شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس: اخلاق

شماره درس: 12

تاريخ درس: ۱۳۷۵/۲/۱۹

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسّرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث ما درباره خلوص و اخلاص بود و انصافا اين دو كلمه كلمه‏هاى مقدسى هستند و هر كه اينها را داشته باشد حتى اگر مرحله ضعيفش را داشته باشد خيلى چيزها دارد و اگر مرحله قوى آنرا داشته باشد ديگر معلوم است به دنيا و آنچه در اوست و به آخرت و آنچه در اوست ارزش دارد و همه مخصوصا ما طلبه‏ها بايد كوشا باشيم در بدست آوردن خلوص و اخلاص و انصافا اگر اين كلمه اخلاص به عمر ما به كتاب ما به علم ما، بخورد خيلى پر ارزش مى‏شود.

مرحوم محدث قمى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه عمر خيلى پر بركتى داشته‏اندكتابهاى پر بركتى هم داشته‏اند و شما مى‏بينيد اين مفاتيح اين كارخانه آدم‏سازى مقدم شده است بر تمام كتابهاى دعا. با چه چيز اين را مى‏توان تفسير كرد جز با خلوص مرحوم محدث قمى. از محدث قمى حرفها نقل مى‏كنند. اساتيد ما نظير مرحوم حضرت امام(ره) و ديگران كه با مرحوم محدث قمى تماس داشتند، در خلوص ايشان، در عشق ايشان به روايات اهل‏بيت(ع)، عشق ايشان به اينكه بتواند براى اسلام كارى بكند، چيزهايى نقل مى‏كنند.

حضرت امام رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه از ايشان نقل مى‏كردند كه گفته بودند آن انگشتى كه با آن مطلب مى‏نوشتم تاول كرد و ديگر نتوانستم مطلب بنويسم دو سه روز نمى‏شد چيزى بنويسم. ننويسم كه نمى‏شد. بنويسم مى‏ترسيدم تاول بتركد و خون جارى شود و كم‏كم كار دستم بدهد. گفته بودند كه يك كتابى از شهيد دوّم به خط شهيد دوّم پيش من بود و من دستم را ماليدم روى خط مبارك شهيد دوّم، همان وقت دستم خوب شد. آن شهيد دوّم و اين خط مباركش، اين عقيده محدث قمى و اين كارش، همه اينها از يك چيز سرچشمه مى‏گيرد و آن خلوص و اخلاص است. ديگر وقتى كه كلمه اخلاص به عمر انسان بخورد، رنگ بدهد به قول قرآن به خود انسان، صبغة اللّه‏ و من أحسن من اللّه‏ صبغه خود انسان رنگ پيدا بكند. ديگر مى‏رسد به آنجا كه واقعا عقيده پيدا مى‏كند كه اين شهيد(ره) و خطش شفا است و دست مباركش را مى‏مالد روى اين خط و معلوم است شهيد ننوشته جز براى خدا، بايد هم كتاب او شفا باشد. مرحوم محدث قمى هم نمى‏نويسد، نمى‏گويد جز براى خدا، معلوم است بايد چنين باشد.

جناب آقاى مرواريد كه يكى از علماى بزرگ مشهد هستند از مرحوم آشيخ عباس قمى جمله‏اى نقل مى‏كردند جمله خيلى شيرين است. ايشان مى‏گفتند يك نفر از اهل دل آمده بود پيش من و مى‏گفت من مشرف مى‏شدم حرم ديدم يك كسى دارد مى‏آيد و نفس‏هايش در تاريكى نور است. خيلى تعجب كردم. وقتى رسيد ديدم آشيخ عباس قمى است. آن نفس ايشان، آن نفس روايى ايشان آن خلوصى كه به دل ايشان، آن نورى كه از روايات اهل‏بيت(ع) روى دل ايشان آمده، نفس‏هاى ايشان را نور كرده است.

يكى از بزرگان كه پيش آقاى مرواريد بود يك قضيه‏اى را نقل مى‏كرد مى‏گفت اين قضيه را من نديدم آقاى مرواريد هم نديده بود امّا آن عالمى كه نقل مى‏كرد از بزرگان بود. او مى‏گفت من روايت را ديده‏ام كه درباره على بن مهزيار نقل مى‏كنند كه على بن مهزيار يك جايى ميهمان بود وقتى براى خواندن نماز شب بلند شد، خوب البته قبلش مسواك مى‏كنند و هنگامى كه ايشان مسواك مى‏كرده بود ديده بودند از ته مسواكش نور بيرون مى‏آيد. بعد آن آقا مى‏گفت تعجب ندارد وقتى از ته مسواك على بن مهزيار نور بيرون بيايد ديگر نفس‏هاى شيخ عباس قمى هم بايد نور باشد. چشم مى‏خواهد ببيند وگرنه از اين چيزها فراوان است. دل مى‏خواهد باور كند از اين چيزها فراوان است و مرحوم آشيخ عباس قمى چيزى نداشت جز خلوص؛ يعنى چيزى نداشت جز سر و كار داشتن با روايات اهل‏بيت(ع) با اين حربه: «با خلوص». نمى‏نوشت جز براى خدا و نتيجه آن مى‏شد مفاتيح اين مفاتيح يك باقيات الصالحات خيلى بالايى براى مرحوم آشيخ عباس قمى است. ارزش آن خيلى بالاست. اين سفينة البحار، خوب خيلى زحمت مى‏خواهد و وقتى انسان واقعا زحمت بكشد و واقعا كار بكند نه فقط ملائكه مستخدم او مى‏شوند. (قرآن مى‏گويد ملائكه مستخدم او مى‏شوند) نه، افراد بالا مستخدم او مى‏شوند. پسر مرحوم حضرت آيت‏اللّه‏ العظمى آقاى ميلانى (كه آقاى ميلانى هم انصافا به قول استاد بزرگوار ما علّامه طباطبايى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه كه مى‏فرمود ملكى است، راستى ملكى است) اين آقاى ميلانى مى‏فرمود كه منزل ما كتابخانه داشت و مرحوم آشيخ عباس قمى براى استفاده از اين كتابخانه از صبح مى‏آمد خانه ما تا شب و بعضى اوقات تا صبح همانجا مى‏ماند. خواب خيلى كم، خوراك خيلى كم، و در اين كتابخانه مى‏گشت و تحقيق مى‏كرد. مى‏گفت از بس سرگرم كار بود در اين كتابخانه، زن من ناهار كه برايش مى‏برد لقمه لقمه مى‏برد براى اينكه ايشان نخواهد خودش اين نان را خودش لقمه كند. هفت هشت ده تا لقمه مى‏كرد و مى‏بُرد در مقابلش مى‏گذاشت تا كارش آسانتر شود و بتواند كارش را انجام دهد. يعنى راستى محبت او مى‏افتد تو دل حضرت آيت‏اللّه‏ العظمى ميلانى، محبّتش مى‏افتد در دل خانم ايشان، و اينطورى مى‏تواند كارش را انجام دهد.

«الذين قالو ربنا اللّه‏ ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون نحن اوليائكم فى الحياة الدنيا و فى الاخرة.» (فصلت ـ آيات 30 و 31)

از اين «نحن اوليائكم فى الحياة الدنيا و فى الاخرة» معلوم مى‏شود آيه شريفه فقط مختص مرگ نيست كه مفسّرين معنا مى‏كنند. بلكه اگر واقعا رنگ بخورد به چشم، ملائكه را مى‏بيند. مرحوم آقاى مقدّس بيدآبادى كه از شاگردهاى آخوند كاشى بوده است ـ خوب مرحوم آخوند كاشى در همين مدرسه صدر بوده و ملائكه را مى‏ديده است ـ مرحوم آقاى مقدس از قول آخوند كاشى به من مى‏گفت كه آخوند كاشى مى‏گفت اين آيه شريفه را مى‏بينم حق اليقين است.... أولى أجنحة مثنى و ثلاث و رباع (الفاطر ـ آيه 1) خوب نمى‏فهميم يعنى چه؟ امّا مرحوم آخوند كاشى مى‏گفت مى‏بينم. مرحوم آخوند كاشى مى‏گفت كه مى‏بينم مى‏شنوم وقتى نماز شب مى‏خوانم وقتى مى‏گويم سبوحٌ قدّوس در و ديوار مدرسه صدر، درخت‏هاى مدرسه صدر با من همراه است. كه قرآن مى‏گويد «يا جبال أوبّى معه و الطّير...» (سبأ ـ آيه 10) وقتى حضرت داوود زبور مى‏خواند، در و ديوار، پرنده‏ها، همه با او همصدا مى‏شدند. يا جبال أوبّى معه و الطّير... همه با او هم ناله مى‏شدند. همه برمى‏گردد به همين جا كه اگر خلوص باشد ديگر در و ديوار هم با انسان همكارى مى‏كند. با هم همصدا مى‏شود. ديگر ملائكه كمك كار او مى‏شوند. نحن اوليائكم فى الحياة الدنيا و فى الاخرة ديگر مرحوم صاحب جواهر مى‏شود كه ايشان ظاهرا 64 سال عمر كرده كه از اين 64 سال ده پانزده سال كه بچّه بوده، تقريبا 50 سال مى‏ماند و معمولاً بايد نوشتن جواهر را در 40 سالگى شروع كرده باشد و البته مى‏گويند در 25 سالگى شروع كرده است و حضرت امام(ره) مى‏فرمودند جدّا كرامت كرده است. واقعا كرامت كرده است. ماها هرچه كوشا باشيم كه يك دوره جواهر را خوب مطالعه كنيم تعداد كمى هستيم. مرحوم سيّد رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه صاحب عروة افتخار مى‏كرده‏اند كه من آن كسى هستم كه يك دوره جواهر را خوب مطالعه كرده‏ام از اوّل تا آخر. چگونه مى‏شود انسان چهل سالگى جواهر بنويسد و اين جواهر چكش براى مراجع تقليد بشود. همه‏اين‏ها برمى‏گردد به خلوص.

آنوقت شهيد دوّم مى‏شود با 54 سال سن، 200 جلد كتاب مى‏نويسد، خط مبارك ايشان مى‏شود شفا براى دست مرحوم محدث قمى. از اينها زياد است.

يك چيزى كه به همه شما سفارش مى‏كنم اين است كه اگر ما كار را بكنيم براى خدا، معلوم است نتيجه دارد فراوان هم در دنيا و هم در آخرت و اگر كار را براى غيرخدا انجام دهيم علاوه بر اينكه بى‏بركت است و بدون فايده، آن پاداشى كه مى‏خواهيم، آن پاداش هم بار بر او نيست. اگر براى خدا باشد مثل دنيا مى‏بيند. اگر انسان دنياطلب باشد مثل سايه است هرچه دنبال سايه بروى به سايه نمى‏رسى. امّا اگر دنبال دنيا نباشد وقتى كه فرار از دنيا بكند فرار از سايه مى‏كند. هرچه برود سايه دنبالش مى‏رود. وضع كار ما طلبه‏ها هم اين طور است. اگر راستى براى خدا باشد، دنيا هم دنبالش مى‏آيد. خدا رحمت كند مرحوم آيت‏اللّه‏ آقاى مفيد كه يكى از فلاسفه اصفهان بود. برخى آقايان يادشان هست. مى‏آمدند مدرسه صدر و درس‏هاى فقه و اصول و فلسفه مى‏گفتند و ظهر برمى‏گشتند بيدآباد. پياده مى‏آمد و پياده برمى‏گشت و من بعضى اوقات همراه ايشان مى‏آمدم و منزل ما در بيدآباد كنار هم بود و همسايه بوديم و دلم مى‏خواست هميشه همراه ايشان باشم و يك لطفى هم به من داشت مرادم اينجاست كه در بين راه مرتب اين سفارش را به من مى‏كرد كه «آقا خوب درس بخوان امّا براى خدا و يقين داشته باش دنيا دارى اگر بخواهى. چنانچه آخرت را هم دارى.» بعد هم از خودشان قضايا و حكاياتى نقل مى‏كردند و بالاخره نتيجه مى‏گرفتند كه چون براى خدا بوده هم نتيجه دنيا گرفته و هم نتيجه آخرت.

اگر واقعا كار براى خدا باشد، آخرت دارد. اگر واقعا براى خدا باشد دنيا دارد. اين آيه شريفه را فراموش نكنيد. اين آيات را بر معناى آخرت حمل نكنيد.

من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن فنحيينه حياةً طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانو يعملون (النحل ـ آيه 97)

خوب اين معلوم است پهلوى فنحيينه حياة طيبه گذاشته، يعنى دنيا، در همين دنيا يك حيات طيّب پيدا مى‏كند. ديگر طيّب‏تر در آخرت. حيات طيّب در دنيا حيات طيّب‏تر در آخرت. اين آيات را فقط براى آخرت حمل نكنيد. آن الذين قالو ربنا اللّه‏ ثم استقاموا (الاحقاف ـ آيه 13) را حمل كنيم براى دم مرگ و امثال اين‏ها، نه!! همان آيه‏اى كه قبلاً مى‏خواندم كه نماز شب‏خوان‏ها، (خيلى افراد در جلسه ما هستند كه اينها درك مى‏كنند، مى‏يابند و يابيده‏اند اين را) آن وقتى كه صفت جمال خدا يا صفت جلال خدا بر دل اينها حكمفرما مى‏شود فلاتعلم نفس ما اخفى لهم من قرّة اعين جزاء بما كانو يعملون (السجده ـ آيه 17) مفسرين مى‏گويند فلاتعلم نفسٌ يعنى آخرت، يعنى بهشت، خوب داعى نداريم كه اختصاص بدهيم. نه، راستى آن نماز شب‏خوان، آنكه صفت جلال خدا يا صفت جمال خدا بر دلش حكمفرماست اين آن وقت: فلاتعلم نفس ما اخفى لهم من قرّة اعين... اين خلوص خيلى شيرين است. خوشا به حال آنهايى كه دارند. خيلى مفيد است. يك ذره آن مثل نمك آش است و اگر هم نباشد آش بى‏نمك است. معلوم است غذاى بى‏نمك يك آدم خيلى گرسنه مى‏خواهد كه آنرا بخورد. آن هم با يك حالت اشمئزازى مى‏خورد و غذا نمك مى‏خواهد. نمك كار ما طلبه‏ها خلوص است بگوئيد فقط براى خدا، مطالعه كنيد فقط براى خدا، حتى ارضاء غريزه كنيد فقط براى خدا تا كم‏كم خودتان رنگ پيدا كنيد. «من أخلص للّه‏ اربعين صباحا» اين ظاهرا به عمل نمى‏خورد بلكه خودش خالص براى خدا باشد. من أخلص للّه‏ نه اينكه تقدير بگيريم من أخلص عمله للّه‏، نه!! خودش، يعنى چشمش، گوشش، دست و پايش، فكرش، مغزش رنگ داشته باشد. چهل روز هيچ كس و هيچ چيزى در دلش نباشد جز خدا.

به تجربه اثبات شده است كه «جَرَت ينابيع الحكمه من قلبه الى لسانه» بزرگان نقل مى‏كنند كه حرّ بن يزيد رياحى يك آن توانست ره صد ساله را بپيمايد. مى‏گويند براى خلوصش بوده است. توبه كرده و شكى نيست توبه مى‏تواند باعث شود راه صد ساله را يك لحظه بپيمايد امّا توبه تنها نبوده يعنى توبه از گناه معلوم نيست انسان را تبديل به حرّ بن يزيد رياحى بكند. توبه براى اينكه بهشت برود يا جهنم نرود در اينجا كافى نيست و چيزهاى ديگرى هم مى‏خواهد. توبه كند براى اينكه دنيايش آباد شود خوب معلوم است اين كار خوبى است. براى اينكه گناه دنياى انسان را نابود مى‏كند اين توبه مى‏كند براى اينكه دنيايش آباد شود. خوب اين كار خوبى است و ثواب زيادى هم دارد و توبه‏اش هم قبول است و خدا دنيا هم به او مى‏دهد. امّا اين توبه‏اى نيست كه حرّ بن يزيد رياحى درست بكند.

آقاى قندهارى يكى از بزرگان است. پيرمردى است در مشهد مقدس، ايشان يك قضيه‏اى راجع به حرّ بن يزيد رياحى براى من نقل مى‏كرد مى‏گفت كه من يك تبى داشتم تب يكساله و همه دكترها مأيوس شده بودند و رفقاى طلبه يك روزى از كربلا مى‏خواستند به زيارت حر بن يزيد رياحى بروند مرا دوش گرفتند و بردند آنجا و وقتى آنجا رسيديم كسى هم آنجا نبود مرا گذاشتند در حرم مطهر و رفتند دنبال كار و تفريحشان. مى‏گويد ديدم يك زن عرب آمد به همراه يك بچّه فلج، بچّه را گذاشت پهلوى ضريح مطهر و گفت: يا كاشف الكرب عن وجه الحسين اكشف كربى بحق مولاك الحسين شبكه دوّم ضريح را گرفت، شبكه سوّم را گرفت، تا سوّم را گرفت ديدم بچّه پا شد: يا أمُّ يا امُّ، آمد در دل مادر، مادر بچه‏اش را در آغوش گرفت و سرش را بعنوان تعظيم و تشكّر تكان داد و رفت.

وقتى آن مادر و بچّه رفتند به خودم گفتم ما كمتر از اين زن كه نيستيم. بايد الان شفاى خود را بگيرم. گفته بود نمى‏توانستم بلند شوم، غلتان غلتان آمدم تا پهلوى ضريح مطهر، يكى از شبكه‏ها را گرفتم و گفتم: يا كاشف الكرب عن وجه الحسين اكشف كربى بحق مولاك الحسين، دوّم را گرفتم، سوّم را گرفتم، يكمرتبه ديدم بدنم داغ شد. ديدم قدرت بلند شدن دارم. بلند شدم ايستادم. ديدم قدرت راه رفتن هم دارم بنا كردم دور ضريح مطهّر تاب بخورم. ديدم راستى قدرت حرف زدن هم دارم و... بالاخره سالم شدم. دويدم از حرف مطهر بيرون و به رفقايم گفت بيائيد كه خوب شدم و البته اين چيزهاى بسيار ساده است براى شما!!

اينجا مرادم هست كه من خيال نمى‏كنم آن توبه حرّ بن يزيد رياحى با آن گناه بزرگ (كه شايد در كربلا كمتر چنين گناهى پيدا شود.) به تنهايى باعث اينكار شده باشد. به اين توبه و تلاطم درونى، يك چيز ديگرى خورده است. توبه براى اينكه دنيايش آباد شود و جهنم نرود و بهشت برود اينجا كفايت نمى‏كند بلكه خيلى بالاتر از اين‏ها بوده است.

حرّ بن يزيد رياحى يك تلاطم درونى پيدا كرد با يك نمك آش يعنى يك خلوص خاصّ. كه ديگر از دنيا و بهشت و جهنم غفلت داشت. آن وقت حر ن يزيد رياحى مى‏شود و مى‏تواند راه صد ساله را يك آن بپيمايد و در ميان ما طلبه‏ها از اين چيزها زياد ديده مى‏شود. يعنى ما طلبه‏ها همه چيز را به همه كس نشان داديم. ما طلبه‏ها خيلى احتياج نداريم برويم در عوام مردم و آن كارهايى كه آنها مى‏كنند و خلوص‏هايى كه آنها دارند و... نه! در ميان ما طلبه‏ها زياد هستند كه سرمشق زندگى ما باشند. اين ازكياء اين اتقياء، اين كسانى كه با 54 سال مى‏توانند دويست جلد كتاب بنويسند، اين شيخ طوسى‏ها، اين شهيدين‏ها،....

مى‏گويند علّامه حلى ـ نمى‏دانم چطور شده بود شايد خيلى خسته شده بودند و... ـ از حلّه آمدند كربلا زيارت. وقتى كه برگشتند مرحوم فخرالمحققين ديگر پشت‏سر پدرشان نماز نمى‏خواندند. مرحوم علامه معمولاً در كتابهايشان خيلى تعريف پسرشان فخرالمحققين را مى‏كنند بعضى از كتابها را هم براى ايشان نوشته‏اند. اين پسر مسلما خيلى صالح بوده، عالم بوده ولى پشت‏سر پدرش نماز نمى‏خواند. علّامه يك روز اين پسر را خواست و به او گفت چرا پشت‏سر من نماز نمى‏خوانى؟ چرا مرا تفسيق كردى؟ گفت براى اينكه شما وقت تحصيلى را رها كرديد و رفته‏ايد زيارت، واجب را رها كرده‏اى مستحب را گرفته‏اى، چرا؟

اينجا مرادم هست كه مرحوم علّامه «قواعد» را نشان پسرش داد. ـ كه مى‏دانيد در اوّل اين كتاب نوشته است براى پسرم اين كتاب را نوشته‏ام ـ گفت باباجان زيارت رفتم ولى قواعد را در اين راه نوشتم. چگونه مى‏شود كه زيارتش را برود و يك قواعد هم در راه بنويسد. كتابخانه كه همراهش نبود، اين تسلّط قوى، اينها ذهن و حافظه و استعداد نيست بلكه يك چيز ديگرى مى‏خواهد. بله ذهن و حافظه و استعداد و تلاش علامه را مى‏خواهد امّا آن نمك آش يعنى آن خلوص حرف اوّل را مى‏زند. مى‏بينيد وقتى كار بشود فقط براى خدا، مى‏شود تذكره علامه، مى‏شود قواعد علّامه، مى‏شود مختلف علامه،... وقتى كار بشود فقط براى خدا، هم فقيه مى‏شود هم فيلسوف، هم فقيه مى‏شود هم ارزنده براى اسلام، هم اصولى مى‏شود هم رجالى، هم فيلسوف مى‏شود هم كلامى. راستى علامه رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه با اين عمر كمش چه كتابها و آثار بالايى دارد. «خلاصه علم رجال» علامه انصافا چه كتاب خوبى است، شرح تجريد چه كتاب بالايى است. اين را فراموش نكنيد از اين‏ها پى به خلوص‏هاى بالا ببريد. مى‏گويند مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى، علامه را ظاهرا در حلّه (يا غير حلّه) ملاقات كرد. با هم تصميم گرفتند كه يكى نزد ديگرى فقه بخواند و ديگرى نزد او فلسفه بخواند و اين كار را كردند و بالاخره به آنجا رسيد كه شرح تجريد علامه از استادش گرفته شد. تجريد را خواجه نصيرالدين طوسى نوشت و علامه شرح تجريد را نوشت و اتفاقا شرح تجريد علامه مى‏دانيد كه بهترين شرح تجريدهاست ولو فن او فلسفه نبوده ولى انسان مى‏بيند واقعا به اين علم وارد است. وقتى يك فقيه جامع الشرايط و مرجع بزرگ (مخصوصا علامه كه از نظر رياست مقام فوق‏العاده‏اى پيدا كرد براى اينكه توانست شاه خدابنده را مطيع خودش بكند و شيعه‏گرى ايران مرهون علامه است و اوّل كسى كه پذيرفت اصفهانى‏ها بودند. اين حرف غلطى كه از اين بدعت‏ها از اين تهمت‏ها، از اين دروغ‏ها منشأ گرفته كه در زمانى اصفهانى‏ها ناصبى بودند و بعد به آنها گفتند بايد يقينا شيعه شويد و اينها گفتند كه شش ماه به ما وقت دهيد تا ما لعن كنيم و... اين‏ها همه تهمت است. در ايران اوّل شهرى كه در زمان ائمه طاهرين(ع) شيعه‏گرى را پذيرفت اصفهان بود.

علّامه، اين شاه خدابنده را آوردش در كار، و توانست ايران را به مقام بالايى برساند لذا يك رياست خاصى داشت و با اين مقامش زير بار درس خواندن مى‏رود تا بتواند شرح تجريد را بنويسد. خواجه نصيرالدين طوسى وقتى اين كار را مى‏كرد وزير بود يعنى علاوه بر اينكه فقيه و فيلسوف بالايى بود، وزير هم بود. امّا حاضر بود درس يك طلبه برود درس يك آخوند برود. دوتا با هم. آن شاگرد ديگرى مى‏شود و بالعكس. همه اين‏ها برمى‏گردد به اينكه خلوص در كار بوده است. وقتى خلوص بيايد تكبّر مى‏رود. وقتى خلوص بيايد، منيّت مى‏رود، وقتى خلوص بيايد نفسيّت مى‏رود، وقتى خلوص بيايد غرور مى‏رود، وقتى خلوص بيايد ديگر چيزى در دلش نيست بجز خدا، كسى در دلش نيست جز خدا. ديگر چشمش مى‏شود خدابين، گوشش مى‏شود حرف خدا شنو، دل مى‏شود جاى خدا و بالاخره صبغة اللّه‏ و من أحسن من اللّه‏ صبغة.

دعا كنيد به خودتان، به ديگران، به اهل علم، به حوزه‏ها، اينكه پروردگار عنايت كند قبل از هر چيز اين كلمه خلوص، اين كلمه اخلاص در همه ما، در حوزه‏هاى علميه ما، يك شياع بسزايى پيدا كند إن‏شاءاللّه‏.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group