بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
حقايق بسيار مهمى كه قرآن كريم، انبيا و ائمه طاهرين عليهم السلام و اولياى الهى درباره نماز دارند، در ارتباط با هيچ عبادتى ندارند. در روايت مىفرمايد: «انّ افضل الاعمال بعد الايمان الصلاة» ما اگر بخواهيم وزن معنوى ايمان را بسنجيم، بايد به متعلّق ايمان نظر بياندازيم. شما وقتى در قرآن مجيد دقت مىكنيد، مىبينيد در اكثر آيات متعلّق ايمان، خداست. «آمَنَ بِالْلَّهِ»* «يُؤْمِنُونَ بِالْلَّهِ»* «يُؤْمِنْ بِالْلَّهِ». وزن ايمان را با توجه به متعلّقش بايد محاسبه كرد. آن وقت در اين گفتار مىبينيد كه نماز برترين حركت و فعل انسان، بعد از ايمان است.
وزن سنگين نماز در قيامت
به نظر مىرسد رسول خدا صلى الله عليه و آله وزن نماز را مىخواستند نشان دهند. نماز وزن و جرمى ندارد. وزن نماز معنوى است. وقتى ايمان را در ترازوى ارزيابى معنوى بگذارند، بعد از ايمان چيزى وزينتر و سنگينتر از نماز نخواهد بود. به تناسب وزن نماز، نمازگزار نيز در قيامت وزن دارد؛ يعنى بيشترين وزن در قيامت، از آن نمازگزاران است. آن سنگينى و وزانت معنوى، به نمازگزاران مربوط است.
ارزش نماز اول وقت
در روايتى آمده: «الصلاة فى أوّل الوقت رضوان اللّه و فى آخره عفو اللَّه» كسى كه نمازش را در اول وقت بخواند، به رضوان حضرت حقّ وصل شده است. اگر به تأخير بياندازد و در آخر وقت بخواند، به قدرى نماز مهم است كه نماز آخر وقت نيز سبب اتصال انسان به آمرزش گناهان است.
سنجيدن اعمال با نماز
باز در روايتى آمده است كه: «الصلاة ميزان» نماز ترازوى خدا در قيامت است. خدا در قرآن مىفرمايد: اعمال شما را وزن مىكنم. با چه ترازوى وزن مىكنند؟ حضرت مىفرمايند: با نماز. همه اعمال را نگه مىدارند كه ببينند آيا نماز بنده مقبول است؟ بقيه اعمال را نيز نمره قبولى مىدهند، اما اگر مردود است، بقيه را نيز رد مىكنند.
نماز، نشانه اسلام
باز در روايتى، پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايند: «علم الاسلام الصلاة» نشانه دين خدا، نماز است. اين روايت خيلى عجيب است؛ يعنى هر كس بىنماز است، در واقع بىدين است. در روايت ديگرى مىفرمايند: «لكلّ شىء آفة و آفة الدين ترك الصلاة» هر چيزى مايه فسادى دارد و آن چيزى كه دين را فاسد و نابود مىكند، بىنمازى است. اگر بىنماز دين داشته باشد، به خاطر بىنمازى، دينش رو به نابودى و هلاكت مىرود و خانه دينش با نداشتن نماز تخريب مىشود.
حضرت ابراهيم عليه السلام و امتحانى سخت
خداوند متعال به حضرت ابراهيم عليه السلام كه در سنّ نود و نه سالگى بچهدار شد، سنّى كه از بچه دار شدن گذشته بود، اما خدا خواست كه اين لطف را به او داشته باشد، لذا حضرت اسماعيل عليه السلام را به او عنايت كرد. پدرى كه در اوج شادى قلبى، نشاط و گرم شدن خانه خود بود، حال خدا به او دستور داد كه اين خانواده را از اين جاى بسيار خوش آب و هوا بردارد و هر جا گفت، پياده شود. از آنجا به بدترين نقطه آب و هوايى آمد، كجا؟ اين درّهاى كه مسجد الحرام و كعبه در آن است. در اطراف، كوههاى سخت و بلند و هواى بسيار گرم زمين قطرهاى آب و سر سبزى ندارد. به آنجا رسيدند، خداوند فرمود: اين مادر و بچه را بگذار و خودت برو. گفت: چشم. هر كس كه اين طورى چشم بگويد، مانند حضرت ابراهيم عليه السلام است. ابراهيم نشدن به خاطر چشم نگفتن است، اما ابراهيم شدن به اين است كه من با سازنده خود اختلاف نداشته باشم. اما من در چيزهاى آسان حاضر نيستم چشم بگويم، ولى حضرت ابراهيم عليه السلام سنگينترين حكم را پذيرفت و هيچ نگرانيى نداشت؛ چون محبوبش را حكيم، رازق و حافظ مىداند و يقين دارد. گفت: چشم. نقطه كمال در همين چشم گفتن در مقابل پروردگار است: «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبّ الْعلَمِينَ»
خدا به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: تسليم من باش، شد.
هموار شدن سختىها بر حضرت ابراهيم عليه السلام
ابراهيم عليه السلام رو به پروردگار كرد. چگونه و با چه چيز اين برنامه بسيار سنگين را به خود هموار كرد؟ خدا به او وعدهاى داد؟ نه. آينده اين مادر و بچه را برايش گفت؟ نه. فقط گفت: اينها را بگذار و برو. هيچ چيز ديگرى نگفت. اما حضرت ابراهيم عليه السلام فراق اين كودك و مادر را با چه چيزى در وجود خود هموار كرد؟ به پروردگار رو كرد:
«ربّ» چقدر زيبا حرف را شروع كرد: اى مالك من! من كه در مقابل تواختيارى ندارم. همه ما از تو و مملوك تو هستيم.
«رَّبَّنَآ إِنّى أَسْكَنتُ مِن ذُرّيَّتِى بِوَادٍ غَيْرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الُمحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَوةَ»
تو گفتى: همسر و فرزندت را در اين بيابان بىآب و علف بگذار و برو، گفتم: چشم.
نماز، هموار كننده سختى امتحان بر حضرت ابراهيم عليه السلام
بعد عرض كرد: خدايا! همه دلخوشى من و اين كه بار اين فراق را كه براى انسانِ با عاطفه از كوهها سنگينتر است، تحمل مىكنم؛ چون: «رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَوةَ»
همه دلخوشى من به نماز است كه اين خانواده در آينده، نماز تو را در اينجا زنده كنند. از روزى كه اين خانواده در آن منطقه وارد شدند، تا كنون، نماز در آنجا قطع نشده است. ميلياردها ركعت نمازى كه در آن منطقه خوانده شده، از انبيا و ائمه عليهم السلام تا اولياى خدا كه فقط امام حسن و امام حسين عليهما السلام بيست و پنج بار از مدينه با پاى برهنه، پياده تا مسجد الحرام آمدند و نماز خواندند، اين خانواده در ثواب تمام آن نمازها شريك هستند. چه تجارتى شده است.
شما هنرمندانه نماز را به فرزندان خود منتقل كنيد با هنر، شيرينى، اخلاق، جايزه و سفر بردن. و هر چه مىتوانيد براى انتقال نماز به ديگران هزينه كنيد.
درخواست اقامه نماز تا روز قيامت
اواخر عمر حضرت ابراهيم عليه السلام است، كعبه را به كمك حضرت اسماعيل عليه السلام ساخته است، مىخواهد در كنار «حرم الله» دعا كند، هزار نوع دعا و درخواست را مىتوانست مطرح كند. دعاى ابوحمزه، كميل، مشلول، سمات، ندبه و عرفه حضرت ابى عبدالله عليه السلام همه دعا هستند، چقدر درخواست دارند؟ حضرت ابراهيم عليه السلام در درياى علم خود گشت و مهمترين دعا را پيدا كرد و به زبان آورد كه در قرآن آمده است. اكنون او صد و ده سال دارد: «رَبّ اجْعَلْنِى مُقِيمَ الصَّلَوةِ وَ مِن ذُرّيَّتِى»
خدايا! من و نسلم را تا روز قيامت از نمازگزاران كن. اينها از نماز چه ديدهاند؟
پشت پرده نماز چيست؟ صورت قيامتى نماز را چگونه ديدهاند؟ نمىدانم. پيغمبر اولوالعزم، پدر انبياى بعد از خود، با محاسن سفيد، آخر عمر، به در خانه خدا بيايد، اشك بريزد كه خدايا! من و نسلم را نمازگزار قرار بده.
امر كردن خانواده به نماز
«وَ اذْكُرْ فِى الْكِتبِ إِسْمعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ كَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا* وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلوةِ وَالزَّكوةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً»
حبيب من! يكى از كارها حضرت اسماعيل عليه السلام در خانوادهاش اين بود كه خانوادهاش را به نماز وادار مىكرد. «يأمر»؛ يعنى وادار كردن. حضرت عيسى عليه السلام تازه به دنيا آمده بود. در گهواره فرياد زد؛ «وَ أَوْصنِى بِالصَّلَوةِ وَالزَّكوةِ» خدا به من در مورد نماز سفارش كرد. در قرآن مىفرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ طَرَفَىِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مّنَ الَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنتِ يُذْهِبْنَ السَّيَاتِ ذَ لِكَ ذِكْرَى لِلذَّ كِرِينَ» دو طرف روز، صبح و ظهر و بخشى از شب را نيز نماز بخوان؛ نماز مغرب و عشا. چرا؟ چون حبيب من! «إِنَّ الْحَسَنتِ يُذْهِبْنَ السَّيَاتِ». اگر نماز، نماز واقعى باشد، چنان وجود انسان را پاكسازى مىكند «1» كه بعد از مدتى اين نمازخوان ديگر بخل، حرص، كبر، ريا، كينه، بدخلقى و رذيلهاى ندارد: «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ» اين وعده خدا درباره نماز است.
قرين بودن نماز با قرآن
آيه ديگر كه از عجايب آيات قرآن است: «اتْلُ مَآ أُوحِىَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتبِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»
حبيب من! قرآن بخوان. مخصوصاً در ماه مبارك رمضان كه وقتى قرآن مجيد را باز مىكنيم، اولين سوره، سوره حمد است و شروع مىكنيم:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ».
نوزده حرف بر زبان شما جارى شد. پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايند: هر مقدار در ماه مبارك قرآن بخوانيد، هر حرفى كه از زبان شما عبور كند، ثواب كامل ختم قرآن را در نامه اعمال شما مىنويسند.
حبيب من! اين كتابى كه به تو وحى شده است را بخوان، قرائت كن. وزن نماز چه اندازه است كه نماز را با قرآن در عرض هم قرار داده است: «اتْلُ مَآ أُوحِىَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتبِ وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ»
حبيبم! قرآن و نماز را در برنامه خود قرار ده؛ يعنى نماز از نظر ارزش، طبق ردهبندى اين آيه، بعد از قرآن است؛ يعنى اگر قرآن را در ترازو بگذارند، بعد از قرآن، وزن نماز سنگين ترين است؛ چون بخشى از نماز، قرآن است.
طبيعت نماز، بازداشتن نمازگزار از گناهان كبيره پنهان و آشكار است و اين نماز وقتى ادامه پيدا مىكند، وجود انسان از ياد خدا پر مىشود. اين هم ردهبندى ديگر قرآن است.
سير نماز تا قيامت
خدا در قرآن مىفرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى». «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»
نماز بخوانيد تا ياد من وجود شما را پر كند، كه اين ياد، بزرگترين است. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
ذكر خدا آرامش مىدهد، وقتى به شما آرامش داد، لحظهاى كه مىخواهيد بميريد، مىگويد: «يأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِى إِلَى رَبّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً* فَادْخُلِى فِى عِبدِى* وَ ادْخُلِى جَنَّتِى» اين سير نماز است.
عظمت و ارزش نماز و اجزاى آن
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايند: وقتى رو به قبله ايستاديد و با اخلاص نيت كرديد، به محض اين كه مىگوييد: «الله اكبر».
«اذا قام العبدُ للصلاة فكان هواه وقلبه الى اللَّه تعالى انصرف كيوم ولدته امُّه»» گناهانت مانند روزى كه از مادر به دنيا آمدى، پاك مىشود. اين اثر نماز است. چون خدا در قرآن مىفرمايد: در هنگام قرآن خواندن «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» بگوييد، بعد از «الله اكبر»، قبل از ورود به سوره حمد نماز، خوب است كه انسان «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» بگويد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله مىفرمايند: وقتى «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» گفتى و خدا تو را در پناه خود راه داد، به تعداد موهايى كه در بدن دارى، ثواب يك سال عبادت در پرونده اعمال تو ثبت مىشود. «حافظ مىفرمايد:
هر سر موى مرا با تو هزاران كار است ما كجاييم و ملامتگر بىكار كجاست
بعد از تمام شدن حمد و سوره، پروردگار ثواب يك حج و عمره قبول شده در نامه اعمال تو مىنويسد. وقتى وارد ركوع مىشوى، ثواب انفاق طلاى سرخ به اندازه وزن بدنت در راه خدا را به تو مىدهند و به اندازهاى كه همه صد و چهارده كتاب خدا را قرائت كنى، به تو ثواب مىدهند.
ثواب اذكار نماز
وقتى از ركوع بلند مىشوى و مىگويى: «سمع الله لمن حمده» اينجا خدا به تو نظر رحمت مىكند. وقتى به سجده مىروى و «سبحان ربى الاعلى وبحمده» مىگويى، خدا مىفرمايد: اى ملائكه! ثوابى مانند ثواب انبيا عليهم السلام را براى او بنويسيد.
وقتى تشهد را مىخوانى، ثواب صابران در راه خدا را در نامه عملت مىنويسند و وقتى «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» مىگوييد، خدا مىفرمايد: تمام درهاى بهشت را به روى او باز كنيد، روز قيامت از هر درى كه مىخواهد، برود. اين ثواب و پاداش دو ركعت نماز است. شما كه تمام عمر نماز خوانديد، مىدانيد چه پاداشى در خزانه خدا براى شما ذخيره شده است؟
اهتمام عاشقان نماز
حضرت سيدالشهدا عليه السلام جملهاى دارند: «إنّى احبّ الصلاة» من عاشق نمازم. امام مجتبى عليه السلام مىفرمايند: من و حسين عليهما السلام كوچك بوديم، شب مادر به ما شام مىداد و ما را مىخواباند، تا صبح هر بار بيدار مىشديم، مىديديم مادر ما در محراب عبادت است، چه نمازى مىخواند و چه مىكرد. به قدرى شبها مادر ما روى پا ايستاده بود كه هر دو پايش ورم كرده بود. تا اين حد حضرت زهرا عليها السلام عاشق نماز بود. حضرت سكينه عليها السلام مىفرمايد: عمهام همه ما را جمع مىكرد، اما خودش نمىدانستيم كجا رفته است؟ من اين طرف و آن طرف گشتم، بالاخره او را در تاريكى پيدا كردم، ديدم نماز شب مىخواند. چقدر عاشق نماز بودند. عمه هر شب نماز را ايستاده مىخواند، اما آنجا نشسته در حال نماز بود.
آب حيات من است، خاك سر كوى دوست گر دو جهان خرمى است، ما و غم روى دوست
ولوله در شهر نيست، جز شكن زلف يار فتنه در آفاق نيست، جز خم ابروى دوست
داروى مشتاق چيست؟ زهر ز دست نگار مرهم عشاق چيست؟ زخم ز بازوى دوست
دوست به هندوى خود گر بپذيرد مرا گوش من و تا به حشر، حلقه هندوى دوست
گر شب هجران مرا، تاختن آرد اجل روز قيامت زنم، خيمه به پهلوى دو
گر متفرق شود، خاك من اندر جهان باد نيارد ربود، گرد من از كوى دوست
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روابط عمومی و امور بین الملل مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی