پنج خصلت برای بهترین بندگان
قال علی بن موسی الرضا (ع): «إنّ خير العباد من يجتمع فيه خمس خصال: إذا أحسن استبشر، و إذا أساء استغفر، و إذا أعطي شكر، و إذا ابتلي صبر، و إذا ظُلم غفر»[1]؛ حضرت علی بن موسی الرضا (ع) میفرمایند: بهترین بندگان کسی است که در او پنج خصلت وجود داشته باشد:
اول: اگر کار خوبی از انسان سر زد مسرور و شادمان شود؛ بدین معنی که خدای متعال را نسبت به آن لطفی که در حق او کرده شکر کند، دوم: اگر کار ناشایستی از او سر زد استغفار میکند و اظهار پشیمانی میکند- در بعضی روایات وارد شده گاهی انسان به خاطر گناهی که مرتکب شده به بهشت میرود، امام (ع) در فلسفه آن میفرماید: زمانی که انسان مرتکب گناه شد و بعد از آن دچار عذاب وجدان شود و پشیمان گردد به خاطر حالت ندامتی که در او پیدا میشود به بهشت میرود- سوم: اگر عطایی به او شد شاکر و قدردان است، چهارم: زمانی که مشکلات و گرفتاریها او را در بر میگیرد صبر میکند- در روایت وارد شده که وقتی فردای قیامت خطاب میشود: «أین اهل الصبر؟»[2]؛ اهل صبر کجایند؟ عدهای گردن خود را بلند میکنند، فرشتگان به استقبال آنها میآیند و آنها میگویند: ما در برابر مشکلاتی که در زندگی برای ما پیش آمد صبر پیشه کردیم و خدا به خاطر این صبر بهشت را به ما پاداش داد، همان طور که خداوند متعال هم میفرماید: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[3]؛آنهاكههرگاهمصيبتىبهايشانمىرسد،مىگويند: «ماازآنِخدائيم؛وبهسوىاوبازمىگرديم»، در روایت هم آمده: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ وَ عِنْدَهُ سَدِيرٌ «إِنَ اللَّهَ إِذَا أَحَبَ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّا»[4]؛ خداوند متعال زمانی که بندهای را دوست بدارد او را در بلا غوتهور میکند، کما اینکه در روایت دیگری هم به این مطلب اشاره شده که « فَإِنَّ الذَّهَبَ يُجَرَّبُ بِالنَّارِ وَ الْمُؤْمِنَ يُجَرَّبُ بِالْبَلَاء»[5]؛ همان طور که سنگ طلا برای اینکه تبدیل به طلا شود باید حرارت کوره آتش را تحمل کند انسانها هم به وسیله بلاء و مصیبت مورد آزمایش و امتحان قرار میگیرد- پنجم: اگر کسی حق او را پایمال کند در مقام انتقام گرفتن بر نمیآید بلکه او را میبخشد.
[1].خراسانى، حسين وحيد، منهاج الصالحين (للوحيد)؛ ج1، ص: 392.
. [2]عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج15، ص: 29
[3]. بقره/156.
[4].کافی، ج2، ص253.
[5].تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 100.