موضوع درس:
شماره درس: 76
تاريخ درس: ۱۳۷۷/۳/۱۳
متن درس:
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
به تناسب فردا كه سالگرد رحلت بنيان گذار جمهورى اسلامى است يك مقدارى اگر درباره حضرت امام صحبت بشود امروز جا دارد بلكه واجب است و اميدوارم كه رنگ اخلاقى هم داشته باشد و براى ما سازندگى هم داشته باشد حضرت امام از نظر علمى انصافا تا آنجا كه ما سراغ داريم كم نظيراست. فقيهى نظير مرحوم شيخ طوسى نظير محقق نظير علامه داريم نظير صاحب جواهر، شيخ انصارى فيلسوفى نظير شيخ الرئيس نظير صدرالمتألهين عارفى نظير صدر المتألهين، در سنىها نظير ابن عربى داريم. تخصص در معارف اسلامى، وارد روايات اهل بيت نكات روايات اسرار شيعه نظير بداء رجعت جبر تفويض قضا قدر اينها را هم نظير خواجه نصير طوسى نظير مرحوم فيض وامثال اينها داريم و شيعه خيلى دارد الحمدللّه فقيهى دارد مثل شيخ طوسى، فيلسوفى دارد مثل صدر المتألهين فيلسوفى دارد نظير شيخ الريئس عارفى دارد نظير صدر المتألهين متخصص در معارف دارد نظير خواجه نصير الدين طوسى وامثال اينها زياد هم هستند الحمدللّه، امايك كسى كه جامع باشد اين كم است يعنى در حالى كه يك فقيه است يك فيلسوف باشد در حالى كه يك اصولى متبحر است عارف باشد در حاليكه عمرش را صرف فقه و اصول كرده است و مبنا دارد مبانى حسابى دارد اما يك كسى باشد كه آشنايى كامل به معارف اسلامى ما مفسر نظير استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى داريم اما يك كسى كه فقيه باشد دوش به دوش تفسير او هم مفسر است معمولاً كم است علامه طباطبايى (رضوان اللّه تعالى عليه) عالم بود در فقه و اصول بود انصافا تخصص در فقه و اصول و امثال اينها حتى تخصص در عرفانشان مثل تخصص در تفسيرشان نبود اما حضرت امام (رضوان اللّه تعالى عليه) نشان دادند به همه كه در حاليكه يك مرجع است در فقه و اصول يك فيلسوف است در مقابل صدر المتألهين مبنا دارد. در حاليكه يك فيلسوف است يك عارف است در مقابل صدر المتألهين مبنا دارد مبانى دارد يك مفسر است و وقتى وارد تفسير مىشوند راستى مبنا دارند و همچنين راجع به معارف اسلامى قضيه جبر و تفويض به اندازهاى رسا از قرآن حل كند كه شيخ الرئيس در آن بماند قضيه معاد جسمانى را جورى حل كند به طورى كه نه احتياج به حركت جوهرى صدرالمتألهين باشد نه احتياج به تعبد شيخ الرئيس، شيخ الرئيس به آن چنانى كه انصافا يك افتخار براى عالم اسلام براى عالم تشيع است وقتى به معاد جسمانى مىرسد مىگويد نمىدانم مىگويد نمىتوانم اثبات كنم اما صادق مصدق فرموده است تصديق دارد خودش استدلال است حالا يك كسى پيدا بشود در مقابل شيخ الرئيس در حاليكه متخصص در فقه و اصول است يك فقيه بايد باشد بگويد من مىدانم من مىتوانم حل كنم اين كتاب كشف الاسرار را مرحوم حضرت امام در اوايل ملايى خود نوشتند يعنى يك مدرسى بيش نبودند كه كسروى و كسروى منشها اينها يك نضجى گرفته بودند البته به واسطه دولت وقت يعنى به واسطه محمد رضا تأييدش مىكردند حسابى وبالاخره نظير الان كه بعضىها را تأييد مىكند در مقابل روحانيت يا مثل زمان قبل كه محمد رضا از اين كارها مىكرد اين كسروى يك نضجى گرفته بود و تأييدش مىكردند خيلى، آن هم كم كم رسيد به آنجا كه يك نوچهها پيدا كرد اين نوچهها در بعضى از طلبهها پيدا شد العياذباللّه كه اين كشف الاسرار مرحوم حضرت امام نوشت كه اين كشف الاسرار اين جورى كه مرحوم آيت اللّه آقا مصطفى آقا زاده ايشان مىگفتند 15 روز در حاليكه درس هم مىگفتند اما 15 روز اين كشف الاسرار را ايشان مىنوشتند واين كشف الاسرار يعنى اسرار شيعه و اسرار شيعه را كه كسروى همهاش را خدشه دار كرده بود بواسطه آن اسرار شيعه، شمشير كرده بود عليه شيعه كليه اين اسرار شيعه را ايشان در همان كشف اسرار همان وقت ايشان شمشير كردند عليه كسروى و كسروى منشها يعنى به خوبى به ما طلبهها فهماندند رجعت يعنى چه قضا و قدر اسلام چى است جبر و تفويض اسلام يعنى چه فهماندند اين زيارت جامعه چه چيزها دارد و يك معجزه بزرگ است براى امام هادى عليهالسلام و بالاخره كليه معارف شيعه در اين كشف الاسرار آمده است تمام كليه معارف شيعه آنهايى كه مختص به شيعه است سنى كم دارد اصلاً سنى توهم آن را نمىتواند بكند ايشان دارد يك كسى اين قدر آشنا به معارف اسلامى يك كسى اين قدر متخصص در فقه و اصول در حاليكه فقه و اصول در فلسفه خيلى كم داريم آدم اگر بگويد بى نظير راستى بى نظير است خيلى كم است و همه اغرار دارند كه حضرت امام متخصص در فلسفه و عرفان بود و يك چيز ديگرى هم كه از استاد بزرگوارشان يا از خود ايشان داشتند اين بود كه در وقتى كه ايشان وارد فقه مىشدند غير از مرحوم آيت اللّه كمپانى بودند واين هم يك شاهكار است كه انسان وارد فقه بشود اما فلسفه يادش برود يعنى توجهى ديگر به فلسفه نداشته باشد در اصول مىبينيم كه بعضى اوقات مبانى فلسفى دارد چه جور ايشان در آن اصول مسئله را حل مىكند اما در فقه مرحوم آيت اللّه كمپانى انصافا يك فيلسوفى بود كه افتخارى است براى عالم تشيع مرحوم آقاى كمپانى افتخارى است براى اصفهانىها واين مرد بزرگ حاشيه بر مكاسب دارد اما حاشيه بر مكاسبش اگر مسائل فلسفى اش را بگيريم ديگر حاشيه بر مكاسبى باقى نمىماند در حاليكه يك مرد از نظر رياضت خود ساخته بود مرحوم آقاى كمپانى انصافا يك مردى كه سالها درس مثل مرحوم آقا سيد محمد فشاركى شيخ الشريعه و اينها را ديد اما بالاخره آن فلسفهاش نمىگذارد آنجورى كه بايد در فقه وارد بشود كه يك دفعه به شما مىگفتم كه وقتى كه مرحوم ميرزاى بزرگ از دنيا رفتند مرحوم آقا سيد محمد فشاركى مىخواستند فرار از مرجعيت بكنند پسرشان را فرستادند پيش مرحوم ميرزاى كوچك كه مرجع كيست اعلم كيست و مرحوم ميرزاى كوچك گفت كه اعلم تاببينم مبانى شما چه باشد اگر فهم فقه عرفى باشد من اگر دقت عقلى باشد شما كه مرحوم آقا سيد محمد فشاركى گفتند نه فهم عرفى است و شما و بالاخره گفتند زن و بچهام را ارجاع دادم به شما اين فهم عرفى در فقه كه انسان خودش را بگذارد جاى زراره انسان يعنى يك فقيه وقتى مىخواهد يك فتوى بدهد خودش را بگذارد جاى محمد ابن مسلم جاى عمار ساباطى خيلى مشكل است اما بعضى از بزرگان مثل مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى مثل مرحوم سيد صاحب عروه مثل مرحوم آقا شيخ مؤسس حوزه اينها اينجورى بودند انصافا اما مرحوم آقا شيخ فلسفه نداشته چنين بود و شاگردانشان حضرت امام متخصص در فلسفه بود و چنين بود و اين انصافا شاهكار است ما هميشه در طلبگىمان اينها را به هم مىگفتيم كه حضرت امام در حاليكه عارف است تخصص در عرفان دارد تخصص در فلسفه دارد اما وقتى كه وسائل مرحوم حر عاملى را باز مىكند گويا مرحوم حر عاملى دارد روايت معنا مىكند يعنى يك اخبارى و اين يك شاهكار است كه همه ما هم بايد چنين باشيم انصافا اگر ما بخواهيم يك فقيه باشيم بايد در فقه چنين باشيم اما بايد آشناى به فلسفه آشنا به عرفان آشنا به مبانى به اسرار شيعه آشنا به معارف اسلامى مشكل هم هست ولى حضرت امام بود در حاليكه از نظر اقتصادى حضرت امام خيلى در مضيقه بودند خيلى حضرت امام استفاده از سهم امام نمىكردند از همان اول طلبگى خود تا وقتى كه از دنيا رفتند و وقتى هم كه از دنيا رفتند ديديد كه هيچ نداشتند به غير آن خانه قم و به غير دو تا فرش كه آن دو تا فرش هم قرضى بود وقتى هم قم بودند از نظر مالى در مضيقه بودند يك مقدارى ملك پدرشان در خمين گذاشته بودند آنها هم اجاره نمىدادند يا مىداند و با همينها زندگى مىكردند وضع معيشتى ايشان وقتى ما طلبه بوديم خيلى بد بود اما همانكه قرآن مىفرمايد «يحسبهم الجاهل اغياء من التعفف» ايشان خيلى تميز پوش بود شيك پوش بود اما قليل المؤنه بود من همچنين رفقا اين را مىدانيم من 14 سال درس مرحوم حضرت امام رفتم ايشان فقط يك لباده داشتند كه اين لباده عوض نشد يك عبا زمستانى واين عبا عوض نشد و 14 سال با يك لباده يك عبا در تابستان دو تا قبا داشتند اما خيلى ايشان خيلى ساده اما تميز واين دو تا عبا چند سال يا آن دو تا قباى زمستانى چند سال و بالاخره من مىتوانم در لباده و عبايش كه مىدانم در آن قبايش هم مىتوانم به شما بگويم ايشان دو تا قبا عوض نكردند به معناى آن كه آن قبا را بگذارند كنار قباى ديگر درست بكند مىتوانم بگويم و ديگر از نظر خوراك و اينها هم يك پاسدارى من داشتم در قم اين قبلاً قبل از آن كه پيش من بيايد پاسدار حضرت امام بود خانگى بود يعنى علاوه بر اين كه پاسدار حضرت امام بود پاسدار خانواده ايشان هم بود مىگفت كه خانوادهشان مهمان داشتند يك مقدارى پول دادند به من ميوه بخرم براى عصر مهمان دو قسمت ميوه خريدم و وقتى كه آمدم حضرت امام داشتند راه مىرفتند چشمشان به اين دو تا دست من افتاد گفتند كه چه چيزى است گفتم كه حاج خانم عصرى مهمان دارند گفت خود حاج خانم آمدند ميوهها را بگيرند يك نگاه تندى حضرت امام كردند و گفتند كه حاج خانم جواب دادن در روز قيامت خيلى مشكل است ايشان آمدند قم يك منزلى براى ايشان كرايه كرديم در خيابان بهار و ايشان وارد شدند به آنجا روز اول و دوم نمىدانم يك مفسدى گفت اين شبهه وقف دارد در حالى كه دروغ مىگفت بالاخره كار خودش را كرد حضرت امام خواستند همه ما را گفتند كه اين خانه بايد عوض بشود گفتيم كه آقا يك هفته، يك هفته صبر كنيد گفتنداين خانه بايد عوض بشود روز دوم تهديد كردند گفتند اگراين خانه عوض نشود من امشب از اين خانه مىروم كه آقاى يزدى آنجا بودند اين مرد بزرگ خدمت گذار در اسلام اين مردى كه چه زندانها چه شكنجهها از سنه 41 تا الان ديده است گفتند كه من خانهام موجود است اگر بپسنديد خانه من خوب است و فرستادند حاج خانم را براى بيرونى آن و نمىدانم آن نوكرها براى اندرونى خانه و پسنديدند خانه را، فردا خانه عوض شد همان شبهه راجع به خانه تهران ايشان اين ها همه سر مشق است حضرت امام اگر مىگويد راستى عامل است همين خانه تهران ايشان وقتى كه از قم رفتند تهران ايشان را بردند در يك خانه اجارهاى اجاره نه خانه هديهاى اين خانه بيرونش يك قدرى جلف بود سنگ بود و خانه خيلى اهميت نداشت يك خانه طلبگى بود حقيقتا خانه طلبههاى امروزى دو طبقه بود طبقه بالا براى رفت و آمد طبقه پايين براى زن و بچه و يك خانه معمولى خانه متوسط ايشان يك هفته كه ماندند گفتند اين خانه تشريفاتى است من نمىمانم بالاخره اين طرف آن طرف ديدند نمىشود گفتند آقا خانه كمتر از اين نيست گفتند من نمىمانم بعد تهديد كرده بودند كه آن را من نبودم نظير آقاى مطهرى مقام معظم رهبرى و آقاى هاشمى تهديد كرده بودند كه اگر اين خانه عوض نشود من مىروم قم بالاخره آمدند اين منزل جمارانى واين حسينيه است منزل آقاى جمارانى خانه الان مال آقاى جمارانى است حسينيه هم مال مردم است اما حسينيه مىدانيد كاه گلى است حتى گچ ندارد نگذاشتند هم تا آخر گچ بشودو منزل خيلى منزل محقرى است آنها كه رفتند خيلى محقر است اينجا مراد من است حضرت امام را بردند آنجا احمد آقا مىگفت وقتى كه چشمشان به حسينيه افتاد آمدند در خانه نشستند روى زمين شكر كردند خدا را گفتند دلم راحت شد آرام شد الحمدللّه اين «لا ينضع لابنة على لبنة» كه درباره پيغمبر اكرم است راستى آدم مىبيند حتى نگذاشتند اين حسينيه را گچش كنند اينها كه ديگر طورى نيست اما راستى بود حضرت امام چنين يك زاهد بود علاقه به هيچ نداشت جز به خدا ما اينها را اگر بعضى دور دور مىگويند ما اينها برايمان علم اليقين است حق اليقين است من در سنه 28 وارد قم شدم يك عصرى بود رفتم خدمت ايشان كه هيچ كس هم نبود فقط ايشان در خانه بودند و يك مدرسى بيش نبود به ايشان گفتم آقا من اصفهانى هستم آمدم قم براى دو چيز. 1 ـ براى درس آن هم كه الحمدللّه درس شما عمومى است و آمدم دو سه روز آمدم درس. 2 ـ براى اين كه دست عنايت شما روى سرم باشد.
اين توقع بى جا بود من بد گفتم الان هم مىگويم بد گفتم اما الحمدللّه اين بد خيلى خوب شد براى من و ايشان تبسم كردند سكوتشان و تبسمشان را فهميدم كه گرفت گفتيم و گرفت و دست عنايت ايشان انصافا روى سر من بود تا مرد تا رفتند به مقام عندالهى و تمام اينها كه من مىگويم حق اليقين است از عين اليقين هم گذشته است و راستى ايشان يك ذره اين تعلقات در عمق جان ايشان نبود اصلاً و ابدا اينهايى كه شما بعضى از آنها را شنيديد راستى چنين است يعنى وقتى كه از فرانسه مىآمدند خبرنگار رفت پيش ايشان گفت در چه حالى هستيد گفت هيچ چيز گفت در هواپيما نشستيم داريم مىرويم حالا بترسد رياست او را بگيرد حالا مىرويم ايران مىشود مال ما اصلاً و ابدا همه مىگويند وقتى كه ايشان موقع شامشان شد در هواپيما شامشان را خوردند در حالى كه همه ما مخصوصا بزرگان آنهاى كه در مدرسه سپهسالار بودند براى آمدن ايشان مدرسه علوى بودند براى آمدن ايشان همه اينها شب خوابشان نبرد همه اينها كه فردا حضرت امام را ممكن است بكشند ديگر خيلى هم قوى بود اما همين مرد بزرگ اول شامش را خورد بعد از آن موقع خواب شد رفت بالا خوابش را رفت بعد هم بلند شد براى نماز، نماز شبش را خواند يعنى همان جور كه در خانه قمشان بود در فرانسه ايشان بود همان طور كه در فرانسه بود در هواپيما برگشتشان بود و راستى حضرت امام چنين بود راستى چنين بود به من مىگفتند كه داشتند مرا مىبردند دفعه اول گرفته بودند ديدم كه دارند مىلرزند نمىدانم به قول ايشان سپهبدها اينها اطراف من در ماشين نشسته بودند ديدم دارند مىلرزند من دلداريشان مىدادم مىگفتم چرا مىلرزيد خبرى نشده است من كه پيش شما هستم داريم مىرويم مىگفتند موقع نماز شد قبل از اذان صبح مرا گرفتند گفتم بايستيد من نماز بخوانم گفتند نمىشود ما مىترسيم از چه كسى مىترسيد گفتم خوب بايد نماز بخوانيم گفتند نمىشود گفتم پس همين مقدار ماشين يك ترمز بكند من يك پايم را مىگذارم پايين يك دستم را مىگذارم در خاك و ماشين برود در ماشين نماز مىخوانم آن وقت اينجا مرادم است مىگفتند رسيد به اين منظريه زمينها نفت آلود بود از من پرسيدند اينجا كجا است گفتم اين جا آن جا است كه من و شما را الان به دردسر انداخته است اى كاش ما اين نفت را نداشتيم اين نفت است كه دردسرها را درست كرده است اين نفت است كه من و شما را به اين دردسر انداخته است يعنى با يك شهامتى با يك اطمينانى و انصافا كم است از نظر حضرت امام همين غيبتهاى سياسى بارها و بارها اتفاق مىافتاد وفتى كه شروع مىكرد مثلاً يك كسى غيبت مىكرد تا شروع مىكرد اين حضرت امام مىفرمودند كه اين كه مربوط به بحث ما نبود آن را مىگذاشتند كنار آن كه ربط به بحث داشت و غيبت بود به اندازهضرورت اكل در مخمصه مىديدند اكل در مخمصه را ايشان مراعات مىكند در غيبت كردن و اين غيبتهاى سياسى ايشان فراموش نمىكنم يك وقت يكى از فضلا خدا رحمتش كند از دنيا رفت خيلى فاضل زرنگى هم عالم بود هم متقى بود هم براى انقلاب مخصوصا براى حضرت امام خيلى كار كرده بود اين يك غيبت كرده بود پشت سر يكى از مراجع آن مرجع تلفن كرده بود به حضرت امام گفته بود كه او به نفع شما بر ضرر من اين كار را كرده هيچ فراموش نمىكنم حضرت امام آمدند درس نفس ايشان به شماره افتاده بود و گفتند نيامدم درس بگويم نيامدم درس بدهم نتوانست درس بگويد يك غيبت يك كسى ديگرى كرده بود گفتند كه مرحوم ميرزاى شيرازى يك طلبه را فرستادند در اصفهان بد در آمد آقاى بدى شد يكى از علماى اصفهان براى ميرزاى بزرگ نوشتند كه وقتى كسى را مىفرستى جايى بايد سه تا شرط داشته باشد بايد ملا باشد متدين باشد بايد عاقل باشد و اگر نمىتواند اين سه تا شرط را احراز كند يك كسى را بفرست كه متدين باشد و عاقل باشد اگر نه يك كسى را بفرست كه عاقل باشد بعد ايشان عصبانى شدند من در اين مدت به دوستان به آن كسانيكه كه مربوط به ايشان است نديده بودم اين جورى جسارت اين جورى تندى فرمودند اگر علم نداريد آزاد مرد باشيد نخواهيد حوزه چهل ساله را با اين حرفها از بين ببريد پا شدند رفتند خانه يك تب مالتى داشتند عود كرد سه روز درس نيامدند و من الان به شما مىتوانم بگويم در اثر غيبت كردن كه ديگرى كرده بود بر نفع ايشان سه روز ايشان مريض شدند اين كسى كه روى منبر با فرياد به امريكا مىگفت واللّه تا الان نترسيدم اما اين واللّه نفس ايشان به شماره مىافتد براى خاطر گناه اينها زياد است يكى دو تا ده تا نيست آقا قرهى مىگفت من بنا بود ماهى 25 تومان بدهم به احمد آقا ميك ذماه احمد آقا خانمش مريض شدند بيمارستان و اينهابالاخره 15 تومان اضافه كرديم 40 تومان به ايشان همان وقت از نجف به من نوشتند خود حضرت امام نوشتند كه اين 25 اين ماه شده 40 تومان چرا؟ چراى آن را بنويس و همين آقاى قرهى به من مىگفتند كه من وقتى كه چيزى مىنوشتم به ايشان از بيرونى به اندرونى روى كاغذ باطله مىنوشتم يك كاغذ كه آن طرف نوشته شده باشد و به درد نخورد و يك وقتى كاغذ باطله نبود روى كاغذ سفيد نوشتم همان وقت ايشان اعتراض كردند پشت كاغذ نوشته بودند كه اين حرفها را كه مىشود روى كاغذ باطله نوشت چرا روى كاغذ صحيح نوشتى؟ زياد است اينها درباره حضرت امام ولى مىدانيد دل از كجا مىسوزد از اين كه يك مشت ما آخوندها مخصوصابعضى نمىدانم چه بگويم اصفهان به اندازهاى بى حيايى كرديم كه اصلاً ايشان را اين مردى كه اين جورى گفتم در سر حد كفر و فسق در مجالسمان روى منبرمان او را معرفى كرديم حالا چه مىشود در روز قيامت ديگر غير جهنم براى اين طلبه اين آقا چيست مىشود غير از جهنم؟ حالا ايشان گفته است مثلاً اتحاد شيعه و سنى كه يكى شاهكارهاى ايشان است حالا شده سنى حالا ولايت ندار آن آقاييكه روى منبر مىگويد ولايت دارد براى اينكه قمه خوب مىتواند بزند اما آن آقا كه در همين وصيت نامه سياسى الهى آن يك جمله دارد كه صدرالمتألهين ندارد يك جمله دارد احدى ندارد احدى كه مىفرمايند پرودگار عالم دو تجلى ذاتى كرده است اگر شما اين را از ابن عربيها از صدرالمتألهينها و بالاخره از غير روايات اهل بيت در روايات اهل بيت در زيارت جامعه واينها هست غير اينها اگر پيدا كرديد احدى نگفته است اگر كسى بخواهد بداند حضرت امام ولايت داشت يا نه اين وصيت نامه سياسى الهى را از شما تقاضا دارم ماهى يك بار بخوانيد ماهى يك مرتبه براى خودتان براى زن و بچه تان براى ديگران براى اين كه امام را بشناسيد ايشان بعد از افتخارها به روايت ثقلين مىگويد كه پروردگار عالم دو تجلى ذاتى كرد تجلى ذاتى اصلاً صدرالمتألهين شايد اينها را بلد نباشد پناه بر خدا در تجلى اول قرآن پيدا شد بعد مىفرمايد اين تجلى ذاتى با جميع اسماء و صفات حتى اسماء و صفات مستأثره خيلى حرف است يك كسى يك مقدار وارد فلسفه يك مقدار وارد عرفان بشود مبهوت مىشود كه اين درباره قرآن چه مىگويد بعد مىفرمايد كه ثقل دوم پروردگار عالم تجلى ذاتى كرد با همه اسماء و صفات مستأثره و اهل بيت پيدا شدند لذا مظهر همه اسماء و صفات مستأسره مظهر ذاتى اهل بيت قرآن شريف دو تجلى ذاتى با همه اسماء و صفات مستأثره حالا اين مىبيند يك بچهها اين بچهها اين را بگويند چون مخالف با تعزيه بوده است بنابراين اين سنى است تقاضا دارم در گفتارتان در كردارتان مؤدب باشيد تقاضا دارم در جسارت كردن به بزرگان مؤدب باشيد مواظب باشيد اينها اثر وضعى دارد نابودتان مىكند قطعا نابود مىشويد قطعا اثر مىگذارد روى زن و بچه تان بدبخت مىشوند و به تجربه اثبات شده است به تجربه اثبات شده مرحوم آقا باقر بهبهانى در فوائد حائريه مىگويند آن كسانى كه جسارت به بزرگان كردند به تجربه اثبات شده است عاقبت آنها به خير نشده عاقبت زن و بچه ايشان به خير نشده و به تجربه اثبات شده است اينها در يك وادى تيه و حسرت و ندامت تا اينكه به درك واصل بشوند به دركش را من مىگويم ايشان فرمودند تا بميرند اين قطرهاى است از درياى آن چه من درباره حضرت امام مىدانم و اگر هم هيچ چيز نداشت جز اين نظام را براى ما آورده است بس بود اين نظامى كه فعلاً براى همه شده گوشت قربانى اصل نظام را آورده است بس بود اين كه ما شبانه روز سجده شكر كنيم و به حضرت امام دعا بكنيم تقاضادارم توسل همان طور كه آقا باقر بهبهانى هم مىگويند توسل به ساحت مقدس ايشان زياد داشته باشيد مخصوصا امشب فردا براى رفع اين اختلافات براى اين كه نظام ما در مخاطره عجيبى است از ايشان بخواهيد شما دلهاى پاك داريد از ايشان بخواهيد انشاءاللّه يك نظر لطفى عنايت كنند و از اين غم و غصهها هم نجات پيدا بكنيم انشاءاللّه.