بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
ارزش و عظمتى كه ماه مبارك رمضان دارد، هم به خاطر فضائل خود اين ماه است و هم به خاطر ارزش روزه كه اين ارزش را ساير ماهها ندارند. از اساميى كه وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله براى ماه رمضان انتخاب كردند، «شهر انابه» است.
اين يكى از فضايل و ارزشهاى اين ماه مبارك است. براى فهم حقيقت انابه كه در قرآن مجيد نيز با مشتقات آن، بيش از ده مورد آمده است، لازم مىدانم درباره اصل روزه مقدمهاى را ذكر كنم:
كلمه «صوم» در لغت به معناى «امساك»؛ يعنى خوددارى كردن است كه اگر اين خوددارى در حقيقت خوددارى كاملِ ظاهرى و باطنى باشد، آن صوم مورد نظر پروردگار تحقق پيدا مىكند و آثار خود را در دنيا و آخرت به روزه دار منتقل مىكند.
لغت عرب بسيار گسترده است. گاهى بعضى از لغات و كلمات بيش از هفتاد معنا دارند.
رفعت مقام روزه نسبت به ساير عبادات
معناى ديگر صوم كه در لغت عرب استعمال شده است، خصوصاً در زبان فصحا، بلغا و شعراى بسيار معروف و قوى سخن عرب مانند «امرء القيس» به معناى رفعت، ارتفاع و بلندى است. در اصطلاح عرب آمده است كه «اذا صام النهار» يعنى هنگامى كه روز به ساعت رفعت و بلندى رسيد.اين كه قرآن كريم و روايات براى روزه ماه رمضان اين همه ارزش قائل شده، به خاطر اين است كه صوم در مرتبه، منزلت و رفعت، از همه عبادات بالاتر است و به همين خاطر قرآن مجيد به صوم نامگذارى كرده است؛ يعنى عملى بلندمرتبه، با رفعت و با منزلت كه هيچ عملى از اعمال اسلامى اين رفعت، منزلت و مرتبه را ندارد.
به همين خاطر پروردگار عالم در بين همه اعمال، روزه را به وجود مقدس خود نسبت داده است:
«الصوم لى و أنا اجزى به» يعنى مرحله رفعت و منزلت اين عبادت در برابر حضرت حق، از همه عبادات بيشتر و بالاتر است.
هم صفتى روزه با خدا
عجيب اين است كه در زبان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روزه با خدا همصفت بيان شده است. قرآن مجيد درباره خدا مىفرمايد:
«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»
چيزى در اين عالم مانند خدا نيست، درباره روزه نيز «ابوامامه» يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مىگويد: روزى به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدم و عرض كردم: مرا به كارى دعوت كن كه دعوت تو را با همه وجودم بپذيرم و عمل كنم و دست به دامن آن كار شوم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:«عليك بالصوم فانّه لامثل له» من تو را به روزه دعوت مىكنم؛ چون در ميان عبادات چيزى مانند روزه نيست. روزه نسبت به همه عبادات مثل ندارد، همان طور كه خدا: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»
امتياز ديگرى براى روزه
باز پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مطلبى را درباره روزه بيان مىكنند كه خيلى شگفتآور است. مىفرمايند: «للصائم فرحتان يفرحهما» روزهدار دو خوشحالى دارد كه به اين دو چيز خوشحال و شاد مىشود.
«اذا افطر فرح»
نخست: هنگامى است كه اذان مغرب و عشاء را شروع مىكنند و روزه دار مشغول افطار مىشود. به افطار خود شاد مىشود؛ چون از غم و درد گرسنگى و تشنگى رها مىشود. از خوردن غذا بنا به دستور خدا، خوشحال مىشود. «و اذا لقى ربّه فرح بصومه»
دوم: هنگامى كه در روز قيامت به محضر مبارك پروردگار راه پيدا مىكند، به خاطر روزهاى كه در دنيا گرفته، خوشحال مىشود.
پيغمبر صلى الله عليه و آله نفرمود: به خاطر راه يافتن در محضر خدا خوشحال مىشود. معنى آن اين است كه روزه در قيامت قائم مقام لقاى حضرت حق است. چه اين كه با چشم دل پروردگار خود را مشاهده كند، يا روزه خود را مشاهده كند، «يفرح بصومه» نه «يفرح بلقاء ربّه». بيش از اين ديگر نمىشود ارزش روزه را براى ما بيان كنند.
سپر شدن روزه و خدا براى انسان
رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين زمينه مطلب ديگرى بيان مىفرمايند: «الصوم جُنّة» روزه سپر بين شما و آفات دنيا و آتش دوزخ است. بسيارى از آفات، به بدن مربوط است. چه بسا شخصى در مرز دچار شدن به آفات دنيايى قرار گيرد كه مرگ او نيز در آن آفت است، اما با گرفتن روزه ماه مبارك رمضان، بين او و آن آفت سپر ايجاد شود؛ يعنى بدن او از خطر آفات، رهايى پيدا كند.
چه بسا شخصى در مرز اين بوده كه گرهاى در زندگيش بيافتد، كه اگر اين گره مىافتاد، كسى نمىتوانست آن را باز كند، ولى با ورود به روزه ماه مبارك رمضان، در معرض رحمت خدا قرار گيرد و بين او و آن گره، سپر ايجاد شود؛ يعنى وقتى پروردگار عبادت بسيار عالى و طاقت فرساى بنده را ديد با عنايات خود نگذارد كه به زندگى او گره بخورد.
مقايسهاى بين روزه و نماز
درباره نماز در قرآن مجيد مىخوانيد؛
«إِنَّ الْحَسَنتِ يُذْهِبْنَ السَّيَاتِ ذَ لِكَ ذِكْرَى لِلذَّ كِرِينَ»
پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايند: كسى كه دچار اشتباه و خطا شده، ناراحت مىشود كه چرا من آلوده شدم و به اين مشكل شيطانى برخوردم؟ هنگامى كه مؤذّن، اذان نماز واجب را مىگويد و اين انسان خطاكرده وارد نماز واجب مىشود، بعد از سلام نماز واجب، نسبت به آن خطا و گناهى كه قبل از نماز كرده بود، مانند كسى خواهد شد كه بدنش چرك شده و در چشمه آب گرم رفته و اين چركها را شسته است. نماز آن ظلمت و تاريكى خطاى مرتكب شده را مىشويد. حال قدرت روزه را ببينيد كه از نماز بيشتر است؛ چون كه مىتواند نگذارد اصلًا گرهاى به زندگى روزهدار بخورد.
چه بسا شخصى نزديك به ماه رمضان در مرز بىدينى قرار گرفته بوده، ولى كشش ماه رمضان او را وارد فضاى روزه كرده، پروردگار عالم خطر بىدينى را از او برگرداند.
هم رديفى روزه و تقوا
در قرآن مجيد مىبينيم كه خدا در آيات فراوانى مىفرمايد: «إِتَّقُواْ اللَّهِ» عباد من! خدا را سپر خود قرار دهيد، «اتّقوا» از ريشه «وقى و وقاية» به معنى چترو سپر است.
در كتابهاى قديم هست كه در جنگها از پوست پرقدرت و قوى كرگدن و ديگر حيوانات سپر درست مىكردند و جنگجويان اين سپر را به كار مىگرفتند كه شمشير، نيزه، گرز و زوبين، به اين سپرها كارگر نمىافتاد.
عرب به اين سپر «وقايه» مىگويد.
پروردگار مىفرمايد: بندگان من! اگر مرا سپر خود بگيريد، اسلحه كدام شهوت، شيطان جنّ و انس، هوى و هوس مىتواند به شما زخم بزند؟ معلوم مىشود روزه قائم مقام خود پروردگار است.
در بخش قبل ديديم كه روزه قائم مقام لقاى حضرت حق بود، ولى در اين قسمت از فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله مىبينيم كه روزه در سپر بودن، قائم مقام پروردگار است. كسى كه در طول زندگى، خدا سپر او است، از آفات دنيا برزخ و قيامت هيچ زيان و ضربهاى نخواهد ديد. اين ارزش روزه ماه رمضان است.
ماه انابه به سوى پروردگار
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله اين مجموعه را مىفرمايند: «و هو شهر الانابة» انابه در لغت معانى متعددى دارد، ولى در اين زمينه يعنى پيوسته و پى در پى، با قدم عبادت و طاعت به جانب خدا حركت كردن. پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايند: اين ماه، ماه انابه است، يعنى ماهى است كه با قدمهاى قويى مانند روزه، قرائت و فهم قرآن، تعلّم علم و عمل به قرآن و تمرين ترك گناه، كه اين قدمها، شما را از اين دنياى پرتلاطم، پرشيطان، پر فساد و پرجاذبه گناه، به پروردگار عالم مىرساند.
با رساندن شما به خدا، غروب روز آخر ماه رمضان، از جانب خدا اعلام شده است كه امشب عيد است. چرا عيد است؟ چون بندگان من در طول سى روز از شيطانى بودن جدا شده و با حركت به سوى من، الهى شدهاند. اين عيد را خدا براى شما گذاشته است، نه پيغمبر صلى الله عليه و آله:
«الذى جعلته للمسلمين عيداً» «1» خدايا! تو آن روز را كه روز وصل به روز آخر ماه مبارك رمضان است، عيد قرار دادى. عيد يعنى زمانى كه مردم همه چيز را نو قرار مىدهند. روز آخر ماه رمضان، «2» انسان نيز انسان نويى شده است. غير از آنچه كه قبل از ماه مبارك رمضان بوده. اين معناى انابه است.
انابه با قدم طاعت و عبادت
همين روزه داشتن نيز انابه است؛ چون قدم پيوسته سى روزه روزهدار به جانب پروردگار است. قدم طاعت و عبادت. اين قدم نيز قدم مركبى است كه روزه يك جزء آن است. بقيه امور، به خصوص اجتناب از گناه و خودسازى، مهمترين قدم در اين ماه است.
بردباران و منيبين در قرآن
1- حضرت ابراهيم عليه السلام
پروردگار عالم در قرآن مجيد انابه كنندگانى را كه معرفى مىكند، اينها چه كسانى هستند و داراى چه ويژگىهايى؟
«إِنَّ إِبْرَ هِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّ هٌ مُّنِيبٌ»
يكى از زيباترين قدمهاى طاعت و عبادت حضرت ابراهيم عليه السلام كه پيوسته با اين قدم به جانب پروردگار در حركت بود، قدم اخلاقى بود. ايشان با گذشت، صبور، بردبار و بسيار آرام بود. در نهايت بردبارى كه خدا مىگويد: «حليم».
آنجايى كه به او دستور مىدهد تا هاجر و فرزند تازه به دنيا آمدهاش را كه بعد از سنّ هشتاد سالگى به او داده بود را تنها گذاشت. حضرت ابراهيم عليه السلام با ديد نبوتى خود مىدانست كه اين فرزند، در اين عالم منشأ خير بسيارى خواهد شد.
ايشان مىدانست كه وقتى اين بچه بزرگ شود، از نسل اين پسر، چند پيامبر و چهارده معصوم عليهم السلام به دنيا قدم مىگذارند. علاقه حضرت ابراهيم به فرزندش فقط علاقه پدرى نيست، آن علاقه معنوى ايشان به خاطر ارزشهاى وجود حضرت اسماعيل عليه السلام با علاقه پدرى ايشان قابل مقايسه نبود. خدا به او گفت: از شهر شام كه شهر باغها، گلها، بلبلها، با هواى بهارى، چشمهها، آبها و منطقه كشاورزى است، با زن و فرزندت برو، تا جايى كه گفتيم بايست.
ايشان حركت كرد، تا حدود اردن آمد. از اردن وارد حجاز شد. به او گفتند كه تا كجا برود. ميان درّهاى سوزان، خشك، بىآب و گياهى آمد كه حرارت و گرماى روز تا شصت درجه بالا مىرود. خدا به او گفت: اى ابراهيم! اين زن و بچه را در اين درّه بگذار و برو. حضرت ابراهيم عليه السلام براى خدا چه گذشتى كرد و چه بردباريى نشان داد. چه حوصلهاى داشت كه حتى يك كلمه به پروردگار به عنوان اعتراض نگفت كه چرا؟ مگر شام، باغستانها، گلستانها و چشمهسارها بد بودند؟ اگر اين زن و اين بچه در آن منطقه بودند، درختها و چشمهها كم مىشدند؟ از كسى حقى ضايع مىشد؟ براى چه به من گفتى اين زن جوانِ با كرامت و اسماعيل كه بعد از هشتاد سالگى به من دادى و شيرخوار و دوماهه است را اينجا بگذارم و بروم؟
درخواست حضرت ابراهيم عليه السلام از خدا
به قدرى حوصله، حلم و گذشت ايشان بالا بود كه فقط اين جمله را به پروردگار عرض كرد:
«رَّبَّنَآ إِنّى أَسْكَنتُ مِن ذُرّيَّتِى بِوَادٍ غَيْرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الُمحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَوةَ»
همه دلخوشى من اين است كه خانوادهام را در محلى كه بعداً مىخواهد خانه كعبه شود، قرار دادهام و هر دو را به تو سپردهام. همه نيت من اين است كه اينها اگر روزى در اين منطقه بىآب و علفِ سوزان، به انسانهايى برخوردند، نماز را در ميان آنها بپا دارند.
نماز چه عبادتى است كه حضرت ابراهيم عليه السلام با اين گذشتِ عظيم به خاطر آن، همسر جوان و بچه شيرخواره را مىگذارد و مىرود؟ فقط براى نماز. لام در «لِيُقِيمُوا الصَّلَوةَ»
لام علت است؛ يعنى همه دلخوشى من اين است كه اينها در اينجا پرچم نماز را برافرازند.
پرچم روزه را چطور؟ در منابع ما دارد كه روزه در گذشتگان فقط ويژه پيغمبران بوده است. «2» وقتى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد، خدا روى علاقهاى كه به امت پيامبر صلى الله عليه و آله داشت، روزه را به اين امت واجب كرد. روزه گوهرى نبوده است كه خدا به هر امتى بدهد.
حلم و انابه ابوذر در ربذه
اين يك قدم؛ يعنى قدم گذشت، حوصله در برابر پيشامدها و بردبارى براى خداست. ابوذر به دخترش گفت: آيا آب و غذايى هست كه به من بدهى؟ گفت: نه.
بيابان است و تابش مستقيم خورشيد در اين منطقه حارّه شديد است. گفت: من هر دو پايم ضعف مىرود و نمىتوانم راه بروم، برو در اين بيابان بگرد، ببين چيزى كه بشود خورد پيدا مىشود يا نه؟ رفت، گشت و آمد، گفت: چيزى پيدا نكردم.
گفت: دخترم! پس مولاى من خواسته من با شكم گرسنه از دنيا بروم. رو به قبله دراز كشيد، گفت: دخترم! من دارم مىميرم. دختر گريه كرد و گفت: پس تكليف من چيست؟ ابوذر گفت: من كه مُردم، تو به كنار جادّه برو، قافلهاى مىآيد كه از مكه به مدينه برود، فقط بگو كه ابوذر مرده است. آنها مىآيند، كارهاى مرا انجام مىدهند.
چقدر گذشت؟ آن قدر بردبارى كه به خدا نمىگويد: در ميان ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله بعد از اميرالمؤمنين نفر دوم يا سوم هستم؛ چون چهار نفر بودند، اميرالمؤمنين عليه السلام، سلمان، ابوذر و مقداد. بحث است كه بعد از سلمان، آيا ابوذر است، يا مقداد؟
به خدا نمىگويد: من بعد از اميرالمؤمنين عليه السلام، در ميان ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله نفر دوم هستم، آيا اين درست است كه با من اين گونه معامله شود كه يك ليوان آب نباشد تا بخورم؟
بلكه فقط گفت: دخترم! محبوب من ارادهاش بر اين تعلّق گرفته است كه من تشنه و گرسنه از دنيا بروم. پس من راضى به رضاى محبوبم هستم.
دل رحمى حضرت ابراهيم عليه السلام
لغت «اوّاه» در:«إِنَّ إِبْرَ هِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّ هٌ مُّنِيبٌ»
به اين معناست كه حضرت ابراهيم عليه السلام نسبت به مردم بسيار دلسوز و دلرحم بود. تا آنجا كه وقتى فرشتگان مأمور تخريب منطقه قوم لوط را شناخت، به آنها گفت: شما چه مأموريتى داريد؟ گفتند: پروردگار به ما مأموريت داده است تا منطقهاى را كه قوم لوط زندگى مىكنند، به خاطر گناه كبيرهاى كه انجام دادهاند و بنا ندارند كه توبه كنند، زير و رو كنيم.
اين مردِ دلسوزِ رحيم گفت: نمىشود اين مأموريت را انجام ندهيد؟ اين بدبختها دچار گناه كبيرهاى شدهاند و حرف حضرت لوط عليه السلام را گوش ندادهاند، نمىشود به اين عذاب مبتلا نشوند؟ گفتند: يا ابراهيم! فرمان خدا بر اين مسأله قطعى شده است و ديگر برگرداندنى در كار فرمان قطعى نيست. عذاب بر آنها قطعيت يافته و دلسوزى تو ديگر به حال آنها سودى ندارد.
ترفيع درجه آخرتى با انابه
حضرت انسانى بود كه با قدم عبادت كامل، پيوسته به جانب پروردگار در حركت بود. به كجا رسيد؟ «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الُمخْلَصِينَ» «وَ إِنَّهُ فِى الْأَخِرَةِ لَمِنَ الصلِحِينَ»
به اينجا رسيد. آن قدر اين قدمهاى عبادتى براى او نورانيت ايجاد كرد كه به واسطه حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق عليهما السلام پدر تمام انبياى بعد از خود شد: حضرت يعقوب، يوسف، يونس، زكريا، يحيى، موسى و عيسى عليهم السلام از طريق حضرت مريم عليها السلام از نسل حضرت ابراهيم عليه السلام هستند و وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله به واسطه حضرت اسماعيل عليه السلام از نسل اوست. پدر ديگرى را در عالم سراغ داريد كه چنين نسلى داشته باشد؟ تمام اينها از آثار عبادت خالصانه ايشان بوده است. ايشان يكى از مصاديق منيب است. چرا من منيب را معرفى مىكنم؟
چون در پايان معرفى، نظرى دارم.
2- حضرت شعيب عليه السلام و اصلاح امت
منيب ديگر، حضرت شعيب عليه السلام بود كه در ميان مردم مدين آمد. خود ايشان نيز از نسل حضرت ابراهيم عليه السلام است.
مردمى كه قرآن مجيد مىفرمايد: به فساد، تبهكارى، دزدى در روز روشن، كم فروشى، فتنه و آشوب آلوده بودند. به اين كه بر سر قيمت جنس مردم بزنند تا جنس را از مردم با قيمت اندك بخرند؛ يعنى دسيسههايى مىچيدند كه فروشندگان مجبور شوند تا جنس خود را به قيمتى كه اينها مىگويند، بفروشند.
حضرت شعيب عليه السلام به اين مردم فرمود:
«إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلحَ مَا اسْتَطَعْتُ»
من در ميان شما تا جايى كه قدرتم اجازه دهد، هيچ نيّتى جز اصلاح وضع شما ندارم. آيه مىخواهد بگويد: اى مردم! تا زمانى كه در بين خانواده و مردم هستيد، نيّت شما فقط اصلاح باشد. «وَ مَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللَّهِ»
همه نيرو، توان و قدرتم در ميان شما به پروردگارم معطوف است، من به اندازه شما نفر، پول و سلاح ندارم و تمام نيروى من فقط خداست.«عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»
من تمام تكيهگاهم فقط پروردگار است. هرگز قدم بر جاى قدم شما نمىگذارم، نه در فساد وارد مىشوم و نه در دزدىِ روز روشن، نه در فتنه و نه آشوب و نه اين كه قيمت جنس مردم را كم نشان دهم. من فقط با قدم طاعت و عبادت به سوى پروردگارم در حركت هستم. شما هر چه و هر كه مىخواهيد، باشيد، هر كارى كه مىخواهيد، بكنيد. من آدمى نيستم كه تحت تأثير شما قرار بگيرم. من شخصى نيستم كه بگويم:
خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو
من با شما همرنگ نمىشوم، رسوا نيز نمىشوم، بلكه عزّت پيدا مىكنم.
امر خدا به تبعيت از منيبين
منظورم از بيان «منيبين» امثال حضرت ابراهيم و حضرت شعيب عليهما السلام در اين آيه است كه خدا به همه ما مىفرمايد:
«وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَىَّ» امر در اينجا واجب است، كسانى كه مقدارى در ادبيات عرب و اصول فقه تخصص دارند، مىدانند كه اين امر «اتبع» واجب است، مانند امر به نماز و روزه.
مىفرمايد: اى مرد و زن! در اين دنيا فقط راه كسانى كه با قدم اطاعت و عبادت به جانب من آمدند- مانند حضرت ابراهيم و حضرت شعيب عليهما السلام و ديگر انبيا عليهم السلام- متابعت كنيد. «ثُمَّ إِلَىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»
بازگشت همه شما به سوى من است، من ريز و درشت پرونده شما را در روز قيامت به شما اطلاع مىدهم.
تقرب به پيامبر صلى الله عليه و آله با قدم طاعت
اين روايت را راوندى در كتاب با عظمت «دعوات» نقل مىكند: «ربيعة بن كعب» از ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله مىگويد:
روزى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدم، حضرت صلى الله عليه و آله شروع به سخن كردند، فرمودند: ربيعة! هفت سال است كه به من خدمت مىكنى، به خاطر اين هفت سال زحمت و خدمتى كه به من كردى، از من حاجتى نمىخواهى؟ گفتم: يا رسول الله! به من مهلت مىدهيد؟ فرمودند: بله. عرض كردم: بعداً حاجتم را به شما مىگويم.
چه روش زيبايى است كه انسان زود تصميم نگيرد. چند روز فكر و مشورت كند، بعد تصميم بگيرد.
ربيعة مىگويد: فردا تنها نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدم. گفتم: آقا! حاجتم را بگويم؟
فرمودند: بگو. عرض كردم: از پروردگار بخواهيد تا مرا با شما شانه به شانه وارد بهشت كند. چه همّت بلندى.
حضرت به من فرمودند: اين مطلب را از چه كسى ياد گرفتهاى؟ گفتم: ديروز كه از نزد شما رفتم، فكر كردم كه اگر از شما ثروت فراوان بخواهم، ثروت در معرض نابودى است و وقتى مىميرم، فايدهاى ندارد.
اكنون كسانى كه چند ميليارد ثروت دارند، اما استفاده نمىكنند، اسكناس آنها با كاغذهاى باطله چه فرقى مىكند؟ هيچ. اين پولها براى آنها فايدهاى ندارد. گويى اين چند ميليارد را دور مىاندازند، حال جاى دورانداختن آنها يا بانكهاى خارجى است، يا داخلى.
گفتم: به شما بگويم براى من طول عمر بخواهيد، ديدم تا چند سال در دنيا زنده بمانم؟ آخر بايد بميرم، پس چه فايدهاى دارد؟ پس به شما بگويم كه از خدا بخواهيد تا در قيامت شانه به شانه شما وارد بهشت شوم.
در روايت دارد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله سر مبارك خود را پايين انداختند، بعد از مكث كوتاهى سر را بلند كرده، فرمودند: من حاجت تو را از خدا مىخواهم، اما تو نيز قول بده كه با قدم طاعت و عبادت مرا كمك كنى. بايد اين قدم را داشته باشى كه بتوانى كنار من بيايى و من تو را به بهشت ببرم، اگر
قدم طاعت و عبادت را نداشته باشى، بين من و تو در قيامت ميليونها فرسخ فاصله خواهد بود. تو با اين قدم بيا، تا ما بگوييم كه راه را باز كنند و تو كنار ما بيايى.
گر قدمت هست چو مردان برو ور قدمت نيست چو سعدى بنال
***
عمر خود را در چه پايان بردهاى قوت و قوّت در چه فانى كردهاى
گوهر ديده كجا فرسودهاى پنج حسّ را كجا پالودهاى
سرمايههاى خداداده را كجا بردى و به پاى چه كسى خرج كردى؟ در چه مسيرى هزينه كردى و چه چيز به دست آوردى؟ حال كه به تو مهلت دادهاند كه ماه مبارك رمضان را درك كنى و در اين فضاى مبارك وارد شوى، بيا با قدم طاعت و عبادت حركت كن.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی