موضوع درس:
شماره درس: 37
تاريخ درس: ۱۳۷۵/۱۲/۱
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
در اوّل سوره مزمّل دستورالعملى به پيغمبر اكرم(ص) داده شده است و در آنجا فرموده است كه اين دستورالعمل براى چيست. فرموده است كه بار سنگينى به دوش تو آمده است. و براى اينكه اين بار سنگين را به منزل برسانى به اين دستورالعمل عمل كن. معلوم مىشود كه هر كسى در زندگى اگر به اين دستورالعمل عمل كند موفّق مىشود. مخصوصا ما طلبهها كه بار سنگينى به دوشمان آمده است اگر به اين دستورالعمل عمل كنيم موفق مىشويم. و اين دستورالعمل دستورالعمل خوبى است. انصافا يك نسخه ارزندهاى است و جزء جزء اين نسخه در قرآنشريف و در روايات اهلبيت(ع) ديده مىشود و نتايج آن هم در قرآن شريف و در روايات اهلبيت(ع) ديده مىشود. جزء جزء اين نسخه. و اينجا كلّ آن جزء جزء است و به تجربه اثبات شده است كه خيلى كمك مىكند. بزرگان هم فرمودهاند كه جزء جزء اين دستورالعمل خيلى كار مىكند. چه رسد به همه اين نسخه و همه اين دستورالعمل. و من از همه شما تقاضا دارم براى اينكه ما بتوانيم اين بار سنگين را به منزل برسانيم به اين دستورالعمل عمل كنيد و اضافه بر اين براى رفع گرفتارىها خيلى خوب است. به تجربه اثبات شده است. براى برآمدن حاجات مخصوصا حوائج مهمّه خيلى خوب است. به تجربه اثبات شده است. از اينها مهمتر براى سير و سلوك كه انسان بتواند اين منازل سبعه را طى كند به مقام لقاء برسد به تجربه اثبات شده است كه خيلى مؤثر است و على كل حالٍ اين يك دستورالعمل و نسخهاى است كه به درد همه مىخورد. امّا به درد ما طلبهها براى اينكه كارمان كار پيغمبر(ص) است بيشتر به درد مىخورد. اوّلِ اين دستورالعمل «بيدارى در شب» است. مىفرمايد: «يا ايها المزّمّل قم الليل إلّا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زدى عليه و رتل القرآن ترتيلا» كه اين قم الليل إلّا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زدى عليه معنايش اين است كه به اندازه وسعت بايد شبزندهدارى كنى. بايد سحرخيز باشى. معناى يا ايها المزّمّل چيست؟ با يا ايها المدّثر معنايش چيست؟ شايد كسى بتواند بگويد كه ـ بعد خودش معنا مىكند «انّا سلنقى عليك قولاً ثقيلا» ـ معنايش اين است كه اى كسى كه عباى نبوّت به دوش گرفتى، قم الليل إلا قليلا. بايد سحرخيز باشى. از آن سحرخيزيى بايد كمك بگيرى. شب بيدارى مسلّم اولِ شب را نمىگيرد. آيات فوق اوّل شب را نمىگيرد. و علاوه بر اينكه انصراف دارد، روش پيغمبر(ص) هم اين بوده. كه پيغمبر اكرم(ص) بلافاصله بعد از نماز عشاء مىخوابيدند و نصفه شب به آن طرف بلند مىشدند. از نصفه شب تا اذان صبح آنطور كه در روايات هست و مرحوم صاحب وسائل هم روايات را در باب صلاة (جلد سوّم) نقل مىكنند متفرّق نماز شب را مىخواندند. چهار ركعت نماز شب مىخواندند يك مقدار مىخوابيدند. دو دفعه پا مىشدند وضو مىگرفتند و چهار ركعت ديگر مىخواندند. يك مقدار مىخوابيدند دوباره پا مىشدند و سحر، يك ساعت قبل از اذان صبح را قرآن مىخواندند. شفع و وتر را مىخواندند و بيدار بودند تا اوّل اذان صبح كه نافله مىخواندند و مىرفتند نماز صبح. لذا از نصفه شب به آن طرف بود. و از نصفه شب به آن طرف هرچه نزديكتر به اذان صبح مىشد طراوت و حلاوت و جاذبه بيشتر مىشود. و اين از روايات فهميده مىشود و آنهايى هم كه اهل اين كارها هستند اين حلاوت و جاذبه را مىيابند. چنانچه قرآن شريف هم درباره مؤمنان مىفرمايد كه مؤمن سحرخيز است «و فى اسحارهم يستغفرون» در سحرخيزى استغفار مىكند كه بهترين استغفارها در نماز وترش است. و اين چيزهاى مسلّمى پيش بزرگان است. يعنى آنها كه مىيابند نه مىدانند. يك دفعه حرف دانستنى است و همينهاست كه در قرآن و روايات اهلبيت(ع) هست و ما عالم هستيم كه درست فرمودهاند، امّا گاهى هم علاوه بر اينكه مىدانيم مىيابيم. و آن كسانى كه مىيابند طراوت و حلاوت سحر را، آنها مىگويند كه نصفه شب به آن طرف هرچه نزديكتر به اذان صبح مىشود جاذبه بيشتر است. كه مىرسد به آنجا كه راستى بعضى اوقات جاذبه او را به جايى مىبرد كه به جز خدا نبيند و به جز خدا نداند.
يك روايتى از امام يازدهم سلاماللّهعليه است كه بدون سحرخيزى كسى به جايى نمىتواند برسد. يك طلبه بخواهد علمش براى اسلام مفيد باشد، بخواهد وقتى وارد تبليغ مىشود حسود نباشد و آن علمش غرور نياورد. ديگر متكبّر و خودخواه نباشد. ديگر راستى گذشت و ايثار و فداكارىاش به جايى رسيده است كه حاضر است فدا بشود براى اسلام. اينها مسلّما بدون نماز شب تحقّق نمىيابد. قطعا نمىشود يعنى بدون سحرخيزى. چه برسيم به نماز شب. و اين سحرخيزى بايد باشد. و در آن سحرخيزى هم يك دفعه انسان مطالعه مىكند خوب باز حرفى، مطالعه خيلى خوب است ثواب هم دارد امّا آن جاذبه نماز شب را ندارد ثوابش شايد بيشتر از نماز شب و بيشتر از هر عبادتى باشد. همانطورى كه مرحوم محدث قمى در مفاتيح از مرحوم صدوق صدوق از مشايخ نقل مىكند كه در شب قدر چه عملى افضل؟ مرحوم صدوق مىفرمايند كه مشايخ فرمودند مذاكرة العلم. خوب بله اين افضل است از همين جهت هم مرحوم صاحب جواهر من ديدهام كه جواهرشان را شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان اختتام كردهاند. استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان اختتام الميزان بوده است. استاد بزرگوار ما حضرت امام(ره) بعضى از كتابهايشان مخصوصا كتابهاى عرفانى را من ديدم شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان بوده است. امّا آنكه الآن مراد بحثام است. يك حرف افضل بودن است و يك حرف چه نسخه است براى كمك به ما؟ آن مذاكرة العلم نيست. آن همان نماز شبى است كه در سحر قرار دادهاند. لذا قرآن مىگويد «و فى اسحارهم يستغفرون» نمىگويد و فى اسحارهم يتعلّمون. آن تعلّم مسلّما ثواب بيشترى دارد امّا اگر كسى جاذبه بخواهد بايد بُراق داشته باشد براق هم نماز شب است. «الصلوة معراج المؤمن» بنابراين حتما بايد ما طلبهها نيم ساعت اقلاً قبل اذان صبح بيدار باشيم. اين كار را نكنيد خيلى ضرر مىكنيد. علمتان تاريك است. و علم تاريك به درد نمىخورد. دلتان تاريك است و دل تاريك به درد نمىخورد. زندگىتان گره دارد و در زندگى گرهدار انسان نمىتواند نشاط داشته باشد و مخصوصا همه اگر بخواهند در زندگى موفق باشند بايد در زندگى نشاط داشته باشند و ما طلبهها اگر بخواهيم موفق در كارمان باشيم با حال افسردگى با كلاف سردرگمى با اينها نمىشود بايد يك نشاطى در زندگى باشد. كلاف سردرگم نباشيم. گرفتارىها نباشد و اينها نماز شب مىخواهد و اين نماز شب را اوّل شب مىتوان خواند بعنوان تحيىء مىگويند من مىگويم نه، بلكه ادا است. از اوّل شب تا آخر صبح ادا است. ساعت 12 مىتوانيم بخوانيم و بخوابيم خوب مسلم ادا است. بعد اذان صبح مىتوانيم بخوانيم خب مسلّم مستحب است امّا قضاست. اينها خوب است. امّا آنكه به درد ما مىخورد و آنكه نسخه است براى ما، «قم الليل الا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه» اين نصف شب به آن طرف و هرچه به اذان صبح نزديكتر شود و به قول قرآن «سحرخيزى» و اين سحرخيزى را من از همهتان تقاضا دارم در زندگىتان باشد. نباشد نمىشود. نباشد علمتان مفيد نيست و فايده ندارد. ممكن است خيلى هم عالم باشيد امّا فرق است بين اينكه علم مفيد براى جامعه باشد يا نباشد. حتى براى خودت هم مفيد نباشد. من زياد تجربه كردم زياد ديدم. ملّاهايى كه علمشان براى خودشان هم مفيد نيست. يك جملهاى مرحوم آقا (آقا باقر بهبهانى ـ آنكه الآن اين جلسه ما مرهون اوست. انصافا آقا باقر بهبهانى به عالم فقه و اصول خيلى خدمت كرد و اين آقا در فوائد حائريهاش يك جملهاى دارد كه شاهد بر عرض من است. ايشان شرايطى براى اجتهاد قائل است يكى ملكه قدسى است كه اين در كتابها نيامده است. يعنى در كتابهاى فقهى نيامده كه از شرايط اجتهاد بدانند. بعد ملكه قدسى را ايشان همين طور معنى مىكند. ملكه قدسى آن است كه الهام از طرف حق داشته باشد. ملكه قدسى آن است كه اگر مطالب را استدلالى نشد، بيابد. بعد مىفرمايد اين ملكه قدسى از كجا پيدا مىشود؟ مىفرمايد از سحرخيزى. از كجا پيدا مىشود؟ از اجتناب از گناه. گناه بيايد جلو و انسان پا گذارد روى گناه. بعد به اين عنوانى كه صحبت مىكند ذيلش يك جمله دارد. به طلبهها سفارش مىكند مواظب باشيد به فقهاى بزرگ تا مىتوانيد ارادت داشته باشيد. سر قبرشان برويد. مىفرمايد كه از آنها همين طور كه از ائمه طاهرين(ع) حاجت مىخواهيد از اينها حاجت بخواهيد. بعد حتى مىگويد كه نفوس ضعيفه به اينها بيشتر بايد توسّل داشته باشند تا به ائمه طاهرين. تناسب اين نفوس با علما و فقها بيشتر است تا با ائمه طاهرين بعدش هم مىفرمايد اياك ثم اياك ثم اياك اينكه جسارتى به فقيهى بكنى. بعد هم مىفرمايد به تجربه براى من اثبات شده كسانى كه ارادت به فقها و روحانيت ندارند اينها عاقبت به خير نيستند و اينها در عالم تيه كلاف سردرگم، مخصوصا در آخر كار هستند. عاقبتشان يك كلاف سردرگم هستند تا بميرند. و اين كلام مرحوم آقا باقر بهبهانى را بيست سى سال قبل كه من ديدم و پيش خودم گفتم تجربه كنم و به تجربه براى من اين فرمايش ايشان اثبات شده است. يعنى اهل علمى را من سراغ دارم و داشتم كه راستى پربارند امّا اين بارشان اين نتيجه عملشان نه براى خودش نتيجه داشت نه براى ديگران، نه براى دنيايش نتيجه داشت نه براى آخرتش. حالا بعضى علمشان براى دنيايشان مفيد است برخى براى آخرتشان. امّا به تجربه اثبات شده بعضى علمشان نه براى دنياشان مفيد است نه براى آخرتشان. يك عضو زائد، يك عضو افسرده، يك عضو عقدهاى ـ كه ديگر آن عقدهاش هم باعث مىشود چه غيبتها چه تهمتها چه زخم زبانها و بالاخره حجرهاش مىشود جاى غيبت. حجرهاش مىشود جاى فساد. به تجربه اينها ثابت شده است.
بالاخره سحرخيزى نباشد خيلى تاريك است. سحرخيزى نباشد كار ما اهل علم تاريك است و اين سحرخيزى را مىخواهيم حتما بايد در زندگى باشد و بر فرض هم شما خيلى كار داشته باشيد نماز صبح بايد بخوانيد ديگر. خوب اين نماز صبح را بگذاريد اوّل وقت يعنى اوّل اذان صبح. نيم ساعت قبل اذان صبح پا شويد. تطهيرى كنيد. يك نماز شب ولو مختصر بخوانيد. آن يازده ركعت. بعد تا مؤذن اذان مىگويد نافله صبحتان بعد ديگر معلوم است موقع صبح است نماز صبحتان را بخوانيد و بخوابيد. به جاى اينكه آن نيم ساعت قبل آفتاب بيدار باشيد نيم ساعت قبل اذان صبح بيدار باشيد. حالا بگوئيد كه خواب بين الطلوعين كه كراهتتر است. خوب طورى نيست. براى شما اگر كار داشته باشيد رفع كراهت ميشود. ولى اين كار حتما بايد بشود. اينكه شما نيم ساعت قبل طلوع آفتاب بيدار مىشويد نيم ساعت قبل اذان صبح بيدار مىشود و اين خوابى كه قبلاً مىرويد بعدا برويد. اگر كسى را داريم كه نماز شب نمىخواند ـ البته در جلسه ما كه چنين كسى را نداريم ـ و مىخواهد نماز صبحاش را قبل از آفتاب بخواند. و به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام رضواناللّهتعالىعليه وقتى به ما مىگفتند بيائيد تجربه كنيد و ببينيد چه نتايجى دارد. چهل روز راستى نماز شب بخوان. همين نماز شبهاى معمولى. ببينيد چه گشايشى در كار پيدا مىشود. اينكه در روايات داريم نماز شبخوانها نورانيت دارند دو تا معنا دارد. يك معنا اينكه آنها كه چشم بصيرت دارند وقتى به او نگاه مىكنند درخشندگى دارد. يك معنايش اين است كه نورانيت در كار، گرهها باز مىشود. تجربه كرديد بعضى اوقات آدم يك ساعت مطالعه مىكند كار هفت هشت ساعت مطالعه را مىكند. بعضى اوقات هفت هشت ساعت كار مىكند كار يكساعت هم نمىشود. تجربه كردهايد همه شما چرا بعضى اوقات اينطورى مىشود. اگر گناه در اين جاها تأثير داشته باشد بلكه مالايعنىها همين جاها اثر مىگذارد. يك كارهايى بكنيم نتيجه دنيا نداشته باشد، نتيجه آخرت نداشته باشد موجب ميشود كه ما به جاى اينكه يكساعت كار كنيم هشت ساعت كار مىكنيم باز هم باز نمىشود. مطالعه مال ماست امّا تفهيم مال خداست. ديگر اين كه حرف ندارد ما فقط مقدمات فراهم مىكنيم. فقط مطالعه مىكنيم. فقط استعداد پيدا مىكنيم كه درس خارج مىتوانيم بخوانيم. خب اين استعدادها مال ماست امّا اينكه ما بفهميم اين مال خداست. اينكه خوب بفهميم اين مال خداست. اينكه درست بفهميم اين مال خداست. انسان بعضى اوقات مطالعه مىكند امّا بد مىفهمد و راستى هم بعضى اوقات خيلى بد مىفهمد. اينها از كجا پيدا مىشود؟ همان پهلويش نشسته يكساعت مطالعه مىكند امّا خوب مىفهمد عالى مىفهمد واقع مىفهمد. جهل مركب نيست. اين از كجا پيدا مىشود؟ اينها همه دست خداست. وقتى كه لطف و عنايت خدا روى سر ما باشد پيشرفت مطالعه داريم علاوه بر اين جهل مركبمان كم است. وقتى دست عنايت خدا روى سرمان نباشد جهل مركبمان مىشود زياد. يعنى وقتى خدا به ما نفهماند ديگر معلوم است ضلالت و جهل مركب است. اين جمله اوّل كه «قم الليل الا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه و رتل القرآن ترتيلا» معنايش اين است كه همه و همه بايد سحرخيز باشيد به اندازه وسعتان. يك كسى مثل پيغمبر و آن هم كار كسى نمىتواند بگويد من كارم بيش از پيغمبر است. نه پيغمبر اكرم در ده سال هشتاد جنگ را پشتسر گذاشت. بعضىها كه بيشتر هم گفتهاند و رياست اسلام را حكومت اسلام را، آن كمبودهاى در مكه و مدينه را، آن مصيبتهاى كمرشكن در مكّه را، امّا همين پيغمبر اكرم نصفه شب تا اوّل آفتاب بيدار بودند. من نمىدانم اوّل آفتاب ديگر مىخوابيدند يا نه. بالاخره تا اوّل آفتاب بيدار بودند. آنكه مسلم است اين است كه فقط قبل از ظهر يك مقدارى مىخوابيدند. خواب قيلوله. خوب ديگر وقتى پيغمبر(ص) ساعت دوازده تا اوّل آفتاب بيدار باشند با آن همه كارها؛ مىشود ما بگوئيم كار داريم پس نمىشود؟
حضرت زهرا(س) خوب خيلى كار داشتند امّا بالاخره نصفه شب به آن طرف روى پاها مىايستادند تا پاها ورم كرد. پيغمبر اكرم(ص) هم همين طور. «طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقى» اين را به شما بگويم هيچ كدام در روز قيامت نمىتوانيد بگوئيد كه نمىتوانستم. نمىشد. نه. اگر بخواهيم مىشود. هم مىدانم هم مىتوانم. اين كسانى كه خوابشان مىآيد و بيدار هم نمىشوند و ساعت هم نمىتواند بيدارش بكند. حالا اين يك بليط هواپيما دارد به يك جاى دورى. مثلاً به عمره براى ما ديگر عمره، و اين اوّل اذان صبح حركتش است. و نيم ساعت قبل از اذان صبح بايد فرودگاه باشد. اين خوابش مىبرد؟ نه، و ما كه خوابمان مىبرد معلوم است نماز شب پيش ما به اندازه آن بليط ارزش ندارد. و الا خوابم مىآيد كدام است؟ بيدار نمىشوم كدام است؟ نمىخواهيم. مىدانى چه كسى مىخواهد و بيدار هم مىشود؟ «الركعتان فى جوف الليل احب اليه من خير الدنيا و ما فيها.» خوب اين ديگر خوابش نمىبرد. اگر ما نماز شب را به اندازه يك بليط ماشين نه بليط هواپيما اهميت مىداديم يا به كار روزانهمان كه مثلاً مىرويم در يك نهادى ديگر خوابمان نمىبرد. ديگر خوابمان نمىآمد. ديگر نمىگفتيم نمىتوانيم، نمىشود. اگر نمىشود اگر نمىتوانيم ارادهمان مطلقا ضعيف است يا روى آن كار ضعيف است. و راجع به اين امر مهم ـ يعنى در مستحبات ـ شما هيچ چيز نمىتوانيد پيدا بكنيد مثل اين سحرخيزى حالا هيچ كار هم كه انجام ندهيد. اين يك ساعت خيلى كار مىكند و ديگر شما تجربه كردهايد. خروس اين موقعها چه جاذبهها و چه لذتها دارد. ديگر وقتى موقع اذان صبح مىشود در روايات هست كه خروس آن وقت يك تلاطمى دارد به نام «يا ايها الغافلون قُوم» و راستى اگر اينطور باشد چطور خروس به ما بگويد «ايها الغافلون» خوب معلوم است يك جاذبههايى هست كه ما نمىتوانيم درك كنيم. و الّا چون جاذبه را درك نمىتوانيم بكنيم از اين جهت هم مىگوئيم بيدار نمىشويم، نمىشود بيدار شويم، كار داريم، روز خوابمان مىرود، روز چرتمان مىبرد، مطالعهمان ضرر مىخورد، همه اينها بخاطر اين است كه داعى ضعيف است و من تقاضا دارم از همه شما، راجع به سحرخيزى داعى را قوى كنيد. خيلى قوى؛ هيچ چيزى براى ما طلبهها مهمتر از اين سحرخيزى نيست. هيچ چيزى، حتى مطالعه. هيچ چيزى براى ما طلبهها واجبتر ـ واجب اخلاقى ـ از اين سحرخيزى نيست.
و نمىشود ما سحرخيز نباشيم. برويد در حالات علما و بزرگان و ببينيد نمىشود سحرخيز نباشيم. و حتى شب زفافشان، شب مرگ پدرشان، شب مرگ پسرشان،... در حالات كاشف الغطاء دارد ـ بحثش خيلى مفصل است ـ وقتى دخترش را داد به آشيخ محمّدتقى مسجدشاهى، ـ همانكه اين اصول، اين حاشيه بر معالم را نوشته است كه الآن هم انصافا اصول زنده است ـ در همان خانه خودش يك اتاق داد و اينها رفتند در حجله. سحر در زد. گفت براى شما آب گرم كردهام فلان جا گذاشتهام پا شويد غسلتان را بكنيد نماز شبتان را بخوانيد!! از اينها نگذريد آقا. تا مىشود كاشف الغطاء. مىشود كاشف الغطاء وقتى كه مرحوم صاحب جواهر به حرف او مىرسد افتخار مىكند حرفش را فهميده است. «قال الاستاد الاكبر» يك جملهاى استاد بزرگوار ما مرحوم آيتاللّه العظمى بروجردى راجع به شيخ طوسى داشتند. هر وقت كه آيتاللّه بروجردى به جمله شيخ طوسى مىرسيدند مىلرزيدند راستى واهمه داشتند كه آيا مىتوان [حرف] شيخ طوسى را رد كرد يا نه؟ مرادم اينجاست كه ايشان مىفرمودند اين شصت و سه سال ايشان دويست جلد كتاب نوشته، مىگفتند ايشان علاوه بر اينكه عالم بود عابد بود. بعد مىفرمودند اين مصباح المتهجد را كه ايشان نوشتند خودشان يك دوره به آن عمل كردند. آقاى طلبه اين معناى علم است. يك دوره به آن علم كرد. بعد هم به قاعده «انذر عشيرتك الاقربين» واداشت يك دوره زن و بچهاش به آن عمل كردند، بعد اجازه انتشار داد. مىگفت تا خود به آن عمل نكردهام نمىشود ديگران به آن عمل كنند. تا زن و بچهام عمل نكنند نمىشود ديگران به آن عمل كنند. بعد از آن انتشار داد. خوب اين شيخ طوسى مىشود شصت و سه سال عمر با آن همه گرفتارىها. گرفتارىهاى شيخ طوسى از دست سنّىها خيلى بالا بود. محله كوخ را آتش زدند براى ايشان تا ايشان را در آن محله بسوزانند، كتابخانه شيعه ما، كرسى مرحوم شيخ طوسى را آتش زدند. اصول اربعه مأة ما از بين رفت. امّا پابرهنه تنها فرار كرد آمد نجف حوزه تشكيل داد. چطور مىشود يك انسان در آن گرفتارىها و درماندگىها حوزه تشكيل دهد. آن هم اينطور بگيرد. حوزه نجف خيلى به عالم تشيع خدمت كرد. خدا را قسمش مىدهم به حق مولى اميرالمؤمنين دو دفعه اين حوزه را يك رونق مثل قبل يا بهتر عنايت فرمايد.
شيخ طوسى حوزه را تشكيل داد. چه نتايجى!! اين همه گرفتارىها، شصت و سه سال عمر كرده و دويست جلد كتاب نوشته است. آن كتابها هم چيست؟ آيا فكر كردهايد كه دو تا از كتابهاى اربعه مأة از شيخ طوسى است؟ يعنى چكش مراجع دوتايش از شيخ طوسى است. تفسير دارد: تبيان. مجمع البيانى كه مثلش تا به حال نيامده برگرفته شده از تبيان است. كتاب خلاف دارد. يعنى اجتهاد دارد نه فقط در فقه شيعه بلكه در فقه سنّىها. آنهم همه طوائفاش را نه فقط طوائف اربعهاش را!! خلاف را ديدهايد ديگر. مبسوط دارد. فروعات مبسوط بيشتر از عروة است. چطور مىشود؟ «رابطه با خدا»، بهترين رابطهها با خدا «سحرخيزى» است. بعد از واجبات، بعد از اجتناب از گناه. عزيزان من نمىشود ما گناه بكنيم شيخ طوسى هم بشويم. نمىشود ما سحرخيز نباشيم شهيدثانى هم بشويم!، شيخ انصارى هم بشويم!؛ نمىشود. تقاضا دارم اين سحرخيزى ولو كم را داشته باشيد. در قافله سحرخيزها باشيد ولو نيم ساعت ولو يك ربع ساعت قبل از اذان صبح. از شما تقاضا دارم در اين قافله باشيد تا إنشاءاللّه دست عنايت امام زمان(عج) در سحر روى دل شما قرار بگيرد و دل شما بشود مخزن علم امام زمان(عج).
و صلى اللّه على محمّد و آل محمّد