موضوع درس:
شماره درس: 74
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۲/۳۰
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
ما از قرآن استفاده مىكنيم كه اين انسان يك سيرى دارد به سوى حق منتها سير خدا است. كه به او مىگويند مقام لقاء «يا ايها الناس انك كادح الى ربك كدحا فملقيه» اى انسان تو در حركت هستى و اين حركت پر رنج است كدح يعنى حركتى كه رنج آور است حركتى كه پر مشقت است در يك بيابانى كه خار مغيلان دارد يك بيابانى كه مخوف است دزد دارد يك بيابانى كه جذر مد دارد انسان در اين بيابان حركت بكند به اين مىگويند كدح كادح حركت پر رنج مىفرمايد كه شما «يا ايها الناس» كارى به مؤمنين هم ندارد يا ايها الناس «انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» و منتها حرت ملاقات خدا است كه در آيه ديگر مىفرمايد «وان الى ربك منتها» منتهاى اين سير خدا است منتهاى اين حركت خدا است كه در قرآن شريف 21 مورد به عنوان لقاء ناميده سده است «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحا و لا يشرك بعباده ربه احدا»21 مور لقاء آمده است الان نمىخواهم بگويم معناى لقاء چيست؟ منتهاى سير خدا يعنى چه؟ «انا للّه و انا اليه راجعون» يعنى چه؟ اما آنچه مىخواهم بگويم اين است كه ما در اين دنيا آمديم در يك حركت پر رنج و منتها مسير خدا است در اين مسير گاهى انسانها از قافله عقب مىمانند اين عقب ماندن از قافله گاهى قصور است نه تقصير اين عقب ماندهها اما قصورا مثل كسى كه از قافله عقب بماند خوابش برده است تقصيرى در كار نيست قصور است. آنجا هم «يأ كلون كما تأكل الانعام» مىگفتند مرحوم آيت اللّه آقا سيد على نجف آبادى منبر بودند و در وسط منبريك پيرمردى بلند شد گفت كه آقا ما جهنم مىرويم گفت نه يك مقدار دو دفعه اين پيرمرد صبر كرد بلند شد گفت آقا ما بهشت مىرويم گفت نه گفت اگر نه بهشت نه جهنم كجا مىرويم گفت پروردگار عالم آنجا چراگاه زياد دارد اين يك حرف قرآنى است حرف آيت الهى اين كه هفته گذشته مىگفتم ملا شويد وقتى ملا شديد حرفهايتان اين جورى مىشود يك حرف آيت الهى ريشه قرآنى ريشه روايات از اهل بيت كه قرآن شريف هم ميفرمايد جهنم نه «الا المستضعفين من الرجال و النساء والوالدان لا يستطيعون جيلة و لا يهتدون سبيلا» مستضعفين فكرى بالاخره آنها كه قصور است نه تقصير گاهى جهل مركب است در مقدماتش هم تقصير نكرده است مثل بسيارى ازاين اروپايىها كه حق به آنها نرسيده و راستى جهل مركب است قصورى نيست جهل مركب شده است خذلان است يا اگر نه اين مستضعف فكرى است كشش ندارد فكركند مثل بسيارى از عوام مردم و بالاخره آن كسى كه منقسم بشود به اقسام در اصول گفته شده است آن كسانى كه تقصير ندارند اما از قافله عقب ماندند اينها كمال نيست آن كمالى كه اين انسان دارد حتى در بهشت هم اين سير است اين كمال هست اينها از قافله عقب ماندند خوابشان رفته است آنها جهنم نمىروند چون كه تقصير ندارند بهشت نمىروند چون از قافله عقب ماندند و نرفتند اين راه را اين راه پر رنج را بايد پيمود بايد رفت نرفتند پس چه بايد كرد چه بايد شد
«يأكلون كما تأكل الاانعام» اين يك دسته يك دسته هم از قافله عقب مىمانند تقصيرا اينها اگرخودشان را برسانند به قافله كه همان توبه اصلاح و تنبه برساند و الا اگر خودشان را نرسانند به قافله معلوم است هر آنى عقبتر مىمانند براى اينكه قافله رو به حركت است و اين يا اصلاً حركت نمىكند يا حركت به عكس دارد على كل حال آن به آن از قافله عقب مىماند اينها قرآن هم به همان حيوانها تشبيه شان كرده است اما به يك صورت ديگرى اينها ديگر جهنم است «ولقد ذرعنا لجهنم كثيرا من الجن و الانس» معلوم مىشود قصور كم است گاهى قصور است راستى جهل مركب است اما به مقدماتش مىگيرند مىشود تقصير معلوم مىشود قصور كم است تقصير است «ولقد ذرعنا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوبنا يفقهون بها» نه اين كه از اول اين جور بودند اين جور شدند «ولهم اعين لا يبصرون بها ولهم اذانهم لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل و اولئك هم الغافلون» اينها هم قرآن مىگويد جهنم است ديگر تا ببينيم چه مقدار با حركت خودش جهنم را پيموده است ديگر آن به آن گاهى در جا مىزند خب جهنم است اما گاهى حركت سقوطى مىكند. كه بعضىها راستى هفتاد سال حركت سقوطى استاد بزرگوار حضرت امام در درسهاى اخلاق خود گاهى تمسك مىكردند به اين روايت، مىفرمودند كه جبرئيل خدمت پيغمبر اكرم بود يك صداى مهيبى به گوش پيغمبر و جبرئيل رسيد جبرئيل گفت يا رسول اللّه هفتاد سال قبل يك سنگى را انداختند در يكى از چاههاى جهنم الان رسيد ته. و اين صداى آن است كه حضرت امام مىفرمودند معنايش اين است يك كسى آمد در اين دنيا حركت سقوطى داشت هفتاد سال حالا مرد، مردن يعنى رسيدن ته جهنم بعضى اين جورى هستند ديگر عقب مانده است از قافله به جاى اينكه لااقل افتاد و خيزان خودش را به قافله برساند در جا مىزند بعضى اوقات نه در عنادش در لجاجش به اندازهاى فرو رفته است كه مرتب مثل باتلاق فرو مىرود مدام فرو مىروند اين هم يك دسته كه ايشان يك مثال عوامانه هم مىزدند فرمودند كه يك كسى از آن بالا افتاد روى زمين مرد شب خوابش را ديدند گفتند كه خدا با تو چه كرد گفت من اين نكير و منكر و اينهايى كه منبرىها مىگويند اينها را من نديدم از آن بالا كه افتادم صاف رفتم ته جهم اينها روايت است اين خواب نيست ريشه روايت دارد ريشه روائى دارد اين خواب نيست ريشه قرآنى دارد بعضىها بالاخره پيمودن راه است بهشتش بايد راه بپيمايد راه صعودى جهنمش هم بايد راه را بپيمايد حركت نزولى و اين جورى مىشود يك دسته باقى مىمانند و آنهايى كه اين راه پر رنج را دارند مىروند جلو كه ديگر البته اينها بعضى ايشان اصحاب ميمنه يعنى مىرود اما نه تند بعضى ايشان و السابقون السابقون هستند مىروند چه سبقتى چه تند و بالاخره و همينهايى دارند مىروند به قرب خدا به مقام لقاء خدا اينها هم مراتب دارد به عدد فرد فرد انيها معلوم است كه مراتب دارد هر كسى يك مرتبهاى هر كسى جورى به مقام قرب الهى البته كم هستند همان طور كه قرآن مىگويد «ثلة من الاولين قليلٌ من الاخرين» اين ثلة و قليل يك معنا دارد اين كه در بعضى از تفسيرها آمده است چرا دوره آخر زمان كمتر نمىدانم دوره اول بيشتر اين نيست «ثلة من الاولين و قليلٌ من الاخرين» اين تفنن در عبارت است يعنى كم هستند آنهايى كه به مقام قرب الهى برسند البته كم هستند كه جهنم بروند اشتباه نشود اين طور كه من معنا كردم جهنم رفتنى هم كم است به سوى همه مردم اما بهشت رفتند «فى جنات نعيم» تا برسد به جنات عدل تا برسد به مقام قرب تا برسد به مقام عندالهى آن هم كم است هميشه كم بوده است و عموم مردم آنهايى كه نمىتواند اين راه را بپيمايند رفوزه در مىآيند مىمانند در راه بالاخره آنهايى كه مىروند لو اينها در روز قيامت اين طورى است كه «هاؤم اقرؤا كتابيه» يك سرو گردن بلندتر از همه صف محشر. و قرآن مقام قرب را از همين جا معنا مىكند ديگر اينها را نمىشود بازش كرد شما فضلاى جلسه بايد با اشاره قرآن دركش بكنيد «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره» ديگر در قيامتش 50 هزار سال اما براى اين يك لحظه اين كه «وجوه يومئذ ناظره الى ربها ناظره» نگاه عاشق به معشوق 100 هزار سال آن هم يك آن است «سنة فراغ سنه، سنه الوصاله سنه» روز قيامت 50 هزار سال است 50 ميليون سال هم باشد براى اين يك آن است اين همين است كه راوى آمد خدمت امام صادق عليهالسلام گفت يابن رسول اللّه دو آيه است من نمىتوانم جمعش بكنم اين دو تا آيه را براى من جمع كنيد يك آيه مىفرمايد كه روز قيامت «مقداره خمسين الف سنه» يك آيه مىفرمايد «مقداره الف سنه» يك آيه مىفرمايد خمسين الف سنه اين را جمع بكنيد هزار سال است 50 هزار سال است آن آيه مىگويد «مقداره الف سنه» آن آيه مىگويد «مقداره خمسين الف سنه» حضرت فرمودند كه جمعش اين است 50 هزار سال است اما 50 تا موقف دارد هر موقفش هزار سال است اين وحشت كرد 50 جا حساب و كتاب موقف حضرت فرمودند اما براى مؤمن يك لحظه است اين همين معنايش است اما براى مؤمن يك لحظه است آنهايى «وجوه يومئذ ناضره الا ربها ناظره» معلوم است كه يك لحظه آنها هم كه نه زير رواى حمد است به قول قرآن اصحاب اعراف تماشاى صف محشر مىكند و به قول روايات ما از دست اميرالمومنين عليهالسلام آب كوثر مىخورد براى آنها هم چون كه نشاط است 50 هزار سال يك لحظه است تفاوت مىكند ديگر يك لحظه عاشق در پيش معشوق يك سال كسى كه در نشاط باشد بالاخره همهاش لحظهاى بيش نيست در روز قيامت در پيش اينها آن وقت اينها ديگر گاهى «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى» يك نكتهاى كه اينجا مىخواستم بگويم اين است كه قرآن شريف بعضى اوقات خطابهايى دارد كه از هر جهنمى اين خطاب بدتر است و اين خطابها براى كسى كه مترك باشد اهل دل باشد يك دفعه به شما مىگفتم اين خطابى كه حضرت آدم است «عصى آدم ربه فغوى» اين مسلم از هر دنياى سخنى از هر عذابى براى حضرت آدم سختتر است ديگر احترامش مىگذارند و بياورندش در اين دنيا و به او بگويند «وعصى آدم ربه فغوى فاهبطوا» آنها فاهبطوا شيطان و حوا و حضرت آدم را يك كاسه بكنند و به حضرت آدم بگويند فاهبطوا اين معلوم است براى حضرت آدم خيلى ناراحت كننده است «يا داود انا جعلناك خليفه فى الارض فاحكم بين الناس با لحق ولا تتبع الهوى»[1] اين خيلى براى حضرت داوود مشكل است اين جور خطابها براى كسانى كه عقب بمانند قرآن آمده است زياد خطاب مىشود به رسول گرامى «يا رسول اللّه قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون» ديگر حالا كه رسيد به اينجا تو بگو خدا ما بقى اين هايى كه بدى مىكنند بگذار بچرند بگذار در چراگاهشان در تخيلهايشان بچرند كه اين آيه تكرار شده است در قرآن در آيه ديگرى مىفرمايد كه اينها «ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا و يلههم الامل فسوف يعلمون» كه در اين آيات گاهى مىفرمايد بخوريد گاهى مىفرمايد بهرهگيرى كنيد گاهى مىفرمايد در تخيل خود در آروزهاى خود بچريد گاهى هم مىفرمايد در چراگاه خود بچرند «حتى يلاقوا يوم الذى يوعدون» اين خطابها براى خواص خيلى ناراحت كننده است و على كل حال نيامديم در اين دنيا اين كه به قول قرآن بچريم «يأكلون كما تأكل الانعام» آمديم اين حركت پر رنج را طى بكنيم و اگر آن عقب بمانيم سالها عقب مانديم اين همين است كه اميرالمومنين در نهجالبلاغه مىفرمايد كه اگر يك كسى روز قبل او بهتر از روز بعدش باشد اين ملعون است واى به اين اگر دو روزش مساوى باشد مغبون است يعنى باز هم واى به اين و هر روز بايد در حركت باشد يك حركت پر رنج و خوشا به حال آن كسانى كه توجه داشته باشد هر روزشان بهتر از روز قبل باشد يعنى همين طور كه عمر هر روزى مىرود ديگر به ازاى اين عمر بايد يك قدم جلوتر برويم به قول آن آقا خدا رحمت كند آن كسانى كه يك قدم جلوتر بيايد يك قدم بايد جلوتر برود اگر قانون محاسبه ما به ما گفت جلوتر هستيم بايد شكر كنيم اگر قانون مراقبه و محاسبه به ما گفت در جا زديم بايد گريه كنيم بايد جبران كنيم اگر قانون محاسبه و مراقبمان گفت عقب بوديم بايد جبران كنيم بايد شكر كنيم بايد توبه بكنيم و من از همه شما تقاضا دارم اين قانون محاسبه و اين قانون مراقبه را اگر به طور كلى مراعات نمىكنيم اقلاً شب به شب اين قانون مراعات بشود فكر كنيد و در رختخواب برويد امروز چه كرديد امروز چه شد عقب گرد بود در جا بود پيشرفت بود عمر را داديم چه گرفتيم؟ اين سرمايهاى كه خيلى سرمايه بالا است داديم چه گرفتيم و اگر نه يك دفعه انسان در حال غفلت توجه پيدا مىكند العياذ باللّه دم مرگ «يأكلون كما تأكل الانعام» خيلى مشكل است جهنم كه فقط اين نيست كه آدم بسوزد بالاتر از اين براى اميرالمومنين فراق خدا بالاتر از جهنم است براى افراد عادى هم همين است كه دم مرگ نبيند على را ندارد اين بدتر از جهنم است دم مرگ ببيند كه 50 سال درجا زده است در حال غفلت، اين بدتر از جهنم است جهنم همهاش اين نيست كه انسان در آتش بسوزد از اين آتشها الان تصورش را مىكنيم و مثل شما برايش گريه مىكنيد ولى ديگر دم مرگ واقعيتش انسان مىرسد وقتى به واقعيتش رسيد مسلم بدتر از آتش جهنم براى اميرالمومنين فراق خدا براى اهل دل نبود پيش خدا براى فاسق و فاجر در ميان فساق در ميان فجار شيعيان گنه كار را از راهى ببرند كه دسترسى به اهل بيت پيدا نكنند اينها خود جهنم است جهنم هم نداشت چون كه آنجا همه ظواهر واقع مىشود همه عوارض حقيقت به خود مىگيرد آن حقايق بدتر از آتش جهنم است گر چه پيش اهل دل كه مىگويند اصلاً جهنم آتش جهنم همين است. آنها اين اعمال انسان يكدفعه به شما مىگفتم ظاهرا به شما مىگفتم كه مرحوم شهيد اول مىفرمايد كه ما بايد اقلاً در شبانه روز ده مرتبه به فكر مرگ باشيم اقلاً اگر ده مرتبه يك شهيد نه اقلاً موقع خوابمان بلند شدن از خواب اينها همه علامت مرگ است ديگر است انسان بميرد يا بخوابد زياد تفاوت ندارد انسان بيدار بشود كما اين كه در روايات هم آمده است انسان بيدار بشود يا قيامت باشد بالاخره علامت است ديگر وقتى بيدار بشويم به ياد اين كه الان بيدار شديم براى حساب و كتاب وقتى بخواهيم به عنوان اينكه الان مىخواهيم برويم در قبر اين حرف شهيد، شهيد اول معلم اخلاق اين قضيه بزرگوار در شيعه حرف خوبى است خدا را قسمتش مىدهم به حق اهل بيت و حق آن كسانى كه هضم كردند اين گونه مطالب را حال توجه به همه ما عنايت بفرمايد.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
[1] ـ سوره ص آيه 26.