موضوع درس:
شماره درس: 210
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۰/۱۵
متن درس:
فصل سوم بحث ما درباره ی این است که این انسان آیا سعید بالفطره است یا نه؟ آیا شقی است ازنظر حقیقت و فطرت یا نه؟ آیا این انسان نظیر حیوانها که بعضی از حیوانها منفعت خاصی برای مردم دارند مثل گوسفند، اهو و امثال اینها و بعضی از حیوانها هم بالفطره شرند برای مردم. مثل عقرب ، مار، پلنگ ، گرگ . این انسان از کدام از این حیوانهاست؟ ایا از نظر فطرت نافع برای مردم است ، نافع برای خودش است ، سعید است از نظر فطرت یا نه گرگی بیش نیست از نظر فطرت؟ شقی است از نظر حقیقت ؟ اگر بتوانیم این فصل را به جایی برسانیم بحث خوبی است. در این مسئله بزرگان حرفها دارند بعضی انسان را شقی بالفطره می دانند و می گویند اگر شقاوت نداشت نیروی کنترل کننده ای او را کنترل کرده است و الا از نظر فطرت یک پلنگ است ، یک مار است و به عبارت علمی شقی است بالفطره. بعد از جنگ جهانی دوم این تئوری ، این فرضیه در میان فلاسفه ی آلمان یه رواجی پیدا کرد و بعضی از فلاسفه از فتوا دادند، کتاب نوشتند این که این انسان شقی است گرگ است ، درنده است. و مخصوصاً اون ممالکی که در جنگ جهانی اول ، در جنگ جهانی دوم آسیب زیاد دید این افراد در اون جا زیاد پیدا شدند. گفتم مثل آلمان از این فیلسوف ها زیاد پیدا کرد برای اینکه دیدند چه جنایت هایی از این انسان در جنگ جهانی دوم شد چندین میلیون بی گناه برای خاطر ریاستشون ، برای خاطر تصاحب یک مملکتی به خاک و خون کشیدند. دیدند این علم با این انسان بی گناه چه کرد دیدند انیشتن اتم را شکست و اول نتیجه ی این شکست اتم دو تا بمب شد روی ژاپن . و قریب سیصد هزار نفر بی گناه را به خاک و خون کشید ، به آتش کشید خاکستر کرد لذا اون جنایتها. اون خیانت ها در جنگ جهانی دوم اثر گذاشت روی علم ، یعنی روی روان شناسی، روی روانکاوی و بعضی از فلاسفه پیدا شدند ، کتاب نوشتند گفتند این انسان از نظر فطرت شقی است. اگر می بینی بعضی انسان ها سعید اند ، بعضی انسان ها خیرخواهند ، این در اثر تربیت در اثر خانواده، و بالاخره در اثر دین سعید شده است و الا از نظر فطرت یک گرگ است، یک پلنگ است، یک عقرب است و نیش عقرب از راه کینه نیست، اقتضای طبیعتش این است. این یه قول که معمولاً ریشه یابی علمی بکنیم و می بینیم که این قول از عقده ها سرچشمه گرفته است. یعنی علم آمده است در یک فرد عقده ای در یک فرد بی ریشه ، و رسونده است کار را به این جا که این انسان را شقی بالفطره بداند. ریشه یابی به ما چنین می گوید. در زمان سید مرتضی ( رضوان الله تعالی علیه) که یکی از علمای بزرگ در اسلام است یک نفر کور اما فیلسوف به نام ابیِ العَلاء مُعَرّی . راستی فیلسوف بوده است دانشمند بوده است. بسیار نبوغ داشته است در حالی که دین نداشته است. اما برای خاطر علمش مرحوم سید مرتضی به او احترام می گذاشته است این همین شقی بالفطره در کلماتش دیده می شود حتی دم مرگ دستور داد که روی قبرش بنویسید که : هذا مَن جَنا عَلَیه اَبوه و هُوَ لَم یَجِنِ عَلی اَحَد. یعنی این کسی است که با باش جنایت بهش کرده است. و این به احدی جنایت نکرد. یعنی معناش اینه بابای من زن گرفت من پیدا شدم و این یک جنایت بود که بابام کرد و من را به این دنیا آورد و من برای خاطر همین زن نگرفتم تا اولاد پیدا بکنم و خیانت، جنایت به جامعه بکنم و یک انسانی را تحویل جامعه بدم. که روی قبرش دستور داد چنین چیزی بنویسند یعنی پیدا شدن این انسان در این کره به غیر جنایت به غیر خیانت چیزی نیست تا این که ما بگوییم این انسان سعید بالفطره است. و اینها کم کم از نظر دین هم یه تمسک هایی دارند ، یه تمسک هایی داشتند. اگر یادتون باشد راجع به اینکه این انسان خلیفه ی خداست قرآن شریف می فرماید که ملائکه اعتراض کرده اند به خدا این که خدایا اگه می خوای تسبیح بکنیم ، اگر تسبیحتو می خوای اگه تقدیستو می خوای ، تسبیح می کنیم « نَحنُ نُُسَبِّحَ بِحَمدِک و نُقَدَس » تو می خواهی یک کسی را در روی کره ی زمین خلیفه قرار بدی که این « یُفسِدُ فی الارضِ وَ یَسفِکُ الدِّماء » مفسده در روی زمین پیدا می کند ، ادم کشی می کند برای خاطر پول ، برای خاطر ریاست مردم می کشد، مفسده ایجاد می کند که پروردگار عالم تصدیق کرد حرفشون را ، الا اینکه جواب داد چیزی هست که شما نمی دانید و بالاخره پروردگار عالم بهشون فهموند این که این انسان می تواند معرض اسماء و صفات حق بشود مجلی بشود و می تواند از این راه خلیفة الله بشود لذا تمسّک کردند به همین آیه گفتند: این انسان یعنی خونریز اگر جلوشو رها کنند یه درنده ای است که رحم به چیزی رحم به کسی نمی کند. تمسک کردند به همون آیاتی که دیروز خوندم که « اِنَ الاِنسانَ لَظَلومُ الکَفار» این انسان خیلی ظالمه ، هم به خودش ، هم به خلق خدا، هم به خود خدا. این انسان ظالمه ، این انسان خیلی بی وفاست ، بی وفاییش می رسد به آنجا که چند روز قبل دیدیم که این انسان بی وفا با مردم بی گناه عراق چه کرد چه جنایتی ، چه خیانتی. دیدیم هشت سال این انسان بی وفا این انسان ظالم با مردم بی گناه ایران چه کرد چه بمب هایی از این شوروی جنایتکار، از این آمریکای خیانتکار از این غرب درنده روی سر ما ریخته شد. مواد شیمیایی هنوز در بدن انسان ها در این ایران فراوان است. بالاخره این یه قول که می گویند این انسان خیانتکار است ، از نظر فطرت مگر اینکه تربیتی بیاید ، مگر دینی بیاید ، و بالاخره یک کنترلی از خارج بشه دلت از این جنایت دست از این خیانت بردارد. قول دوم ، قول مشهور در میان متدیّنین است. یعنی فلاسفه ی متدیّنین ، نظیر شیخ الرئیس ، نظیر صدر المتالهین یا علمای بزرگ نظیر علامه مجلسی ، نظیر کلینی ها ، صدوق ها ، اینها می گند نه این انسان سعید بالفطره است فطرت این انسان سعادته . در این انسان سعادت خوابیده است مگر اینکه اون فطرته از بین برود. طبیعت بیاید این فطرت را از بین ببرد. مگر اینکه ریاست طلبی ، پول پرستی غلبه پیدا کند بر اون فطرت ، حجاب شود برای این فطرت ، پول پرستی ، ریاست طلبی اون موجب شود برادر برادرش را بکشد یا انسانی انسان بی گناه را نابود کند و اینها هم از نظر استدلال تمسک کرده اند به یک روایاتی ، به یک آیاتی. « کُلُ مولودِ یولَدُ عَلَی الفطرَه » این روایت مال پیغمبر اکرم ، سونی ها نوشتند ، شیعه هم نوشته و یک روایت مشهوری است در میان اهل علم . یه روایت مشهوری است در کتابهای روایی اسلام . « کُلُ مولودِ یولَدُ عَلَی الفطرَه الی اَنَ اَبَوَیه یُحوِّدانِهِ اَو یُنصِّرانِهِ اَو یُنجانِهِ اَو یُمجَسانِهِ.» بچه وقتی به دنیا می آید فطرتش فطرت اسلام است. یعنی سعادت بچه از اول فطرت انسانیت ، فطرت آدمیت ، فطرت خیرخواهی و بالاخره فطرت دیگر گرایی دارد، نه فطرت خود خواهی ، نه فطرت شقاوت و بدبختی ، مگر اینکه پدر و مادرش این را یهودی کنند. نصرانی کند، محوبی کند یعنی مگر این که تربیت او را وارونه کند مگر اینکه در یه علمی تربیت بشه مثل دنیای غرب که بگوید باید زد و کشت ، رفت جلو تا این که غلبه کنیم و ما خلق شدیم برای اینکه غلبه کنیم بر دیگران این امریکا سیصد سال بیشتر سابقه ندارد و اتفاقاً چند روز قبل یکی از اساتید دانشگاه آمریکا یه نامه ای به یکی از این مجله ها نوشته بود در اون نامه اقرار کرده بود که ما سابقه ی تاریخیمون سیصد ساله و ما از اروپا، نوشته بود از لندن ، از آلمان ، از فرانسه و امثال اینها جمع شدیم رفتیم آمریکا مهاجریم هممون اونجا همه سرخ پوست ها را کشتیم که در تاریخ می خوانیم این نامرد این نانجیب های آمریکای مهاجر این سرخ پوست ها را آتش زدند و به دریا ریختند و بهش می گفتند که برید در این نیزار را آتش می زدند و اگر نمی رفتند اونها را به مسلسل می کشیدند و بالاخره سرخ پوست ها را کشتند. به قول همین از استاد دانشگاه نوشته بود به چه زمین های آبادی چه لقمه ی شیرینی و ما این لقمه ی شیرین را از سرخ پوست ها گرفتیم و دیدیم که نمی توانیم این زمین های آباد را این ذخایر را ، این ذخائر زیرزمینی را آباد کنیم رفتیم آفریقا زدیم و کشتیم ، تا اینکه یه عده ای از سیاه پوست ها را به عنوان بردگر گرفتیم آمدیم و آمریکا را به واسطه ی این سیاه پوستها آباد کردیم بعد نوشته بود که دموکرات از این جا پیدا شد آزادی از همین جا پیدا شد دیگه دولت همون ملت است ، ملت همون دولت است و ایرانی ها چرا می خواند بین دولت و ملت را فاصله بیندازند و بگند تقصیر دولت است نه تقصیر ملت و ما نمی پسندیم که ایرانی ها این تهمت را به ما بزنند و بالاخره این گله را اون آقا کرده بود اما قبل از اون که گله کند تاریخ امریکا را هم واقعاً اینجوره یا یه واقعیت را هم در اون نامه اش نوشته بود خب این انسانه. اما این انسان بنا بر این قول دوم در اثر حب مال ، پول پرستی ، ریاست طلبی در اثر یحودی گری به قول این روایات در اثر نصرانی و تاسب ، از اینجا پیدا شده، لذا اگه آدم کشی می بینی از این جا پیدا شده است این هم قول دوم که قول دوم ضد قول اول است. قول دوم می گوید این انسان از نظر فطرت پاک است اگر ناپاکی از این انسان دیده شد در اثر تربیت پدر و مادر ، در اثر کوتاهی پدر و مادر ، در اثر محیط و اجتماع است یعنی محیط و اجتماع آمریکا افراد جنایت کار، خیانت کار تربیت کرده است که هشت سال جنگ را بر ما تحمیل کرد قول سومی هم در میان بزرگان دیده می شود یه کتابی در اخلاق ابن مسکویه نوشته شده است ابن مسکویه یه معلم اخلاق و بالا هم هست انصافاً و اون افتخار اصفهانی ها اون بانو مجتهده که کتاب هایی این خانم امین نوشت من جمله یک کتاب نوشته است در اخلاق و همون کتاب ابن مسکویه را این خانم ترجمه کرد به نام « اخلاق ابن مسکویه» کتاب خوبی است. اصلش مال ابن مسکویه است ترجمه اش مال این خانمه و یک افتخار برای اصفهان. مرحوم ابن مسکویه می گوید این انسان لا اقتضاست. نه سعید بالفطره است نه شقی بالفطره وقتی به دنیا می آید مثل آبه بی رنگه تا ببینیم چه رنگ به او می دهند. تا ببینیم پدر و مادر مخصوصاً مادر چه رنگی به این مادر می دهد آیا با عفت با عصمت ، با غیرت او را بار می یاره یا بی عفت ، بی عصمت ، بی غیرت اورا بار می یاره تا ببینیم پدر آیا متدین او را بار می یاره یا دیگرگرا بار می یاره یا یه آدم خود خوری ، خود خواهی ، پول پرستی ، ریاست طلبی همچنین جامعه معلومه پدر و مادر تاثیر دارد یعنی تربیت خانوادگی مهم تر از این دبستان ، دبیرستان ، دانشگاه تاثیر دارد ، تاثیر تربیتی جامعه هم تاثیر دارد جامعه هم اگر آلوده باشد مشکل است یک کسی در جامعه ی آلوده بتواند سر سلامت به در ببرد چنانچه اگر جامعه پاک باشد آسان می شود برای سعادت. مرحوم ابن مسکویه این جور می گه ، می گه ، این بچه از نظر فطرت مثل آبه نه سعید بالفطره است نه شقی بالفطره بی رنگه جامعه است که به او رنگ می ده او را سعید می کند او را شقی می کند پدر و مادر که به او رنگ می ده یا او را خوشبخت می کنه یا او را بدبخت می کنه رفیق بد و رفیق خوبه به این رنگ می ده و مهم تر از همه ی اینها دبستا ن و دبیرستان با رنگش می کند حالا یا رنگ سفید یا رنگ سیاه. یا رنگ خوشبختی یا رنگ بدبختی. اینم قول سوم و اینها همه اقوال خوبی است انصافاً ، حرفهای خوبی است انصافاً و یه چیز دیگه هم از این حرفها ، جوانهای مجلس، فضلای مجلس می توانند به دست بیارند و اون اینه که هر کسی از سرشت خود می تونه و حرف می زنه « کُلُ یَعمَلُ علی شاکلتة » آدم های عقده ای یه جور حرف می زنن آدم هایی که سلامت نفس دارند. جور دیگر حرف می زنند اون کسانی که با اسلام تربیت شدند جوری حرف می زنند اون کسانی که با فلسفه ی عرب آشنا شدند جور دیگری حرف می زنند و این جاها یه نکته هم گرچه الان نکته معترضه است اما به همتون مخصوصاً به مادرها بگم و اون این که مواظب باشید این بچه هاتون عقده ای نشند مواظب باشید این بچه ها العیاذ بالله بی ریشه بار نیاند با شخصیت بار بیاند بچه ها رو با شخصیت بار بیارید ممکن است یک جوانی اما عقده ای در یک خانواده ی سالم در خانواده ی مقدس تربیت بشه اما اون عقده اش ناگهان منفجر بشه و اون انفجارش یک بمب باشه و عالم را به آتش بکشاند انسان می بیند بعضی از جوان ها که عقده ای هستند در این نظام مقدس چه حرفهایی می زنند که وقتی که انسان ریشه یابی کند می بیند این حرفها از خود خواهی هاست از خود خوری هاست از خود محوری هاست از جناح محوری هاست. از کجا سرچشمه می گیرد؟ از عقده ها از بی ریشه گی ، از بی شخصیتی ، و خیلی باید مواظب تربیت بچه هامون باشیم مشکلم هست تربیت کردن بچه کاری است بسیار مشکل انسان باید پیر شود تا یک بچه ای جوان ، نوجوان تحویل جامعه بدهد. باید شبانه روز مواظب باشیم مخصوصاً خانم ها تا بتوانیم یه بچه ای که منفعت برای جامعه داشته باشد تحویل جامعه بدیم قول چهارم هم در مسئله دیده می شود مرحوم محقق خراسانی یه عالمی است بسیار بالا و کتابی نوشته است به نام کفایة درس خارج فقه و درس خارج اصول یعنی اون سطح عالی را درست بخواند درس خارج متوقف بر این کفایة است. الان آقایان فضلا ، اقلاً دوسال ، سه سال، چهارسال اقلاً دو سال باید این کفایة را بخوانند مرحوم محقق خراسانی در حالی که ربطی به بحث هم در کفایة نداشته اما دو سه جا در جبر و تفویض و قضا و قدر ایشون صحبت کرده است و در اونجا انسان ها را منقسم کرده است به دو قسم یه قسمت شقی بالفطر یعنی مثل گرگ، مثل پلنگ ، مثل عقرب یه دسته هم سعید بالفطر مثل گوسفند ، مثل آهو و اون حیوانهایی که راستی مهیّان مثل زنبور عسل به این که نفع بده به این انسان مثل بلبل و امثال اینها. مرحوم آخوند خراسانی از روایات استفاده کرده از علم استفاده کرده، اونجا دلیل فلسفی می یاره این که این انسان ها دو قسم اند یک قسمت سعید بالفطر ، یک قسمت شقی بالفطره خب این چهار قل در مسئله دیده می شود اگر شما از روز اول تا الان ، تا این منبر بحث ها را گوش داده باشید و راستی بحث ها را هضم کرده باشید دنبال کنید یک قول پنجمی می توانید پیدا کنید که اون قول پنجمی جامع همه ی اقوال است ولی نمی دانم تا چه مقدار این بحث را دنبال کردید نمی دانم چه قدر توانستم این بحث را من در ذهن شما جا بیدازم و چه قدر شما استقبال از این بحث کردید. بحث ارزنده بود بحث ارزنده است ومن پیش از این ها توقع داشتم که اصفهان از این گونه بحث ها استقبال داشته باشد. ولی عَلی کُلَ حالٍ افرادی که استقبال داشتند ، افرادی که دنبال کردند ریشه یابی کردند، می شه یه قول پنجمی الان در ذهنشون باشد اون قول پنجم چیه ؟ اینه: این انسان مرکب است از بعد ملکوتی و بعد حیوانی . یعنی این انسان یه اشتراک داره با حیوان ها واین که جسم داره ، غریزه ی جنسی داره ، غریزه ی حب مال داره ، غریزه ی حب اولاد داره ، غریزه ی ریاست داره. این بعد جسم است، بعد ناسوتی که می خورد می آشامد ، اطفاء شهوت می کند ، استراحت را دوست دارد، استراحت می کند. یک بعد ملکوتی هم دارد و اون مربوط به عالم مجرداتِ یعنی مشترک است با ملک به نام روح حیوان ها هم همه این روح را ندارند حیوان ها هم همه این جسم را ندارند لذا این انسان دو بعدی است ملائکه همشون یه بعدی هستند، دو بعدی نیستند لذا ترقّی هم ندارد. حیوان ها هم همه یه بعدی هستند بعد ناسوتی بعد مادی، بعد ملکوتی ندارند. فقط در این عالم ، در عالم هستی یه چیز است به نام انسان که این دو بعدیست هم بعد ملکوتی دارد هم بعد ناسوتی دارد ترکیبشم احدی تا به حال نتوانسته است بگوید نحوه ی ترکیب چه ترکیبی است ؟ اتفاقاً ترکیب بین ضدین است ترکیب بین برف و آتش است. یه روایتی از پیغمبر اکرم است می فرماید: یه ملکی را دیدم که نصف او از آتش بود، نصف او از برف. نه برف سرایت به آتش می کرد و نه آتش سرایت به برف. یعنی یک سمبل برای این انسان اینه تمام آلام جسمی لذت برای روحه تمام آلام روحی لذت برای جسمه. یعنی مثل خواب و خوراک برای جسم شما لذتِ ، اما برای روح شما همین خورد و خوراک ها شما اَلَم. اون وقت افطار که شما غذا می خورید جسم شما لذت می بره اما روح شما سنگین می شود دیگه اونوقت بخواین فوراً مطالعه می کنید نمی شه ، حرف علمی بزنید نمی شه، مباحثه کنید نمی شه. اما این موقع روح شما آزاد است اما جسم شما گرسنه است. تمام آلام جسمی لذت برای روحه تمام لذت های روحی اَلَم برای این جسمه اما این روح و جسم هم مرکبه به اندازه ای هم ترکیب عجیبه که گویا یک است گویا روح عین جسم است و جسم عین روح. ترکیب عجیبه ، که معمولاً فلاسفه می گویند ترکیب اتحادی است نه انضمامی . یعنی اصلاً یه چیز بیشتر نیست. حالا ، بلاخره ترکیب ، ترکیب عجیبی است علم نمی دونه چه ترکیبیه؟ یکی می گه انضمامی یکی می گه اتحادی و اگر بخواهیم بفهمیم ترکیب چه ترکیبیه اون شهود می خواد. ریاضت دینی می خواد. انسان به علم حضوری بفهمد خودش چه ترکیبی دارد که مشترک بین ملک و مشترک بین حیوانهاست حالا این انسان ترقیش از همین جا سرچشمه می گیرد این انسان چرا می تواند از ملک پران شود ؟ برا خاطر این دو بعدیست چرا جبرئیل ترقی ندارد برای این که یک بعدیست، مثلاً شما یک میلیارد سال قبل جبرئیل همین بوده که الان هست ترقی ندارد استکمال ندارد، به قول قرآن شریف هر کدامشون یه مقام معلومی دارند که در این مقام معلوم نه پایین می روند و نه بالا. حیوان ها هم همین طورند. بعضی از این حیوانها از نظرتمدن خیلی بالان که حتی انسان ها هنوز به اون تمدن نرسیدند. اون حیوانهایی که اجتماعی زندگی می کنن مثل موریانه ، مثل مورچه ، مثل زنبورعسل. اینا خیلی بالان حتی این کلاغ ها از نظر تمدن ، از نظر نظم ، از نظر انضباط خیلی بالان اما ترقی در این ها نیست یعنی مثلاً سک میلیون سال قبل موریانه یه خانه هایی می ساختند که هنوز هم همون خونه ها رو می سازه اما از نظر تمدن خیلی بالاست هنوز ما به اون تمدن نرسیدیم اما ترقی در موریانه باشد نیست چرا؟ چون یک بعدیست این انسان ترقی دارد ترقی اش هم عجیب است. رسد آدمی به جایی که جز خدا نداند رسد آدمی به جایی که جز خدا نبیند. رسد آدمی به جایی که جبرئیل دنبالشه متوقف می شود.
گفت جبریلا بیا اندر پیَم گفت: رو ، رو من حریف تو نیم از عرش پران شود ، برسد به جایی که: « فَدَنی فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قوسَینِ اَو اَدنی » برسد به جایی که هیچ فرقی بین واجب و ممکن نباشد الا با میم امکانی فرقی بین احد و احمد نباشد جز با یک میم و اون میم امکانی. این انسانه یعنی می تواند به اونجا برسد یعنی انتهای این ترقی مال انسانه. خب این انسان، از نظر روحی روح الله است. یعنی سعید بالفطره خلیفة الله است اشرف موجودات است. به اندازه ای بالاست که خطاب شد : « اِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیه مِن روحی فَقَحوا لَهُ ساجِدین » وقتی روحم را در او دمیدم همتون به این سجده کنید یعنی از نظر روح سعید بالفطره است. اما از نظر جسم شقی بالفطره است. قرآن درباره ی حضرت یوسف وقتی که یوسف توانست از اون صحنه ای که زلیخا براش تهیه کرده بود فرار کند و راستی هم نمره ی بیست آورد اونوقت این جمله را دارد: « اِنَّ النَّفسَ لاَمارَةً بالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّی » یعنی این نفس اماره ، این بعد حیوانی این بعد ناسوتی ، این بعد مادی این « الامارَةٌ بالسوءِ » یعنی گرگه ، پلنگه ، عقربه، یعنی شقی بالفطره است. خب این انسانه از نظی مادی شقی بالفطره است ، از نظر روحی سعید بالفطره است این اومده تو دنیا تا ببینیم آیا طبیعت مقدم بر فطرت یا فطرت مقدم بر طبیعت ، اختیارم داره و اگر بتواند فطرت را مقدم بیندازد بر طبیعت، همین طبیعت را براق می کند. اینکه پیغمبر اکرم براق آورد برای همینه. ما انسان ها وقتی میایم تو این دنیا براق داریم براق داریم برای عروج، براق ما چیه ؟ جسم ما. سوار این جسم . کجا بریم ؟ برسیم به جایی که به جز خدا نداند، جز خدا نبیند. یعنی فطرت مقدم بر طبیعت اون طبیعت رو براق کرده ، عروج کرده رسیده است به مقام به جز خدا نبیند تال و تلو عصمت. می شه بپیماید ده درجه ی ایمان را سَلمانُ مِنا اهلَ البَیت اما اگر قضیه عکس شد یعنی طبیعت فطرت را استحمار کرد. می شود معاویه. می گفتند عجب عقلی داره. امیرالمومنین سلام الله علیه می فرمودند: نگو عجب عقلی داره بگو عجب مکرت و شیطنتی داره چقدر حرف بالاست یعنی اون طبیعتش فطرتش را استخدام کرده است. استحمار کرده است دیگه اون جا براق نیست اون جا سقوط، یعنی اون بعد مادی سوار روح شده است. اون روح رنگ همون بعد مادی گرفته است یه شیطانی درست می شه در اون رفان مثل فرعون به قدری پیشتر مثل ابر جهل ، مثل معاویه ، مثل عمر وعاص. این زمان مثل کلینتون ها و مثل علم در اروپا . مثل بسیاری از افراد امریکا اختیار مال اینه تا ببینیم کی توانسته کی را، چی توانسته چی را استخدام بکند خب این بحث یه قدری ناقصه اگر به روز دیگه در این باره بحث بکنیم خوبه و امیدوارم که یک بحث مفیدی از آب در بیاید انشاء الله.