موضوع درس:
شماره درس: 125
تاريخ درس: ۱۳۷۸/۹/۱۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.
چون اين هفته راجع به اخلاق جلسه آخر است و روز چهارشنبه آينده ديگر مباحثه نيست بحث ما باشد به خواست خدا لطف امام زمان باشد براى بعد از ماه مبارك رمضان و امروز يك مقدارى درباره ماه مبارك رمضان اين ماهى كه معلم اخلاق است براى خودمان براى ديگران صحبت كنيم براى خودمان بايد توجه به اين مطلب داشته باشيم كه انسان مىتواند در ماه مبارك رمضان راه صد ساله را بپيمايد و راستى ماه مبارك رمضان تمام بشود و عيدى بگيرد از خدا چى عيدى بگيريد آدميت و شايد هم اينكه روز اوّل شوال را اسلام عيدقرار داده است براى همين باشد ما در اسلام دو عيد بيشتر نداريم كه نماز عيد در اين دو عيد وارد شده و در قنوت آن نماز هم اسم برده شده به عيد و شرافت داده شده كرامت داده شده كه حتى موجب شرافت براى پيغمبر اكرم شده يكى عيد فطر است و يكى هم عيد اضحى و انسان اگر انسان يك بررسى بكند مىبيند كه در هر دو براى خاطر اين است كه انسان مىتواند هديه از خدا هديه آدميت پيموده است راه را به مقصود رسيده به مطلوب رسيده حالا عيد مىگيرد خيال مىكنيم چنين باشد لذا همين كه عيد فطر كه براى روزهدارها عيد است براى جامعه اسلامى عيد است براى همين است كه ما بواسطه ماه مبارك رمضان به مقصود رسيديم به مطلوب رسيديم و يك توجه مىخواهد و راستى اگر روزه بگيرد روزهاى كه خدا بپسندد ديگر نه آدميت مىرسد به آنجا كه حكومت خدا بر دل يك روايتى است كه اين روايت را دو جور خواندند «اصم لى و أنا اُجزى به» مشهور اينجور مىگويند روزه مال من است من هم پاداش مىدهم گفتند كه نماز هم مال خدا است خدا پاداش مىدهد حج هم مال خدا است خدا پاداش مىدهد پس «اَصْمَ لى و انا اجزى به» اين يعنى چه لذا گفتند اين مفهوم ندارد و روزه مال خدا است پاداش مىدهد نماز مال خدا است پاداش مىدهد و روايت مفهوم ندارد اما اهل دل اين اجزى را مجهول خواندند مىگويند «اصمُ لى و انا اجزا به» روزه مال من است پاداشش خود من هستم خودم را مىدهم به اين اگر در ماه مبارك رمضان بتواند خودش را بدهد به خدا يك روايت داريم كه من اخلص للّه اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من قلبهاى لسانه اگر كسى چهل شبانهروز مال خدا بشود گاهى عمل مال خدا است اين خلوص فقهى است گاهى دل مال خدا است اين خلوص اخلاقى است كه همان روزه خواص روزه اخص الخواص اما گاهى نه علاوه بر اينكه عمل ما خدا است و دل مال خدا است و خودش هم چهل شبانه روز مال خدا است يعنى چهل شبانهروز عبد است عبد خدا ديگر در اين چهل شبانه روز عبد شيطان نيست عبد هوى و هوس نيست عبد دلش نيست عبد صفات رذيله نيست عبداللّه است اگر كسى چهل شبانه روز عبداللّه شد پاداشش اين است كه خدا مىشود مال اين و روايت را اينجور معنى كردند انا اجزا به ديگر من مىشوم مال اين، اين مىشود مال من و راستى در ماه مبارك رمضان انسان مىتواند برسد به اين مقام يعنى برسد مصداق «لاتُلهيهم تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه» حكومت خدا بر دل ديگر هيچ چيزى وابستگى هيچ كسى در دل نباشد جز خدا و اينها خيال نكنيد عرفان است گفته هاى اخلاقى است نه در قرآن در روايات در زيارات زياد ديده مىشود اين مناجات شعبانيه خوب مناجات عجيبى است در اين مناجات شعبانيه مىفرمايد كه اگر مقام انقطاع براى كسى پيدا شد انقطاع عن الناس و انقطاع الى اللّه «الهم حب لى كمال الانقطاع اليك» يعنى انقطاع عن الناس پيدا شده ديگر هيچ چيزى در دلش نيست انقطاع الى اللّه پيدا شده يعنى خدا بر دلش حكومت مىكند در اين دعا بعدش مىگويد خدايا ديگر مىرسيم به آنجا كه من مناجات با تو مىكنم تو هم مناجات با من مىكنى ناجيتُه گاهى ما با خدا مناجات مىكنيم گاهى خدا با ما اين دعاى كه همه ائمه طاهرين عليهمالسلام مىخواندند يعنى انسان ديگر دلش، گوشش، زبانش، چشمش «جرت ينابيع الحكمه من قلبه الى لسانه» اين الى لسانه من باب مثال است هم زبان و گوش و چشم و بالاخره سر تا پا مىشود الهام ولى بالاتر از اينها خدايا كمال انقطاع را به من بده تا تو با من مناجات بكنى تا من برسم به آنجا كه ناجيتهُ تو با من مناجات بكنى نمىشود كه خدامناجات بكند من نشنوم اينكه مناجات نيست گاهى ما مناجات مىكنيم خدا مىشنود مىگوييم خدا، خدا، خدا گاهى هم خدا با ما مناجات مىكند مىگويد عبدى، عبدى، عبدى، خدا مىشنود ما هم بايد بشنويم تا بشود مناجات عبدى، عبدى، «عبدى اتعنى حتى اجعلك مَثَلى اقول كن فيكون تقول كن فيكون» و اينها چيزهايى نيست كه كم نظير باشد مخصوصا در اهل علم زياد رسيدند به يك جاى كه نه مىتواند با بسم اللّه روى آب راه برود نه مىتواند طىالارض داشته باشد نه مىتواند قاليچه حضرت سليمان داشته باشد خيلى بالاتر از اينها اقول كن فيكون تقول كن فيكون مرحوم آيتاللّه آقاى حاج شيخ غلامرضا يزدى مرد عجيبى بود همه چيزش را فداى اسلام كرده بود اين مرحوم حاج شيخ غلامرضا در حاليكه يك آيتاللّه در آستان يزد بود اما يك الاغى داشت سوار مىشد و توى دهات راه مىافتاد از اين دِه به آن دِه دو روز در اين ده دو روز در آن ده نماز جماعت مىخواند و منبر براى مردم مىرفت و راستى غوغا كرده بود اين مرد اين آقا نقل كرده بود از مرحوم آيتاللّه حاج سيد عبداللّه شيرازى آنهم عجيب بوده و همه اينها از شاگردهاى محقق همدانى بودند عجيب بوده حاج شيخ غلامرضا گفته بودند ما يك دستهاى با ميرزا عبدالهادى از نجف آمديم كربلا در وسط راه تشنه شديم و خيلى برايمان مشكل شد حاج سيد عبدالهادى ما را برد پشت يك تپهاى آنجا يك چشمه آب ما آب خورديم تطهير كرديم و حتى لنگها را تر كرديم روى سرمان انداختيم و آمديم توى راه يك وقت من متوجه شدم كه اينجا كه آب نبود چه خبر است چى اين آب كجا بود مرحوم حاج شيخ غلامرضا گفتند من برگشتم پشت تپه تبسم مىكردم ديدم نه آبى هست نه اثرى هست حاج سيد عبدالهادى توانسته ايجاد كند چشمه را ايجاد بكند آب را و چشم بندى هم نباشد و مرحوم حاج شيخ غلامرضا گفتند كه لنگتر بود روى سر من اما چشمهاى جاى نبود مىشود چى مىخواهد مقام عبوديت اگر راستى اين مقام عبوديت پيدا بشود يعنى بشود اتلاق بهش بشود عبدى بشود خدا باهاش مناجات بكند بشود دل مال خدا قلب المؤمن عرش الرحمن وقتى كه مىشود بهش بگو عبدى ديگر اين عبدى همان است كه در آن روايت صحيح سند ظاهر الدالة از مرحوم كلينى نقل مىكنند كه خدا مىفرمايد كه اين بندهام با نوافل با مستحبات يعنى علاوه بر اينكه واجبات را بجا مىآورد به مقام واجبات مىرسد مستحبات به واسطه مستحبات مىرسد به آنجا من با چشم او، دست او، زبان او، اعضا و جوارح او مىشوم ديگر بواسطه من مىبيند بواسطه من مىشنود بواسطه من قدرت دارد كه مرحوم علامه مجلسى روايت را در مرآة العقول نقل مىكند اينكه اين متصل مىشود به قدرت خدا و كار قدرت خداى مىكند متصل مىشود به نور خدا و با نور خدا مىبيند متصل مىشود به علم خدا و مىشود علم ما كان و ما يكون و ما هو كائن پيدا مىكند اينها مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى هم همين جا اين روايت را حاشيه زده است همين طور كه علامه مجلسى محدث معنا كرده اين فيلسوف هم همين جورها معنا كرده مىشود اما معلوم است رياضت مىخواهد رياضت هم چلهنشينى و نمىدانم رياضتهاى هندى و رياضتهاى صوفىگرى اينها هوى و هوس است كسى را به جاى نمىرساند رياضت دينى رياضت دينى چيست؟ انسان در ماه مبارك رمضان يك ماه روزه بگيرد اگر نتواند دل روزه باشد لااقل تمام اعضا و جوارح او روزه باشد شكم فقط نه روزه فقهى نه روزه اخلاقى، روزه اخلاقى نه روزه عرفانى دل روزه باشد يعنى بتواند هيچ چيزى هيچ كسى در روز در دل نباشد جز خدا و اينها كه ديگر روايت هم نيست «فى بُيُوتٍ اَذِنَ اللّه اَن تُرفَع و يُذْكَرُ فيها اسمَهُ يُسبح له فيها بالغدو و الاصال رجالٌ لاتُلهيهم تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه»[1] يك افرادى هستند كه خدا دست اينها را گرفته آن به آن رو به رفعت رو به عظمت، قرب الهى اينها كسى هستند فى بيوتٍ اذن الله خدا دستش را گرفته و روز به روز رو به عظمت و رفعت است «رجالٌ لاتلهيهم تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه» معنايش اين نيست كه درس نخواند. توى درس خواندن است اما دلش را هيچ چيزى هيچ كسى نبرده است جز خدا سركسب است اينطور نيست كه تنبلى كند نرود سر كسب نه سركسبش است امّا «لاتلهيهم تجارةٌ و لابيعُ عن ذكر اللّه» ديگر هيچ چيزى دل اينرا نبرده است جز صاحب دل انسان يك ماه روزه بگيرد و صاحب دل را در خانه بياورد صاحب دل را در دل بياورد تا كم كم مستقر بشود وقتى مستقر شد ديگر خواه ناخواه همين حاج سيد عبدالهادى شيرازىها و امثال اينها در مىآيد ديگر راستى به يك مقامهاى مىرسد استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى رضواناللّهتعالىعليه نقل مىكردند از مرحوم قاضى مىگفتند كه ما هر وقت كه مىرفتيم خدمت مرحوم قاضى خيلى با نشاط بود و از آن قهقههها داشت مىفهميدم كه امروز مشكل خيلى دارد آن مشكلها موجب نشاط اين آقا شده مرحوم قاضى فقير بوده خيلى وضع ماديش بد بود عيالوار هم بوده سى چهل نفر را بايد مرحوم قاضى اداره بكند خيلى برايش سخت بوده عيالوار بوده بدبختى اينكه مترود بعضى از بزرگان بوده و توى خانه بوده درس مىگفته اما اين مرد فقير با اين وضعش علامه طباطبايى مىفرمايد به تجربه براى من ثابت شده بود كه هر وقت مشكل قاضى بيشتر نشاط قاضى بيشتر چه جور ميشود آدم به اين جاها مىرسد همين مرحوم علامه طباطبايى مىفرمودند كه خلبان ذهنى دارم نمىدانم خودم يا يك كسى ديدم كه مرحوم قاضى دارد كاهوهاى پلاسيده را جمع مىكند و ديدم كه كاهوهاى خوب راگذاشت كنار و كاهوهاى خراب را بردند آن آقا كشيد و پولش را گرفت بعد بهش گفتيم كه آقا چرا اين كاهوهاى پلاسيده را گفت دو ساعت ديگر اين كاهوها خراب مىشود و اين فقير است بايد اين كاهوها را بريزد دور براى ما خوردن كاهوى تازه باشد يا پلاسيده فرقى نمىكند براى ما اما براى اين خيلى فرق مىكند اگر كاهوهاى خوب باشد ازش مىخرند و خراب نمىشود كاهوى پلاسيده خراب مىشود لذا براى اينكه يك كمك به اين آقا كرده باشيم. اين كار را كردم معلوم است اين ديگر حاج سيدعبدالهادى شيرازى را تحويل جامعه مىدهد اين ديگر يك افرادى را تحويل جامعه مىدهد كه ديگر «لاتلهيهم و تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه» و راستى اينرا فراموش نكنيد الصم لى وَ اَنا اُجزى بِه قطعا و انا اُجزى به بخوانيد راستى همين است كه آدم بعضى اوقات برسد به يك جاى كه خدا صد در صد بر دلش حكومت كند اين جملهاى كه دستورالعمل است در اوّل سوره مزمل به پيغمبر «و تبتل اليه تبتيلا» يا رسولاللّه مقام انقطاع الى اللّه بايد پيدا بشود انسان بايد برود جلو و اين انقطاع عن الناس را پيدا بكند اين انقطاع الى الناس چيز بىمزهاى است چيز بدى است كه آدم را بسته به همه چيز باشد وابسته به عبايش وابسته قبايش وابسه به خانه وابسته به زن و بچهاش وابسته به مريد و پول به رياست ديگر اينها انتها هم ندارد اگر آن بتپرست يك عروسك دارد به آن سجده مىكند بعضى موقع انسان مىرسد به آنجا كه عروسكها دارد و اين ديگر خيلى چيز بىمزهاى از كار در مىآيد آنهم يك اهل علم راستى يك عروسكها داشته باشد اينها كه ديگر قرآن است مىفرمايد كه «الم اعهد اليكم يا بنى آدم اَن لاتَعبدوا الشَّيطان انَّه لكم عدوٌّ مُبينٍ»[2] عبادت شيطان يعنى شيطان عروسك انسان بشود كى است وقتى انسان متابعت از شيطان بكند در آن آيه شريفه راجع به هوى و هوس است كه يا رسولاللّه مىخواهى نشانت بدهم آن كسيكه هوى و هوس مىپرستد «ارأيت الذى اتخذوا اللّهُ هوى و اذله اللّه علم» و هر كه هوى و هوس حكومت بر دل داشته باشد عروسكش همان هوى و هوس است معلوم است خيلى بى مزه است حالا ما با درك نمىكنيم بىمزهگيش را اما راستى اينجور است و اين ماه مبارك رمضان معلوم است ما مهمان خدا هستيم اين ماه مال خدا است ما مهمان هستيم و مهمانى اين نيست كه سفره را پهن كنند و حالا شايد هم سفره پهن شده و وسعت رزق و اينها هم باشد عمده اين است كه پروردگار عالم موقع افطارى، افطارى روحى به ما بدهد يك قدم برويم جلو هر روزى يك قدم برويم جلو تا كم كم اين را بپيماييم اين راه سخت است خيلى مشكل است «يا اَيُهَّا الانسانُ اِنَّكَ كادِحٌ و اِلى رَبك كدحا»[3] پر رنج است پرخوار است بالاخره منتهى سير چى خدا فملاقيه «اِنَّ الى ربك رجعى» «ان الى ربك منتهى» چى مىگويد منتهى سير خدا راستى انسان مىرسد به يك جاى كه الان هيچ كس نمىتواند تخيل كند كجا است اين آيه «تَتجا فى جنوبهم مزاجع» معمولاً مفسيرين معنا كردهاند هشت خيال نمىكنم چنين باشد مىگويد «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربَّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقناهم ينفقون فلاتعلم نفسٌ مّا اُخفى لهُم من قُرَّةِ اعين جزاءً بما كانوا يعملون»[4] آنهائيكه در دل شب پا مىشوند پشت پا به رختخواب مىزنند گاهى صفت جمال خدا گاهى صفت جلال خدا بر دل اينها مستولى مىشود گاهى مقام خشيع گاهى مقام رحمت بر دل اينها مستولى مىشود و شب آنها با خدا روزشان هم به اندازه وسعشان در راه خدا «فلاتعلم نفسٌ ما اخفى لهم من قرة اعين» و راستى اين آيه شريفه راجع به زن فرعون چى مىگويد زن فرعون به كجا رسيده بود كه زير شكنجههاى فرعون اين هر چه يك زن مىخواست اين داشت به حسب ظاهر زن شاه بود زن آقا خدا بود قصر داشت ارك داشت خدمه داشت و امكانات داشت اما زير شكنجه مىگفت اينها همه شكنجه است خود فرعون كه براى من درد سر است امكانات هم يك درد سر است بعد اولش مىگويد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه» خدايا من بهشت منهاى تو نه مقام عنداللّه مىخواهم اين اگر نرسيده بود به مقام عنداللّه كه نمىتوانست زير شكنجهها بگويد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة»[5] مىتواند بگويد «و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الضالمين» خدايا اينها شكنجه نيست براى من منع بكوبند روى سينه من براى تو اين شكنجه نيست شكنجه اين است در خانه فرعون زير نظر فرعون در محيط ظلم اينها شكنجه است براى من خدايا اينها من الان كه دارم مىروم از اينها نجات پيدا مىكنم اين پيام است «و نجنى من فرعون و عمله» اين دارد مىميرد اين نجنى يعنى چه اين يك پيام است براى ما يعنى راستى يك مىتواند برسد به آنجا كه ديگر دنيا و هر چه در دنيا است يعنى دنيا منهاى خدا برايش شكنجه باشد اما نماز شب رابطه با خدا خدمت به خلق خدا برايش بالاترين نعمتها باشد از بهشت بالاتر دل شب براى اين راجع به حضرت مريم مىگويند كه بعد از آنكه مُرد به حسب ظاهر به وضع بدى مُرد روزه بود در بيابان در به در بود حضرت عيسى از ترس دشمن از اين غار به آن غار در روايت مىخوانيم كه رفت در اين غار ديد كه يك مارى هست در آن غار ديد شيرى هست رفت در غار ديگر ديد پلنگى است باران هم مىآمد حسابى گفت خدايا الحمدللّه رب العالمين كه هيچ غارى كه در آنجا مأوا كنيم هم نيست حضرت عيسى رفتند برايش علف بياورند براى اينكه روزه بود افطار بكنند وقتى آمد مرده بود ديگر كجا رفت حضرت مريم اين صديقه كجا رفت مقام عندالهى بعد از آنكه از كفن و دفن فارغ شد زندهاش كرد توى قبر زندهاش كرد گفت مادرم مىخواهى برگردى گفت بله مىخواهم برگردم براى اينكه روزه بگيرم در روز و نماز بخوانم در شب اين معلوم مىشود كه اين دل شب و نماز شب براى حضرت مريم از آن بهشت كذاى بالاتر است كه مىخواهد از آن بهشت برگردد براى نماز شب مىخواهد از آن بهشت برگردد براى روزه گرفتن ما نمىتوانيم درك بكنيم مثلاً بچه كه نمىتواند درك بكند اين غريزه جهنمى چه لذتى دارد بچه دو ساله چى درك مىكند ما اين عالم ملكوت هستيم لذا درك كردنش كار مشكلى است نمىشود اما بايد بدانيم ماه مبارك رمضان براى همين است كه روز عيد فطر انسان از خدا عيدى بگيرد آدميت را عيدى بگيريد خود خدا را «الصم لى و انا اجزى به» و من تقاضا دارم اين ماه مبارك رمضان يك معلم اخلاق است و از اين معلم اخلاق خيلى استفاده بكنيد خود قرآن شريف مىگويد معلم و اخلاق است «كُتِبَ عَليكم الصّيامَ كَما كُتب عَلَى الّذينَ من قبلكُم لعلّكُم تتقون»[6] اين ديگر آن متربه اوّل است مرحله اوّل كه اين روزه مىدهد حس پرهيزكارى است حس خويشتندارى اول چيزى كه روزه مىدهد مرتبه اولش است روح خدا ترسى در عمق جان ما اين روح خداترسى در عمق جان ما اگر نباشد كه ما نمىتوانيم كه خودمان را حفظ كنيم به جاهاى بدى مىرسد بعضى اوقات اين جور مىشود كه يك زن آدم را مىبرد چه بردنى دل را مىدهد به يك زن همه جاى يعنى مىرسد به آنجا العياذباللّه شماها كه نه نگاه شهوت آميز در ماه مبارك رمضان دارد گفتم اگر اين پرهيزكارى نباشد يك حس بدى بدمزهاى در مىآيد ديگر معلوم است انسان از كم شروع مىكند به كم هم كه قانع نيست مىرساند به آنجا وقتى دين را گرفت آنوقت رها مىكند «ثمَّ كان عاقبَتَه الّذينَ أسؤا السُّواى ان كذَّبوا بايات اللّه»[7] آنوقت رها ميكند دعا راز و نياز با خدا در اين ماه مبارك رمضان خيلى مهم است شماها كه معنايش را مىدانيد اين دعاى ابوحمزه ثمالى را بخوانيد هر شب، خواب نرويد شب ها اين دعاى افتتاح دعاى بالاى است انصافا نماز شب مىخوانيد هميشه اما اين نماز شب در ماه مبارك رمضان خيلى بهش اهميت بدهيد در تبليغهاتان تبليغ تقوا بكنيد تبليغ قرآن بكنيد و تبليغ روايات اهل بيت بكنيد قرآن نور است از قرآن زياد استفاده بكنيد «قد جاءكم من اللّه نور» كلام ائمه طاهرين نور است در زيارت جامعه مىخوانيم كلامكم نور از اينها خيلى استفاده بكنيد براى مردم از نور كلمات ائمه از نور قرآن خيلى استفاده بكنيد براى مردم روح تقوا به مردم بدهيد و راستى ماه مبارك رمضان بگذرد و اقلاً يك نفر مىشود خيلى اگر راستى انسان با خدا باشد اگر راستى ملكه تقوا در عمق جان خودمان باشد كلمات ما خيلى تأثير پيدا مىكند علاوه بر اينكه كلمات ما تأثير دارد. اصلاً خود ما يك ابهت اجتماعى پيدا مىكنيم مىگويند يك يهودى در بازار بغداد شيعه شد و شيعه حسابى از همكارش پرسيد اين حجهالاسلام يعنى چه گفت حجهالاسلام يك لقب است ما مىدهيم به روحانيت گفت نه تو اشتباه مىكنى حجهالاسلام آن است كه هيكل او برهان براى اسلام باشد مثل شيخ انصارى، شيخ انصارى آمد توى بازار بغداد هيكل او جاذبه او منرا گرفت و از جاذبه شيخ انصارى من شيعه شدم اينها را ما زياد ديديم كه حرف اينها، جاذبه اينها نگاه اينها همين محقق همدانى مىرفتند در حرم توى صحن مطهر علوى برخورد كردند به يك داشى البته اين داش مسلم قبلاً يك كارى كرده بود كه مورد جاذبه محقق همدانى شدند اين داش عجيب بوده و اسمش هم بود عبد فرّار و اين عبد فرّار وقتى كه وارد صحن مىشده بهش راه مىدادند ازش مىترسيدند يك لات حسابى بوده مرحوم محقق همدانى رسيدند اين سلام نكرد به مرحوم محقق همدانى، مرحوم محقق همدانى يك نگاه بهش كردند خوشا بحال آن كسانيكه يك چنين نگاههاى از طرف خدا يك نگاه عتابآميز بهش بشود و يك جمله بهش گفتند ما اسمك اسم تو چيست اين جا خورد گفت اسم من عبد فرّار فرمودند از كى فرار كردى، از خدا، از پيغمبر، از اميرالمؤمنين آقا مثل جرقه روى انبار بزنين آتش گرفت افررت من اللّه او رسوله آمد خانه و هى تكرار مىكرد دغ كرد و مُرد فردا صبح مرحوم محقق همدانى آمدند درس به شاگردها گفتند امروز درس تعطيل است يكى از اولياء خدا از دنيا رفته است بياييد بروم تشييع جنازه شاگردها را برداشتند آمدند درب خانه اين عبد فرّار شاگردها خيال كردند اشتباه كرده و درب خانه اين لاتِ ديدند نه عبد فرار مُرده به زنش گفتند اين چى كار كرد ديشب گفت نمىدانم از صحن برگشته بود اما هى دلش را گرفته بود و هى ناله مىكرد افررت من اللّه او رسوله آقا ماها مىتوانيم به اين مقامها برسيم منبر ما بشود پر از جاذبه هيكل ما گفتار ما بشود پُر از جاذبه قرآن خواندن ما براى ديگران روايت خواندن ما براى ديگران آن واقعيت روايت نشان بدهيم به ديگران. من با عدم قابليت به همه دعا مىكنم و از همه التماس دعا دارم. وضع فعلى بسيار وضع بدى است جوانهاى ما در مخاطره عجيبى هستند و فساد اخلاقى كولاك مىكند حالا علاوه بر اينكه از نظر اقتصادى در مضيقه عجيبى است نسل جوان زن ندارد، خانه ندارد، كار ندارد در معرض اين است كه ببرندش مواد مخدر ببردش براى اينكه مواد مخدر هم براى كيفش خوب است هم براى پولش خوب است ببرندش از همه اينها مهمتر اين فساد اخلاقى كه براى جوانها جلو آمده لذا از همه تقاضا دارم به همه به نظام ما به اجتماع ما مخصوصا به نسل جوان ما خيلى دعا بكنيد نه فقط جوانان خودتان به نسل جوان فعلى در مخاطره عجيبى است از نظر ماديت و معنويت است و خدا بواسطه دعاى شما اين بلاى بزرگ را رفع كند. انشاءاللّه
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1]- نور / 37.
[2]- يس / 60.
[3]- انشقاق / 6.
[4]- سجده / 16.
[5]- تحريم / 11.
[6]- بقره / 183.
[7]- روم / 10.