موضوع درس: اخلاق
شماره درس: 9
تاريخ درس: ۱۳۷۵/۱/۲۲
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرحلى صدرى و يسّرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
هفته گذشته عرض مىكردم كلمه خلوص، كلمه اخلاص، كلمه مقدسى است و انسان وقتى تصور اين كلمه بكند، درمىيابد كه نور از سر تا پاى اين كلمه ساطع است و هر كه بيشتر داشته باشد تقرّبش به خداىِ تعالى بيشتر است و معلومم هست پيدا شدنش، مخصوصا آن مراتب والا، كارى بسيار مشكل است. امّا براى همه ـ مخصوصا ما طلبهها ـ كارى بسيار واجب است.
اگر كسى بخواهد عمرش، علمش، كتابش، تبليغش، حرفش پر بركت باشد، مؤثر باشد بايد اين رنگ (اخلاص) به حرفش، به كتابش، به كارش، بهعمرش به علمش بخورد و الّا اگر حرف او براى خدا نباشد معلوم است صرفِ گفتن بيش نيست. اگر هم اميد دنيايى داشته باشد از همان راهى كه اميد دارد اميدش قطع مىشود و من از همه شما تقاضا دارم اين آيهاى كه اوّل بعثت بر پيغمبر نازل شده است را فراموش نكنيد. مىدانيد در كوه حراء چند آيه اوّل سوره علق نازل شد و پيغمبر مبعوث به رسالت شدند و آمدند در خانه خوابيدند. البته بيدار بودند و دراز كشيده بودند. جبرئيل آمد و گفت: پيغمبر اى كسى كه عباى نبوت به دوشت آمده يا ايها المزمّل قم الّيل إلا قليلا (سوره المزمل آيات 1 و 2) يك دستور يازده جزيى به ايشان دادند كه آن دستورالعمل خوبى هست براى ما طلبهها، در اوّل سوره مزمّل.
آن اوّل سوره علق، اين برائت و استهلال براى قرآن است. يعنى برنامه 23 ساله پيغمبر يا آنچه در قرآن است تعيين مىكند و اين برائت و استهلال قرآن جمله اولش اين است: بسم اللّه الرحمن الرحيم اقراء باسم ربك پيغمبر بخوان امّا به نام خدا. رسالت را با نام خدا آغاز كن و اين كه در نامهها بسم اللّه الرحمن الرحيم نوشته مىشود در گفتارها بسم اللّه الرحمن الرحيم گفته مىشود معنايش همين است. يعنى گفتار من رنگ خدا دارد. كردار من رنگ خدا دارد و بالاخره با نام خدا شروع مىكند. با نام خدا كار مىكند. با نام خدا مىگويد و آن روايات شريف كه مىگويد اگر اينطور نباشد، ابتر است.
كل امر ذى بال لم يبدأ ببسم اللّه فهو ابتر اگر اين رنگ را نداشته باشد بىبركت است. دنباله ندارد. يعنى منقطع و نابود مىشود و به تجربه هم اثبات شده است افرادى كه آن خلوص واقعى، آن درجات والا را نداشتند؛ عمرشان، كتابشان، گفتارشان بركت نداشت. به قول پيغمبراكرم(ص) دنباله نداشت، ابتر بود و به عكسش افرادى كه واقعا كارهايشان رنگ داشت، گفتارشان رنگ داشت همان رنگ خيلى كارها توانست انجام دهد. من توصيه مىكنم ما طلبهها بعد از نماز شبمان، بعد از نماز صبحمان، بعد از قرائت قرآن و تعقيباتمان بايد اين آيه شريفه را بخوانيم و تلقين كنيم:
«صبغة اللّه و من أحسن من اللّه صبغة و نحن له عابدون...» (البقره ـ آيه 138) بعد هم خودمان معنا كنيم رنگ خدا؛ چه رنگ خوبى!! اگر اين رنگ نباشد خيلى بىرنگ است، خيلى بىمزه است، گفتار باشد كردار باشد، گفتار هرچه بالا، كردار هرچه بالا، تلخ و بىمزه است، بىبركت است فايده ندارد.
«اقرأ باسم ربك، اعلم باسم ربك، تفكَّر باسم ربّك، و اين بايد باشد. اين خلوص و اخلاص مراتب دارد. لذا پيش اهل دل مراتب هفتگانه، منازل هفتگانه برايش درست كردهاند. آن شعر مشهورى هم كه آن آقا گفته كه:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم يك كوچهايم
مرادش همين است. اينها براى اين خلوص مراتب درست كردهاند مراتب هفتگانه و اگر انسان بتواند چندتايى از اين منازل را بپيمايد انصافا خيلى عالى است يك نورانيت عجيبى در دل، در كارها، در چشم و در زبان پيدا مىشود.
مرتبه اوّل اينكه انسان نيّتش خدا باشد. براى اينكه اگر نيت خدا نباشد ريا مىشود. فرق بين ريا و خلوص همين است. فرق بين عمل صحيح و عمل باطل اين است كه اگر انسان كار را براى غيرخدا انجام دهد؛ براى اينكه مردم بگويند باركاللّه انجام دهد، خوب معلوم است اين عمل مال مردم است.
همه شما اعمالتان را براى خدا انجام مىدهيد. نمىتوان گفت كه مثلاً شما براى غيرخدا نماز مىخوانيد؛ اين معمولاً براى عموم مردم هست. براى شماها معمولاً بهتر و بيشتر هست كه عمل براى خدا.
الّا اينكه دعاوى هفتگانه هست كه آن محرك مىشود براى آوردن عمل. يعنى عمل را كه انسان قربةً الى اللّه بجا مىآورد، نماز را مىخواند قربة الى اللّه دعاوى، براى چه قربة الى اللّه مىخواند؟ گاهى نماز مىخواند قربة الى اللّه داعيهاش دنياست. براى اينكه مىبيند قرآن مىگويد، روايت مىگويد، تجربه مىگويد. كسى كه نماز خوب بخواند خدا دنيايش را آباد مىكند. اگر كسى خوب درس بخواند، متدين باشد، خدا عاقبتش را به خير مىكند. دنيايش را هم آباد مىكند و اين براى اينكه دنيايش آباد بشود، آن محرك مىشود براى اينكه طلبه بشود امّا وقتى طلبه شد، ديگر براى خدا در حجره است براى خدا درس مىخواند، براى خدا درس مىگويد، براى خدا، امّا محركش دنيا است. معمولاً همه شما عزيزان وقتى كه روى ممبر نشستيد ديگر مىگوئيد براى خدا، اين معلوم است. امّا ممكن است وقتى از اينجا حركت كرديد براى تبليغ، تبليع در ذهن شما باشد. محرك شما آن تبليع و استفاده مادى باشد. ولو آن محرك تبليع باشد امّا وقتى روى ممبر نشستيد ديگر تبليغ يعنى گفتن براى خدا. اين مرتبه اوّل خلوص است. يعنى مىگويد براى خدا موعظه مىكند براى خدا، احكام مىگويد براى خدا. نماز استيجارى همين باب است. مثلاً كسى اجير مىشود يك سال نماز استيجارى بخواند يعنى نماز را مىخواند براى خدا و دليلش هم اين است كه اگر يكدفعه وسط نماز اياك نعبد و اياك نستعين را شك كرد صحيح ادا كرده يا نه؟ برمىگردد دوباره مىگويد و دليل ديگرش هم اين است كه نماز را مىخواند. اگر براى خدا نبود نماز را نمىخواند. يا نماز را بد مىخواند. به همين دليل است كه نماز را مىخواند و مواظب است وضويش را درست بگيرد؛ بسيارى از اين افراد مقيدند نماز استيجارى را بهتر از نماز خودشان بخوانند. براى اينكه مىگويد اگر مرده روز قيامت جلويم را بگيرد چكار كنم؟ امّا خدا اگر جلويم را بگيرد او ارحم الراحمين است. بالاخره عمل را براى خدا انجام مىدهد. نماز استيجارى را براى خدا بجا مىآورد و راستى مىگويد قربة الى اللّه و در موردى كه براى قرائت قرآن اجير مىشود، قرآن را قربة الى اللّه مىخواند و عمده همين تبليغ طلبهها است كه وقتى روى ممبر مىنشيند براى خداست. ديگر از همين جهت هم در ماه مبارك رمضان مقيد است روايتى كه مىخواند يك دفعه كم و زياد نشود. در غير ماه مبارك رمضان هم مقيّد است. اينكه اين جمله را خوب بگويد روايت را صحيح بخواند و در گفتارش لاابالى نيست. مقيّد است مصيبتى را كه مىخواند از جاى معتبر بگيرد. مقيّد است مسأله احكام را غلط نگويد يكدفعه اگر غلط گفت فردا تصحيح مىكند، همه اينها كاشف از اين است كه تبليغ براى خداست امّا محرك تبليع است. محرك دنياست. خوب عمل صحيح است مرتبه اوّل خلوص را هم دارد و مسلما ثواب زيادى هم دارد ثواب تبليغ را هم دارد. امّا مرتبه اوّل است. به عبارت ديگر پيش اهل دل اين عمل اجرى ندارد، قربى ندارد. پيش پروردگار عالم اين قربى ندارد براى اينكه محركش دنيا بوده است. محركش خدا نبوده است. نمىتوانيم بگوئيم اين عمل باطل است. اينگونه نيست. براى اينكه اگر شما از اوّل تا آخر مفاتيح محدث قمى را مطالعه كند قطعا بيش از هزار مورد پيدا مىكنيد كه اگر كسى گرفتار باشد اين دعا را بخواند گرفتارىاش اصلاح مىشود و نماز حاجت كه شايد صدتا نماز حاجت در مفاتيح محدث قمى هست. قرآن هم خيلى جاها دلالت دارد:
«من عمل صالحا من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة» (سوره النحل آيه 97) لذا عمل صالح انجام مىدهيد. محرك دنياست امّا عمل، عمل صالح است.
حضرت امام(ره) در دعاى سحر از آقاى شاهآبادى ـ آن عالم بزرگ كه اصفهانى بوده و انصافا مناصبى را طى كرده است؛ ـ يك جمله نقل مىكنند. كه اين جمله براى عموم مردم نيست. براى من هم نيست. براى بعضى از شماهاست. ايشان وقتى كه در بعضى فقرات دعاى سحر مُنغمر مىشود در عالم وحدت؛ مىفرمايند كه استاد ما روحى فداه مىفرمودند: اُف باد بر آن كسى كه خدا توفيقش بدهد براى نماز شب؛ و در دل شب نماز شب بخواند و خدا را به اسماء و صفاتش قسم بدهد، خدا را به اهلبيت(ع) قسم بدهد ولى محرك او دنيا باشد. اُف باد بر او كه دنيايى كه به بال مگسى ارزش ندارد براى نماز شبش محرك باشد.
پذيرفتن اينگونه چيزها براى ما سنگين است. گفتم كه در مفاتيح محدث قمى اين همه نماز حاجت براى عموم مردم است ديگر. اين ترغيبها، اين تحريصها براى تأمين آتيه اولاد؛ خوب قرآن مىگويد هر كه تأمين آتيه براى اولادش مىخواهد بايد مواظب زبانش باشد: «و اليخش الذين لوتركوا من خلفهم ذرّية ضعفا خافوا عليهم فليتقّوا اللّه و ليَقولوا قولاً سديدا» (سوره النساء ـ آيه 9)
بهترين تأمين آتيه براى اولاد تقوى است.
در آن قضيه حضرت موسى و حضرت خضر كه بنا شد حضرت موسى يك كلاس مخصوصى را بخواند و آن كلاس مخصوص معلمش خدا باشد، واسطهاش يك بشر باشد كه خضر پيغمبر بود. در آن كلاس مخصوص كه ديوار را كشيد بعد لمّش را گفت و كان ابوهما صالحا اين فليتقوا اللّه و ليقولوا قولاً سديدا و آن جمله كان ابوهما صالحا به ما مىگويد بهترين تأمين آتيه و بهترين عاقبت به خيرى، تأمين آتيه براى عاقبت خود انسان، براى عاقبت دنيايش، اين است كه زبانش كليد داشته باشد، هرچه نگويد، هرچه نشنود، و اليقولوا قولاً سديدا. لذا اشتباه نشود مسلم است كه نود درصد بلكه بالاتر نود و نه درصد مردم محركشان در اين زمينهها همين چيزهاست و همانهايى هستند كه ريا هم در زندگىشان نيست. و واقعا عمل را براى خدا بجا مىآورند!
اين نحو عبادت مرحله اوّل از خلوص است و مرتبه اوّل از خلوص مال عوام مردم است مال عموم مردم است نه مال خواص و مال طلبهها نيست. اين روايت شريف كه از امام صادق(ع) است و همهتان شنيديد و براى ديگران گفتهايد: الحَسَن لِكلّ احدٍ حسن و منك اَحْسَن لمكانك منّا مَن قبيح لكل احدٍ قبيح و منك أقبح لمكانك منّا.
يك طلبه وابسته به امام صادق(ع) است، كار خوب از هر كه سر زند خوب است امّا از يك طلبه خوبتر است. كار بد از هر كه سر زند بد است امّا از يك طلبه بدتر است، لمكانه مِنْ حضرت ولىعصر(عج) بخاطر وابستگى به امام زمان(عج) وابستگى به امام صادق(ع).
لذا ما بايد در اين راه جلو برويم و اكتفا نكنيم به اينكه يك عمل را صرفا صحيح انجام داده باشيم. مرحوم صاحب وسايل در همين إعداد فرائض روايتى از امام صادق(ع) نقل مىكنند كه امام صادق(ع) فرمودند:
چقدر قبيح است يك كسى شصت هفتاد سال نماز خوانده باشد امّا دو ركعت نماز مقبول نداشته باشد. خوب اگر راستى، دنيا محرك باشد نه خدا، معلوم نيست اين نماز مقبول باشد. خوب بله نماز صحيح است. زرنگى براى يك طلبه اين نيست كه فقط نماز صحيح بخواند و جهنّم نرود. خوب مستضعفين هم جهنم نمىروند، ديوانهها هم جهنم نمىروند. زرنگى براى يك طلبه اين نيست كه فقط بهشت برود. خوب بچّهها هم بهشت مىروند. حتى در روايات مىخوانيم كه سرپرست سرپرستان حضرت زهرا(س) است. آنجا زنهايى هستند كه سرپرستى اين بچّهها مىكنند كه بهشت مىروند و رئيس اين زنها و سرپرست سرپرستان حضرت زهرا(س) است. بنابراين زرنگى اين نيست كه طلبه بهشت رود چون بچّهها هم بهشت مىروند. پس زرنگى چيست؟ اين است كه انسان بتواند خودش را به امام صادق (ع) برساند.
«و مَن يُطع اللّه و الرسول فأولئك مع الذين أنعم اللّه عليهم مِن النّبين و الصديقين و الشهداء و الصلحين و حَسُنَ أولئِك رفيقا» (النساء ـ آيه 69) يكى از علماى بزرگ به من مىفرمود: كه پدرم ـ كه او هم از علماى بزرگ تبريز بوده ـ براى من نقل كرد كه يك پيرمردى مرا خواستند و به من گفتند كه من امشب مىميرم و دلم مىخواهد تو بالاى سرم باشى. مىگويد من آنشب به منزل آن پيرمرد رفتم. او به من گفت حالا تو برو بخواب من حالا نمىميرم. قبل از اذان صبح مىميرم و در آن موقع بيدارت مىكنم. (و شب جمعه هم بود.) مىگويد من رفتم خوابيدم تا اينكه كسى را فرستاده بود دنبالم كه بيا. آمدم ديدم رو به قبله خوابيده و مهيّاى مرگ است يك مرتبه ديدم از جا بلند شد و نمىتوانست بايستد دستهايش را گذاشت روى سرش و گفت السلام عليك يا اميرالمؤمنين. السلام عليك يا بقيهاللّه، تعظيم كرد و خوابيد و مرد، همين است كه در كافى روايت داريم چهارده معصوم اين را برمىدارند و مىبرند نزد خودشان. كه امام باقر(ع) به پيرمردى گفتند دل خوش دار كه پنج تن مىآيند (چهارده معصوم مىآيند حالا در زمان امام باقر(ع) نمىخواستند بگويند خودم گفتند پنج تن) به دست اميرالمؤمنين آب مىخورى دل خنك مىشوى، دل خنك ميميرى، تو را برمىدارند مىبرند پيش خودشان. خوب اينها براى خواص است يعنى براى شما طلبههاست. معنا ندارد يك طلبه كوشش كند براى اينكه جهنم نرود يا طلبه كوشش كند براى اينكه بهشت برود! نه ما بايد همت بلند داريم. ما بايد كوشش نمائيم دم مرگ خطاب شود يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى إلى ربك به اين مىگويند زرنگى! ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى (پيش امام حسين(ع)) وَ ادخلى جنّتى، جنت عوامِ مردم مال عوام مردم، آن جنتى كه مقام عندالهىاش به اندازهاى بزرگ است. كه و ادخلى جنّتى.
خوب حالا مرتبه اوّل خلوص را داريم. بيائيد در مرحله دوّم ببينيد چه افرادى پيدا مىشوند. مرتبه دوّم از خلوص اين است كه نماز را بخواند براى اينكه بهشت برود براى اينكه جهنم نرود. يعنى راستى نماز را مىخواند قربة الى اللّه. امّا داعى و محرك آن اين است كه جهنم نرود يا اين است كه در آن قصرهاى بهشتى برود با آن حورالعينها، با آن آبها، با آن ميوهها و بالاخره با آن نعمتهاى بهشتى. خوب اين مرتبه دوّم است. معلوم است كه به او بهشت مىدهند و او را جهنم هم نمىبرند. در سوره والصافات هم دارد كه: لمثل هذا فليعمل العاملون (الصافات آيه 61) براى همين بهشت و نعمتهايش، مقدسها نماز مىخوانند، بهشت مقدسها، و لمثل هذا فليعمل العاملون. امّا همين با اين قرآن.
مرحوم علامه مجلسى رضواناللّهتعالىعليه از شهيد دوّم، از ابن طاووس اين طور نقل مىكند: هر كسى كه نماز بخواند براى اينكه بهشت برود، هر كه عبادت كند براى اينكه جهنم نرود عبادتش باطل است. اين چه مىخواهد بگويد؟ اين كجا را سير مىكرده است؟ يعنى راستى شهيد(ره) به كجا رسيده بوده؟ اين شهيد از من خيلى كوچكتر بوده كه او را شهيد كردند. در 54 سالگى شهيد شد. دويست جلد كتاب نوشته است. اين بايد يك جاى ديگرى را سير كرده باشد تا بتواند 54 سال (كه ده پانزده سالش هم معمولاً موقع صوابتش است) اين بتواند در مدت 40 سال دويست جلد كتاب بنويسد. اين بتواند الفقه على مذاهب الخمسه ايجاد بكند. طورى درس خارج بيايد كه تحريك سنىها نشود. بتواند در درسش هم قول ابوحنيفه نقل كند هم قول مالك نقل كند هم قول حنبل نقل كند هم قول شافعى، در ضمنش هم آن درّ گرانبهاى شيعه بوجود بياورد. خيلى درايت مىخواهد خيلى عقل مىخواهد خيلى ممارست مىخواهد. خوب مىدانيد مسالك دليل بر ممارستش است. شرح لمعه دليل است. امّا مسالك يك دوره فقهى است كه مرحوم صاحب جواهر رضواناللّهتعالىعليه به آن مىنازد و بسيارى از بزرگان مىگويند اگر كسى وسائل و مسالك داشته باشد مىتواند رساله بنويسد. مىتواند يك دوره فقه بنويسد.
خيال مىكنيد شهيد(ره) قرآن بلد نبوده لمثل هذا فليعمل العاملون را بخواند؟ بعضى اوقات انسان مىرسد به جايى كه ديگر نمىتواند بگويد اگر نماز براى بهشت يا فرار از جهنم باشد اين نماز صحيح است. نمىتواند بگويد. يك جاهايى را طى مىكند مثلاً در ميان شما، خوب نمىتوانيد باور كنيد يك طلبه دزد واقع شود. نمىشود باور كرد يك طلبه چشمچران واقع شود، يك طلبه العياذباللّه زنا كند، برود در پاركها و اين طرف آن طرف كارهاى زشت بكند. يك آقايى كه چندين سال، شصت سال هفتاد سال در تقوا زندگى كرده نمىتواند باور كند لذا هرچه اين مطالب را به او بگويند باورش نمىشود. اين جمله را ما طلبهها مسخره مىكنيم. نبايد مسخره كنيد. راستى اين گونه است. مىگويند به مرحوم كلباسى رضواناللّهتعالىعليه اين آيتاللّه عظماى اصفهان گفتند يك طلبه دزدى كرده، يا يك كسى رفته قبل از اذان صبح تو خانه يك كس ديگر و دزدى كرده؛ مرحوم كلباسى گفته بودند خوب اين نماز شبش را كجا خوانده است. اين معلوم است دروغ است. چون قبل از اذان صبح وقت نماز شب است. اين اگر بخواهد در خانه غصبى نماز بخواند كه نماز شبش باطل است. اين نماز شبش را كجا خوانده است؟ خوب اين را مسخره مىكنند. آن كسانى كه دشمن هستند مىگويند مرحوم كلباسى چه قدر ساده بوده است. مىخواهند طلبهها را مسخره كنند. آن كسانى كه اينجور نيستند و دوست اهل علم هستند مىگويند اين مطلب دروغ است. ولى راستى انسان برود در حالات شهيد دوّم(ره) مثل مرحوم سيد بن طاووس و امثال اينها، مىبيند كه اينها اينگونه عبادتها را پوچ و بىارزش مىدانند. مثل گردويى پوچ است.
آدمى كه نصف شب خدا بر دل او حكومت نداشته باشد اين معلوم است پوچ است آنكه از طلبه مىخواهند، آنكه شهيد دوّم(ره) و سيد بن طاووس مىخواهند اين است: «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقناهم ينفقون.» (السجده ـ آيه 16)
صفت جمال خدا محرك است. صفت جلال خدا محرك است. گاهى صفت جمال بر دل اين مستولى مىشود گاهى صفت جلال بر دل اين مستولى مىشود. نمازش اين است و «ممّا رزقناهم ينفقون»اش هم اين است. بعد قرآن مىگويد خيال نكن اينها مزه ندارد.
«فلا تعلم نفسٌ ما اُخفى لهم من قرّة أعين جزاءً بما كانو يعملون» (السجده ـ آيه 17)
من خيال مىكنم اين فلا تعلم نفسٌ از همان دل شب پيدا مىشود. از آنجا شروع مىشود تا مىرسد به آن بهشت آن جورى. اين فلا تعلم نفس يعنى همان وقتى كه دارد نماز مىخواند. «فلا تعلم نفس ما أخفى لهم من قرة أعين» إلا اينكه كسى خودش هم به اين مقام رسيده باشد. آن وقتى كه صفت جمال خدا بر دل كسى حكمفرما باشد صفت جلال خدا بر دل كسى حكمفرما باشد ديگر معلوم است دنيا پوچ است. نه آخرت هم پوچ است. ديگر براى بهشت و جهنم اينها پوچ است.
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه كنم چيز دگر ياد نداد استادم
راستى آن وقت ديگر همه چيز فراموش مىشود. نه اينكه به بهشت طمع ندارد و از جهنّم ترس ندارد. نه. همه چيز پوچ است. همه چيز مغفولٌ عنه است. ديگر جهنم مغفول عنه است. اگر ترس است خشيت است. نه اينكه ترس از جهنم باشد. ابهت و عظمت خدا ـ همين كه قرآن مىفرمايد ـ، صفت جلال بر دلش حكمفرما مىشود. سر تا پايش را خشيت مىگيرد. معلوم نيست ديگر غش هم بكند. (اميرالمؤمنين و اهلبيت(ع) كه واضح است غش نمىكردند. مدهوش مىشدند.) و اين ديگر غش هم نمىكند. غش مال غير اين است. و خرّ موسى صعقا... (الأعراف آيه 143)
مدهوش مىشود منغمر در عالم وحدت مىشود. مقام خشيت بر او حكمفرما مىشود. ديگر مىلرزد، دل مىتپد براى اينكه معشوقش را پيدا كرده است. براى اينكه خدا بر دل او حكمفرما شده است. مقامهاى خوبى است. خوب بلد هستيم بگوئيم، خوب بلد هستيم بشنويم، امّا معلوم است رسيدن به آن خيلى مشكل است. خيلى.
خدا را قسمش مىدهم به حق شهيد دوّم(ره)، به حق همرديفهاى شهيد دوّم، به حق سيد بن طاووس، كه رسيدند به مقامى كه بتوانند فتوا دهند كه اگر كسى نماز صبحش را براى رفتن بهشت يا نرفتن جهنم بخواند باطل است؛ خدا را قسم مىدهم به حق اينها اين گونه دلها، اين گونه مقامها، به همه ما عنايت كند. إن شاءاللّه.
و السلام عليكم و رحمهاللّه و بركاته