بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
روز قيامت حدود صد اسم دارد كه مجموعه اين اسمها را مرحوم فيض كاشانى در باب معاد ذكر كردهاند. نامهاى قيامت به خاطر خود قيامت نيست، بلكه به تناسب حال، وضع و عمل مردم نامگذارى شده است، ولى اسم اصلى آن كه در قرآن مجيد نيز زياد آمده است، «الآخرة» است كه در مقابل دنيا، يعنى جهان ديگر، جهانى كه بعد از اين جهان است. اما نامهاى ديگر به تناسب انسانها است. مثلًا در قرآن كريم به رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِىَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِى غَفْلَةٍ وَ هُمْ لَايُؤْمِنُونَ» مردم را نسبت به روز اندوه، غصّه و تأسف هشدار بده. «أنذرهم» يعنى هشدار دادن و ترساندن.مانند اين آيه شريفه: «وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»
آيه در اوايل بعثت نازل شده است و معنى آن اين است كه نزديكترين اقوام خود را هشدار بده كه راه شما كج، كارتان غلط و اعمالتان شيطانى است و اگر در اين راه و اعمال بمانيد، با دست خودتان راه خير دنيا و آخرت را به روى خود بستهايد.
قرآن مجيد مىفرمايد: در اين عالم هر چه خوبى به مردم مىرسد، از جانب خدا است و در اين دنيا هر چه بدى، رنج، سختى، مشكل و عذاب به مردم مىرسد، از طريق خود مردم است.
خود مردم باعث مشكلات، ناامنى، رنج، مشقت و ضيق معيشت خود هستند.
خداوند متعال هر چه را كه حرام كرده است، فقط به اين خاطر بوده كه مردم با ارتكاب حرام، در مشكل مىافتند.
اگر زشتىهاى اخلاق را حرام كرده و گناه دانسته است، به اين خاطر است كه وقتى مردم دچار زشتىهاى اخلاق شوند؛ لجباز، متكبّر، متعصب، حريص و طمعكار شوند، خودشان به مشكل دچار مىشوند، پس همه خوبىها از جانب او و همه بدىها از ناحيه ما است: «مَّآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ» مولّد مشكلات خود انسان است.
«يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» خدا راحتى شما را مىخواهد و براى هيچ كس سختى و مشكل نمىخواهد.
مشكل ساز خودتان هستيد. انسان وقتى قناعت نكند، دچار مشكل مىشود.
«يوم الحسرة» بودن قيامت
چرا خداوند نام قيامت را «يوم الحسرة» مىگذارد؟ چون گروه كثيرى، به محض اين كه وارد قيامت مىشوند، دچار اندوه، غصه و تأسف مىشوند. به چه علت دچار تردد و تأسف مىشوند؟ خداوند در قرآن مىفرمايد: به خاطر اين كه وقتى وارد قيامت مىشوند، پرونده خود و ديگران را مىبينند، بهشت و جهنم را مىبينند، تازه يادشان مىآيد كه فرصتهاى الهى را از دست دادند و از آنها چيزى باقى نمانده است.
خدا به همه فرصتهايى مىدهد؛ فرصت عمر، جوانى، زيبايى، ازدواج، علم، كار، كوشش و عبادت. وقتى در قيامت مىبيند كه تمام فرصتها نابود شده است، دچار اندوه فراوانى مىشود كه علاج نمىشود، چون علاجش به اين است كه دوباره فرصتها را به انسان برمىگردانند تا با آنها تجارت كند و سود قيامتى به دست بياورد. ولى افسوس مىخورد كه چرا آن فرصتها ديگر برنمىگردد؟ چون بنا نيست كه برگردانند. از ابتدا نيز بنابر اين بوده كه فرصتها يك بار به مردم داده شود.
تنهايى گنهكار در قيامت
قرآن مىفرمايد: در كنار اين اندوه و حسرت و گريه و ناله و داد و فرياد، شفاعت شفاعت كنندگان شامل او نخواهد شد. رحمت خدا به داد او نمىرسد و در صحراى محشر، تنها خواهد بود: «لَّاتَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيًا وَ لَايُقْبَلُ مِنْهَا شَفعَةٌ وَ لَايُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَاهُمْ يُنصَرُونَ»
اين جمله در قرآن تكرار شده است. دانشمندان عرب مىگويند: تركيب ادبى اين آيه با اين سياق، اگر حرف نفى مثل «لا و ما» روى كلمه نكره بيايد، مثلًا معناى آن عام است كلمه بدون «الف و لام»، چون عرب، كلمات «الف و لام» دار را معرفه، يعنى چيز شناخته شده مىگويد، وقتى «الكتاب» مىگويد، مخاطب مىفهمد كه اين چه كتاب است. اما اگر گوينده بگويد: «كتاب» هيچ كس نمىداند چه كتابى را مىگويد.
در اين آيه و در جملات منفى، يعنى دارنده حرف نفى، كه داراى كلمه نكره هستند، مثل «نفس» كه «الف و لام» ندارد، مىگويند: نكره در سياق نفى، معنايش عام است. اگر بخواهيم بر اساس ادبيات عرب اين آيه قرآن را معنا كنيم، معنى صحيح آن اين مىشود: از هيچ كسى در قيامت جزيه پذيرفته نمىشود.
دقت در ترجمه قرآن
من ترجمهاى از قرآن نوشتم كه چهار سال طول كشيد. بيشترين وقت مرا در اين چهار سال همين ادبيات عرب گرفت، چون اصرار داشتم كه تمام مسائل ادبى آيات را بنويسم، تركيب ادبى، بديع و بيان آيات را به دست بياورم، بعد به لغت عرب مراجعه كنم، ببينم اين لغت در قرآن در چه معنايى استعمال شده است؟ بعد اصطلاحات عرب را ببينم، كه وقتى مىگويد: «تَبَّتْ يَدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ»
منظورش چيست؟ يعنى اين دو دست او قطع شود؟ ديدم نه، منظورش قطع دست نيست، بلكه يعنى قدرتش نابود شود كه اين همه ما را اذيت كرد. يعنى نابود باد قدرت و حكومت ابولهب. در ترجمه نزديك به آيات، حفظ ادبيات عرب، علم بيان، نظر محققان و مفسران و حفظ سلامت انشاى فارسى مهم است. آيه مورد بحث ما اين بود: «لَّاتَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيًا وَ لَايُقْبَلُ مِنْهَا شَفعَةٌ وَ لَايُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَاهُمْ يُنصَرُونَ» ممكن است كلمه «تجزى» شما را به اشتباه بياندازد كه به معنى پاداش و جزا باشد، و بعد معنى كنيد: هيچ كس، كسى را پاداش نمىدهد و پاداش قيامت مربوط به خداست، نه مربوط به كس ديگرى. اما در كلام عرب وقتى كه «تجزى» با «عن» مىآيد، و با توجه به نكره بودن «نفس» بدون الف و لام و «لاى» نفىِ در آيه، يعنى در روز قيامت، از اولين و آخرين، قدرت برطرف كردن چيزى از عذاب را از مجرم ندارد. يعنى مجرم حرفهاى در قيامت تنها است و يار ندارد.
قيامت چنين روزى است، البته نه براى مردم مؤمن؛ زيرا ممكن است هر كسى از شما گناه داشته باشيد، اما گناهكار حرفهاى نيستيد. تا مىتوانيد، گناه نكنيد و گناهانى كه مرتكب شدهايد جبران كنيد.
جبران مخصوص هر گناه
هر گناهى راه جبران دارد، نمىشود همه گناهان را با يك جمله به پروردگار گفت: «استغفر الله ربى و اتوب اليه».
بايد ببينيد كه در اين گناهان گوناگون چه نوع گناهى هست، مثلًا بدهكارى، اگر قصد تو اين بود كه ندهى، اين با «استغفر الله» پاك نمىشود، بلكه شما بايد پول مردم را بدهيد. يا روزه ماه رمضان را خوردهاى، اين با «استغفر الله» درست نمىشود، بايد كفاره روزه را طبق رساله بگيرى وگرنه آن سبد پر از گناه با «استغفر الله» خالى نمىشود.
بنابراين، آنان غير از شما هستند كه درباره آنان مىفرمايد: «لَّاتَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيًا وَ لَايُقْبَلُ مِنْهَا شَفعَةٌ وَ لَايُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَاهُمْ يُنصَرُونَ»
يا مشرك هستند، يا گناهكار حرفهاى و بىادب كه تا آخر عمر برنگشتند و هر چه خدا فرصت دارد، خراب كردند. حتى فرصت پيرى را غنيمت ندانسته و توبه نكردند. پير شدند، اما كارشان را اصلاح نكردند. علنى مىگويد: من مىخواهم به طبقه هفتم جهنم و كنار معاويه بروم. خودش نمىخواهد. خدا او را چه كار كند؟
اينها در روز قيامت نبايد غصه بخورند؟! نبايد خداوند يكى از اسمهاى قيامت را «يوم الحسرة» بگذارد؟! يعنى روزى كه مرد و زن وارد مىشوند و مىبينند كه همه فرصتها نابود شده و هيچ چيزى هم در دست آنها نيست كه با آن رضاى خدا را جلب و دل پيغمبر صلى الله عليه و آله را شاد كنند.
اغتنام فرصت مالى
در شهرى بعد از جلسهاى، روحانى بزرگوارى به من گفت: فرصت دارى كه من شما را جايى در اين شهر ببرم و نشان شما بدهم؟ گفتم: برويم. آمديم و حوزه علميهاى را به من نشان داد، نزديك به دويست طلبه درس خوان در آن مشغول تحصيل بودند و بعضى از آن طلبهها در حد مجتهد شدن، بعضىها نويسنده و بعضىها مفسر قرآن بودند.
گفتم: اينجا را چه كسى ساخته است؟ امام جمعه؟ گفت: نه، امام جمعه اين شهر توان ساختن چنين بنايى را ندارد، بلكه خانمى كه بيش از پنجاه سال سن داشت، بعد از آنكه پدرش از دنيا رفت، هر چه ارث بود به اين خانم رسيد، اين خانم آمد و خانهاى براى خودش برداشت و گفت: ما بيشتر از اين نيازى نداريم و كل ارث را براى ساختن اين مدرسه اختصاص داد.
خيال نكنيد كه خدا ثواب اين مدرسه را به پدر او مىدهد، چون مالك آن مال ديگر پدرش نبود، او كه مرد، ديگر مالك نبود، اين خانم مالك است و خدا همه ثواب را به او مىدهد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
كارى نكنيد كه شما اموال را جمع كنيد، بعد به وارث خوب برسد، آن وارث خوب با آن اموال كار خير كند، تو وارثت را در قيامت ببينى كه به خاطر مال تو به بهشت مىبرند و تو را به خاطر بخل به جهنم ببرند. چون آن مال، ديگر مال تو نيست. بعد از مردن تو اموال مال وارث شده و ثواب به او خواهد رسيد. اين در صورتى است كه وارث خوب و پاك، پولهاى تو را در كار خير مصرف كند و با پول تو به بهشت برود، اما اگر اين پول به وارث گنهكار برسد، در قيامت هم به خاطر پولت جهنم مىروى و هم به خاطر شريك جرم بودن با او، يعنى دو عذاب دارى.
حال ياران اسكندر و «يوم الحسرة»
مىگويند: اسكندر- ذوالقرنين- به دنبال آب چشمه حيات مىگشت، به او گفتند: آن چشمه در ظلمات است. فكر مىكنم كه آن زمانها كه مىگفتند ظلمات، يعنى در دو طرف كره زمين نقاطى وجود دارد كه شش ماه شب و شش ماه روز است. به اسكندر گفتند: آن چشمه در ظلمات است. گويا رفته سر از قطب شمال در آورده، يا از قطب جنوب.
مىگويند: با لشكرش رفت. گفته بودند: اگر كسى به اين چشمه دسترسى پيدا كند و از آبش بنوشد، تا قيامت زنده مىماند، ولى اشياى آن منطقه ظلماتى قيمتى است.
با لشكرش وارد تاريكى قطب شمال يا جنوب شد كه تاريكى آن خيلى فراگير و گسترده بود. هر چه گشتند، اسكندر و لشكريانش اين چشمه را پيدا نكردند و بعد حكم داد كه بيرون برويم.
آنهايى كه با او بودند، هر چه در اطرافشان در تاريكى بود جمع كردند، بعد كه در روشنايى آمدند، همه اشياى قيمتى بود. آنهايى كه اشياء را جمع كرده بودند و آنهايى كه هيچ چيزى جمع نكرده بودند و با دست خالى برگشتند، هر دو غصّهدار شدند؛ آنهايى كه جمع كرده بودند، گفتند: چرا بيشتر جمع نكرديم، ناراحت بودند. آنهايى كه جمع نكرده بودند، گفتند: چرا چيزى جمع نكرديم.
در قيامت نيز خوبان غصّه مىخورند كه چرا بيشتر خوبى نكرديم؟ افراد بد نيز غصّه مىخورند كه چرا خوبى نداريم. اين يوم الحسرة يكى از نامهاى قيامت است. رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره فرصتها جملهاى مىفرمايد:
«الفرص تمرّ مرّ السحاب»
فرصتها مانند گذشتن ابر مىگذرند. تا وقت داريد، براى دنيا و آخرت خود كار كنيد كه بدون بهره از دست نرود.
روز شروع بيچارگى در قيامت خيلى سنگين است. باز در دنيا مىشود جبران كرد و راه جبران براى همه باز است. من از اين باز بودن راه خيلى شگفت زده هستم.
قبول وحشى از سوى خدا
وحشى، قاتل عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله كه وقتى حضرت حمزه را كشت، بالاى سر جنازهاش آمد، با خنجر حضرت حمزه را مثله كرد، پيغمبر صلى الله عليه و آله وقتى آمد و جنازه را ديد، به قدرى اندوهگين شد كه گفت: عموجان! در جنگ بعد، اگر من به آنان دست يابم، به جاى تو، هفتاد نفر را مىكشم. جبرئيل آمد و عرض كرد: خدا مىفرمايد: يك نفر از شما را كشتهاند، تو نيز يك نفر را بكش و جريمه اصلى را به عهده من در قيامت بگذار.
پيغمبر صلى الله عليه و آله از جنگ احد كه برگشتند، در بيشتر سخنرانىهايشان از عمو ياد كرده و گريه كردند. به زنان مدينه فرمودند: دور هم جمع شويد و با صداى بلند براى عمويم گريه كنيد، يعنى آن هشت سالى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله زنده بودند، روضه حمزه سيدالشهداء همه جا برپا بود. بعد كه جريان كربلا اتفاق افتاد، ديگر تمام مصائب قبل به فراموشى سپرده شد.
هفت سال بعد، وحشى، قاتلِ بت پرست و مشرك، نامهاى به پيغمبر صلى الله عليه و آله نوشت كه: من از گذشتهام پشيمانم و مىخواهم مسلمان شوم، اگر به مدينه بيايم، قبولم مىكنى؟ جبرئيل آمد و گفت: جواب نامهاش را بنويس: بله، قبولت مىكنيم. يعنى تا زندهايم، فرصت، قابل غنيمت شمردن است، آن را از دست ندهيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته