موضوع درس:
شماره درس: 209
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۰/۱۴
متن درس:
فصل دوم بحث ما درباره ی این بود که گرچه تعریف هایی برای انسان در قرآن شده است، مقام خلیفة اللهی به او داده شده است، روح الله نامیده شده است، امانت خدا در او ودیعه داده شده است ، اشرف مخلوقات نامیده شده است. و حتی مسجود همه ی ملائکه واقع شده است. اما از اونطرف هم یه مذمت هایی در قرآن از این شده است. اون مذمت ها هم خیلی بالاست.
« اِنَ الاِنسانَ لَظُلومٌ کُفار» این انسان ظالم است، هم به خود، هم به خلق خدا، هم به خدا، خیلی هم ظالم است. این انسان بی وفاست خیلی هم بی وفاست.
« اِنَ الاِنسانَ خُلِقَ هَلوعاً» این انسان بی ریشه است مثل کف و پف روی آب است. اصلاً ریشه ندارد، به یه چیز کوچکی داد او بلند می شود ، به یه چیز کوچکی خود را گم می کند.
« اذا مَسَدُ الشَرُ جَزوعاً و اِذا مَسَدُ الخَیرُ مَنوعاً» « خُلِقَ الاِنسانُ مِن عَجَل » گویا اصلاً سرشته ی این انسان روی عجالت و بک آدم عجولی و به عبارت دیگر یک آدم زود تصمیم گیری ، یه آدمی که خیرو شرش را خوب نمی تواند تصور کند و نظیر این آیات در قرآن زیاد است. در بعضی آیات ولو است این انسان آورده نشده است اما درباره ی همین انسان فرموده است که پست تر از هر میکروب سرطانی، پست تر از هر سگ درنده ای است.
« اِنَ ثَرَ الدَوّابِ عِندَ الله ، ثُمُ البُکمُ اَلَذینَ لا یَعقِلون » پست تر از هر جنبده ای اون انسانی است که تعقل ندارد ، تفکر ندارد. یا در آیه ی دیگری اصلاً می فرماید: که غالب این انسان ها خلق شده اند برای جهنم.
« وَ لَقَد ذَرَ اَنا لِجَهَنَمَ کَثیراً مِنَ الجِنِ و الِانس لَهُم قُلوبٌ لا یَفقَهونَ بِها و لَهُم اَعیُنُ لا یُبصِرونَ بِها و لَهُم اذانٌ لا یَسمَعونَ بِها اولئکَ کَالاَنعام بَل هُم اذلّ اولئکَ هُمُ الغافِلون » گویا خلقش کردیم برای رفتن ، جهنم. این طور راه جهنم را گرفته است تند تند می رود و اکثر این انسان ها می فرماید: که چشم حقیقت بینی ندارد ، گوش حقیقت شنوی ندارد ، دل ندارد. بعدش هم می فرماید: این انسان پست تر از حیوانهاست. این انسان حیوان است. بلکه پست تر از حیوان ها. این انسان بی توجه است، غفلت سر تا پای او را گرفته است و امثال این آیات که در قرآن زیاد است. از نظر اینکه اسم انسان آورده شد و یک مدفت برای او یا اینکه اشاره ی علمی به او شده ، اشاره ی عنوانی به او شده و مدفت شده.
در جلسه ی قبل عرض کردم که مفسرین عالی قدر در این باره خیلی صحبت کردند که جمع این آیات را چه جور باید کرد. عرض کردم که بهترین جمع ها این است که بگوییم این انسان اگر بیفتد در راه اون راهی که برای او خلق شده است اون راهی که در قرآن به نام صراط المستقیم نامیده شده است. اون راهی که به گمشده اش او را می رساند، مقصودش او را می رساند اگر بیفتد در این راه ولو اینکه به گمشده اش هم نرسد این سعادتمند است. این همان انسانی است که قرآن می فرماید: خلیفة الله است ، مسجود ملائکه است، اشرف از همه ی موجودات است. امانت الله است ، تاج کرامت روی سراو آمده است. خدا در این دنیا او را مهمان کرده است و بلاخره اشرف از همه ی موجودات و اما اگر نیفتد در راه ، منحرف شود اون را هرکه به نام راه مستقیم برای او تعیین شده است نیفتد در اون راه ، حال انحرافی به خود بگیرد نظیر اون سنگی است که از یک کره ای پرت شود هر چه بیشتر طی کند سقوطش ، سرعت سقوطش بیشتر می شود. این همان انسانی است که کم کم به واسطه ی سقوطش پست تر از هر میکروبی ، پست تر از هر حیوانی ، در ذات او عجله، تصمیم گیری بی جا، بی ریشه و بلاخره پست تر از همه ی موجودات. این جمع بین آیات است شاهد جمع هم از قرآن آوردم. همان آیه ای که می فرماید: این انسان اون امانتدار خداست که امانت را معنا کردم دل این انسان ، قلب. قلب انسان عرش خداست.
« قلبُ المومنِ العَرشُ الرَّحمن » این دلی که فقط باید جای خدا باشد. این امانت است. از طرف خدا پیش ما. این امانت را اگر حفظ کند این همان امانتدار است می رسد به اونجا که دیگه هیچ چیزی ، هیچ کسی در دلش نیست جز خدا. دیگه همان خداگونه می شود و در اراده اش، در قدرتش، در علمش و بلاخره می رسد به اونجا که به قول قرآن شریف خلیفه ی خداست. مسجود ملائکه است ، اما اگر این امانت را امانتداری نکند، خیانت در این امانت بکند، در اون حرم خدا غیر خدا را وارد کند نظیر یک زن شوهر داری که یک اجنبیه را بیاورد در خانه اش ، این خیانتکار زن شوهر دار، خانه ی شوهر ، یک اجنبی بیاید در خانه ی شوهر، اگر چنین کند. غیر خدا بیاید در حرم خدا.
« قلبُ المومن حَرَمُ الله » غیر خدا را در این حرم راه بدهد. این خیانتکار است ، جنایت کاراست. قرآن می فرماید: این « انَهُ کانَ ظَلوماً جَهولاً » همین که امانتدار بود همین که می توانست برسد به اونجا که قلبش حرم خدا باشد، قلبش عرش خدا باشد یعنی قلب مومن نظیر عرش خداست. عرش خدا چه قدر اهمیت دارد چه قدر عظمت دارد، قلب مومن همان مقدار، خود مومن همان مقدار عظمت دارد.
« اَلمومن اَعظَمُ حرمَةً مِنَ الکَعبَه » که از این روایت می فهمیم ، از این آیه می فهمیم « اَلمومن اَعظَمُ حُرمَةً مِن عَرشِ الله » اما این انسان معمولاً امانتدار نیست، وقتی خیانت در امانت کرد نظیر یک زن با عفتی اما بی عفتی کند. نظیر یک خانم شوهر داری که العیاذ بالله یک نامحرم را ببرد در خانه اش ، چه قدر پست می شود. زن عزیز است پیش شوهرش، عزیز است پیش بچه هایش ، عزیز است در جامعه اش ، مخصوصاً اگر یک وجاهت عمومی داشته باشد مخصوصاً اگر دانشمند باشد و در جامعه جا داشته باشد ، حکومت در جامعه داشته باشد ، خوب اگر چنین کند چه قدر پست می شود ! چه قدر ظالم به خودش ، ظالم به شوهرش ، ظالم به خدا ، ظالم به اسلام می شود. اگر هم یه کسی غیر خدا را در دل راه بدهد ، دل او شبیه یک باغ وحش ، هر گوشه ای از دل را چیزی ، کسی تصاحب کرده باشد. معلوم است این خیلی ظالمه. « اِنَهُ کانَ ظُلوماً » خیلی هم جاهله ، جاهل به کی ؟ جاهل به خودش ، جاهل به خدا، جاهل به اسلام ، جاهل به اون عزت و منزلتی که اسلام برای این قرار داده. همین آیه ی امانت صدرش به ما می گوید: این انسان اشرف موجودات است، ذیلش می گوید: به شرط اینکه قلب او جای خدا باشد. ذیلش می گوید به شرط اینکه در راه مستقیم باشد ، رابطه ی با خداش محکم باشد. به عبارت دیگرمتقی باشد اما اگر حرف نشنو باشد ، اگر هوی و هوس بر دل او حکم فرما باشد، اگرشیطان توانسته باشد او را ببرد ، اگر شیطان توانسته باشد دل او را ببرد و به قول پیغمبر اکرم چرا گاه شیاطین باشد، خوب معلومه دلی که چراگاه شیاطین باشد این آن خلیفة الله نیست، اون اشرف موجودات نیست. این همونه که قرآن می فرماید: مثل اینکه راه جهنم را گرفته تند تند می رود و این از حیوان پست تر است برای اینکه غفلت دارد از آنچه دارد. یه درّ گرانبها ، این درّ به دنیا ارزش داشته باشد. کوه نور باشد، شما این کوه نور را یه وقت می شناسید، معلوم است مواظبت کامل از این کوه نور دارید ، از این درّ دارید . خانم یه درّی که قیمتی باشد داشته باشد حتی مواظبت می کند در گلوش هم نه تا می تواند در یک جای بسیار محکم محفوظ او را حفظ می کند. حالا همین درّی که گلوبند خانمه و حیفش می آید گلوبند کند محفوظ نگاهش می دارد این را بدید به یه دختر دو سه ساله . این دختر دو سه ساله با این درّ چه می کند؟ اولاً یک مقدار باهاش بازی می کند. اگر هم خسته شود یه سنگی برمی دارد و روی این درّ می زند، این درّ را له می کند. چرا؟ چون درّ شناس نیست چون ظالم به این درّ است. چرا ظالمه ؟ چون جاهل به این درّ است . این وضع انسانه. اگر عالم شد که این انسان چیست، این انسان کیست ؟ این که من روزهای اول می گفتم : این بحث, بحث مهم است انصافاً، یعنی ما بفهمیم قرآن می گه انسان کیست؟ انسان چیست؟ این بحث فوق العاده مهم است. ما بشناسیم کی هستیم ؟ چی هستیم ؟ گرچه باید این را بدانیم ، توقع این نداشته باشیم این که ما کنه ی خود مان را بشناسیم . اون معقول نیست ، اون ممکن نیست. گرچه گفتم شهودی ها ، سیر و سلوکی ها ، این ها با اون علم حضوری شون می توانند انسان شناس باشند ولی ما انسان شناس به این معنا که پی به کنه ی این انسان ببریم . نه، این توقع را نداریم ، نمی خواهیم. اما به همین اندازه بفهمیم قرآن می گوید: انسان خلیفه ی خدا هستی. انسان امانتدارخدا هستی. امانتی هم که از طرف خدا پیش تو نهاده شده نامیده شده به عرش خدا. چه جور
« اِنَ الله عَلَی العَرشِ استوی » همین جور « اِنَ اللهَ عَلَی قَلبِ طُوی » انسان تا این اندازه خودش را ، دیگران را بشناسد. توجه کند مسجود ملائکه است. این توجه ها ، توجه بعد توجه ، این رابطه ها یعنی رابطه با خدا. رابطه ها یعنی رابطه با معنویات کم کم انسان را می اندازد در راهی که به مطلوب می رسد ، به مقصود می رسد. و اما اگر بی توجهی شد به جای اینکه توجه به خدا داشته باشد توجه به این دنیا شد به جای اینکه رابطه با خدا داشته باشد رابطه با هوی و هوس شد، به جای اینکه رابطه با خدا داشته باشد رابطه با شیطان شد، قرآن می فرماید: این انسان بت پرست است. اصلاً نه ارج و قرب ندارد موحد نیست. یه بت پرست در سوره ی یس می فرماید که : « اَلَم اَعهَد اِلَیکُم یا بَنی آدم اَن لا تَعبُدُواالشیطان اِنَه لـَکُم عَدُوٌّ مُبین » ای بنی آدم مگه ما در ازل با هم معاهده نکردیم که تو شیطان پرست نباشی معلوم می شه قبل از اینکه دنیایی باشد ، قبل از اینکه ما در صلب پدر و رحم مادر باشیم ، معلوم می شه یه عالم ذری قبل از این عالم وجود بود ه ، اونجا ما با خدا تماس داشتیم . خدا با ما حرف می زده ، ما توجه داشتیم ، ما با خدا حرف می زدیم و پروردگار عالم توجه داشته ، توجه خدا را ما درک می کردیم ، به اون می گویند عالم ذر. معلوم می شه اون روح ملکوتی ما به هر معنایی قبل از این بدن ما بوده است قبل از این دنیا بوده است که در اون عالم با پروردگار عالم تماس داشته است. پروردگار عالم با او حرف می زده ، این توجه داشته است ، قرآن می فرماید: بنی آدم مگه ما معاهده نکردیم با هم مگه ازت قول نگرفتم و تو « اَلَستُ بِرَبَکُم قالوا بَلی » تو بلاشو گفتی . که در اون آیه میثاق می فرماید: « اَلَستُ بِرَبَکُم قالوا بَلی » یعنی مگر ما با هم یه قول و قراری ندادیم. مگر من نگفتم پروردگار شما نیستم و شما گفتید آری هستی یعنی اونجا اقرار به توحید کردید. در سوره ی یس می فرماید: ای انسانی که با من قرارداد کردی معاهده کردی چرا شیطون پرست شدی ؟ چرا بت پرست شدی ؟ تو که در ذاتت در سرشتت توحید خوابیده است ، نه فقط شما که نماز می خوانید، نه فقط شما که روزه می گیرید، رابطه با خدا دارید ، نه ، هر انسانی ولو اینکه خدایی ، پیغمبری ، معادی ، قبول نداشته باشد در عمق جان او خدا جویی ، خدا با نهفته است. اصلاً صد وبیست و چهار هزار پیغمبراومد برای همین که اون توجه را به ما بده عمق جان ما را بیدار کند. دلیلش هم این است که به همون بی دین ، همون کسی که منکر خداست علیه خدا کتاب می نویسد اگه یه بن بستی براش جلو بیاید خدا خداش به آسمان می رود به قول قرآن می فرماید: « فَاِذا رَکِبوا فِی الفُلک دَعَوُا الله مُخلِصینَ لَه ُ الدین » وقتی کشتی در وسط دریا متلاطم بشه ، هواپیما در وسط جو خراب بشه ، هر که باشد در اون هواپیما خدا خدا می کند. یعنی توجه به عمق جانش. در عالم ازل از همان عمق جان ، از اون روح اقراق گرفته شده. به قول قرآن می فرماید: « فَاِذا نَجّاهُم اِلیَ البَر اِذا هُم یُشرِکون » وقتی که بیاد تو این دنیا ، دنیا مشغولش می کنه . این دنیا وقتی مشغولش کرد می شه مشرک . مشرک به چی ؟ گاهی مشرک بت می پرستد به جای اینکه بگه خدا به یه عروسکی سجده می کند. خدا نکند انسان غفلت براش حکم فرما بشه. الان هستند یه افرادی ، صنعتگره ، مخترعه ، می رسه کارش به اونجا که می تونه کامپیوتر درست بکنه و ما مات بشیم در نگاه به این کامپیوتر. او درست کرده . اما همین یه عروسک تو جیبشه به این عروسک سجده می کند. الان در ژاپن هستند یه افرادی که بت پرستند. بت پرستیشون چی هست ؟ یه عروسکی در جیبشونه ، به اون عروسک سجده می کنند. اون عروسک رو خدا می داند ، انسان اگر غفلت او را گرفت این می شود ولو عالمه ، ولو مخترعه ، ولو هوش از نظر طبعیش بالاست. اما وقتی که در راه معنویت کار نکرد می شه یه ژاپنی مخترع اما به یه عروسک در جیب سجده می کند. در زمان پیغمبر اکرم یه افرادی بودند از خرما خدا می ساختند. به این خرما سجده می کردند به این عروسک سجده می کردند وقتی گرسنه می شد خداشو می خورد بعد دو دفعه خرما پیدا می کرد خدا می ساخت. یه وقتی چنین است الان هستند در هندوستان گاو می پرستند به گاو سجده می کنند. الان در همین دنیای متمدن هستند یه افرادی که آلت انوثیّت زن ، به آلت رجولیت مرد سجده می کنند. خدا نکنه انسان پست بشه ، حالا همون وضع را بیار در صورت دیگر یعنی اون کسانی که شبانه روز راجع به زن خلاف واقع می نویستند. سمینارها می گیرند و خلاف دین، خلاف قرآن ، خلاف روایت ، در اون سمینارها راجع به زن چیز می نویسند، این مثل همون که آلت انوثیّت زن را می پرستند این در همین سمینارش آلت انوثیّت می پرستد، تفاوتی ندارد وقتی انسان زن پرست شد به صور مختلفه ای در می آید، گاهی عروسکی می شود بهش سجده می کند مثل ژاپنیِ . گاهی هم به آلت انوثیّتش سجده می کند مثل هندوییه. گاهی هم سمینار می گیره اون چه در قرآنِ ، آنچه در روایاته ، آن چه در فقیهه ، همه را زیر پا می گذارد برای اینکه یه رتبه ای برای زن درست کند این همون بت پرستی است. اینا همه در ظاهر تفاوت می کند و الا از نظر واقع همه ی اینها غیر خداست. کسی که جرات داشته باشد در جمهوری اسلامی سمینار بگیرد و بگوید: که این فقها می گویند ارث مرد دو برابر، ارث زن یک دین بی خود است، این درست نیست. یعنی آیه ی شریفه « لِلذَکَرِ مِثلُ خَطّ الاُنثَیَین » را زیر پا بذاره برای اینکه خانم خوشش بیاد معلومه این معناش چیه . همه ی اینها از کجا سرچشمه می گیرد؟ اگر قرآن شریف به این بگوید پست تر از حیوان درست گفته است ؟ چرا ؟ به قول یکی از بزرگان گفته بود این « اُولئکَ کاَنعام بَل هُم اَضَل » اگراین « بَل هُم اَضَل » نبود دق می کردم . برای خاطر اینکه حیوان امانت دار خدا نیست ، حیوان به قول قرآن شریف نتوانست بار امانت را به دوش بکشد. این بار امانت استعدادش مال این انسان بود وقتی استعداد رو زمین زد، وقتی به جای خدا هوی و هوس آمد، وقتی به جای خدا به دنیا آمد ، به جای خدا شیطان آمد دیگه خواه ناخواه از نظر قرآن می شه بت پرست. نه ، امانتدار خدا ، نه ، خلیفه ی خدا ، نه ، پس چی ؟ مشرک . « اَفَرَاَیتَ مَن اَتَخَذ اِلهَ و هَوی هُ ، وَ اَضَلَهُ الله عَلی عِلم » پیغمبر، ببین ، یه مشت مردم هوی و هوس می پرستند. به جای اینکه بگن خدا می گن هوی. کی می گه هوی ؟ اون کسی که زرق و برق دنیا وا دارد گناه کند. اون کسی که خدا را کنار بزند ، هوی و هوس را مطابعت کند. قرآن می فرماید: این نه اون انسانه ، نه ، این یک مشرک است. وقتی آیات را بر روی هم حسابش بکنیم ، از آیات قرآن این را استفاده می کنیم ، که اگر این انسان که آمد در دنیا اون راهی که عمق جانش می گوید، راه توحید، اون راهی که صد و بیست و چهار و هزار پیامبر براش اومد ، اون راهی که در قرآن به نام راه مستقیم نامیده شد و در حمدمون اقلاً روزی ده مرتبه یاد از او کردیم « صِراطَ المُستَقیم » « اِنَ هذا صراطی مُستَقیماً فَتَبِعوا و لا تَتَبِعوا السُّبل فَتَفَرَق بِکُم عَن سَبیله.» پیغمبر اکرم از قول خدا در قرآن می فرماید که این راه مستقیمه . مواظب باش غیر از این دیگه ضلالت است، دیگه هر راهی باشد ضلالت است. « اِنَ هذا صراطی مُستَقیماً » باید اینم توجه داشته باشیم از مو باریک تراز شمشیر برنده تر از آش سوزان تر همین راهه . راه مستقیم . انحراف ولو خیلی کم دیگه راه مستقیم نیست در روایات می خوانیم پیغمبر اکرم برای اینکه بفهمونند به اصحاب راه مستقیم را ، یک خط مستقیم می کشیدند فرمودند: این اسلام بعد مرتب پهلوی این خط ، خطوطی کشیدند بعدم فرمودند : اینها راه غیراسلام. راه ضلالته. که این آیه ای که خوندم پیغمبر اکرم ترسیمش کردند. « اِنَ هذا صِراطی مُستَقیماً فَتَبِعوا و لا تَتَبِعوا السُّبل فَتَفَرَق بِکُم عَن سَبیله » اگه یه انحراف اومد ولو خیلی کم همین انحراف کمه که هر چه جلوتربره دور می شود از راه مستقیم، دور می شود از راه خدا. خلاصه حرف این است : شما از نظر قرآن اشرف موجوداتید، اما اشرف موجوداتید به شرط اینکه در راه مستقیم باشید. این انسان در راه اسلام باشد رابطه با خداش محکم باشد و الا اگه رابطه با خدا محکم نشد اسلام این را پست تر از حیوان ، پست تر از هر میکروب، پست تر از همه چیز حساب می کند. علم در اسلام خیلی اهمیت دارد به اندازه ای علم در اسلام اهمیت دارد که در روایات می خوانیم ظاهراً روایت از امیرالمومنین یا از پیغمبر اکرم ، که فرمودند : اگر سجده به غیر خدا جایزبود می گفتند، امر می کردم به علما سجده کنید به اون کسی که می نمایاند را ه را ، در روایت داره به اون کسی که می نمایاند راه علی را ، می گفتم به این سجده کنید. علم در اسلام این قدر اهمیت دارد. می گفتم سجده کنید اون اندازه ای که من بررسی کردم راجع به دو طایفه ی آمده ، یکی را جع به خانم ها ، در روایت داریم که یک شتری اومد در مقابل پیغمبر اکرم خوابید و سرشو گذاشت روی زمین، اصحاب خیال کردند که این به پیغمبر سجده کرده یکی از اونها گفت: یا رسول الله این شتره به شما سجده کرد اجازه بدید ما هم به شما سجده کنیم پیغمبر فرمودند: نه ، این صاحبش بهش ظلم کرده ، اومده اینجا تظلم کنه ، سجده به من نکرده و سجده به غیر خدا به چیزی به کسی نمی شود کرد بعد پیغمبر فرمودند: اگر می شد کسی به کسی سجده کند من به زنها می گفتم : به شوهرهاشون سجده کنم یکی هم راجع به علما ، در روایت می خوانیم که پیغمبر اکرم فرمودند: اگر ممکن بود کسی به کسی سجده کند من وا می داشتم مردم به علما سجده کنند. این قدر علم اهمیت دارد از نظر ثواب هم به اندازه ای علم ، تعلیم ، تعلم ، اهمیت دارد که می فرماید: « تفکُر ساعَةِ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَه » این جلسه یک ساعت ما پیغمبر فرموده : از یک سال عبادت ثوابش بیشتراست. یک سال شما نماز بخونی ، یک سال روزه بگیری ، یک سال اعتکاف در مسجد کنی ، اما یک ساعت پای منبر بنشینید پیغمبر فرموده این یک ساعته بهتر از یک ساله. خیلی اهمیت دارد اما همین علم که این قدر اهمیت دارد وقتی اهمیت دارد که آدم متقی داشته باشد. اگه یه عالم اما بی عمل ، در سوره ی جمعه که از یه جهت بهترین سوره هاست ، درهمین سوره ی جمعه تشبیه شده است همین عالم بی عمل به یک الاغ که یک بار کتاب بار او باشد. چه قدر کوبیده است. « مَثَلُ الَذینَ حُمِلوا التوراة ثُمَ لَم یَحملوها کَمَثَلِ الحِماریَحمِلُ اسفاراً » آن که علم دارد اما عمل ندارد. آنکه تخصص دارد اما تعهد ندارد. این مثل یک الاغی است که یک بار کتاب بار اوست. یک الاغ یک بار کتاب بار او باشد چه نتیجه ای برای این الاغ داره به غیر رحمت. اما عمده کوبیدنه، که قرآن شریف عالم بی عمل را ، عالم فاسق را این جور کوبیده است. به ما این آیه چه می گوید؟ به ما می گوید: انسان اشرف موجودات است، بله ، مهم تر از انسان ، اون کسی که انسان عالم باشد ، انسان باشد، علم هم داشته باشد. اما به شرط اینکه این انسان ، این عالم متقی باشد. رابطه با خداش محکم باشد. روح خدا ترسی در عمق جان او حکم فرما باشد. وقتی روح خدا ترسی در عمق جان او حکم فرما شد اگر انسان باشد خلیفة الله است ، اگر عالم باشد اون ثوابی که عرض کردم دارد و بالاخره مقرب درگاه الهی از همه بالاتر عالم اما به شرط اینکه متقی باشد ، یه مقدار بالاتر درباره ی عالم اگر مهذّّب باشد . صفت رذیله ای نداشته باشد این عالم همان است که می فرماید: اگه می شد سجده به غیر خدا بکنید می گفتم سجده به او بکنید این عالم همونه که به صورت او نگاه کردن ثواب دارد ، به در خانه ی او نگاه کردن ثواب دارد ، حرف زدن با او ثواب دارد، نفس های این عالم ثواب دارد و تا آخر. اون سفارش ها ، او تعریف ها که درباره ی عالم شده اما به شرط اینکه مهذّب باشد، صفت رذیله ای بر دل او حکم فرما نباشد و اما اگر این عالم دنیا پرست شد، ریاست طلب شد، حسود شد، متکبرشد، به اندازه ای قرآن او را زمین زده است که تشبیه کرده او را به سگ، اونم سگ هار اینها را همه مخصوصاً جوانها تقاضا دارم بهش اهمیت بدهند راجع به بلعم باعور اول می فرماید که : « آتَیناهُ مِن آیاتِنا » یه عالمی بود که از طرف ما تایید شده بود، عالمی بود الهامی ، سیر و سلوکی ، اما دنیا بر او غلبه کرد ، شد دنیا پرست این بلعم باعور به اندازه ای اهمیت داشت که در روایات می خوانیم مستجاب الدعوة بود ولی وقتی خدا رفت از دل او دنیا آمد در دلش قرآن می فرماید: « مَثَلُهُ کَمَثَلِ کَلبٍ اَن تَحمِلُ عَلَیه یَلهثُ اَن تَترکُهُ یَلهَث » مثل این دیگه مثل یک سگ هاره . سگ هار گزندگی دارد، اگر برخورد با بچه بکند می گزد، اگر سنگش نزند می گزد، اگر سنگش بزند باز هم می گزد. خدا نکند یه عالم اما بدجنس. یه عالم غیر مهذّب. اگه بیفته تو جامعه ، جامعه رو خراب می کند. « اِذا فَسَدَ العالِمُ فَسَدَ العالَم » اگرم جامعه او را راه نده کتاب می نویسد علیه اسلام. کتاب می نویسد علیه پیغمبر، کتاب می نویسد علیه اجتماع، یک سگ هار. این تشبیه چی به ما می گه ؟ می گوید عالم از نظر اسلام خیلی ارج و قرب داره اما شرطش این است که مهذّب باشد عالم در اسلام خیلی ارج و قرب دارد اما به شرطی که متقی باشد. همین حرف راجع به انسانه . انسان خلیفه الله. انسان اشرف موجوداته، انسان مسجود ملائکه است شرطش این است که :
1 ) در عمق جان او خدا ترسی حکم فرما باشد
2) مهذّب باشد و الا یه آدم پول پرست معلومه این بت پرسته ، خدا را که می فروشد به پول رفقاشم می فروشد به پول خدا نکنه یه آدمی پول پرست بشه می رسد به اونجا که حتی آبروش را به پول می فروشد خدا نکند یه کسی دنیا طلب باشد دیگه وقتی دنیا طلب شد حاضر است همه چیز را فدای این دنیا طلبی بکند این رو دیگه نمی شود گفت انسانی که احترام دارد ، انسانی که خلیفة الله است، انسانی که مسجود ملائکه است نه این دیگه اصلاً دل ندارد به قول قرآن می فرماید: دیگه این اصلاً دل ندارد. « وَ لَقَد ذَرَانا لِجَهَنَمَ کَثیراً مِنَ الجِنِ و الاِنسِ لَهُم قُلوبٌ لا یَفقَهون بِها و لَهُم اَعیُنٌ لا یُبصِرونَ بِها و لَهُم بَها و لَهُم آذانٌ لا یَسمَعونَ بِها » این نه دل دارد ، نه چشم دل دارد، نه گوش دل دارد. خب وقتی دل نداشت دیگه همونه که قرآن می گه : « اِنَ شَرَ الدَوابِ عِندَ الله الصُم البُکمٌ الذینَ لا یَعقلون » پست تر از هر میکروبی اون انسانی که گوش ندارد ، گوش شنوا. چشم ندارد، چشم بینا. عقل ندارد یعنی تعقل، تفکر، دیگه نمی تونه حقایق را تعقل کند ، معنویات را تعقل کند و بالاخره نمی تواند معنویت را ببیند نمی تواند معنویت بشنود. چی می شنود؟ اونچه حیوانیت او اقتضا می کند، چی می بیند ؟ آنچه حیوانیت او اقتضا می کند و اگر بگوییم جسم دارد روح ندارد به جاست . قرآن شریف بارها اطلاق می کند این مرده است خطاب می شود به پیغمبر اکرم « یا رَسولَ الله انَکَ لا تُسمِعُ الموتی و لا تُسمِعُ ثُمَ الدُعاء » خب کسی که مرده است نمی تونی چیزی بهش بفهمونی . کسی که کر است که نمی شود به او چیزی گفت. کی مرده است از نظر قرآن ؟ اون کسی که جسم دارد روح ندارد. کی خلیفةُ الله ؟ اون کسی که هم جسم دارد هم روح دارد.