مرتبه سوّم توبه، توبة أخصّالخواص است. توبه، انابه و تضرّع به درگاه پروردگار متعال، در سيرۀ أخصّالخواص که همان پيامبرگرامي«صلياللهعليهوآلهوسلْم»و اهل بيت«سلاماللهعليهم» هستند، جلوۀ بارزي دارد.
پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» ميفرمايند:
«إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَي قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً»[1]
گاهي کدورت روي قلبم مينشيند و من در هر روز هفتاد مرتبه استغفار ميکنم.
مناجاتها و دعاهاي پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»، دعاي عرفۀ امام حسين«سلامالله« علي«سلاماللهعليه»، دعاي ابوحمزۀ ثمالي که امام سجاد«سلاماللهعليه»، نقل فرمودهاند و بسياري ديگر از ادعيه و روايات ارزشمندی که از ائمّۀطاهرين«سلاماللهعليهم»، بهيادگار مانده است، مانند دعاي کميل، دعاي سمات، دعاي سحر، مناجات خمس عشر و مناجات شعبانيه، سرشار از استغفار، تضرّع و زاري است و نشان دهندۀ وجود حالت توبه در آن ذوات منوّر ميباشد.
توبه و انابۀ اهلبيت«سلاماللهعليهم»، در حالي صورت ميپذيرد که آن ذوات مقدّس، از عصمت تامّ و کامل برخوردارند و نه تنها مرتکب گناه نميشوند، بلکه ترک اولي نيز ندارند و هيچگونه پليدي و ناپاکي در آنان راه نمييابد. قرآن کريم در آيۀ تطهير ميفرمايد:
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» [2]
خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان پيامبر بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
خداوند متعال اراده فرموده است که به هيچ وجه گناه و پليدي در اهلبيت«سلاماللهعليهم»، نباشد و از هرگونه انحراف، خطا و اشتباه مصون باشند و هيچ ناهنجاري اخلاقي و صفت رذيلهاي، حتّي بسيار کوچک در آن بزرگواران وجود نداشته باشد.
در زيارت جامعۀکبيره که از لسان مبارک حضرت امام هادي«سلاماللهعليه»،نقل شده است، اين آيه را اين طور تفسير ميکند:
«عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيرا»[3]
خداوند شما را از لغزشها مصون داشته، و از دستبرد فتنهها ايمنى بخشيده، و از پليديها پاك ساخته، و ناپاكى را از ساحت قدستان اى اهل بيت دور گردانده، و شما را بىنهايت پاكيزه داشته است.
علل توبۀ أخصّالخواص
اکنون اين سؤال به ذهن متبادر ميشود که آن همه گريه و زاري و استغفار و توبه که پيامبر گرامي«صلياللهعليهوآلهوسلْم» و اهلبيت«سلاماللهعليه»،داشتهاند، به خاطر چيست؟
در پاسخ به اين سؤال، اقوال مختلفي بيان شده و احتمالات متعدّدي وجود دارد که برخي از آن احتمالات، ريشة روايي نيز دارد و بيشتر ميتواند مورد پذيرش واقع شود و برخي ديگر، کمتر قابل اعتناء و توجّه است. در ادامه به چند نمونه از هر دو دسته احتمال، اشاره ميگردد.
1) توبه از توجّه به غير حق تعالي
مهمترين احتمالي که ميتوان براي علّت توبة اخصّالخواص در نظر گرفت و با شئونات و مقامات معصومين«سلاماللهعليهم»، سازگاري بيشتري دارد، اين است که آن ذوات نوراني، به سبب زندگي و حضور در اين دينا و طبيعت، گاهي به غير حق تعالي توجّه ميکنند و توجّه به غير ذات باريتعالي، آنان را به توبه وادار ميکند.
پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» ميفرمايند: «دل من را كدورت و زنگار ميگيرد». اين زنگار زماني در دل آن حضرت نشسته که بهخاطر حضور در طبيعت و ارتباط با ديگران لحظاتي به غير خداوند متعال توجّه کردهاند. از اينرو براي پاكي و طهارت دل خويش، روزي هفتاد مرتبه استغفار ميكردند.
«إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَي قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً»[4]
گاهي کدورت روي قلبم مينشيند و من در هر روز هفتاد مرتبه استغفار ميکنم.
ارتباط و تماس و رفت و آمد معصومين«سلاماللهعليهم» با مردم و رسيدگي به حوائج و نيازهاي مادي خود، خانواده و اجتماع، موجب ميشود بهطور طبيعي اندکي از ياد و توجّه دايمي که به خداوند سبحان دارند، غافل شوند. اگرچه آن ذوات نوراني براي رضاي خدا و در حدّ ضرورت به رفع نيازهاي جسمي و مادي ميپردازند، امّا آنان از هرگونه اشتغال به امور مادّي و جسمي هم توبه ميکنند. يعني از اينکه هنگام غذاخوردن، خوابيدن و ارضاي ساير غرائز، اندکي متوجّه غير خداوند بودهاند، به آه و زاري در درگاه حقتعالي مي پردازند؛ زيرا آنان از خود انتظار دارند که همة اوقات و اعمال آنان، صرف توجّه و فرورفتگي در ياد و ذکر حق تعالي باشد.
ميدانيم که توجّه به غير خدا، گناه نيست، ترک اولي نيز محسوب نميشود، جزو مکروهات هم شمرده نميشود، امّا معرفت والاي معصومين«سلاماللهعليهم» به خداوند، اقتضا ميکند که توجه به غير حق تعالي را براي خود گناه بدانند و از آن احساس ندامت کنند.
اهلبيت«سلاماللهعليهم» هميشه در مقام عنداللّهي به سر ميبرند و توجّه به غير خدا را خروج از مقام عنداللّهي ميدانند و از اين جهت نسبت به آن استغفار ميکنند. اين ندامت و استغفار، از ميزان درک والايي که نسبت به قصور و تقصير خود داشتهاند، سرچشمه ميگيرد. اساساً يکي از وجوه تمايز معصوم و غير معصوم، تفاوت در ميزان درک قصور و تقصير است. افراد عادي و غير معصوم، گناه ميکنند و ضرورت توبه را احساس نميکنند، امّا معصومين«سلاماللهعليهم» از اندک توجّهي که به غير دارند، احساس ندامت و اظهار پشيماني ميکنند.
بنابر اين، آنهمه گریه و زاری که اهلبيت«سلاماللهعليهم»دارند، به خاطر انصراف از دوام توجّه و لقاي پروردگار است. به تعبير شيواي فيلسوف و حکيم بزرگ، مرحوم ملاّ هادي سبزواري«ره» که پيش از اين نيز آورديم:
كَدَرَجِ التَّوب مَراتِبِ التُّقَي مِن حُرمَةٍ أوْ حلٍّ أو غَيرِ اللِّقاء
مراتب توبه مانند مراتب تقواست. توبه گاهي به خاطر ارتکاب حرام و گاهي به خاطر ارتکاب حلال و گاهي هم بهخاطر خروج از مقام لقاء است که اين مرتبه و درجة اخير، اختصاص به اهل بيت عصمت و طهارت«سلاماللهعليهم» دارد. در حقيقت چون آن بزرگواران، همه جا را محضر خداوند متعال ميدانند و در مقام لقاء قرار دارند، هنگامي که ذرّهاي، به اقتضاي زندگي طبيعي، از ياد خدا غافل ميشوند، خود را گناهکار ميشمرند. حضور قلب اهلبيت«سلاماللهعليهم» مختصّ به نماز و ساير عبادات نيست، بلکه دائمي است. عدم رعايت حضور قلب در عبادات و به خصوص در نماز، خواص را به توبه وادار ميکند. امّا أخصّالخواص از عدم رعايت حضور قلب، در همۀ حالات، توبه ميکنند.
2) توبه، راهي براي برقراري ارتباط عاطفي با خداوند
احتمال ديگري که در خصوص علّت توبۀ أخصّ الخواص ميتوان تصوّر کرد، اين است که توبه براي آنان، نوعي مکالمه و معاشقه و ارتباط عاشقانه با خداوند سبحان است. آن ذوات مقدّس با دستيابي به حالت توبه و از طريق سرافکندگي، شرمساري و تضرّع و زاري در محضر ربوبي، با پروردگار خويش معاشقه ميکنند و به او نزديک و نزديکتر ميشوند.
اهلبيت«سلاماللهعليهم» از اينکه در برابر پروردگار خويش حالت قصور و تقصير داشته باشند و بدينوسيله با او مناجات کنند، لذّت معنوي ميبرند؛ چنانکه قرآن کريم ميفرمايد:
«تَتَجافىجُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[5]
یعنی تو نمیدانی در دل شب برای اهل نماز شب چه لذّتی است: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ»، این لذّت مربوط به آخرت نیست، زيرا آنجا وضعيّت بهگونۀ ديگري است. پس بهراستي چه لذّتي است؟ لذّتِ برقراري رابطة عاطفي و صميمانه با خداوند در همين دنيا و در دل شب است. مناجات اهلبيت«سلاماللهعليهم» در دل شب، آنان را مدهوش ميکند و از اين جهت تمام عالم وجود را با دو رکعت نماز در دل شب معاوضه نميکنند و براي اين نماز، به همة عالم پشت پا میزنند. اين همه به خاطر آن لذّتی است که در نماز شب دارند. پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» ميفرمايند:
«الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[6]
دو رکعت نماز در دل شب، نزد من از دنيا و آنچه در آن است، دوست داشتنيتر ميباشد.
امیرالمؤمنین علي«سلاماللهعليه» نيز در دل شب، جدّاً چنين حالاتي داشتهاند. چنانکه پيش از اين نيز گفتيم گاهی تجلّی خداوند بر دل ایشان با صفت «خشیت» صورت ميگرفته است و گاهی با صفت «رحمت»؛ گاهی ظهور رحمت بوده است و گاهی ظهور خشیت، و هر دو برای آن حضرت لذّتبخش است. آنگاه که ظهور خشیت پديد ميآمد، گریه و فغان و ناله و تضرّع امان نميداد و معلوم است که اين گريهها و زاريها براي معصيت و گناه نيست، بلکه نشانة معاشقه و يک ارتباط کاملاً هاطفي ميان محبّ و محبوب است و آنگاه که رحمت بر دل ایشان استیلا پیدا میکرد، در حال معاشقه و ارتباط عاطفي با خداوند بودند. البته روشن است که ما معنای اين حالات را، چندان درک نميکنيم، امّا میدانیم که وجود دارد. به تعبير ديگر اين حالات «يدرک و لا يوصف» است. علمی نیست، بلکه یافتنی است و فقط بايد عملاً درک شود و توصيف آن امکانپذير نيست.
پيش از اين نيز گفتيم وقتی مقام خشیت برای امیرالمؤمنین«سلاماللهعليه» پديدار میشد، دعای کمیل میخواند و آن همه نسبت گناه به خويش ميداد، امّا در همان لحظات، وقتی مقام رحمت بر دلش جلوهگر میشد، با خداي خويش معاشقه ميکرد و ميگفت:
«يَا إلهِي وَ سَيِّدي وَ رَبّي أتُراكَ مُعَذّبي بِنَارِكَ بَعْدَ تَوحيدِک وَ بَعدَ مَا انطَوَى عَلَيهِ قَلْبي مِن مَعرِفَتِك وَ لهِجَ بِهِ لِسَاني مِن ذِكرِك وَ اعتَقَدَه ضَميِري مِن حُبِّكَ»[7]
اى معبود و آقاى من، و اى پرورشدهندة من، آیا باور کنم که بعد از شناخت توحيد تو و پس از اينکه قلبم از معرفت تو لبريز شد و زبانم به آن گويا گرديد و با وجود محبّتی که به تو دارم، مرا در آتش میسوزانی؟»
یا در بخش دیگری از دعایکمیل به خداوند تعالي عرض ميکند:
«صَبَرْتُ عَلَي عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَي فِرَاقِكَ»[8]
خدايا بر عذابت صبر ميکنم، ولي چگونه فراق و دوري تو را تحمّل کنم؟
معنای این جمله را هیچکس جز خود مولاي متّقيان«سلاماللهعليه» و اهلبیت«سلاماللهعليهم» نمیتواند درک کند. همچنین در دعای ابوحمزۀ ثمالی امام سجاد«سلاماللهعليه» نيز چنین جملات عارفانهای وجود دارد؛ مثلاً میفرمایند:
«سَيِّدِي وَ عِزَّتِكَ... وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَك»[9]
مولا و آقاي من به عزّتت سوگند ... و اگر مرا در آتش جهنّم وارد کني، به دوزخيان خواهم گفت که من تو را دوست دارم.
بنابر اين بايد بگوييم که اين همه اظهار قصور و تقصير و ساير توبهها و انابههايي که در کلمات ائمّۀطاهرين«سلاماللهعليهم» نقل شده است، ناشي از شدّت محبّت اهلبيت«سلاماللهعليهم» به ذات باري تعالي است. آن ذوات نوراني، حقيقتاً خود را در مقابل خداوند سرافكنده ميديدند و دلهايشان در محبّت پروردگار متعال ميتپيد. خضوع آنان در مقابل خداوند، بسيار بيشتر از خضوع گناهكاران است و اين ميزان خضوع، از شدّت و عظمت معرفت ايشان سرچشمه ميگيرد.
3) توبه از قصور در وفاداري تامّ
احتمال ديگري که ميتوان براي علّت توبۀ أخصّالخواص بيان کرد، اين است که اهلبيت«سلاماللهعليهم»، از ناتواني در اداي وفاي تام نسبت به نعمتها و محبّتهاي پروردگار متعال، توبه ميکنند.
بر اساس اين نظريّه، گریه و زاری آن بزرگواران به خاطر اين است که نمیتوانند آنطور که شايستۀ ذات باري تعالي است، شکر نعمتهاي او را به جا آورند و در پيشگاه با عظمت خداي سبحان، وفای کامل داشته باشند.
هيچ مخلوقي از مخلوقات خداوند تعالي، حتّي حضرت ختمالمرسلين«صلياللهعليهوآلهوسلْم» و اهلبيت عصمت و طهارت«سلاماللهعليهم»، قادر نيستند حقّ وفاداري را نسبت به الطاف خداوند متعال ادا کنند و شکر نعمتهاي بيکران او را به جا آورند. از اينرو اگر وجود مبارک پیامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» يا ساير معصومين«سلاماللهعليهم»، در تمام لحظات شبانهروز مشغول شکرگزاري باشند يا عبادت کنند، هنوز احساس ميکنند که نميتوانند ادّعاي وفاداري تام کنند و شکر نعمتهاي خويش را به جا آورند. اين ناتواني، أخصّالخواص را به توبه، تضرّع و زاري در برابر پروردگار متعال وادار ميسازد.
در واقع، شناخت عظمت خداوند و درک حضور دائمي در محضر خداي بزرگ، اهلبيت«سلاماللهعليهم» را به توبه و انابه وادار ميسازد؛ مانند بندهاي که در برابر مولايش، از انجام کارهاي معمولي و مباح نيز اکراه دارد و رفتار خود را قبيح ميشمارد.
4) توبه از گناهان پيروان
بر اساس احتمال مشهور ديگري، توبۀ اهلبيت«سلاماللهعليهم»، در واقع به سبب گناهان امّت و پيروان آنان است. از آنجا که آن بزرگواران، رئیس و رهبر و مرشد دلسوز قوم هستند، از گناهان امّت تحت امر خويش، به درگاه خداوندسبحان توبه ميکنند.
در برخي از روايات،[10]کلمۀ «ذَنب» در آيات اوّل سورۀ مبارکة فتح، به عنوان «ذنب امّت» معنا شده است:
«إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يهَْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» [11]
ما تو را پيروزى بخشيديم، پيروزى درخشانى! تا خداوند از گناه گذشته و آيندۀ تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند.
طبق نقل مشهور، سیّد بن طاووس«ره» که سيّدِ اهل مراقبه و سالک إلي الله تعالي بوده است ـ در سرداب مقدّس سامرّاء به محضر حضرت وليّعصر«سلاماللهعليهم» شرفياب شد و مشاهده کرد که آن حضرت، با خداوند تعالي مناجات ميکنند و با گريه و زاري ميفرمايند: «خدایا، ما از گناه شیعیان شرمنده هستيم. خدایا آنان به شفاعت ما خاندان اميد دارند و از اين جهت گناه ميکنند و ما سر به زیر و سرافکندهایم.»
اهل معرفت به شاگردان خود توصيه ميکنند که مراقب باشید امام زمان«ارواحنافداه» را نزد خداوند سرافکنده نکنید؛ زيرا آن حضرت که امام و رهبر شیعه هستند، گناهان شيعيان را از خودشان میدانند و در مقابل خداوند ـ بر اثر اعمال بد شيعيان ـ شرمنده ميشوند.
اين مطلب نظير اين است که فرزندان يک خانواده خطايي مرتکب ميشوند و پدر و مادر خويش را در جامعه و در مقابل ديگران، خجالت زده و شرمنده ميسازند، يعني ننگ فرزند، دامان پدر مادر او را میگیرد. اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيز علاوه بر اينکه امام و پيشواي شيعيان هستند، پدر معنوي آنان به شمار ميروند. چنانکه پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» فرمودند:
«أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[12]
من و علي پدران اين امّت هستيم.
و از اين جهت از گناه امّت خويش که فرزندان آنان به شمار ميآيند، در مقابل خداوند متعال شرمسار و سرافکنده ميشوند و توبه ميکنند.
5) توبه، براي انجام وظيفه
اهل بيت عصمت و طهارت«سلاماللهعليهم»، تجسّم بارز وظيفهشناسي و تکليفمداري هستند. سيرۀ زندگاني آن بزرگواران حاکي از آن است که شناخت وظيفه و عمل کردن به وظيفه را در سرلوحۀ اعمال و رفتار خويش قرار داده و بيش از حدّ تصوّر براي آن اهميّت قائل بودهاند.
اگر امام حسن مجتبي«سلاماللهعليه»، حاضر ميشوند با معاويه صلح کنند، بر مبناي همين تکليف مداري و وظيفهشناسي است؛ چنانکه قيام و شهادت حضرت سيّدالشّهداء«سلاماللهعليه»، از وظيفه شناسي و تکليفمداري آن امام بزرگوار سرچشمه ميگيرد. و اگر هريک از اين دو امام، به جاي ديگري بودند، به انجام همان وظيفهاي ميپرداختند که آن امام پرداخته است. پيامبراکرم«صلياللهعليهوآلهوسلْم» فرمودند:
«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إمَامَانِ قَامَا أوْ قَعَدَا»[13]
حسن و حسین«سلاماللهعليهم» هر دو امامند، یکی وظیفه دارد صلح کند و در خانه بنشیند و دیگری وظیفه دارد قیام کند و حماسۀ کربلا را به وجود بیاورد.
در خصوص توبه نيز ميتوان گفت: اهل بيت«سلاماللهعليهم»، بر اساس امر عمومي خداوند متعال براي توبۀ بندگان، توبه را وظيفۀ خود ميدانند و براي اطاعت امر پروردگار توبه ميکنند. خداوند متعال در آياتي از قرآن کريم، صريحاً به بندگان خود دستور ميدهد که توبه کنند:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»[14]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بهسوى خدا توبه كنيد، توبهاى خالص.
6) ترک اولي
احتمال ديگري که در خصوص علّت توبۀ اهلبيت«سلاماللهعليهم» بيان شده، اين است که آن بزرگواران از ترک اولي يا ترک امر برتر توبه ميکنند.
البته همانطور که قبلاً بيان شد، ما معتقديم ترک اولي براي خواص پديد ميآيد و آنان را به توبه وا ميدارد، ولي اهلبيت«سلاماللهعليهم» ترک اولي ندارند. امّا به هر تقدير اين احتمال شهرت يافته و لازم است بيان شود.
بر اساس اين نظريّه، معصومين از اينکه گاهي ميتوانند به امر برتر و با فضيلتتري مشغول باشند ولي مجبورند به امور عادّي و کم فضيلتتر بپردازند، توبه ميکنند.
7) توبه براي آموزش به پيروان
احتمال ديگر در بيان علت توبۀ أخصّالخواص، اين است که اهلبيت«سلاماللهعليهم»، توبه ميکنند تا پيروان آنان، روش مناجات با خداوند و تضرّع و زاري به درگاه او را بياموزند و با پروردگار خويش رابطۀ عاطفي برقرار کنند.
اين احتمال نيز بعيد به نظر ميرسد، اما از آن جهت که مشهور شده است، صرفاً به بيان آن ميپردازيم. بر اساس اين احتمال، هدف معصومين«سلاماللهعليهم» از آن همه گريه و زاري و توبه، تعليم و تعلّم است. آن بزرگواران معلّم آموزشي و پرورشي مسلمانان هستند و با بيان ادعيّه، روش دعا و مناجات با خداوند تعالي را به مسلمين آموزش ميدهند.
جمع بندي علل توبۀ أخصّالخواص
در اين مبحث، هفت احتمال براي علّت توبۀ أخصّالخواص بيان شد و ممکن است احتمالات ديگري نيز در اين خصوص، قابل طرح و گفتگو باشد. امّا آنچه توجّه جدّي ميطلبد، اين است که وجود مبارک اهلبيت«سلاماللهعليهم»، مانند قرآن کريم داراي محکمات و متشابهات است و وظيفۀ ما اين است که به دنبال محکمات اقوال و رفتار آنان باشيم؛ همانطور که در خصوص قرآن کريم نيز چنين وظيفهاي داريم. پيگيري متشابهات قرآن و عترت و تفکّر دربارة متشابهات، نه تنها وظيفه نيست، بلکه نسبت به برخي از آنها نهي شده است.
به يک تعبير ميتوان گفت: توبۀ اهلبیت«سلاماللهعليهم» و علّت آن نيز از متشابهات آن ذوات منوّر است. سيري در سيرۀ معصومين«سلاماللهعليهم»، به ما ميفهماند که به صورت جدّي توبه داشتهاند؛ امّا علّت توبۀ آنان را بهطور دقيق و آشکار نميدانيم، هرچند احتمالاتي براي آن وجود دارد که بر خي از آنها بيان شد.
مثلاً در مورد اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه»، چنانکه پيش از اين نيز گفتيم، حالات خاصّي داشتهاند که راوي، آن را چنين گزارش و توصيف ميکند:
«فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَي اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَي لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ هُوَ يَقُول: يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَاحَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ» [15]
على«سلاماللهعليه» را در حالى ديدم كه شب، پردههاى خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مىپيچيد و محزون مىگريست و مىگفت: اى دنيا!! اى دنيا! از من دور شو، آيا براى من خودنمايى مىكنى؟ يا شيفتة من شدهاى تا روزى در دل من جاى گيرى؟ هرگز مبادا؛ غير مرا بفريب كه مرا در تو هيچ نيازى نيست. تو را سه طلاقه كردهام، تا بازگشتى نباشد، دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است. آه از توشة اندك، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قيامت!
واقعاً چه کسي ميتواند ادّعا کند که به درستي درک ميکند علّت اين رفتار أميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» چيست؟ هرچقدر که احتمال و حدس و گمان براي آن بيان شود، حقّ مطلب ادا نميشود و در يک کلام بايد اعتراف کنيم که فهميدن علّت توبۀ اهلبيت«سلاماللهعليهم»، محتاج فهم و درکي مافوق فهم و درک بشر است.
در اين خصوص ميتوان از يک قاعدۀ کلّي به نام «برهان لِمّ»، بهره گرفت. در برهان لِمّ، از علّت به معلول پي ميبريم. بر اساس اين استدلال، بيان ميشود که چون اهلبيت«سلاماللهعليهم»، عالِم و آگاه به ما سوی الله، حکيم و معصومند و عمل خلاف حکمت و مصلحت از آنان سر نميزند، پس هر رفتار يا گفتاري که از ايشان سر بزند، صد در صد صحيح و مطابق با حکمت و مصلحت است، هرچند ممکن است ما معنا و علّت آن رفتار يا گفتار را به درستي نفهميم.
دريافتن علّت توبۀ اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيز با اين برهان حل ميشود؛ يعني بايد بدانيم اوّلاً: وجود توبه و انابه، در سيرۀ آنان، حتمي و يقيني است. ثانياً: توبۀ آن ذوات مقدّس صد در صد بر طبق مصلحت تامّۀ ملزمه بوده، هرچند ممکن است ما معنا، مفهوم و علّت آن را به درستي درنيافته و صرفاً احتمالاتي براي آن بيان نماييم.
=================
پينوشتها
1.مستدركالوسائل، ج 5، ص 320.
2. احزاب / 33.
3. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 611.
4. مستدركالوسائل، ج 5، ص 320.
5. مسجده / 17- 16.
6. وسائلالشيعة، ج 8، ص 156.
7.مصباحالمتهجد، ص 844.
8. همان، ص 847.
9. همان، ص 595.
10. ر.ک: تفسير القمي، ج 2، ص 314؛ معاني الأخبار، ص 352.
11.فتح / 2-1.
12. كمال الدين، ج 1، ص 261.
13. الإرشاد، ج 2، ص 30.
14.تحريم / 8.
15.نهج البلاغة، حکمت 77.