شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع درس:

شماره درس: 41

تاريخ درس: ۱۳۷۶/۱/۲۷

متن درس:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث روز چهارشنبه ما گرچه راجع به آن دستورالعملى بود كه اوّل سوره مزّمّل آمده و دستورالعمل خوبى است. امّا امروز ديگر ماه ذى‏الحجة و فردا هم روز عرفه و پس فردا هم روز عيد اسلامى، بد نيست يك مقدارى درباره اين روزها صحبت بشود. خود قرآن شريف اين روزها را ايام معلومات دانسته است لذا مى‏فرمايد: «ليشهدوا منافعَ لهم و ليذكُر اسمَ اللّه‏ فى ايامٍ معلومات» حج علاوه بر اينكه يك مسئله عبادى است، يك مسئله سياسى است و اينكه مسلمانها در آنجا ليشهدوا منافعَ لهم تبادل افكار بكنند، بنشينند،توطئه‏هاى دشمن را دفع بكنند، اتّحاد و برادرى، قانون مواسات خود را و بالاخره آن چند روزه كنگره‏ها داشته باشند و خصوصا در منى و مصائب اسلام را و منافع اسلام را، و مصائبى كه براى اسلام به سرشان آمده مى‏آيد تبادل افكار كنند، و آنجا ياد خدا هم باشند، فى ايام معلومات يعنى در عرفه، در مشعر، در مِنى، رمى جمرات، ذبح‏شان، برگشت آنها و اعمال صبح ايشان، لذا قرآن شريف، به اين چند روزه فوق‏العاده اهميت داده است. ايام معلومات، لذا معلوم مى‏شود از اين آيه، آن آيه (فَذكرهم به ايام اللّه‏) يك مصداق كاملش، اگر مصداق متعيّن آن نباشد، همين است.

همين دهه ذى‏الحجّة كه قرآن در سوره فجر قسم به او خورده «و الفجر و ليالٍ عشر» كه مشهور است در ميان مفسرين، گرفته شده از روايات يعنى دهه ماه مبارك ذى‏الحجة و اين دهه براى افرادى كه آنجا هستند، كه خيلى مى‏توانند كار بكنند ما هم كه اينجا هستيم، همين روز عرفه را يعنى فردا انسان مى‏تواند، به مقام‏هاى بالايى برسد، اين دعاى عرفه امام حسين عليه‏السلام از ذخائر بزرگ شيعه است ولى متأسفانه ما طلبه‏ها روى آن كار نكرديم و الآن هم شرح دعاى عرفه يا نداريم يا اگر داريم طورى نيست كه بتوانيم نشان بدهيم و اين ذخائر را ما خيلى داريم و روى آن كار نكرديم اين زيارت جامعه كبيره كه به قول خود حضرت ولى‏عصر(عج) به علامه مجلسى فرمودند: «نعم الزيادة هذِهِ» خوب زيارتى همين نعم الزيارة هذِهِ را ما روى آن كار نكرديم. يا شرح جامعه نداريم يا آنكه داريم نمى‏شود نشان داد، و به آن افتخار كرد، و اگر در روز قيامت اهل‏بيت از ما سؤال كنند، يعنى امام حسين بگويد كه اين ذخيره بزرگ، اين دعاى عرفه را من گفتم، با آن حال گفتم، تو چرا شرح ندارى، تو را چرا اقلاً در 10 جلد اين كتاب را به اسلام به جامعه بشريت نشان ندادى، چه چيز اين دعا ندارد، ما در معارف اسلامى، هر چه بخواهيم در اين دعا هست ولى متأسفانه، خيلى از ما آن را نمى‏خوانند، چه برسد بخواهد روى آن دقّت و تدبّر كند و يا وقت بگذارد روى آن و آن را شرح كند و ما معلوم نيست در روز قيامت بتوانيم جواب امام حسين(ع) را بدهيم، يا اين زيارت جامعه، يك صبحگاهى است ديگر، ارتش، سپاه اين قواى مسلحه، صبحگاهى دارند و اين زيارت جامعه يك صبحگاهى شيعه است با امام زمان، مخصوصا براى ما طلبه‏ها، حالا ما طلبه‏ها صبحگاهى داريم با امام زمان؟ ما علاوه بر اينكه صبحگاهى بايد داشته باشيم، بايد اين زيارت جامعه را، حفظ باشيم. تدّبر، تفحص، هر چه كه شيعه در معارف دقّى، عرفانى و فلسفى‏اش دارد، اين زيارت جامعه دارد، من خيال نمى‏كنم يك چيز عرفانى، پيدا بشود، كه يك امر دقّى باشد، در اين زيارت نباشد، من خيال نمى‏كنم يك چيزى راجع به معارف، فلسفى، در اين زيارت نباشد. اين زيارت از اوّل تا آخرش مى‏نماياند عقيده شيعه را آن هم نه عقيده عوامانه‏اش را مى‏نماياند، براى اينكه، شيعه دو عقيده دارد، هر دو ارزنده، يكى عقيده عموم مردم، كه برود درب صحن را ببوسد و تبرّك كند، برود وارد حرم شود، درب ببوسد، ديوار ببوسد، برود پهلوى ضريح، اگر بتواند، جا باز كند. خودش را به ضريح بچسباند، زيارت جامعه را با امام رضا يا يكى از ائمّه طاهرين درددل كند، خوب اين ذهن عوامانه كه بايد داشته باشد. اگر نداشته باشيم، نقص بزرگى داريم. كه چه كسى بالاست؟ آنكسى كه فيلسوف و عارف به تمام معنى، فقيه به تمام معنى باشد امّا اين صفت را از دست ندهد. من هيچ فراموش نمى‏كنم. با استاد بزرگوارم، علامه طباطبائى مى‏آمديم، مثلاً از درب صحن مطهّر قم عبور كنيم. ايشان چه تواضعى داشتند. درب صحن را مى‏بوسيدند، دست مى‏ماليدند، به صحن مى‏ماليدند، به تمام بدنشان كه ايستاده بودند. مى‏آمدند، در مقابل قبر حضرت معصومه از دور، السلامِ عليكِ يا مولاتى، يا سيدتى. وقتى مى‏خواستند، خارج شوند، برگردند، تعظيم كنند، سلام كنند، دوباره درب را ببوسند، و از درب خارج شوند، يا درباره استاد بزرگوار ما، مرحوم حضرت امام، 15 سال در نجف يك شب، زيارت جامعه ايشان؛ در حرم تعطيل نشد. آن هم همينطور بيايند، درب صحن را ببوسند، در رواق ببوسند، تعظيم كنند، بروند پهلوى ضريح بنشينند، خودشان را به ضريح بچسبانند، مثل عموم مردم، كه دلشان مى‏خواهد، دستشان را به ضريح برسانند، دلش مى‏خواهد طواف كند، يا سجده كند، سجده البته سجده تعظيمى، اين كه ما طلبه‏ها مرتبا اين طرف، آن طرف بزنيم سجده نبايد كرد، سجده مختص خداست ما اشتباه كرديم، سجده عبادى، يا سجده تعظيمى را. سجده عبادى كه هيچ عامى نمى‏كند. همين فردا بى‏سواد را بگويند چرا سجده مى‏كنى به امام رضا، امام رضا خداست، مى‏گويد: نه خير. مى‏خواهم بگويم، خودم، جانم، عزيزم همه چيزم فداى تو، مى‏خواهم بگويم كه انتهاى عظمت را براى تو قائلم، آن سجده تعظيمى چه اشكال دارد. حالا مراد همين جاست. اين دستت را به ضريح برسانى، دور ضريح بگردى، اين را بايد داشته باشد. آن معارف دقّى شيعه را، ولايت تكوينى، خوب حسابى بايد همه بدانند، ولايت تكوينى يعنى چه؟ رجعت، خوب همه ما بايد بدانيم كه رجعت يعنى چه؟ اصلاً اين رجعت مثل اينكه يك مسئله كهنه در ميان شيعه شده در حالى كه پيغمبر اكرم(ص) فرمده كه: به شفاعت ما نمى‏رسد كسى كه رجعت نداند، رجعت را منكر باشد كه از مختصات شيعه است. من زمانى بررسى مى‏كردم، مى‏ديدم 126 روايت درباره رجعت وجود دارد. بسيارى از روايتها صحيح السند است. بدايى كه ما داريم. علم غيبت. علم غيبت كه غلط است، راجع به ائمه طاهرين بگوييم، حضور، حضور در ماسوى‏ا... همه ماسوى‏ا... و در محضر امام زمان، عالم وجود، در محضر امام صادق، علم غيب اين گونه، خوب اينها چيزهائى است كه در زيارت جامعه فراوان آمده. اين كه انسان، مُحبّت خود را با مودّت اهل‏بيت گره بزند كه امام باقر سلام‏ا...عليه مى‏فرمايد: اصلاً علامت شيعه‏گرى اين است. يعنى اگر فرزندش را مى‏خواهد براى امام زمان، اگر خود را مى‏خواهد براى امام زمان، اگر خودش را مى‏خواهد، اگر طايفه‏اش را مى‏خواهد اگر مريدش را مى‏خواهد، گره زدن محبت ما به مودت اهل‏بيت و اين در زيارت جامعه تكرار شده است. بِاَبى انتم و امى و نفسى و اهلى و مالى و اُسرتى و اينها يك چيزهائى است كه ما شيعه داريم و سنى ندارد و در زيارت جامعه از اوّل تا آخرش آمده است. ما طلبه‏ها اين زيارت جامعه را بايد بنمايانيم، علم اهل‏بيت است فضايل اهل‏بيت است. بنمايانيم به مردم و اين روز عرفه و دعاى عرفه خيلى بالاست، انسان مى‏تواند راه صد ساله را در همين عصر عرفه بپيمايد، نظير اينكه راديو پيچش بسته است، پيچ راديو را بزن، خوب يك تسلط پيدا مى‏كند. اينجا تاريك است كليد برق را بزن، روشن مى‏شود. انسان با دعاى عرفه برود جلو، فردا در روز عرفه مى‏تواند راه پنجاه ساله را بپيمايد، چنانچه، اصلاً، عرفه را عرفه گويند، به همين خاطر است. كه انسان در حج مى‏تواند به مقام علمُ اليقين، يك مقدار برود جلوتر به مقام عين اليقين، و يك مقدار برود جلوتر، دم غروب به مقام حقُ اليقين برسد. خطاب به او بشود. بارك‏ا... به تو. «فلمّا جاءها نودى اَن بارك مَنْ فى النار سبحان‏ا... عمايصفون» خطاب شد كه موسى بارك‏ا... به تو كه به مقام حق اليقين رسيدى. و بارك‏ا... به همسرت و بچه‏هايت كه به مقام عين اليقين رسيدند. و عرفه معنايش همين است كه به مشعر بيايد. مشعر معنايش از شعور است يعنى همان كه عرفه از نظر دل گرفته، همان رسوخ شود در چشمش، در گوشش، در همه اعضاء و جوارح او، خوب اعمال حج همان مشعر تمام مى‏شود و ديگر مابقى اعمال، اعمال ركنى نيست. اين مشعر است كه اعمال آن ركنى است. خوب اعمال ركنى حج كه تمام شد، يعنى آن مقام حق اليقين رسوخ كرد در تمام اعضاء و جوارحش، يعنى ديگر رسيد به آنجا كه خطاب بشود، [عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى] اقول كن فيكون، تقول كن فيكون، امّا اينها شده است و فراوان است.

جابر جعفى مى‏رفت. يكى از صاحاب رسيد، گفت كه دلم هواى امام صادق را كرده است. گفت كه مى‏خواهى برويم، گفت: بله. گفت دستت را به من بده. دستش را گرفت؛ به او گفت: چشمانت را ببند، و او چشمانش را بست. گفت: چشمانت را باز كن. ناگهان چشمانش را باز كرد، ديد كه توى كوچه‏هاى مدينه است. و حكمت او را گرفت. جابر به او گفت: اين خانه امام صادق است، برو به خدمت خانه امام صادق من الآن مى‏آيم آن فرد مبهوت شده بود، نكند او مرا سحر كرده، خوب است ما يك ميخى بكوبيم، نزديك خانه امام صادق سال ديگر بياييم، ببينيم، اين ميخ هنوز آنجاست يا نه، اگر هست، بفهميم درست است. جابر جعفى آمد و يك ميخ و يك سنگ به او داد و گفت بكوب. رفت خدمت امام صادق(ع) ديد جابر جعفى نشسته خدمت امام صادق و مثل همان معاشقه‏هاى پيغمبر و اميرالمؤمنين، گاهى او سر توى گوش او مى‏گذارد و حرف مى‏زند و گاهى او سر در گوش او مى‏گذارد و حرف مى‏زند، او خيلى وحشت گرفته بودش. ديگر در روايت ندارد كه با امام صادق صحبت كرد. امام صادق به او تلطّف كردند يا نه، آمد بيرون. جابر جعفى گفت خيلى ترسيدى. مى‏خواهى بروى كوفه. گفت چشمانت را ببند، چشمانش را بست. ديد پشت در كوفه است. زياد از اينها هست. اينها براى انسان پوچ است. خواجه عبدا... انصارى يك جمله خوبى دارد. مى‏گويد: اگر به هوا پرى مگسى، كار مگسها هم همين است چيزى نيست. اگر روى آب روى خسى قورباغه هم روى آب مى‏تواند برود، خسها هم روى آبند، اگر دل به دست آورى كسى. برسى به آنجا خدا به تو بگويد كه فلما جاءها نودى اَن بورك مَنْ فى النار و من حولها سبحان‏ا... عما يصفون بگويد بارك‏ا... با اين عرقت، بارك‏ا... با اين دعاى امام حسينت. بارك‏ا... كه پيمودى، بارك‏ا... كه مرا خشنود كردى رسيدى به مقام قرب من. مرحوم آقا شيخ غلامرضاى يزدى اين آيت‏ا... خدا او را رحمت كند به يكى از بزرگان قم، يكى از مدرسين قم، حضرت آيه‏ا... مصباح يزدى، آقاى مصباح مى‏گفتند، آشيخ غلامرضا به من مى‏گفتند كه ما از نجف مى‏آمديم، كربلا، عده‏اى هم بوديم، خيلى تشنه شديم. هوا گرم بود، آب نداشتيم، خيلى تشنه شديم. مرحوم آسيد عبدالهادى شيرازى آن مرجع بزرگ آن معلم اخلاق. كه در نجف علاوه بر اينكه شهرت به سزايى در فقه داشت، معلم اخلاق هم بود. خيلى از بزرگان در علم اخلاق شاگردش بودند مى‏گفت مرحوم آسيد عبدالهادى گفتند، مى‏خواهيد آب به شما بدهم، بياييد برويم پشت اين تپّه. همه ما را برداشت رفتيم ديديم كه چه چشمه آبى، همه تطهير كرديم وضو گرفتيم، آب خورديم. لُنگها راتر كرديم روى سر انداختيم. وقتى كه از تپه آمديم اين طرف، آشيخ غلامرضا گفت كه من به نظرم آمد كه اينجا كه آب نبود، مى‏گويد برگشتم، پشت تپّه، آقاى مصباح گفت كه آشيخ غلامرضا تبسم مى‏كردند گفتند: لنگ‏تر بود روى سر من، امّا آب جايى نبود.

آقا اينها خيال نكنيد چيزى است براى ما طلبه‏ها، نه، اگر راستى طلبه باشيم اينها خيلى ساده است. يك مثال عوامانه برايتان بزنم ببينيد چقدر ساده است ما از نظر وجود ذهنى الآن هرچه بخواهيم خلق كنيم مى‏توانيم، يعنى الآن شما يك چشمه آبى خلق كنيد در ذهنتان، يك بيدهاى سركجى اطراف اين چشمه. نيمكت بگذاريد اطراف، شما و رفقا بنشينيد روى اين نيمكتها، خوب مى‏شود. فورا مى‏توانيد اين كار را بكنيد. تا شما توجّه به اين وجود ذهنى داريد آن هم موجود است، تا صرف‏نظر بكنيد، آن معدوم مى‏شود كه نحوه وجود پروردگار عالم و مخلوقاتش هم همين است. كه مرحوم صدرالمتألهين در اسفار از روايات هم فهميده مى‏شود. ايشان مى‏فرمايد: در بهشت، بهشتى‏ها اين گونه هستند، اين وجود ذهنى ماست، ما هرچه بخواهيم اين وجود ذهنى را خلق بكنيم مى‏توانيم. حالا ما طلبه‏ها نه، عوام مردم، زن مرد، پير جوان، خوب اين وجودش ضعيف است، مخلوقش هم ضعيف است. يكدفعه، وجود قوى مى‏شود، مثل وجود مرحوم آسيد عبدالهادى شيرازى، موجودش، مخلوقش هم قوى مى‏شود كار جدى پيدا مى‏كند. مى‏تواند چشمه كذايى را ايجاد بكند. با يك چشم به هم زدن.

مرحوم آيه‏ا... آقاى حائرى يزدى، آقاى حاج آقا مرتضى، ايشان براى من تعريف مى‏كردند، خداوند رحمتشان كند، ايشان هم انصافا مرد بالائى بودند، هم در علم، من يك مقدارى كفايه را نزد ايشان خواندم لذت تحقيق ايشان، هنوز زير ذائقه من هست. خيلى محقق بود انصافا، دوش به دوش ايشان تقوى، مهمتر از اين دو سلامت نفس انسان، خيلى بالا بود. ايشان يك قضيه‏اى را براى من نقل مى‏كردند، بعد مى‏گفتند، من ماهى يك مرتبه مى‏روم تهران و به ايشان مى‏گويم اين قضيه را براى من تكرار كن، اين كه مرتب مى‏گويند، اخلاق تكرار، اين معنايش است. مرحوم آقاى حائرى از حضرت آيه‏ا... العظمى آقاى خوانسارى، آن مرد بزرگى كه به قول حضرت امام از نظر علم و عمل مشهور پيش همه است. مرحوم حاج سيد احمد خوانسارى كه براى خاطر اسلام، خودش را فدا كرد. رفتند در تهران ماندند در حالى كه مقدم همه مراجع بودند به قول حضرت امام، حضرت امام يك علاقه خاصى به ايشان داشت و مى‏فرمود: مقدم به همه، رفتند تهران، مرحوم آقاى حائرى از ايشان نقل مى‏كردند. مى‏گفتند من پدر پيرم را بردم مشهد. با يك قافله، در وسط راه بين شاهرود و مشهد. من شب خسته شدم، خسته بودم خيلى، خوابم گرفت، به اندازه‏اى كه مجبور شدم بخوابم. لذا افسار قاطر دستم كنار جاده خوابيدم. خوابم برد و يك وقت از خواب بيدار شدم، ديدم كه نزديك است، آفتاب بزند. اين قدر سنگين خواب شده بودم، فرموده بودند: فورا تيمم كردم، نماز خواندم ديدم وحشت عجيبى، از يك طرف اينجا مخوف است. از يك طرف زاده توشه ندارم. مهمتر از اين پدر پيرم را. حالا كى پياده، چه جور مى‏شود. حالا اين پدر پيرم كارش به كجا مى‏رسد؛ ايشان گفتند به ذهنم آمد، توسل به امام زمان گفتند: توسل پيدا كردم، با لفظ يا اباصالح المهدى ادركنى، ديدم آقا آمدند، فرمودند كه اين راه را بگير و برو، يك اشاره اُبُهّت آقا گرفتم، ديگر نتوانستم كارى بكنم، و سوار شدم، راه را گرفتم بروم، يك دقيقه كمتر يا بيشتر، رفتم. ناگهان ديدم كه يك قهوه‏خانه‏اى، حوض عالى، نيمكتها؛ بيدهاى سركج، آب فواره‏زنان، كشانده شدم به اين قهوه‏خانه رفتم آنجا نشستم، چاى اوّل را آوردند، خوردم، چاى دوّم، چاى سوّم، ناگهان يادم آمد، من پول ندارم، به آقايى كه چايى مى‏آورد گفتم، من پول ندارم، گفت: اينها همه مال توست، بخور نوش جانت، گفت: نفهميدم يعنى چه بالاخره استراحت كامل كردم، بعد پا شدم، يكدقيقه طول كشيد رسيدم ديدم قافله دارد پياده مى‏شود، رفتم جلو كه بابام را پيدا كنم، گفت كجا بودى از اوّل شب تا حالا، گفتم خوابم برد، امّا قضايا را به ايشان نگفتم. با يك اشاره امام زمان، چون وجود قوى است. همان قضيه شير و حضرت رضا...

[عبدى اطعنى، حتى اجعلك مثلى] و وجود ما چه وقت قوى مى‏شود وقتى بنده صد درصد شويم، عبد، اينكه در بعضى از روايات ضعيفه آمده كنهها الربوبيّه، معنايش همين است. حقيقت عبوديت ديگر كنه او همين است، وجود مى‏شود قوّى. رابطه نظير اين كار خانه و اين لامپ، رابطه با خدا با آن وجود لايتناهى ديگر مخلوق او مى‏شود قوى هر كار بخواهد، مى‏كند، مى‏شود و ما از عرفه و مشعر اين را مى‏خواهيم اين بايد باشد، پس فردا عيد است، معناى عيد يعنى همين، يعنى اعمال حاجى تمام نشده عيدى به او مى‏دهند، چه چيز مى‏دهند، خوب معمولاً ما همه آنجا، متأسفانه اينگونه است كه 75 هزار نفر مى‏روند، و برمى‏گردند چه چيز مى‏آورند، نمى‏دانم، عيد، هنوز اعمال تمام نشده، عيدت است. چه به تو مى‏دهند مقام حق اليقين در عرفه، رسوخ در همه اعضاء و جوارح اين عيدى تو است. به عبارت ديگر عزيزان من مى‏دانيد چه مى‏دهند (الصوم لى و انا اُجزى به) جزايش خود خداست، ما فردا مى‏توانيم. بعد از دعاى عرفه يك پاداش بگيريم، خود خدا، حكومت خدا صد درصد بر دل، مقام لقائى كه 21 مرتبه در قرآن آمد. به قول مرحوم آقا ملكى، چه داعى دارى تقدير بگيرى [فمن كان يرجوا لقاءا...] چرا تقدير، 21 جا اين لقاءا... آمده [فمن كان يرجوا لقاءا... فَلْيعمل عملاً صالحا و لايُشرك بعبادة ربِّهِ احدا] ببينيد چگونه مى‏شود. «مَنْ عَمِلَ صالحا من ذكرٍ او اُنثى و هو مُؤمن فلنحيينه حَياةً طيّبة» حياة طيبه در اين دنيا چيست، اين معنويّتها و الا معلوم است آقا اين مادّيات نمى‏تواند، حياة طيّبة باشد. هرچه بيشتر دردسرش بيشتر، وبالش بيشتر، كثافتش بيشتر، تاريكيش بيشتر. اصلاً ذاتش تاريك است، مى‏تواند دل مرا روشن كند، زندگى مرا روشن كند؟ فلنحييّنه حياةً طيّبة، يعنى انسان برسد به جائى پاداشش امام زمان باشد برسد به جايى پاداشش خود خدا باشد. لذا تقاضا دارم اين روز عرفه را خيلى به آن اهميّت بدهيد روز عيد را خيلى به آن اهميّت بدهيد و دعا به ديگران، دعا به نظامتان، نفرين به اين توطئه‏گرها. اميدوارم فردا پروردگار عالم، يك نظر لطفى، عنايت خاصى به همه ما عنايت بفرمايد.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group