام است، بعد نماز، روزه، زكات و حج است. «فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ* فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ»
روايتى از وجود مبارك حضرت موسى بن جعفر عليه السلام است كه مىفرمايد:
روز قيامت زائران پيغمبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام، از همه صفهاى اهل محشر جلوتر هستند. «2» چه كسى زائر واقعى آنان است؟ شيعه. براى چه شيعه اين حضرات را زيارت مىكند، چون آنها را اوليا و امراى خود مىدانند. اگر ديگران كه آنها را ولىّ خود نمىدانند، به زيارت آنها بروند، فقط سلامى به گنبد مىدهند. چقدر اين پرونده وزن دارد؟ خيلى.
اين ارزش شما است. در قيامت، خريدار شما خدا است، اما فروشنده كيست؟
فقط مردم مؤمن هستند، چون آنها جنس مورد فروش را دارند، نه كس ديگرى. چه چيزى مىفروشند؟ عبادت، مال، كوششهاى بدنى:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»
يعنى كاركرد وجودشان و پولى كه در راه من دادند.
اگر به خانوادههاى فقير كمك كنيد، ديگران عذر نمىآورند كه ما چون نداريم، به گناه افتاديم. ماه رمضان ماه صدقه دادن است و ثوابش خيلى بيشتر از ماههاى ديگر مىباشد. دستور داريم كه در ماه رمضان، تا مىتوانيم كمك مالى كنيم.
خدا مىخرد، اما در برابر خريدش، چه چيزى به شما مىدهد؟ «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» مىخرد و در مقابل آن بهشت مىدهد. از اين معامله در عالم سودمندتر و پرمنفعتتر هست؟
اما آنهايى كه اعمالشان سبك و قابل خريدن نيست: «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ* فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ* وَ مَآ أَدْرَيكَ مَاهِيَهْ* نَارٌ حَامِيَةُ»
در جهنم به اندازه قبر به آنها جا مىدهد، و شما چه مىدانيد كه آن قبر چيست؟ آتش بسيار سوزان است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته